ارزش و جايگاه مهرورزى
منبع مقاله :
فرهنگ مهرورزى، نوشته حضرت آیت الله حسین انصاریان
مهرورزى، فرمان سعادتبخش اسلام
مهرورزيدن به خود و ديگران، فرمان سعادتبخش حضرت حق و همه پيامبران خصوصاً پيامبر با كرامت اسلام و امامان بعد از حضرتش به همه مردم و به تمام جهانيان است.
مهرورزى و رحم به خود و ديگران زمينه تجلى رحمت حق به انسان و مهر خداوندى به آدمى است.
قرآن مجيد مىفرمايد: يكى از صفات اهل ايمان مهر و محبّت و سفارش به صبر و رحمت و مهرورزى به يكديگر است.
[ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ] «1».
علاوه بر [انجام] اين [تكاليف]، از كسانى باشد كه ايمان آوردهاند و يكديگر را به صبر و مهربانى سفارش كردهاند.
روايات و معارف الهيه در رابطه با مهر و محبّت و اين كه به خود و ديگران محبّت ورزيد و رحمت آريد مطالبى بسيار مهم و آموزنده دارند:
در روايتى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است:
«إرحَم تُرحَم» «2».
مهر و محبّت بورز تا مورد مهر و محبّت قرار گيرى.
رسول اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«الرَّاحِمُون يَرحَمُهُم الرّحمنُ تَبارَكَ وَتَعَالى إرحَمُوا مَن فِى الأرضِ يَرحَمْكُم مَن فِى السَّماءِ» «3».
خداى مهربان به مهرورزان مهر مىورزد، به همه اهل زمين محبّت كنيد تا خدا به شما محبّت نمايد.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«وَالَّذِى نَفسِى بِيَدِهِ لَايَدخُلُ الجَنَّةَ إلّارَحِيمٌ، قالُوا: كُلُّنا رحيمٌ قَالَ: لَاحَتّى تَرحَمَ العامَةَ» «4».
سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست جز انسان مهربان وارد بهشت نمىشود، گفتند: همه ما مهربانيم، فرمود: نه تا به همه مهربانى نورزيد نمىتوان گفت مهربانيد.
توجه ويژه اسلام به مهرورزى
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله در روايتى مردم را براى حل مشكلاتشان به سوى آراستگان به مهر و محبّت راهنمايى مىكند، آنجا كه مىفرمايد:
«اطْلُبُوا الْحَوائِجَ إلى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ أُمَّتِى تُرْزَقُوا وَتَنْجَحُوا
فَانَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: رَحْمَتى فِى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ عِبَادِى وَلَا تَطْلُبُوا الْحَوائِجَ عِنْدَ القاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ فَلَا تُرْزَقُوا وَلَا تَنْجَحُوا فَإنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: إِنَّ سَخَطِى فِيْهِمْ» «5».
نيازمندىها و حوائج خود را از آراستگان به مهر و محبّت از امت من بخواهيد تا به رزق و روزى دست يابيد و كامياب و رستگار شويد، زيرا خداى عزّوجلّ مىفرمايد: مهر و رحمت من در ميان بندگانم نزد آراستگان به مهر و رحمت است، نيازمندىها و حوائج خود را از سنگدلان مخواهيد كه به رزق و روزى نرسيد و كامياب نگرديد، زيرا خداى عزّوجلّ مىگويد: خشم و غضب من در آنان است.
و در حديثى ديگر فرمود:
«إذا طَبَخْتَ مَرَقَةً فَاكْثُرْ مَاءَهَا وَاغْرُفْ لِجِيْرانِكَ مِنْها» «6».
هرگاه آب گوشت پختى به آبش بيفزاى و از آن براى همسايهات ظرفى از آن بكش.
سنگدلى و بىرحمى به اندازهاى مورد نفرت خدا و اولياى اوست كه آن را از سنگينترين و بزرگترين عقوبتهاى حق شمردهاند.
حضرت امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
«مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ» «7».
كيفرى بزرگتر از سنگدلى براى بندهاى مقرر نشده است.
همان طور كه كيفرى براى عبد بزرگتر از سنگدلى نيست و اين سنگدلى
مايه و ريشه عذاب الهى در قيامت است، نعمت و عنايتى براى عبد، عظيمتر از رقّت قلب و مهر و مهرورزى و عشق و عاطفه نيست، مهر و رقتى كه مايه و ريشه رحمت الهى و سبب به دست آوردن بهشت ابد و لطف سرمد در قيامت است.
قلب مسلمان، جايگاه مهر و محبّت
مهر و محبّت مايه و سرمايهاى است كه جايگاهش، قلبى كه در معارف الهيه از آن تعبير به
بيت اللَّه و حرم اللَّه و عرش اللَّه شده است، قلبى كه همه ارزش انسان به اعتبار محتويات مثبت و نورانى آن است، قلبى كه افق طلوع ايمان و يقين و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست، قلبى كه صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از اين كه جايگاه رذايل شود حفظش كرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شايسته جلوه فيوضات حضرت فيّاض نموده است.
قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مايه مهر و محبّت بنا به نظر اولياى حق و به ويژه حضرت مولى الموحدين، صاحبش موجودى بىمنفعت و وجودى فاقد ارزش است.
«عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لَايَنْفَعُ إذا كَانَ الْقَلْبُ خَاوِياً» «8».
بزرگى و بلندى بدن در صورتى كه قلب خالى از حقايق و حالات مثبت باشد سودى نمىدهد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«إذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَإذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ جَسَدُهُ» «9».
هنگامى كه قلب انسان از همه رذايل پاك باشد، حركات بدن و اعضا و جوارحش پاك خواهد بود و چون قلب آلوده باشد جسد و حركات اعضا و جوارحش آلوده خواهد بود.
و نيز از آن حضرت در روايت بسيار مهمى آمده:
«إنَّ للَّهِ تَعَالى فِى الْأَرْضِ أوَانِىَ أَلا وَهِىَ الْقُلُوب فَأحَبُّهَا إلَى اللَّهِ أَرَقُّهَا وَأصْفَاهَا وَأَصْلَبُهَا، أَرَقُّهَا لِلإخوانِ وَأَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَأَصْلَبُهَا فِى ذَاتِ اللَّهِ» «10».
براى خدا در زمين ظرفهايى است، آگاه باشيد كه آن ظرفها قلبهاست، محبوبترين آن ظرفها در پيشگاه خدا مهربانترين و صافترين و سختترين آنهاست، مهربانترينش نسبت به برادران انسانى و ايمانى، صافترينش از گناهان و سختترينش در استقامت و پايدارى در راه خدا.
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله در بيانى پر ارزش مىفرمايد:
«إنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعالَى لَايَنْظُرُ إلى صُوَرِكُمْ وَلَا إلى أمْوَالِكُمْ وَلَكِنْ يَنْظُرُ إلى قُلُوبِكُمْ وَأعمَالِكُم» «11».
&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” lang=FA>خداى تبارك و تعالى نه به ظاهر شما مىنگرد و نه به ثروت و اموالتان، بلكه به قلوب شما و اعمالتان نظر مىكند.
بر پايه آيات و روايات، قلب در وجود انسان از موقعيت ويژهاى برخوردار است تا جايى كه صلاح و فساد و پاكى و ناپاكى انسان در ارتباط با حالات اين مركز حساس و اين سرمايه ملكوتى و عنصر عرشى است.
پارهاى از حركات و امور انسان ريشه در عشق و محبّت فراوان او نسبت به خلق خدا دارد كه لازم است انسان، قدردان اين عشق و محبّت باشد و خدا را نسبت به اين نعمت معنوى سپاسگزارى كند، در مثل انسان از مسيرى عبور مىكند، مىبيند در راه رفت و آمد مردم خارى، تيغى، سنگ و يا شىء آزار دهندهاى افتاده، بدون آن كه وضع و شخصيت خود را ملاحظه كند، براى آن كه انسان و يا جاندارى در رفت و آمدش از اين مسير صدمه و آزار نبيند، جاده و راه را از آن اشياء آزار دهنده پاك مىكن
د و يا گم شدهاى را به محلى كه گم كرده، راهنمايى مىكند يا به عيادت بيمارى مىرود يا جنازهاى را كه نمىشناسد تشييع مىكند و… اينها امورى است كه محرك انجامش، مايه و سرمايهاى چون محبّت و عشق به ديگران است كه جز قلب جايگاهى ندارد، آن هم قلبى كه به حيات معنوى و فيوضات الهى و بركات آسمانى و نور ايمانى زنده است.
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله اين گونه امور را كه ريشه در محبّت و عشق انسان به ديگران دارد، عملى انسانى و اخلاقى و مساوى با صدقه دادن در راه خدا دانسته است، از آن حضرت روايت شده است كه فرمود:
«إنَّ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى كُلِّ يَوْمٍ صَدَقَةً قَالوا: وَمَنْ يُطِيقُ هَذَا؟ قال: إمَاطَتُكَ الأَذى عَنِ الطَّرِيقِ صَدَقَةٌ وَإِرشادُكَ الطَّريق صَدَقَةٌ وَعَيَادَةُ الْمَرِيضِ صَدَقَةٌ وَاتِّبَاعُ الجنَازَةِ صَدٌقَةٌ وَأمْرُكَ بِالمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ وَنَهْيُكَ عَنِ الْمُنْكَرِ صَدَقَةٌ وَرَدُّكَ السَّلَامُ صَدَقَةٌ» «12».
بىترديد هر روز بر عهده هر مسلمانى صدقه دادن لازم است، گفتند: چه كسى مىتواند هر روز صدقه بپردازد؟ فرمود: جاده و راه را از اشياى آزار دهنده مردم پاك كنى صدقه است، راهى را به كسى كه دنبالش مىگردد نشان دهى صدقه است، بيمارى را عيادت كنى صدقه است، جنازهاى را تشييع نمايى صدقه است، مردم را به كارهاى پسنديده وادار كنى و از كارهاى ناپسند بازدارى صدقه است و پاسخ سلام ديگران را بدهى صدقه است.
درباره مهرورزى مردم روى زمين نسبت به يكديگر در روايت مهمى از حضرت امام كاظم عليه السلام نقل شده است:
«إنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ لَمَرْحُوُونَ مَا تَحَابُّوا وَأَدُّوا الْأَمَانَةَ وَعَمِلُوا بِالحَقِّ» «13».
بىترديد اهل زمين مورد مهر و رحمتاند تا وقتى كه به يكديگر محبّت ورزند و امانت را به صاحبش برگردانندو حق را در همه زمينهها به كار بندند.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه خداى عزّوجلّ مىفرمايد:
«حَقَّتْ م
َحَبَّتِى لِلْمُتَحَابِّينَ فِىَّ وَحَقَّتْ مَحَبَّتِى لِلْمُتَزَاوِرِينَ فِىَّ» «14».
مهر و محبتم براى كسانى واجب گشت كه به يكديگر به خاطر من مهر مىورزند و عشق و محبتم براى كسانى واجب گشت كه براى من به ديدار يكديگر مىروند.
پی نوشت ها:
———————————————-
(1)- بلد (90): 17.
(2)- الأمالى، شيخ صدوق: 209، مجلس 37، حديث 9؛ بحار الأنوار: 71/ 396، باب 28، حديث 26.
(3)- كنز العمال: حديث 5969؛ ميزان الحكمة: 4/ 1994، الرَّ
حم، حديث 6958.
(4)- كنز العمال: حديث 5986؛ ميزان الحكمة: 4/ 1996، الرحم، حديث 6969.
(5)- مجموعة ورام: 1/ 9؛ ارشاد القلوب: 1/ 184، باب 51.
(6)- مجموعة ورام: 1/ 6؛ ارشاد القلوب: 1/ 184، باب 51.
(7)- تحف العقول: 296؛ مجموعة ورام: 1/ 2؛ بحار الأنوار: 75/ 176، باب 22.
(8)- غرر الحكم: 67، حديث 913.
(9)- كنز العمال: 222؛ الخصال: 1/ 31، حديث 110؛ بحار الأنوار: 67/ 50، باب 44، حديث 6 (با اندكى اختلاف).
(10)- كنز العمال: 1225؛ ميزان الحكمة: 10/ 4980، القلب، حديث 16913.
(11)- الأمالى، شيخ طوسى: 536، حديث 1162؛ بحار الأنوار: 74/ 90، باب 4، حديث 3؛ ميزان الحكمة 10/ 4980، القلب، حديث 16917.
(12)- مجموعة ورام: 1/ 8؛ بحار الأنوار: 93/ 182، باب 21، حديث 30 (با كمى اختلاف).
(13)- مشكاة الأنوار: 52، فصل 4؛ بحار الأنوار: 72/ 117، باب 50، حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 14/ 7، باب 1، حديث 15940.
(14)- مجموعة ورام: 1/ 29؛ مستدرك الوسائل: 10/ 376، باب 77، حديث 12213.
پایگاه عرفان