منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

سید مهدی قوام و تبديل دزد به كاسب متدين

فهرست مطالب

تبديل دزد به كاسب متدين

عبدالکریم پاک نیا تبریزی    

 

خاطراتي از سید مهدی قوام[1]

 

آقا سید مهدی قوام، از واعظان عامل و مبلغان صاحب نفس، دهه چهل تهران بود، گرچه شرح حال مفصلي از وي به جاي نمانده؛ اما همين چند خاطره گوياي بسياري از واقعيتها در مورد اين واعظ پاك نفس و پروا پيشه است. او كه فقط براي خدا تبليغ مي كرد، مصداق بارز يك مبلغ تمام عيار بود و تمام هستي اش را در راه نشر معارف اهلبيت(علیهم السلام) به كار مي گرفت و چنان زندگي می كرد كه روزی که پیکرش را به شهر مقدس قم آوردند تا دفن کنند، حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) پر از جمعيت بود و مردم زار زار گریه می کردند و سرشان را به تابوت مي كوبيدند.

 

آري، او اين آيه را نصب العين خود قرار داده بود كه: وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلىَ اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنىِ مِنَ الْمُسْلِمِين؛[2] چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه دعوت به سوى خدا مى كند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گويد: من از مسلمانانم؟

 

تبديل دزد به كاسب متدين

 

سخن گفتن از موضوعات اخلاقي و مسائل شرعي خيلي سخت نيست؛ امّا يك انسان گمراه را از راه باطل به سوي حق آوردن و در اين مسير نگه داشتن، خيلي هنر مي خواهد. آسید مهدی قوام اين هنر تبليغي را داشت.

 

يكي از علاقه مندان ايشان مي گويد: از یک میوه فروش که روی چرخ میوه ریخته بود برای دیدن آسید مهدي قوام میوه خریدیم. وقتی ميوه فروش فهميد به ديدن سيد مي رويم، پول را قبول نکرد. گفتم: اگر مبلغ را نگیری، میوه را نمی برم. میوه فروش گفت: آقا سید دست مرا گرفت و از جهنم به بهشت برد و سرنوشت مرا عوض كرد. چگونه پول بگیرم؟ بعد تعریف کرد: یک روز سید با عیال از خانه بیرون رفتند. من هم که در محل به دزدی شهرت داشتم، به خانة سید رفتم و مقداری اسباب جمع کردم و خواستم از خانه بیرون بروم که در خانه باز شد و سید با عیالش وارد شد. نگاهی به من کرد و سلام گرمی کرد و گفت: حالا که تا اینجا آمده ای بیا برویم یک چایی بخوریم.

 

داخل خانه برگشتیم. سید برایم میوه و چای آورد و پرسيد: اهل کجایی؟ گفتم: خاک سفید. گفت: این فرش مال تو. یک چرخ دستی و میوه بخر و داخل آن بگذار. هرچه که از بارت ماند و نخریدند، شب خودم از تو میخرم. اين رفتار چنان در من اثر كرد كه بعد از توبة واقعي، به بركت ايشان از راه جهنم به سوي بهشت رهنمون شدم .[3]

 

آقا سيد مهدي با اين حركت خود اين پيام را به وي آموخت كه: مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب ؛[4] هر كس از خدا پروا كند، خداوند نیز راه خروج از بنبست ها را بر سر راهش قرار مى دهد، و از جايى كه گمان نمى كند، به او روزى مى رساند.

 

 

 

اهدایي مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها)

 

يكي از مريدان پر و پا قرص آقا سيد مهدي(ره) مي گويد: ایام فاطمیه بود. من در شمیران پای منبر سید می رفتم. به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ده شب مراسم عزاداری بود. منبرش که تمام شد، برگشت به من گفت که: فلانی! گفتم: بله، گفت: حالش را داری امشب برویم با هم دیگر الواطی کنیم؟ من اول تعجب کردم، گفتم: آقاجان! شوخیتان گرفته؟ گفت: نه، امشب می خواهیم برویم الواطی. پول منبر را گرفتیم، پولدارشدیم. حالش را داری بیا تا برویم؟ گفتم: آقا! اگر شما بروید الواطی، ما هم هستیم؛ چون شما اگر الواطی هم بروید، معصیت خدا نیست، ثواب و حسنات است. گفت: پس ماشینت را روشن کن برویم. ماشین را روشن کردیم و نشست بغل دستم و گفت: راست برو میدان بهارستان. با هم آمدیم میدان بهارستان سابق. دیدم چند زن بي عفت گوشه و کنار میدان ایستاده بودند. یکی جوانتر بود، سید گفت: برو آن جوانتر را صدا بزن بیاد. رفتم نزديك و به دختر جوان اشاره کردم: بیا! خوب ماشین هم داشتیم. او فکر کرد ما هم اهل معصیت هستیم و راه افتاد آمد دم در ماشین. همین که خواست در را باز کند و بنشیند، سید شیشه ماشین را پایین داد و دست کرد توی جیبش و پاکت پولش را درآورد و گفت: دخترم! من ده شب برای مادرم زهرا(سلام الله علیها) منبر رفتم، این پول را امشب به عنوان پول منبر و روضه به من دادند. این پول را بگیر و به خانه ات برو و تا تمام نشده از خانه براي معصيت بیرون نیا. پولت هم که تمام شد، آدرس و تلفنم را هم نوشته ام. بیا من پول بهت می دهم، خرجی ات را می دهم، شوهرت می دهم، جهیزیه برایت تهیه می کنم.تو جوانی، دخترم! حیف است دامنت را از الان به معصیت آلوده کنی.

 

من دیدم که این دختر چنان منقلب شد كه یک مرتبه اشک بر صورتش نشست و پاکت پول را گرفت وگفت:
آقا! به مادرتان زهرا(سلام الله علیها) دیگر گناه نمی کنم.[5]

 

اين عمكرد آقاي قوام دقيقاً از مصاديق بارز كلام امام صادق(علیه السلام)است كه فرمود: كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِكُمْ وَ لَا تَكُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِكُمْ؛[6]
مردم را با اعمال خود تبليغ كنيد، نه با زبان هاى خود.

 

پی نوشت: 

 

[1]. خاطرات ايشان سينه به سينه نقل شده و براي عبرت مبلغان و مستمعان مناسب است.

 

[2]. فصلت/ 33.

 

[3]. حضرت علی(علیه السلام) هنگام ورود به مسجد قاطر خود را به مردی سپرده بود تا در ازای مواظبت از آن مبلغی به وی بدهد؛ ا
ما او برای اینکه سود بیشتری ببرد، افسار را از دهان حیوان گشوده و سرقت کرد.وقتي امیر مؤمنان(علیه السلام) از مسجد بيرون آمد و استر را بدون افسار ديد، دو درهمی که برای آن شخص آماده کرده بود به غلامش داد تا به بازار برود و افساری بخرد. در بازار مردی را دید که افساری در دست دارد و آن را به دو درهم می فروشد.آن را خرید و نزد حضرت بازگشت. امیرالمؤمنین(علیه السلام) افسار را دید و دانست که همان افسار به سرقت رفته است! لذا به افرادی که حاضر بودند فرمود:إن العبد ليحرم نفسه الرزق الحلال بترك الصبر و لا يزاد على ما قُدِّر له؛ همانا بنده با عجله كردن و ترك صبر روزي خود را حرام مي كند، در حالي كه بيش از روزي مقدر هم به دست نمي آورد. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، دارالاحياء الكتب العربيه، بیروت، ج 3، ص161.

 

[4]. طلاق/ 2 و 3. 

 

 [5].
از خاطرات شفاهي.

 

[6]. قرب الإسناد، عبداللَّه بن جعفر حميرى، مؤسسة آل البيت، قم، ص77.

 

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 168 .

 

http://zitova.ir

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين. تبديل دزد به كاسب متدين
به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید