ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

استقلال سیاسی از منظر نهج البلاغه؛ ارزش ها و ضد ارزش ها

مقدمه:


امام علی(ع) در دوران خلافت چند ساله خود علناً گفتار دین از سیاست جدا نیست را در عمل ثابت نمود. نامه ها و دستورات فراوانی از حضرت موجود است که کارگزاران خود را به مسیر حق و اجرای احکام الهی دعوت نموده و آنها را از طمرد نسبت به آن باز داشته است. حکومت اسلامی در منظر امام علی(ع) به غیر از اجرا و بسط احکام و دستورات دین اسلام در جامعه، چیز دیگری نمی باشد. همین تعبیر عام از سیاست می تواند تمامی شئون و ابعاد اجتماعی و حیات بشر را به دلیل جامعیت دین اسلام، در بر گیرد. پس از شهادت امام علی(ع)، معاویه به همان رویه فتنه انگیزی و دمیدن در شیپور جنگ و نزاع بر آمد و قدرت حاکمیت را که پس از امام علی(ع) به حسن بن علی(ع) تنفیذ گشته بود، باز ستانید و این طور بیان داشت که من برای حکم و اجرای دستورات الهی نجنگیدم بلکه برای به دست آوردن قدرت و تصاحب حکومت بر شما جنگیدم و هم اکنون آن را بدست آوردم! این نشان می دهد که چگونه رویکرد زمامدار می تواند متفاوت و در تضاد با یکدیگر باشد. در این تعبیر معاویه دین را از سیاست جدا نمود و این نوع حکومت صرفاً سیاسی را که تنها حکمرانی و اعمال اقتدار بر اقشار جامعه از جانب حکام است را بدعت نهاد. اینها همه بیانگر آن است که تفاوت در رویکردها چگونه می تواند مبانی و اصول حکومت را دستخوش تغییرات نماید. در نظام سیاسی مطلوب امام علی(ع)، پایبندی به اخلاقیات و اصول انسانی، بیش از زمامداری و حکومت بر مردم ارزش دارد. سرانجام در اندیشه حضرت، آنچه که به ثبات و استقلال سیاسی منجر می شود، پایبندی حُکام، به ایستارها و هنجارهای اسلامی است که می تواند ضامن بقاء و مقبولیت نظام سیاسی گردد.


جایگاه ارزش های دینی در نظام سیاسی


خلافت امام علی(ع) در اواخر سال 35 هجری قمری شروع شد و به مدت چهار سال و نه ماه ادامه یافت، امام علی(ع) در حکومت خود، رویه پیامبر اکرم(ص) را معمول داشت و یک نهضت اخلاقی را در جلوگیری از انحراف صورت داد. (مدنی، 1372: 242) امام علی(ع) در دوران حکومت علوی خود، سیره زندگی اجتماعی و سیاسی پیامبر اکرم(ص) را برای انصار احیاء و برای نسل جوان تداعی نمود و در برابر شوکت کسرائی و قیصری معاویه در زیّ فقرا و مانند یکی از فقیرترین مردم زندگی نمود. امام علی(ع) هرگز خویشان و نزدیکان خود را بر دیگران مقدم نداشت و هیچ گاه توانگر و نیرومند را بر ناتوانی ترجیح نداد.( مدنی، 1372: 244)  امام علی(ع) همانطور که از ارزش ها و برخورد با مردم سخن می گوید، از منع توسل به ضد ارزش ها و بد رفتاری با مردم نیز منویات متعددی دارد. (نهج البلاغه، نامه 18-19) در اندیشه امام علی(ع) حکومت سیاسی که دین را حذف و یا تحدید نماید، مطرود است و دارای مشروعیت دنیوی و الهی نمی باشد، به واقع حکومت مورد بحث، همان حکومت مشروع اسلامی است که حضرت بدان توجه دارد. این در حالی است که امام علی(ع) پس از دوری 25 ساله از حکومت، هرگز تن به چنین رویه ای نداد و سر آخر نیز با هجوم مردم به ایشان برای بیعت و زمامداری حکومت، مجبور به پذیرش حکومت شدند. امام علی(ع) وصف روز بیعت مردم با خویش را چنین بیان می فرمایند؛ “دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم! سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید، تا آن که بند کفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند. آنچنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان و پیران برای بیعت کردن، لرزان به راه افتادند و بیماران بر دوش خویشان سوار و دختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند!”(نهج البلاغه، خطبه 229)</SUP& gt;


امام علی(ع) این بیعت بی نظیر مردم با خود را، در دو گونه مورد بررسی قرار می دهد و معتقد است که اینان دو گروهند، گروهی با دست و گروهی که با دل بیعت کرده اند. به عنوان نمونه در روز بیعت، طلحه و زبیر، در پیشاپیش مردم فریاد بیعت، بیعت، سر می دادند. وقتی زبیر دست امام علی(ع) را گرفت تا بیعت کند، امام علی(ع) به او فرمود؛ “می ترسم بیعت خود را بشکنی و بی وفا گردی!” نظر امام علی(ع) درست بود، پس از زمان کوتاهی طلحه و به تبع آن زبیر به شورشیان پیوستند و با امام علی(ع) در جنگ جَمَل جنگیدند، در صورتی که مادر زبیر بن عوام، صفیّه عمه امام علی(ع) بود. حضرت در باب پیمان شکنی آنان فرمود؛ “زبیر، می پندارد با دست بیعت کرد نه با دل، پس به بیعت با من اقرار کرده ولی مدعی انکار بیعت با قلب است، بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد، یا به بیعت گذشته باز گردد.”(نهج البلاغه، خطبه 8) از طرف دیگر، امام علی(ع) تفکر انحرافی و افراطی افرادی نظیر خوارج، که تنها به مقوله دین و فارق از سیاست و حکومت می نگرند را قبول ندارد و معتقد است که خداوند وضع قوانین نموده و انسانهای عادل و جامع الشرایط می بایست این احکام و قواعد الهی را در زمین ساماندهی و اجرایی نمایند. ضرورت حکومت در اندیشه امام علی(ع) همان قدر مهم و اساسی است، که دین است و این دو با هم معنا می یابند و در غیر این صورت صلاحیت ثبات و استقلال را نخواهند داشت. امام علی(ع) آنگاه که شعار لَا حُکم اِلَا لله را شنید، در مسجد کوفه و در فرازی این مسئله را تبیین نموده و می فرمایند؛ “سخن حقی است، که از آن اراده باطل شد! آری درست است، فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند، تا مومنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران
هم بهره مند شوند و مردم در استقرار حکومت، زندگی کنند.”(نهج البلاغه، خطبه 40)


در اسلام، حاکمیت تنها مخصوص ذات خداوند است(مائده، 7) اما این بدان معنا نیست که خداوند به اجرای قوانین بر روی زمین تمثیل شود، که این دور از شأن و منزلت باریتعالی خواهد بود و بسیاری از اختیارات و حتی قانون جزا و پاداش الهی را بی معنا خواهد کرد. به واقع پیامبران الهی، معیار بشارت مسیر حق و قرآن کریم که خاتم و جامع بر تمامی کتب آسمانی است، مرجع و معیار حکم و قضاوت در میان مردم و هدایت جامعه بشری به سوی اجتماعی عاری از تبعیض، نزاع، بی عدالتی و بشارت به مدینه فاضله است. برای رسیدن به استقلال و ثبات سیاسی، وجود یکسری از بسترها لازم و حیاتی است. سه مولفه سرزمین، جمعیت و حاکمیت از اساسی ترین عناصر تشکیل دهنده یک کشور است که در صورت عدم وجود یکی از این اضلاع سه گانه، کشوری موجودیت نخواهد داشت تا بتواند ادعای حکومت سیاسی را سر دهد. مکانی لازم است که مردم در آن موقعیت جغرافیایی حضور داشته باشند، جمعیتی لازم است تا اجتماعی بزرگ را بتوان تشکیل داد و خواسته های آنان را تأمین نمود و لزوم حکومت بیش از هر چیز لازم است تا بتواند جمعیت و خواسته های آنان را تأمین و از سرزمین صیانت و پاسداری نماید. استقرار و حیات حکومت مستلزم ثبات سیاسی و مشروعیت و مقبولیت مردمی است، به تعبیر دیگر، استقلال سیاسی موجب حفظ حیات سیاسی حکومت می گردد. برای رسیدن به چنین رویه ای می بایست یکسری از اصول و قواعد لازم الاجرا و تعریف شده ای را اعمال کرد، که به شرح ذیل می باشند؛


1.       حقوق متقابل مردم و حکومت


2.       اخلاق و آئین کشورداری


3.       عدالت اجتماعی و اقتصادی


4.<SPAN style="FONT: 7pt 'Times New Roman'"&g t;       انتخابات آزاد و مشارکت مردمی


5.       قاطعیت در سیاست خارجی


6.       ملایمت در سیاست داخلی


استقلال سیاسی را می توان در سطح تحلیل کلان به دو حوزه استقلال سیاسی داخلی و خارجی تقسیم نمود، که به نوعی اجتناب ناپذیر به یکدیگر متصل می باشند به طوری که همّیت در ایجاد استق
لال سیاسی داخلی می تواند به استقلال و پرستیژ بین المللی کشور مطبوع بیانجامد. به عنوان نمونه کشوری که تحت الحمایه و یا وابسته است در نظام بین الملل شناخته شده نیست و بازیگری در سطح بین المللی را ایفای نقش نمی نماید. در اسلام، علاوه بر این که عواملی چون امنیت، دفاع در برابر دشمنان خارجی، برقراری عدل و ادای حق تضییع شده، از وظایف حکومت محسوب می شود، بسیاری از ارزش های اخلاقی و انسانی نیز در لوای حکومت اسلامی به آن توجه شده است، به عنوان نمونه؛ احسان یعنی خدمت به مستمندان و کسانی که فاقد هرگونه توانایی برای خدمت به اجتماع هستند نیز جزء وظایف حکومت است، همان گونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید؛ “إِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالاِحسَنِ وَ إِیتَایِ ذِی القُربَی وَ یَنهَی عَنِ الفَحشَاءِ وَالمُنکَرِ وَالبَغیِ یَعِظُکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ” همانا خدا فرمان به عدل و احسان می دهد و به بذل و عطای خویشاوندان امر می کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می نماید و به شما از روی مهربانی پند می دهد شاید که موعظه خدا را بپذیرید.(نمل، 90)


با نگاهی به کلام حکیمانه و گهربار امام علی(ع) می توان دریافت که کلمه مصطلح سیاست به معنا و کاربرد امروزی در خطابه های آن حضرت به کار برده نشده و تنها در مواردی از اصطلاح حکومت استفاده شده است. اما خطابه ها، نامه ها و کلمات قصار فراوانی از حضرت وجود دارد که موضوع اصلی و یا فرعی آن به سیاست مربوط است.(مشایخ فریدنی، 1386: 104-101) استاد محمد تقی جعفری، با استنباط از مجموعه دیدگاه ها و رهنمودهای امام علی(ع) و نیز با توجه به سلوک سیاسی آن حضرت، سیاست در اندیشه امام علی(ع) را چنین تعریف کرده است؛(ذوعلم، 1387: 14) “مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها در مسیر حیات معقول.”(جعفری، 1387: 47) این بدان معنا نیست که اگر حکومتی فاسق و یا مستبد در رأس کار باشد، امر سیاست از مس
ئله دیانت جدا و بر دوش امام معصوم(ع) و یا نائبین حضرتش نمی باشد، بلکه اسلام در این زمینه نظریه “دولت در دولت”(مصباح یزدی، 1380،107-109) را مطرح می نماید. به طوری که امام و رهبر جامعه اسلامی می بایست همچنان مرجع ذی صلاح در امر سیاست و دین باشند و اگر امام و رهبر با توجه به شرایط زمانی و مکانی در دسترس مردم جامعه اسلامی نبود، مردم بایستی به اصلح ترین فرد و عالم مراجعه نمایند و احکام خداوند و رویه زندگی را از آن جویا شوند.


از دیدگاه امام علی(ع)، سیاست دارای ساز و کار و ابزارهای متعددی است که از آن ابزارها به عنوان قدرت در بستر حکومت تعبیر می شود. اگرچه حضرت قدرت و حکومت را دو مقوله جداناشدنی از سیاست بر می شمارد، اما حضرت هرگز برای کسب این قدرت و تصاحب زمام حکومت، دست به خشونت و جنگ قدرت نیازید و به آراء و خواسته های جامعه به عنوان یکی از اصول پیوسته جامعه مدنی، تن داد. با این وجود همواره مردم را به هدایت و تبیین مسیر حق و باطل رهنمون می ساخت و بیان می داشت که برای زمام حکومت ارجح ترین و اصلح ترین فرد زمان خود به شمار می رود و حکومت خلفای سه گانه و معاویه را به دلیل عدول از منویات و سیره پیامبر اکرم(ص) و از لحاظ شخصیت شناسی، فارق از اصول اسلامی و مشروعیت الهی می دانست. در سیره آن حضرت، کارویژه های استقلال سیاسی و دستیابی به ثبات ایده و رویه سیاسی، در رهیافت های ذیل خلاصه می گردد؛


الف) عدالت


نظام اجتماعی و سیاسی امام علی(ع)، همواره با عدالت توأم و عجین بوده است.(خسروپناه، 1387: 31) در جایی از امام علی(ع) پرسیدند که عدل یا بخشش کدام برتر است؟ ایشان فرمودند؛ “عدالت، هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت، تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است، پس عدالت شریف تر و برتر است.”(نهج البلاغه، حکمت 437) امام علی(ع)، عدالت را در مولفه های عدل الهی، عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی و عدالت قضایی جستجو می نماید. هنگامی که امام علی(ع)، زیاد بن ابیه را به جای عبداله بن عباس به حکومت فارس و شهرهای پیرامون آن منصوب گردانید، به او فرمود؛ “عدالت را بگستران و از ستمکاری پرهیز کن، که ستم رعیت را به آوارگی کشاند و بیدادگری به مبارزه و شمشیر می انجامد.”(نهج البلاغه، حکمت 476) در اندیشه امام علی(ع)، مقوله عدالت و اهتمام به آن، چنان حائز اهمیت است که در مورد دشمن نیز اجرای عدالت صادق و پایدار بوده و حتی در جایی حضرت، از تلخی اجرای عدالت بر ستمگر چنین بیان می دارند؛ “روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمکاری بر مظلوم است.”(نهج البلاغه، حکمت 341)


امام علی(ع)، در حوزه عدالت اقتصادی و درباره اموال فراوان بیت المال که عثمان خلیفه سوم، به دلیل بی عدالتی و رانت خواری حکومتی، به برخی از خویشان و نزدیکان خود داده بود، در سال 35 هجری قمری و روز دوم خلافتشان، این چنین می فرمایند؛ “به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند. زیرا در عدالت، گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم بر او سخت تر است.”(نهج البلاغه، خطبه 15)</SUP&gt ; در جایی دیگر، امام علی(ع)، در حوزه عدالت اجتماعی و در صحرای صفین چنین می فرمایند؛ “حق اگر به سود کسی اجرا شود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود و چون به زیان کسی اجرا شود، روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود کسی اجرا شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سبحان است نه دیگر آفریده ها.”(نهج البلاغه، خطبه 216)


ب) اصلاحات


امام علی(ع)، اصلاحات را یکی از اصول برقراری استقلال سیاسی بر می شمارد و اصلاحات را در نگاهی کلان به اصلاحات دنیوی و اخروی تقسیم می نماید، به طوری که اصلاحات دنیوی را پُلی به سوی اصلاح اُخروی معرفی می نماید. همچنین امام علی(ع)، اصلاحات دنیوی را به دو حوزه اصلاح فرد و جامعه تفکیک می کند که در حوزه اصلاحات فردی، مولفه هایی چون؛ خودسازی، اصلاح خویشاوندی، اصلاح تربیتی و اصلاح مشکلات مادی را حائز اهمیت دانسته و در حوزه اصلاحات جامعه، به اصلاح دولت، رهبر، نهادهای مالی و اصلاحات عمیق اجتماعی اشاره دارد. امام علی(ع) اصلاح پذیری را مرز انسانیت نامیده و در نامه ای به فرزندش حسن بن علی(ع)، هنگامی که از جنگ صفین باز می گشت، زوایا و شرایط زندگی را بر ایشان آئینه وار بیان نمودند که کلید و رمز ورود به درک فراز گهربارشان را در خودسازی و اصلاح شخصی قرار دادند. امام علی(ع)، اصلاحات سیاسی را شاکله و پاشنه آشیل اصلاحات در حوزه های دیگر معرفی می نماید.



ج) دیپلماسی و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات


دیپلماسی و رویه های مسالمت آمیز در اسلام، بسیار دامنه وسیع و گسترده ای دارد. معیارهایی چون؛ اعتدال، منافع ملی، مصالح جهان اسلام، اعتماد، وفای به عهد و عدالت محوری در این حوزه اهمیت بسزایی دارند. امام علی(ع) پدیده اختلاف را آفت اندیشه و تدبر می دانند و می فرمایند؛ “اختلاف، نابود کننده اندیشه است.”(نهج البلاغه، حکمت 215) ایشان ریشه تمامی اختلافات را عدم آگاهی و گمراهی در افراد می دانند و در این زمینه می فرمایند؛ “دو دعوت، به اختلاف نرسد جز اینکه یکی باطل باشد.”(نهج البلاغه، حکمت 183)


امام علی(ع)، در تمامی شئون زندگی، عدالت محور بوده است و حتی نسبت به مخالفان و دشمنان نیز از معیارها و ارزش های اخلاقی عدول نمی کردند. امام علی(ع) از برخوردهای افراطی و خشن با مخالفان خودداری می نمودند و در نامه بی نظیر و معروف خود به مالک اشتر، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برگزید، می فرمایند؛ “هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خوشنودی خدا در آن است، رد مکن، که آسایش رزمندگان و آرامش فکری تو و امنیت کشور در صلح تأمین می گردد.”(نهج البلاغه، نامه 53) “از خونریزی بپرهیز و از خون نا حق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون نا حق کیفر الهی را نزدیک، مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند و روز قیامت خدای سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان، نسبت به خون های نا حق ریخته شده داوری خواهد کرد، پس با
ریختن خونی حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون نا حق، پایه های حکومت را سُست و پَست می کند و بنیاد آن را بَرکنده به دیگری منتقل سازد.”(نهج البلاغه، خطبه53)  این فراز از حضرت بیانگر توسل به صلح و راهکارهای مسالمت جویانه و عدم تمایل به درگیری و نزاع می باشد. در ادامه نامه، حضرت اصل وفای به عهد را نیز یکی از مهمترین پایه های رویه های مسالمت آمیز بر شمرده و در فرازی می فرمایند؛ “اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و بر آنچه بر عهده گرفتی امانتدار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهی، همانند وفای به عهد نیست.”(نهج البلاغه، نامه 53)


د) مشارکت سیاسی


در اندیشه امام علی(ع)، مشارکت مردم در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها از اصول اجتناب ناپذیر و ضروری نظام سیاسی به حساب می آید. امام علی(ع) در اهمیت و ارزش مشورت چنین می فرمایند؛ “آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد.”(نهج البلاغه، حکمت 173) و در فرازی دیگر راجع به ره آورد این مشورت می فرمایند؛ “هرکس خود رأی شد به هلاکت رسید و هر کس با دیگران مشورت کرد، در عقل های آنان شریک شد.”(نهج البلاغه، حکمت 161)  امام علی(ع)، اگرچه مشورت را در تمامی شئون و ارکان زندگی اجتماعی و سیاسی، امری ضروری بر می شمارد، اما همواره موافقین و مخالفین تصمیم نهایی را که از فرآیند
مشورت و مشارکت مردم و یا نمایندگانشان منبعث می گشت را دعوت به اتحاد و همزیستی مسالمت آمیز می نمود. همچنین طمرد از تصمیم نهایی را خلاف شرع و اصول اخلاقی قلمداد می نمود. امام علی(ع) در مسئله ای با عبداله بن عباس، که به امام پیشنهاد داد تا معاویه را بر کار خود باقی نگاه دارد و پس از آرام شدن اوضاع مملکت او را عزل نماید، اختلاف نظر داشتند ودر همین راستا، خطاب به عبداله بن عباس می فرمایند؛ “بر تو است که رأی خود را به من بگویی و من باید پیرامون آن بیاندیشم.”(نهج البلاغه، حکمت 321)


امام علی(ع) یکی از مولفه های موثر و اساسی در ثبات حکومت و استقلال سیاسی را بر مشارکت سیاسی در جامعه اسلامی تعمیم می دهد و عدم تمایل و اهتمام به آن را از دلایل سقوط و اضمحلال حکومت های خود رأی و مستبد معرفی می نماید. ایشان همواره مردم را در امور سیاسی دخیل دانسته و در راستای تأمین نیازها و خواسته های مردم، با اهل فکر و اندیشه به مشورت می نشستند و برای مشورت، ارزش فوق العاده ای قائل بوده و در فرازی می فرمایند؛ “هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون نادانی نیست. هیچ ارثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.”(نهج البلاغه، حکمت 54)


و) قانون مداری


در جهان بینی اسلامی، قانون همان حُکمِ خداوند است. یعنی بشر اجازه دَخل و تصرف در قانون خداوند، که از جانب فرستادگان اصلح خود برای هدایت انسان
ها فرستاده را ندارد و تنها اجازه رجوع به آن و وظیفه صیانت از اجرای دقیق آن بر زَمّه انسان ها نهاده شده است. بدین معنا، حکم قرآن و احکام اسلام تنها راه رجوع به منبع و مرجع ذی صلاح قوانین بشری می باشد و عدول و تفسیر به رأی در آن خلاف شرع و حرام است.


حکومت چهار سال و نه ماهه امام علی(ع)، به وضوح بیانگر این است که ایشان به اهمیت قانون و اجرای حدود آن اهتمام می ورزیدند و در این راستا هیچ حق مازادی برای خویشان و نزدیکان خود، قائل نبودند. حضرت در سخنرانی که 5 روز پس از بدست گرفتن قدرت سیاسی ایراد نمودند، اصالت قانون مداری را اینگونه بیان می دارند؛ “آگاه باشید! هر خونی، خونخواهی دارد و هر حقی را جستجوگری است، انتقام گیرنده خونهای ما، چونان حاکمی است که برای خود داوری کند و او خداوندی است که از گرفتن کسی ناتوان نگردد و کسی از پنجه عدالت او نمی تواند بگریزد.”(نهج البلاغه، خطبه 105) امام علی(ع) تمسک به قانون و مرجع رسیدگی به آن را در جامعه اسلامی، از اصول ثبات و استقلال سیاسی بر شمرده و طمرد و دوری از آن را مساوی با هرج و مرج، فساد، تباهی، سقوط بنیان خانواده و سلب آزادی و امنیت می نامد.


ه) شایسته سالاری


امام علی(ع) تمامی اصول استقلال سیاسی را هنگامی کاربردی و عملیاتی می داند، که زمام و فرماندهی حکومت در دست افرادی متخصص و شایسته قرار گیرد. از دیدگاه امام عل
ی(ع)، افرادی که طمع قدرت و یا ثروت دارند و یا اینکه مبانی عدالت را به دلیل بُخل و تنگ نظری زیر پا می گذارند، آفات ثبات حکومت می باشند که حُجب و حیثیت افراد شایسته را نیز دستخوش تنش و مغالطه می گردانند. امام علی(ع) در نامه ای به أسود بن قطبه، فرمانده لشکر حُلوان در جنوب شهر سر پل ذهاب امروزی، می فرمایند؛ “از جمله حقی که بر توست آن که نفس خویش را نگهبان باشی و به اندازه توان در امور رعیت تلاش کنی، زیرا آنچه که در این راه نصیب تو می شود، برتر از آن است که از نیروی بدنی خود از دست می دهی.”(نهج البلاغه، نامه 59) امام علی(ع) معتقد بودند که مردم جز به شایستگی زمامداران سامان نمی یابند.(نهج البلاغه، خطبه216) حضرت، آینده حکومتی که از شایسته سالاری به دور است را چنین بیان می دارند؛ “لکن از این اندوهناکم که بیخردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی کشند، با نیکوکاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند.”(نهج البلاغه، نامه62)


نتیجه گیری


در اندیشه و آراء امام علی(ع)، با جهان بینی اسلام هیچ شکاف و یا جدایی دیده نمی شود. به واقع امام علی(ع) آنچه را می گوید که پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند عزوجل بیان می داشت، آن عملی را انجام می داد که سیره پیامبر اکرم(ص) بود و آن حکومتی را تجویز می نماید که پیامبر اکرم(ص) بدان همت گماشت. اگرچه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، کوته دلانی د
ر ماجرای ننگین سقیفه، منویات و ادامه مسیر عدالت محور پیامبر اکرم(ص) را لگد مال نمودند و برای چنگ زدن به ریسمان حکومت و دستیابی به اریکه قدرت، از هیچ عمل ضد انسانی و ضد اسلامی دریغ ننمودند. همین شروع بدعت، آوازه ای برای کج روی ها و گمانه زنی های انحرافی از دین اسلام شد، که هم اکنون در قالب انشعابات و فِرَق مختلف از دین اسلام، شاهد آن هستیم. همگی این انحرافات بیش از هر کس، در آخرت دامن گیر همان بدعت گزاران اولیه می باشد. حکومت مطلوب و نظام سیاسی در نزد امام علی(ع)، با توجه به پشتیبانی و مقبولیت مردمی، عمری دائمی را در خود نهفته دارد، به شرطی که زمامداران، آئین کشورداری و شش رهیافت مورد نظر حضرت را دریافته و بدان اهتمام ورزند.


 


منابع (به ترتیب حروف الفبا)


ایزدی، سجاد، 1387، حکومت و مشروعیت، انتشارات کانون اندیشه جوان، تهران، چاپ پنجم


ذوعلم، علی، 1387، سیاست، انتشارات کان
ون اندیشه جوان، تهران، چاپ پنچم


جعفری، محمدتقی، 1387، حکمت اصول سیاسی اسلام، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، تهران، چاپ سوم


خسروپناه، عبدالحسین، 1387،  پلورالیزم دینی و سیاسی، انتشارات کانون اندیشه جوان، تهران، چاپ پنچم


قدردان، محمد حسن، 1387، حقوق متقابل مردم و حکومت، انتشارات کانون اندیشه جوان، تهران، چاپ پنجم


قرآن کریم


نهج البلاغه، 1381، ترجمه محمد دشتی، انتشارات پارسیان، تهران، چاپ چهارم


مدنی، سید جلال الدین، 1372، مبانی و کلیات علوم سیاسی، مولف، تهران، چاپ اول


مشایخ فریدنی، محمدحسین، 1386،  نظرات سیاسی در نهج البلاغه، انتشارات بنیاد نهج البلاغه، تهران، چاپ سوم


مصباح یزدی، محمدتقی، 1380، نظریه سیاسی در اسلام، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، چاپ چهارم


مطهری، مرتضی، 1388، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، تهران، چاپ چهل و دوم


 علیرضا زادفلاح

به این مطلب امتیاز دهید
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید