ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

استغاثه طلبکار

استغاثه طلبکار

فهرست مطالب

استغاثه طلبکار

شتردارى ، يك نفر شتر به ابوجهل كه آن روز از قدرت و نفوذ فوق العاده اى برخوردار بود به نسيه فروخت ، ابوجهل در پرداخت ثمن آن مماطله مى كرد و هر بار كه

مرد بيچاره براى وصول طلب خود مراجعه مى كرد با بى اعتنايى او مواجه مى گشت و نتيجه اى نمى گرفت.

 

يكى از فرومايگان ، به تمسخر از مرد طلبكار پرسيد : دنبال كه مى گردى و چه حاجتى دارى ؟

 

گفت : از عمرو بن هشام يعنى ابوجهل بابت فروش شتر طلبكارم (و او از پرداخت وجه آن امتناع مى كند.)

 

گفت : در اين شهر مردى هست كه از مظلومان دفاع مى كند. اگر بخواهى او را به تو نشان دهم.

 

گفت : آرى (سپاسگزار خواهم شد.)

 

مسخره چى پست (كه قصد توهين و تحقير رسول خدا (ص) را داشت) شخص پيامبر را از دور ، به او نماياند و گفت : (او محمد است) و

ابوجهل از وى حرف شنوى دارد ! برو و از وى يارى بخواه.

 

او بخوبى مى دانست ابوجهل دشمن سرسخت پيامبر است و اين در حالى بود كه بارها گفته است :
اى كاش روزى فرا رسد و محمد (ص) خواهشى از من داشته باشد ، آن وقت خواهد ديد كه چگونه او را بازيچه خود قرار دهم و دست رد بر سينه اش كوبم !

 

مرد بيچاره (كه فكر مى كرد پشت و پناهى در اين شهر يافته است و به راستى حرف محمد نزد ابوجهل بها و ارزش دارد) خـــود را بـه پيامبر رسانيدو

حاجت خود را بيان كرد و گفت : محمد ! شنيده ام ميان تو و ابوجهل رفاقت و صداقت برقرار است. اگر ممكن است بين ما وساطت كنى و پولى كه از او طلب دارم بستانى ؟

 

رسول خدا (ص) (بى درنگ) برخاست و همراه وى به خانه ابوجهل رفت و از او خواست كه هر چه زودتر طلب آن مرد را بپردازد !
( كنيه ابوجهل از همان روز توسط پيامبر خدا (ص) بر وى اطلاق شد)

 

ابوجهل پذيرفت و با سرعت رفت و بدهى خود را تمام و كمال آورد و تقديم كرد !

 

دوستانش (كه شاهد ماجرا بودند و انتظار چنين چيزى را نداشتند) به وى گفتند :

 

معلوم مى شود كه از محمد ترسيدى ؟ (تو كه آرزوى چنين روزى را در دل داشتى چه شد كه با اين سرعت تسليم وى شدى ؟)
ابوجـهل گـفت : هنگامى كه محمد به طرف من آمد ديدم در سمت راست او مردانى مجهز به سرنيزه و همگى گوش به فرمان او ايستاده اند در

سمت چپ او دو اژدهاى بزرگ دهان گشوده اند و دندانهايشان را به هم مى سايند و از چشمانشان لهيب آتش زبانه مى كشد. ديدم اگر بخواهم امتناع كنم ،

يا توسط آن مردان جنگجو شكمم دريده خواهد شد و يا اينكه طعمه آن دو اژدها خواهم شد.

 

(اين بود كه تسليم شدم و به خواسته او گردن نهادم)

 

منابع : احتجاج ، ص 323؛ بحار، ج 17، ص 284؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1، ص 172 (به اختصار)

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

استغاثه طلبکار. استغاثه طلبکار. استغاثه طلبکار. استغاثه طلبکار. استغاثه طلبکار. استغاثه طلبکار.

به این مطلب امتیاز دهید
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید