بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نمازگزار واقعی از عذاب خدا میترسد/ جهنم یعنی تجلی جایگاه فرصتسوزان
چنانکه گفتیم قبل از این که به مباحث اسرار نماز برسیم خوب است از زبان قرآن کریم، نکاتی را که خداوند متعال در معرفی نمازگزار و تاثیر نماز بیان فرموده، اشاره کنیم.
خداوند متعال در سوره مبارکه معارج آیات 19 به بعد فرمود: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَ إِذَا مَسَّهُ الخْیرْ مَنُوعًا، إِلَّا الْمُصَلِّین».
انسان مخلوقی است آزمند، حریص و طماع، وقتی که به گرفتاریها برخورد میکند، شری متوجه او بشود، جزع و فزع میکند. توان ندارد. کشش ندارد در مقابل این سختیها، لذا جزع میکند. اگر خیری سراغش آمد بر اساس روحیه انحصار طلبی میخواهد همه اینها را در خودش جمع کند. منوع است، انحصار طلب است، نمیخواهد به دیگران بدهد. سپس قرآن کریم استثناء کرده و فرموده: «الا المصلین» مگر نمازگزاران که اینها طبیعتی تعدیل یافته دارند، اینها از
سقوط در مراحل طبیعی نجات پیدا کردهاند.
نمازگزاران واقعی، بر نماز مداومت میکنند
سپس قرآن کریم در ادامه همین آیات، این نمازگزاران را معرفی میکند و میفرماید: «الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِمْ دَائمُون» آنها کسانی هستند که بر نمازهایشان توجه دارند که همیشه آن را بخوانند، دوام بر نمازشان دارند.
این طور نیست که یک بار بخوانند و یک بار نخوانند، باری به هر جهت باشد، اینطور نیست. یعنی اگر منطق نماز را قبول کرد و پذیرفت، استمرارش میدهد، دائماً با این عبادت مأنوس است.
نمازگزاران واقعی، اهل بخشش مالیاند
«والَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ – لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ» انسان نمازگزار در سایه تربیت نماز از آن حالت انحصار طلبی بیرون میآید. اگر اموالی دارد برای نیازمند و محتاج هم سهمی قائل است.
حتی غیر از خمس و زکاتی که واجب مالی است، در بقیه اموالش برای دیگران هم سهمی قائل است.
این تربیت را در سایه نماز یافته است. در سایه ارتباط با خدا، فلسفه داشتن مال را فهمیده که مال برای این نیست که من اگر تلاش هم میکنم بیاید در وجود من بلوکه شود و به آن تعلق پیدا کنم و علاقهمند شوم. نه! اگر تعلق به مال ایجاد شد، بخل مالی پیدا شد، آلودگی ایجاد شده است. این یک مرض روحی است.
قرآن کریم میفرماید «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) بعضی از دلها مرض بخل دارند. اگر کسی گرفتار این مرض بخل شد، این نفس، مقید میشود. این نفس، اسیر میشود و نمیتواند پرواز کند.
نماز قرار است که فضای پرواز را درست کند. انسان نمازگزار توجه به این معنا دارد که نباید حب مالی و عشق مالی و توجه مالی داشته باشم.
مال، همچون آبی است که باید در من بیاید و برود تا در سایه این جریانی که پیدا میکند وجود من طراوت پیدا کند، صفا پیدا کند. خداوند این مال را در اختیار من قرار داد برای مصفا شدن من، نه برای لجن زدن و گندیده شدن دل من.
اگر انسان، اموال را مختص خودش دانست و به آنها تعلق پیدا کرد، اگر علاقهمند به این مال شد، این مال، مثل یک آبِ مانده در یک برکهای که لجن میزند و پشه دورش جمع میشود و کرم میافتد محیط را آلوده میکند. اما اگر این آب به جریان
افتاد، دیگر لجن نمیزند، دیگر کرم و پشه به جان آن نمیافتد. این آب میآید صفا ایجاد میکند.
انسان نمازگزار میداند که در حوزه مسائل مالی، نباید تعلق مالی پیدا کند. چون این دل به جای دیگری وصل شده است. این دل، جایگاه تعلقات برتر شده است. تعلقات مالی، برای انسانِ ساقط است، نه انسان در حالِ پرواز و معراج.
عشق به مال و ثروت، مختص انسانهای اسیر و ساقط است
انسانِ ساقط در حوزه طبیعت است که به مال، عشق میورزد اما انسانِ در حال پرواز و قرب الی الله، تعلق به طبیعت ندارد. بناست که این طبیعت، آسمانی بشود، این زمینی آسمانی بشود. در سایه نماز و تأثیر نماز، این احساس عاشقانه و ترقی و تعالی در وجودش شکل گرفته است. بنابراین نگاهش به مال یک نگاه بخل آمیز نیست.
میگوید این را خدا به من داده که از طریق من به دیگران برسد تا در اثر این جریان، من احیا بشوم، طراوت پیدا بکنم. این لطفی است که به من شده که من به دیگران انجام بدهم تا اینکه کمال پیدا کنم.
خداوند مال را به انسان از این جهت میدهد و گرنه دستش بسته نیست؛ میتواند به همه به طور مستقیم هر چیزی بدهد. دست خدا که بسته که نیست. ولی میخواهد این را وسیله ترقی قرار دهد. میخواهد دل ما از این تعلقات و از این وابستگیها شستشو بشود.
نمازگزاران واقعی، قلبا قیامت را باور دارند
سپس خداوند متعال میفرماید: «وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّین» آن کسی که در پیشگاه خدای متعال
میایستد و «مالک یوم الدین» میگوید، یعنی با تمام وجود معاد را قبول کرده است. با تمام وجود عقیده به ماندگاری را برای ابدیت پذیرفته که من یک موجود ماندگار ابدی هستم. من یک موجود فانی و از بین رفتنی نیستم. من هستم که هستم.
این پذیرش معاد، صرفاً در ذهن نیست بلکه یک ایمان قلبی است. یعنی این اعتقاد به ابدیت با دلش گره خورده است. و انسانی که این عقیده به دلش گره خورده، اندیشهاش، اخلاق و رفتارش سامان میپذیرد.
علت گرفتار شدن انسانها به عذاب، فراموش کردن قیامت است
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب ؛ کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند» (ص/26)
علت اینکه افرادی گرفتار عذاب شدهاند این است که قیامت را فراموش کردهاند. اگر قیامت را فراموش نمیکردند گرفتار این همه مصیبتها، عذابها و سوختنها نمیشدند.
انسان معتقد به قیامت، فرصت ساز است. هیچ گاه فرصت سوزی نمیکند. اما آن کسی که به بی نهایت توجه ندارد، به بودن همیشگی معتقد نیست، فرصتهای بینهایتش را دارد میسوزاند لذا میشود جهنم.
جهنم یعنی چه؟
جهنم یعنی تجلی جایگاه فرصتسوزان. آنها که فرصتها را از دست دادند. آنهایی که نگاه درست به نقشه و معماری انسانیت خودشان نکردند و درست خودشان را شناسایی نکردند و نتوانستند از خودشان استفاده کنند، فرصتها را از دست دادند. این میشود جهنم.
در جهنم چی میسوزد؟ جهنم، آتش چه قهری است؟ و کدامین عذاب هست؟ قرآن کریم میفرماید: «کَذلِکَ یُریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّار ؛ خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرتزایى به آنان نشان مىدهد و هرگز از آتش خارج نخواهند شد» (بقره/167)
اعمالشان را ما این چنین نشانشان میدهیم، به شدت حسرت میخورند. حسرت از چیست؟ حسرت نسبت به از دست رفتههاست. آنچه را که انسان از دست میدهد حسرتش را میخورد. حسرت فرصتهای از دست رفته را میخورد.
اما معتقدان به قیامت، هیچگاه این فرصتها را از دست نمیدهند. احیاءِ فرصت میکنند. فرصت را میسازند. از فرصتها بهره مناسب و لازم را میبرند. «وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّین» اینهایی که قیامت را تصدیق میکنند.
پذیرش و اعتقاد ب
ه مبدا بدون اعتقاد به معاد، چندان کارساز نیست
اگر انسان به مبدأ معتقد باشد اما معاد را به صورت جدی قبول نکند و عقیده نداشته باشد نمیتواند یک زندگی با حساب و کتاب و انسانی داشته باشد. بالاخره لغزش دارد.
میزان کنترل ما به قدر اعتقاد جدی ما به بحث قیامت است. چرا که اگر ما تنها خدا را قبول داشته باشیم بدون معاد، این اعتقاد نمیتواند منشأ اعمال و تنظیم رفتارها و اخلاقیات باشد.
مشرکان هم میگفتند خدا را قبول داریم و خالقیت خدا را قبول داشتند. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه ؛ و هر گاه از آنان سؤال کنى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مسلّماً مىگویند: اللَّه» (لقمان/25 ؛ زمر /38)
آنها هم خدا را قبول داشتند. صرفا خدایی را به عنوان مبدأ قبول کنیم تا این مقدار نمیتواند در تنظیم رفتارهای ما مؤثر باشد، وقتی میتواند در تنظیم رفتارهای ما مؤثر باشد که معادش را هم قبول کنیم. ایمان به این که خداوند مبدا و معاد ما است. مرجع ما هم است، بازگشت ما هم به سوی اوست و این بازگشت با حساب و کتاب است، بی حساب و کتاب نیست. ما در قبال هر نگاهی، در قبال هر کلامی، در قبال هر حرکت ریز و درشتی باید پاسخگو باشیم.
یعنی اگر انسان خودش را پاسخگوی هستی دانست و گفت من یک موجود گم شدهای، یک موجود بی اعتبار و یک موجود فراموش شده در نظام هستی نیستم بلکه یک موجودی هستم با یک جایگاه ویژه، در یک تعاملی ـ با تعبیر مسامحی ـ با حقیقت هستی هستم؛ او به من چیزهایی داده که من باید چیزهایی به او پس برگردانم. من امانتدار یک سری حقایقی هستم که این حقایق به عنوان امانت پیش من است و من باید اینها را برگردانم. یعنی یک چنین نگاهی به خودش داشته باشد قطعاً حسابش متفاوت خواهد شد با آن انسانی که اصلاً چنین نگاهی به خودش ندارد و میگوید خدایی هست و جهان را خلق کرده اما منم و خواستههایم، منم و شهواتم، منم و احساساتم، منم و غرایزم.
لذا قرآن کریم دست روی این مطلب میگذارد و میفرماید: نمازگزاران آنهایی هستند که به قیامت اعتقاد دارند.</o:p> ;
علتش هم این است که این اعتقاد، یک اعتقاد بسیار مؤثر و سازنده و سامان بخش در حوزه اندیشهها، صفات و اخلاقیات و رفتارهاست. همه ابعاد وجودی و همه ساحتهای هستی انسان را تطهیر میکند، پاک میکند و انسان را از یک مراقبه قابل قبول برخوردار میکند که انسان، مواظب افکار و اعمالش باشد.
قیامت، حقیقتی است که باید خود را در آن تعریف کنیم
قیامت، شوخی نیست، قابل اغماض نیست. حقیقتی است که من در آن حقیقت باید خودم را تعریف کنم، باید خودم را ببینم. جایگاه خودم را باید در آن نگاه ارزیابی کنم و اگر انسان، عمیقتر به قضیه نگاه کند میبیند که الآن در قیامت زندگی میکند.
نگاه واقع بینانه به قیامت داشته باشیم
قیامت یک امری نیست که قرار است بعدها موجود شود. قیامت یک امر موجودی است که قرار است ظهور پیدا کند. نه این که وجود پیدا کند.
الآن قیامت موجود است. ما داریم به سمت این امر میرویم تا برایمان ظهور پیدا کند. نه این که قیامت معدوم است و قرار است بعداً موجود بشود. صد سال، هزار سال، یک میلیون سال دیگر قرار است موجود بشود.
تعبیر قرآن کریم این است که جهنم احاطه به کفار دارد. «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ» (عنکبوت/54) نمیفرماید «لیحیط بالکافرین» یا «سوف یحیط»، نه! بحث آینده نیست، هم اکنون است. هم اکنون این چنین است. منتها بصیرت ما نابیناست.
خب ببینید وقتی کسی این اعتقاد را پیدا کند، این عقیده را به این ترتیب داشته باشد و بداند که به عنوان یک مأمور، آمده در این عالم عمل کند و بناست که برگردد، نحوه نگاهش به زندگی و گونه استفادهاش از موقعیتها و امکانات، خیلی متفاوت خواهد بود با آن کسی که چنین نمیبیند و لو این که یک اعتقاد ضعیفی در حوزه ذهنش هست اما به عنوان یک باور قلبی به دل تزریق نشده است. این شخص نمیتواند شهوتش را کنترل کند، نمیتواند غضبش را مهار کند. نمیتواند احساسات طبیعیاش را جهت دار کند.
خاصیت نماز این است که انسان را به معاد نزدیک میکند. اعتقاد به معاد را در دل انسان احیاء میکند و احیاء این اعتقاد در حوزه دل انسان، مسلماً آثار خودش را دارد.
نمازگزاران واقعی از عذاب خداوند میترسند
سپس قرآن کریم میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبهِّم مُّشْفِقُونَ – انَّ عَذَابَ رَبهِّمْ غَیر مَأْمُونٍ» آنها از عذاب پروردگارشان بیمناکند، چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست. اینها عذاب پروردگار را جدی میگیرند. آدمهای سطی نگر به این مسائل و معارف نیستند.
ترس از خداوند به چه معناست؟
عذاب پروردگار یعنی بیعدالتی من، یعنی آلوده شدن من. یعنی ناپاکیهای من. عذاب پروردگار یعنی سوختن در این گزینههای انحرافی که من دارم.
پروردگار، زیبای مطلق است. او که ترس ندارد. در حقیقت ترس از پروردگار به معنای این است که من اگر در مأمویتم کوتاهی کنم این کوتاهی در مأموریت، مرا گرفتار میکند منتها از آنجایی که تمام این حوزهها دست حق متعال است و
همه هستی در حوزه اختیار اوست و تحت تصرف و تسلط حکومت اوست، به پروردگار نسبت میدهیم که پروردگار ما را عذاب میکند.
خداوند کسی را عذاب ابتدایی نمیکند. عذاب بر میگردد به آن انتخابهای غلط ما. اگر من انتخاب ناشایستی بکنم یک ظهوری خواهد شد بر من که حقیقت خودش را نشان میدهد. قرآن کریم قیامت را چنین وصف میکند: «یوم تبلی السرائر» (طارق/9) یعنی در آن روز اسرار، آشکار میشود. باطن، خودش را نشان میدهد و لذا من زجر و عذاب میکشم.
عذاب خداوند، ظهورِ آلودگیها و ناپاکیهایی است که بر سر خودم آوردهام.
قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ ؛ به او خطاب مىشود: تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملًا تیزبین است!» (ق/22)
یک روزی من تیزبین میشوم. یک روزی من ریز بین میشوم. یک روزی من حقیقت بین میشوم و میبینم که چه بر سر خودم آوردهام.
الآن فضای عالم یک فضایی است که وابستهاش شدهام و این وابستگی باعث میشود که مثل یک آدم معتادی که مواد در اختیارش است احساس آرامش میکند، احساس لذت میکند. اما باید بداند که یک روزی این مواد را میگیرند و تعلقش همچنان موجود است، اعتیادش همچنان موجود است. انسان در قیامت میبیند که این عذابی که من میکشم، عذاب اعتیاد، آلودگی و گمراهی خودم است. این عذاب تعلق و وابستگی به مواد گناهان است.
در هنگام مرگ، مال را از انسان میگیرند اما تعلقش میماند. مظاهر اعمال شهوت را، قوای جنسی را میگیرند، اما وابستگیاش میماند و عذاب یعنی این وابستگیها.
عذاب یعنی سوختن در آتش تعلقات. خب پس انسان نمازگزار چون معتقد به قیامت است و فلسفه قیامت برایش در سایه نماز و ارتباط با خداوند هضم شده و حل شده هست، پس میترسد و حسابش را میخواند و دست و
پایش را جمع میکند و حساب شده رفتار میکند.
حرکتهای غلط و انحرافی آثار بدی دارد/ باید شایستهها را انتخاب کنیم
این طور نیست که عالم، حساب و کتابی نداشته باشد. انسان نمازگزار میداند که حرکتهای نپخته، غلط و انحرافی یقیناً آثار بدی دارد. میداند گزینههای غلط و غیر انسانی را انتخاب کردن یقیناً آثار سوء دارد، اینها را میفهمد، همیشه به فکر این است که گزینههای برتر را انتخاب کند.
ما انسانها دائماً در حال انتخابیم. لحظه به لحظه در حال اختیاریم؛ نگاههای ما، انگیزههای ما، رفتارهای ما، تخیلات ما، اندیشههایمان را انتخاب میکنیم. پس مباد که انتخاب غلطی بکنم، نباید بیخیال باشم. قضیه را جدی بگیریم. این خاصیت نماز است.
اگر قرآن کریم فرموده: « أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر ؛ نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز مىدارد» (عنکبوت/45) این آیات، دورنما و تأثیر عمده نماز را نشان میدهد.
ادامه دارد …
منبع: خبرگزاری فارس