منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

آثار برخی گناهان از زبان امام سجاد‌ علیه السلام

فهرست مطالب

بارها در دعای كمیل این جملات را زمزمه كرده‌ایم: «اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِكُ الْعِصَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیرُُ النِّعَمَ، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعاء، اللّهُمَ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ 1)


خدایا! بیامرز گناهانی را كه پرده‌های عصمت را می‌درد [و آبروی انسان را می‌برد]، خدایا! بیامرز گناهانی را كه بدبختیها را فرو می‌ریزد، خدایا! ببخش گناهانی را كه نعمتها را تغییر می‌دهد، خدایا! ببخش گناهانی را كه دعای انسان را [از اجابت] حبس می‌كند [و باز می‌دارد]، خدایا! ببخش گناهانی را كه بلاها را نازل می‌كند.»


بارها و بارها این پرسش هم برای خود ما مطرح شده و هم مردم و خصوصاً جوانان پرسیده‌اند كه چرا گناهان، گرفتاری و بدبختی را در پی‌دارند؟ كدام گناهان است كه نعمتهای انسان را تغییر و باعث سلب آن می‌شود؟ چه گناهانی است كه مانع استجابت دعاهای انسانها می‌شود؟ و چه گناهانی باعث نزول بلاهایی چون سیل، زلزله، خشكسالی و… می‌شود؟ سربسته جواب داده‌ایم كه برخی گناهان عامل این بیچارگیها است؛ ولی جواب کامل دادن، نیاز به مطالعة آثار تمامی گناهان دارد، تا تأثیر یك یك آنها استخراج شود. به روایتی از سید ساجدان، زینت عابدان، علی بن الحسین‌علیه‌السلام برخوردم كه به همه این پرسشها پاسخ داده و بر آن شدم كه هر بخشی از آن را با توضیحاتی در اختیار خوانندگان عزیز قرار دهم:


الف. گناهانی كه نعمت ها را تغییر می‌دهد


ای پادشاه كون و مكان‌ای اله من                   لطفت ز مهر شامل حال تباه من


من مستحق دوزخم از كرده‌های خویش                        واحسرتا اگر تو نبخشی گناه من


در حشر گر تو پرده زكارم برافكنی                    محشر شود سیاه ز روی سیاه من


یك‌شب بطاعت تو نیاورده‌ام به صبح                  بیهوده رفت روز و شب و سال و ماه من… (2)


خداوند آنچه از نعمتها در زمین و آسمان است، برای بهره‌برداری انسان آفریده است: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً‌»؛ (3) «او خدایی است كه آنچه در زمین است، همه را برای شما (انسانها) آفرید.» علاوه بر آن، گاه نعمتهای ویژه‌ای نیز به افراد عنایت می‌شود؛ ولی همین نعمتها ممكن است زمانی از انسان سلب شود، و راز سلب آن، نه بخاطر این است كه خزانة الهی تمام شده باشد، چرا كه خزانة الهی تمام شدنی نیست، و نه بخاطر بخل و امثال آن؛ چرا كه ذات پاك او از هر عیب و نقصی مبرا می‌باشد؛ بلكه گناه و یا گناهانی از انسان صادر می‌شود كه آن نعمتها را از انسان می‌گیرد و یا تغییر می‌دهد. حال باید دید كه كدام گناهان است كه نعمتها را تغییر می‌دهد و یا از انسان می‌گیرد.
روایت می‌كند محمد بن علی بن الحسین از احمد بن الحسن تا می‌رسد به ابی خالد كابلی، و او می‌گوید: «سَمِعتُ زین العابدین علی بن الحسین‌علیه‌السلام یقول: «الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیرُ النِّعَمَ…؛ از امام زین العابدین‌علیه‌السلام شنیدم كه می‌فرمود: گناهانی كه نعمتها را تغییر می‌دهد [چهارتا است كه] عبارت است از:


1. ظلم و ستم به مردم


«الْبَغْی عَلَى النَّاسِ؛ ظلم و ستم كردن بر مردم [نعمتها را تغییر می‌دهد.]»
مرحوم فیض کاشانی در تفسیر آیه 117 از سوره هود: «وَ ما كانَ رَبُّكَ لِیهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ‌»؛ «پروردگارت قریه‌ای را به خاطر ظلم هلاک نمی‌کند، در حالی که اهل آن مُصلِح هستند»، می‌گوید: «فَإِنَّ الْمُلْكَ یبْقَى مَعَ الكُفْرِ وَ لَا یبْقَى مَعَ الظُّلْمِ؛ (4) حکومت با کفر باقی می‌ماند ولی با ظلم دوام نمی‌آورد.» خصوصاً ظلم در حق افرادی كه پناهی جز خداوند ندارند؛ به سرعت برق آه مظلوم دامن ظالم را می‌گیرد و نعمتها را تغییر می‌دهد. (5)
در این باره در تاریخ نمونه‌های فراوانی داریم؛ از جمله می‌توان به «آل برمك» اشاره كرد.


از امام هشتم‌ علیه‌ السلام نقل شده است كه فرمود: «أَمَا رَأَیتَ مَا صَنَعَ اللَّهُ بِآلِ بَرْمَكَ وَ مَا انْتَقَمَ اللَّهُ لِأَبِی الْحَسَنِ‌علیه‌السلام؛ (6) آیا ندیدی آنچه خدا با آل برمكیان انجام داد و انتقام موسی بن جعفر‌علیه‌السلام را گرفت؟»
برمكیان یكی از خاندان بانفوذ ایرانی بودند كه توانستند به دستگاه خلافت عباسی راه یابند و شكوه و جلال خاصی به این خلافت ببخشند. یحیی برمكی و فرزندانش، فضل و جعفر، از معروف‌ترین افراد این خانواده بودند كه در دورة هارون الرشید قدرت و نعمت زیادی كسب كردند؛ امّا پس از چندی دورة نكبت و سقوط آنها فراهم شد تا آنج
ا كه خانوادة آنها به گدایی افتادند. از جمله عامل سلب نعمت از آنان ظلمی بود كه آنها، خصوصاً یحیی در حق امام موسی بن جعفر‌‌علیهما‌السلام انجام دادند، و زمینة شهادت او را توسط هارون فراهم كردند. (7)


یزید در سه سال حكومت خود سه ظلم بزرگ انجام داد: به شهادت رساندن امام حسین‌علیه‌السلام، قتل عام مردم مدینه و اهانت به ناموس آنان، و سنگ باران كردن خانة خدا؛ ولی نعمت سلطنت از او و نسلش گرفته شد. و همة قاتلان امام حسین‌علیه‌السلام بعد از قیام مختار به سزای عمل خود رسیدند.


2. ترك عادت نیك


«الزَّوَالُ عَنِ الْعَادَةِ فِی الْخَیرِ؛ از دست دادن عادت به كار خیر و نیك». ترک عادتهای خوبی مانند: خرج دادن برای امام حسین‌علیه‌السلام، كمك به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترك این عادات نیك – كه به راحتی به دست نیامده است – نعمتها را از انسان می‌گیرد و یا تغی
یر می‌دهد.


داستانی از قرآن


باغی سرسبز در نزدیكی شهر بزرگ صنعای یمن در اختیار پیرمردی مؤمن قرار داشت. او به قدر نیاز از آن برمی‌گرفت و بقیه را طبق یك عادت حسنه به مستحقان و نیازمندان می‌داد؛ امّا هنگامی كه از دنیا رفت، فرزندانش به این عادت حسنه ادامه ندادند و گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم؛ چرا كه عیال و فرزندان ما بسیارند و ما نمی‌توانیم مانند پدرمان به این عادت حسنه عمل كنیم. به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را كه هر سال از آن بهره می‌گرفتند، محروم سازند.


قرآن این داستان را در ضمن آیات 17 تا 33 سورة قلم آورده است كه ترجمة آن این است: آن
جا كه می‌گوید: «ما آنها را آزمودیم، آن زمان كه سوگند یاد كردند میوه‌های باغ را صبحگاهان و دور از انظار مستمندان بچینند و هیچ از آن استثنا نكنند [و برای فقرا چیزی كنار نگذارند]». در ادامه می‌فرماید: «به هنگام شب، در آن موقع كه همة آنها در خواب بودند، عذاب و بلایی فراگیر از ناحیة پروردگارت به تمام باغ فرود آمد؛ در حالی كه همه در خواب بودند [آتش سوزان و صاعقه‌ای مرگبار چنان بر آن مسلّط شد كه آن] باغ خُرّم و سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی گردید [و جز مشتی از خاكستر از آن باقی نماند و هنگامی كه آمدند برای چیدن میوه‌ها] در آغاز صبح یكدیگر را صدا زدند [و گفتند:] به سوی كشتزار و باغستان خود حركت كنید، اگر می‌خواهید میوه‌های خود را بچینید. آنها به سوی باغشان حركت كردند؛ در حالی كه آهسته با هم سخن می‌گفتند كه: مواظب باشید امروز حتی یك فقیر بر شما وارد نشود [گویا فقرا بر اثر عادت نیك پدر ایشان در انتظار چنین روزی بودند.] آنها صبحگاهان به قصد باغ و كشتزار خود با قدرت تمام بر منع مستمندان حركت كردند و هنگامی كه [وارد باغ شدند، و] آن را دیدند، گفتند: ما راه را گم كرده‌ایم! [آری، همه چیز به طور كامل از دست ما رفته]؛ بلكه ما محرومیم.


یكی از آنها كه از همه عاقل‌تر بود، گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی‌گویید؟ گفتند: منزه است پروردگار ما، مسلماً ما ظالم بودیم. سپس آنها رو به هم كردند و به ملامت یكدیگر پرداختند. [و فریادشان بلند شده] گفتند: وای بر ما كه طغیانگر بودیم… این‌گونه است عذاب خداوند [در دنیا] و عذاب آخرت از آن هم بزرگ‌تر است.» (8)


<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto" dir=rtl class=MsoNormal align=justify&g t;از داستان فوق به‌خوبی استفاده می‌شود كه برخی گناهان و ترك عادتهای خوب، روزی انسان را تغییر می‌دهد و یا قطع می‌كند.
از مرحوم شیخ حسنعلی نخودكی نقل شده است که: «در تمام عمر خود، تنها یك روز نماز صبحم قضا شد، پسر بچه‌ای داشتم، شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند كه این رنج فقدان را به علّت فوت نماز صبح مستحق شده‌ای. اینك اگر شبی، تهجدم [و نماز شبم] ترك گردد [كه عادت نیكی است] صبح آن شب، انتظار بلایی [و تغییر نعمتی] می‌كشم.» (9)


3. ترك اختیار معروف


«و اصطناع المعروف؛ [از دست دادن اختیار] عمل معروف [و شناخته شده نزد عقل و شرع]». ممكن است مراد از ترك عادت اختیار معروف، عمل شناخته شده در نزد شرع باشد و شاید مقصود این است كه امر به معروف نكند و خود نیز بدان عمل ننماید.


قرآن كریم نیز در آیاتی به این مطلب اشاره دارد كه در هر جامعه‌ای تا زمانی كه گروهی از اندیشمندان متعهد و مسئول وجود دارند كه در برابر مفاسد ساكت نمی‌نشینند و به مبارزه برمی‌خیزند و رهبری فكری و مكتبی مردم را در اختیار دارند، این جامعه به تباهی و نابودی و زوال نعمت دچار نمی‌شود.
آنگاه كه بی‌تفاوتی و سكوت در تمام سطوح جامعه حكم فرما شود و جامعه در برابر عوامل فساد بی‌تفاوت و بی‌دفاع مانَد و دیگران را از فساد نهی نكرده باشد، به دنبال آن نابودی و زوال نعمت حتمی است.


قرآن می‌فرماید: «فَلَوْ لاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِیةٍ ینْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَینا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ كَانُوا مُجْرِمِینَ‌»؛ (10) «چرا در قرون [و اقوام] قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند كه از فساد در زمین جلوگیری كنند؟ مگر اندكی از آنها كه نجاتشان دادیم و آنان كه ستم می‌كردند، از تنعّم و كامجویی پیروی كردند و گناهكار شدند [و نابود گردیدند].»


در آیه از دانشمندان خواسته شده كه برای حفظ خود و جامعه و باقی ماندن نعمتها باید امر به معروف و نهی از من
كر نمایند.
و در آیه دیگر راز ملعون واقع شدن كافران از بنی اسرائیل را این می‌داند كه مسئولیت اجتماعی برای خود قائل نبودند و یكدیگر را از كار خلاف نهی نمی‌كردند و حتی جمعی از نیكان آنها با سكوت و ساز‌شكاری افراد گناهكار را عملاً تشویق می‌كردند.


«لُعِنَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى‏ لِسانِ داووُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كَانُوا یعْتَدُونَ كَانُوا لاَ یتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا یفْعَلُونَ‌»؛ (11) «آنها كه از بنی اسرائیل كافر شدند، بر زبان داود و عیسی بن مریم‌علیهاالسلام لعن [و نفرین] شدند؛ این بخاطر آن بود كه گناه می‌كردند و تجاوز می‌نمودند. آنها از اعمال زشتی كه انجام می‌دادند یكدیگر را نهی نمی‌كردند. چه بد كاری انجام می‌دادند!»


در تفسیر آیة فوق روایاتی وارد شده است كه راهگشا و آموزنده است.
در حدیثی از پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خوانیم كه فرمود: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَلَتأخذُنَّ السَفیهِ وَ لَتَأَطَّرِنَّهُ عَلَی الْحَقِّ اِطْراً، اَو لَیضْرَبُنَّ الله قُلُوبُ بَعْضِكُمْ عَلَی بَعْضِ وَ یلْعَنُهُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ؛ (12) حتماً باید امر به
معروف و نهی از منكر كنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوی حق دعوت نمایید؛ والاّ خداوند قلوب شما را همانند یكدیگر و شما را از رحمت خود دور می‌سازد. همانطور كه آنها را از رحمت خویش دور ساخت.»
این حدیث بعنوان تفسیر آیه، هشداری است به جامعة امروز ما كه در مقابل منكرات ساكت و آرام نباشند؛ وگرنه نعمتهایی چون صفای قلب و رحمت الهی از آنان نیز گرفته خواهد شد.


در حدیث دیگری از امام صادق‌علیه‌السلام نقل شده است كه در تفسیر «كَانُوا لاَ یتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ‌» فرمودند: «أَمَّا اَنَّهُمْ لَمْ یكُونُوا یدْخُلُونَ مَدَاخِلَهُمْ وَ لَا یجْلِسُونَ مَجَالِسَهُمْ وَ لَكِنْ كَانُوا إِذَا لَقُوهُمْ ضَحَکُوا فِی وُجُوهِهِمْ وَ أَنَسُوا بِهِمْ؛ (13) این دسته [كه خداوند از آنها مذمت كرده] هرگز در كارها و مجالس گناهكاران شركت نداشتند؛ بلكه فقط هنگامی كه آنها را ملاقات می‌كردند، در صورت آنان می‌خندیدند و با آنها مأنوس بودند.»
پس یك لبخند به گناه‌كار نیز شركت در جرم اوست و زمینة زوال نعمت را فراهم می‌كند.


4. كفران نعمت


«وَ كُفْرَانُ النِّعَمِ؛ كفران نعمت نمودن.» خداوند نعمتهای بی‌شماری به ما داده است. از نعمت بعثت و امامت گرفته تا نعمتهای عادی و معمولی همچون: سلامتی، عقل و انواع خوردنیها و پوشیدنیها. كفران این نعمتها نیز تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال دارد.


بر باد رفتن یك تمدن بر اثر كفران


قومی به نام «سبأ» در یمن بودند كه با استفاده از شرایط خاص مكانی و چگونگی كوههای اطراف آن منطقه و هوش سرشار خدادادی توانستند سیلابها را در پشت سدّی نیرومند متمركز كنند و به وسیلة آن، كشور را بسیار آباد بسازند و سرزمینهای وسیع و گسترده‌ای را زیر كشت درآورند و باغات بسیاری به وجود آوردند؛ ولی بر اثر كفران آنها سیلی ویرانگر آمد و سدّ و باغات را نابود كرد. خداوند در آیاتی از سورة سبأ به این ماجرا اشاره می‌كند (14) كه ما به ترجمة آن اكتفا می‌كنیم: «برای قوم سبأ در محل سكونتش
ان نشانه‌ای [از قدرت الهی] بود. دو باغ [عظیم و گسترده] از راست و چپ [با میوه‌های فراوان. به آنها گفتیم] از روزی پروردگارتان بخورید و شكر او را به‌جا آورید، شهری است پاك و پاكیزه و پروردگاری آمرزنده [و مهربان]؛ اما آنها [از خدا] روی‌گردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو باغ [پربركت] شان را به دو باغ [بی‌ارزش] با میوه‌های تلخ و درختان شوره گز و اندكی درخت سدر مبدل ساختیم.»


«ذَلِكَ جَزَیناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْكَفُورَ‌»؛ (15) «این را به‌خاطر كفرشان به آنها جزا دادیم و آیا جز كفران كننده را را به چنین مجازاتی كیفر می‌دهیم؟»
این آیات به‌خوبی نشان می‌دهد كه كفران نعمت باعث تغییر نعمتها می‌شود. از این نمونه‌ها در تاریخ فراوان می‌توان یافت كه مردمی بر اثر كفران نعمت، نعمتها را از دست داده‌اند.


5. شكر نعمت نكردن


«وَ تَرْكُ الشُّكْرِ؛ ترك شكر نعمت.» این هم از گناهانی است كه نعمتها را تغییر می‌دهد. برترین شكر آن است كه انسان نعمت را در مسیر خودش به كار ببرد (16) و ترك آن به این است كه در غیر مسیر صحیح استفاده كند؛ مثلاً: جوانی را در مسیر گناه و فساد، مال را در مسیر حرام و لهو ولعب و… به كار برد.
قرآن می‌فرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ‌»؛ (17) «اگر سپاسگزار باشید [بر نعمتهای شما] می‌افزاییم، و اگر كفر [و كفران] ورزیدید [نعمتها را می‌گیرم و] به‌راستی عذاب من سخت است.»
مولوی می‌گوید:
شكر نعمت، نعمتت افزون كند                صد هزاران گل زخاری سر زند


و انوری گفته:
درِ نعمت، خدای بگشاید                    شكر كن تا خدا بیفزاید
انسان باید حتی در حال نداری هم شكرگزار باشد. حافظ می‌گوید:
روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش            دو شكر كن مبادا بدتر شود


شكر، نصف ایمان


«اصمعی» وزیر هارون الرشید كه برای صید رفته بود، و در تعقیب صید از قافله عقب مانده و راه گم كرده بود، می‌گوید: «در این حال، خیمه‌ای در وسط بیابان دیدم، تشنه بودم، هوا خیلی گرم بود. گفتم به این خیمه بروم تا استراحت كنم، بعداً به قافله برسم.» وی كه وزیر تقریباً نصف جهان آن روز بود، می‌گوید: «وقتی به طرفِ خیمه رفتم، زن جوانِ با جمالی را دیدم كه درون خیمه است. تا چشمش به من افتاد، سلام كرد و گفت: «بفرمایید داخل!» به او گفتم: «به من مقداری آب بده تا بنوشم». رنگش تغییر كرد و گفت: «از شوهرم اجازه ندارم تا به تو آب دهم؛ ولی مقداری شیر كه نهار من است، به تو می‌دهم».


اصمعی می‌گوید: «شیر را خوردم، ناگاه دیدم یك مرد سیاهی از دور رسید. زن گفت: شوهرم آمد. آبی را كه به من نداده بود با آن دست و پا و صورت آن مرد را شست و به داخل خیمه برد. دیدم مرد بداخلاقی است و به من اعتنایی نكرد و من هم از خیمه خارج شدم. زن مرا مشایعت كرد. من به او گفتم: «حیف است تو با این جوانی و جمال دل بستة ا
ین پیرمرد سیاه باشی.» دیدم رنگش پرید و گفت: «ای اصمعی! از تو انتظار نداشتم محبّت شوهرم را از دلم بیرون ببری. می‌دانی چرا با شوهرم چنین برخورد می‌كنم؟ چون از پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیده‌ام كه فرمود: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ: نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّكْرِ؛ (18) ایمان دو نیمه دارد، نصفش بردباری و نصف دیگرش شكر است.» من بخاطر جمال و جوانی‌ام باید از خدا تشكر كنم و شكرش این است كه با این شوهرم بسازم؛ برای اینكه ایمانم كامل شود، بر بداخلاقی او صبر می‌كنم و دنیا گذشتنی است؛ می‌خواهم از دنیا با ایمان كامل بروم.» (19)


حضرت سجاد‌علیه‌ السلام در ادامه به این آیة قرآن استناد نموده است كه: قال اللهُ تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‌»؛ (20) «خداوند متعال نعمتهای خود را تغییر نمی‌دهد، مگر آنكه مردم [بر اثر اعمال و رفتار و اندیشه ناسالم] در خود تغییر بوجود آورند.» (21)


استاد مطهری در ذیل آیة: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ… وَ اخْشَوْنَ‌» می‌گوید: «فَلا تَخْشَوْهُمْ» دیگر از ناحیة آنها بیمی نداشته باشید « وَ اخْشَون» از من بترسید
. بعد از این كه دینتان از بین برود یا ضعیف شود، و هر چه كه بر سرتان بیاید، باید از من بترسید. از من بترسید یعنی چه؟ مگر خدا دشمن دین خودش است؟ نه! این آیه همان مطلبی را می‌گوید كه در آیات زیادی از قرآن به صورت یك اصل اساسی هست، راجع به نعمتهایی كه خداوند بر بنده‌اش تمام می‌كند، می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (22) یا «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یكُ مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى‏ قَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (23) مضمون این است: خداوند هر نعمتی را كه بر قومی ارزانی بدارد، آن نعمت را از آنها نمی‌گیرد، مگر وقتی كه آن مردم خودشان را از قابلیت بیندازند؛ یعنی مگر اینكه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را زایل كنند. این مطلب اساساً یك اصل اساسی در قرآن مجید است.» (24)


یكی از مفسران می‌گوید: جملة «إِنَّ اللَّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ…» كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصری آمده است، یك قانون كلی و عمومی را بیان می‌كند؛ قانونی سرنوشت ساز و حركت آفرین و هشدار دهنده!
این قانون كه یكی از پایه‌های اساسی جهان‌بینی و جامعه‌شناسی در اسلام است، به ما می‌گوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر كس در دست خود شما است، و هرگونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجة اوّل به خود آنها بازگشت می‌كند، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلكی و مانند اینها هیچكدام پایه ندارد، آنچه اساس و پایه است این است كه ملّتی خود بخواهد سربلند و سرفراز و پیروز و پیشرو باشد، و یا بر عكس، خودش تن به ذلّت و زبونی و شكست در دهد، حتی لطف خداوند یا مجازات او، بی‌مقدّمه، و امان هیچ ملّتی را نخواهد گرفت؛ بلكه این اراده و خوا
ست ملّتها و تغییرات درونی آنهاست كه آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می‌سازد.» (25)


آنچه گفته شد برخی از گناهانی بود كه نعمتها را تغییر می‌دهد كه عبارت بود از: ظلم و ستم، ترك عادت نیك، ترك امر به معروف و نهی از منكر، كفران نعمت و شكر نكردن نعمتها.


پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:
(1). مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 102، دعای كمیل.
(2). محمد حسین صغیر اصفهانی.
(3). بقره/ 29.
(4). تفسیر الصافی،‌ فیض کاشانی، مکتبة الصدر، تهران، چاپ سوم، 1415،‌ج2، ص477.
(5). اصول كافی، كلینی، بیروت، دارالصعب و التعارف، ج 2، ص 331، ح 5.
(6). اصول كافی، ج 2، ص 224 (چاپ اسلامیه، 1365).
(7). چهارده معصوم‌علیهم‌السلام، استاد حسین مظاهری، كانون پرورش فكری، تهران، دوم، 1364، ص111.
(8). قلم/ 17 – 33؛ ر. ك: تفسیر نمونه، مكارم شیرازی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1370، ج 24، ص 394 – 39.
(9). نشان از بی‌نشانها
، علی مقدادی اصفهانی، جمهوری، تهران، 1376، ص 31.
(10). هود/ 116 و 117.
(11). مائده/ 79 – 80.
(12). مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، تهران، ناصر خسرو، سوم، 1372، ج 3، ص 357.
(13). تفسیر نور الثقلین، عبد علی حویزی، قم، اسماعیلیان، چهارم، 1415، ج 1، ص 661.
(14). «لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْكَنِهِمْ آیةٌ جَنَّتانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَی‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ ذلِكَ جَزَیناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْكَفُورَ»؛ سبأ/ 15 – 17.
(15). سبأ/ 12 – 14، الهام گرفته شده از تفسیر نمونه، همان، ج 18، ص 55 – 59.
(16). المفردات، راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر الكتاب، 1404 ق، دوم، ص 265.
(17). ابراهیم/ 7.
(18). بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404 ق، ج74، ص154.
(19). جهاد با نفس، استاد حسین مظاهری، كانون پرورش فكری كودكان و…، ج 1 و 2، ص 113؛ گنجینه معارف، محمد رحمتی، صبح پیروزی، سوم، 1385، ص580، با تلخیص.
(20). رعد/ 11.
(21). وسائل الشیعه، حر عاملی، دار احیاء التراث العربی، بی تا، 20 جلدی، ج 11، ص 519، ح 8، (آدرس كل پنج بخش از 1 تا شماره 5).
(22). رعد/ 11.
(23). انفال/ 53.
(24). امامت و رهبری، مرتضی مطهری، قم، صدرا، سوم، 1362، ص 133.
(25). تفسیر نمونه، ج 10، ص 145.


www.yasinmedia.com

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید