پارسیان با بهرهگیری از سنتهای معماری کاخهای ستوندار رایج در مناطق مرتفع مشرف بر میانرودان و هنر ایونیها (Ioni)، در تزیینات کاخهای خود از سنتهای هنری کهن مردمانی استفاده کردهاند که در پی کشورگشاییهای کوروش و داریوش به شاهنشاهی نوپای پارس پیوسته بودند. ویژگی بارز این سنتهای هنری، پیچیدگی آن بود که خود ریشه در آمیزش هنری آن داشت.
در عرصهی هنر خاورمیانه، از یک سو، امپراتوریهای مغلوب آشور و بابل تا زمان سقوط خود به دست سپاهیان پارس، میراثی را حفظ کرده بودند که به گذشتههای دور در عصر سومریان، یعنی میراثی که عناصر جهانی را در هنر خویش تجسم میکرد؛ و از سوی دیگر، مردم مناطق لوان (Levan) در ساحل شرقی مدیترانه، آرامیها و به ویژه فنیقیها شماری از مضامین تصویرگری را که از میانرودان، مصر و مناطق حاشیهی دریای اژه به عاریه گرفته بودند، حفظ نموده بودند. لیکن با سقوط سازمان پادشاهی و نظام اجرایی سابق آنها، مفاهیم اسطورهای اولیه به فراموشی سپرده شد. لذا پارسیان که به تازگی به مقام سروری ملتهای آن روزگار رسیده بودند، هنری را پذیرفتند که از مکاتب مختلف و گاه متعارض هنری شکل یافته بود. بدین ترتیب، وامهای گوناگون هنر
ی، هنر درباری پارسیان را که در خدمت شکوه پادشاه و مردم سرزمینهای وی بود، غنا بخشید.
هر چند نخستین شکل هنر تزیینی کاخهای هخامنشی در پاسارگاد دیده میشود اما امروز، میدانیم که این هنر در دو مرحله گسترش یافته است. بر روی قطعات به جای مانده از تزیینات حجاری کاخ کوروش کبیر در پاسارگاد با همان تالار بار عام، مجموعه سنگنگارههایی را میبینم که در اصل، تصاویری متعلق به نگهبانان خدایان آشور و بابل بودند ولی اینک این نگارهها، فارغ از مفاهیم نمادین اولیه خود در این کاخ آفریده شدهاند: نگهبان خدای خورشید آشوری، به شکل انسان – گاو درآمده و نگهبان خدای تباهی، به شکل فرشته – ماهی. در مقابل در کاخ ورودی و بر روی یکی از درگاههای جانبی تالار که به شکل سنگی یکپارچه هنوز پا برجا است، نقش انسان بالداری را میبینم که وجود نوشتهای به سه زبان – که امروزه از بین رفته است – بر بالای این نقش، گواه آن است که این سنگنگاره، تصویری از کوروش کبیر است. تاج سه شاخهای که کورش در این نگاره بر سر دارد، به نظر میرسد از هنر تصویرگری مقدس مصریان به وام گرفته شده است (از آن جا که در آن هنگام پارسیان هنوز مصر را فتح نکرده بودند، احتملاً منطقهی لوان که در میانهی ایران و مصر واقع بود، واسطهی انتقال این بُنمایهی هنری باشد). بالهای این نگاره به گونهای است که نگارهی فرشتگان نگهبان معابد آشور و بابل را در ذهن متبادر میسازد. جامهی کورش نیز در این نقش، ایلامی است. چهره نجیب و شریف این نگاره – که نمودار تصویری آرمانی از شاهنشاه است – میخواهد سیاست و منش درخشان کورش را در مدارا با مردماناش و تکثرگرایی پادشاهیاش را به نمایش بگذارد. دروازههای اصلی کاخ کورش در پاسارگاد نیز با نقش حیوانات پهنپیکر تزیین یافته بودند که امروزه تقریباً از میان رفتهاند. این سنگنگارهها از تزیینات کاخهای آشوری که در آن زمان امکان دیدن آنها وجود داشته است، الهام گرفته شده است. با این حال، این داریوش کبیر بود که در فاصلهی سالهای 521 تا 486 پیش از میلاد، به هنر درباری هخامنشی شکلی ثابت بخشید و از آن حمایت کرد به گونهای که جانشینان وی نیز قواعد این هنر را پذیرفتند و آن را دنبال کردند.
پیروزیهای پیاپی داریوش در دو سال نخست پادشاهیاش بر شورشیان امپراتوری و قدرتی که از این فتوح به دست آورده بود، سرانجام در صخرهی بیستون، مشرف
بر جادهی میانرودان و ماد به تصویر کشیده شده که در آن، برای نخستین بار، رویدادها و وقایع تاریخی دوران یک پادشاه به شکل ترکیبی و نه حادثهای نشان داده شده است. چنین روایتی را میتوان ریشه در سنت جاری میانرودان در عصر پادشاهی «نارام سین»، فرمانروای اکد در دو هزار سال پیش از آن دانست که داریوش نیز از آن الهام گرفته بود. نگارههای این صحنه نیز به وضوح یادآور سنگنگارهی «آنوبانینی» پادشاه لولوبی است (سدهی بیستم پ.م.). در سنگنگارهی بیستون، نمادگرایی پیچیدهای به کار برده شده که در آن، ایدئولوژی پادشاهی و خداشناسی فرمانروای پارسی، در هم آمیخته است.
– هنر در خدمت ایدئولوژی پادشاهی
در آرامگاه داریوش در دل دیوارههای سنگی «نقش رستم» واقع در مجاورت مکان آیینی ایلامیان باستان، ایدئولژی پادشاهی هخامنشی، جنبهی ترکیبیتری به خود میگیرد. بر فراز ورودی آرامگاه، سردری دیده میشود که بنمایههای آن از هنر مصری وام گرفته شده است و شبیه ایوان ورودی کاخهای ستوندار هخامنشی است؛ و سرستونهای آن که پیشتر کوروش نیز آنها را به کار برده بود، به شکل گاوی دو سر است. نقوش و نگارههای آرامگاه داریوش در نقش رستم، در ساخت کاخهای شوش و تخت جمشید، با عناصری مانند سرستونهای توماری که از هنر مردم «لوان» وام گرفته شده و نیز با پاستون های گلدانی شکل مصری و بدنه و شال یونانی، تکمیل شده است.
در ایوان این آرامگاه، سکویی در دو طبقه دیده میشود که اقتباسی از نمونهی یافت شده در ایذه ـ مالمیر است که شاهزادهای ایلامی در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد بر روی سنگ آفریده است. همچنین آشوریان در سنگنگارههای خود تصویری از تخت سلطنتی را نشان دادهاند که ستونهای پهلوانپیکر اسطورهای این تخت را بر دست گرفته اند. داریوش به جای ستونهای پهلوان پیکر از نقش افرادی استفاده کرده است که نمایندهی ملتهای زیر فرمان وی میباشند و نام میهن هر یک، در کنارش نوشته شده است. برخی از این افراد مسلح هستند. این بدان معنا است که افراد مذکور اسیر به شمار نمیآمدند بل که آنان مردمانی آزاد محسوب میشدند که در سرزمینهای امپراتوری هخامنشی حق زندگی آزادانه داشتند.
پادشاه پارسی در این تصویر، در حال تکریم و ادای احترام به نمادی خدایوار (فر کیانی؟) است که بر فراز آتش مقدس نشان داده شده است.
– شوش و تخت جمشید
هر چند که داریوش پیشتر کاخی را برای اقامت زمستانی خود در بابل داشت ولی وی کاخهای شوش را نیز برای اقامت خود در طول زمستان بنا نهاد. برای رسیدن به کاخها از سمت شهر سلطنتی، باید از دروازهی باشکوهی عبور میکردند که خشایارشا ساخت آن را به پایان رسانید. در دو سوی این دروازه، دو تندیس از داریوش که در مصر ساخته شده بود، قرار داشت.
پس از حملهی اسکندر و سقوط شاهنشاهی پارس، بنای کاخ به دلیل متروکه ماندن رو به ویرانی نهاد. از این رو، تزیینات زیبا و با شکوه لعابدار دیوارههای کاخ امروزه از میان رفته است به گونهای که دیگر نمیتوان محل دقیق آجر- نگارههای کمانداران پارسی و ایلامی را در کاخ شناسایی کرد. لباس با شکوه این سربازان بخش جالب توجه آجر- نگارهها است ولی یقین داریم که به هنگام جنگ و نبرد از این لباس استفاده نمیکردهاند. بر روی لباس چیندار و رنگارنگ این سربازان آذینهایی گلسرخی دیده میشود که نقوش معماری برجهای کنگرهای قلعههای قدیمی را در ذهن تداعی میکند.
در کنار نقش کمانداران پارسی، میتوان نقش حیوانات عظیم افسانهای و یا حتا واقعی را دید که از هنر آشور و بابل وام گرفته شدهاند. اما نمایش آنها در این کاخ، فارغ از ارزش نمادین و اسطورهای آنها در بابل و آشور است. به این ترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت که نقش شیرها در نمای شمالی حیاط شرقی هیچ رابطهای با ایزدبانوی آشوری ایشتر (Ishtar) ندارد و گاوهای بالدار هرگز نمیتوانند تجسمی از ادد (Adad) خدای توفان آشوری باشند.
سرانجام، داریوش کار احداث مجموع کاخهای پارسه (= تخت جمشید) را ـ که یونانیان آن را پرسپولیس مینامیدند ـ آغاز کرد. تخت جمشید پایتخت کوهستانی امپراتوری پارس بود که در نقطهی مقابل شوش قرار داشت، همان گونه که ایلامیان، نخستین ساکنان منطقه، انشان (Anshan) را به عنوان پایتخت زمستانی خود برگزیده بودند. وجود مفهوم دوگانگی که اقتباسی از دوگانگی ایلامیان باستان است، در ساخت و گزینش مکان پایتختها نیز نمایان شده است. در تخت جمشید وجود سنگهای خوب و مناسب محلی، زمینه را برای معماری کاخهای ستوندار با تزییناتِ حجاری و رنگآمیزی شده و نیز استفاده از آجرهای لعابدار را در برخی قسمتها فراهم آورده بود.
– هنر در خدمت شکوه و اقتدار شاهنشاهی
در تخت جمشید و در مقایسه با معماری و تزیینات کاخهای شوش، به نظر میرسد که هنرِ منسجم به کار برده شده در ساخت و تزیین کاخ ها، هدفی جز بیان شکوه و عظمت امپراتوری و به ویژه شخص پادشاه را ندارد. در وسط دیوارههای ایوان آپادانا، دو سنگنگارهی متقارن وجود داشته که در آن، شاهنشاه در زیر سایبانی بر روی تخت پادشاهی نشسته است و شاهزاده و جانشین وی نیز به حالت ایستاده در کنار او دیده میشود. در این نگاره، چهرهی پادشاه و جانشین وی به یک شکل نشان داده شده است زیرا در آفرینش این نقشها چهره پردازی برای شاه مد نظر نبوده است بل که میخواستهاند تمثالهای برجستهای بیافرینند که با چهرهای آرمانی که در هنر آشور دیده میشود، قرابت داشته باشد. دو خدمتکار در پشت سر پادشاه دیده میشود که یکی دستمال و دیگری تبرزین جنگی پادشاه را به دست گرفته است. نیام خنجری که به کمربند وی بسته شده، کندهکاری شده است. یکی از درباریان و نجیبزادهها که همانند مادها لباس پوشیده است، ظاهراً بار یافتگان را به حضور پادشاه معرفی میکند.
بعدها این سنگنگارهها را از محل اصلی خود جابهجا نموده و به عمارت خزانه (= گنجخانه) برده بودند. امروزه در محل پیشین آنها، سنگنگارهی سربازان پارسی و مادی را میبینیم که رو به روی هم ایستادهاند. در دو سوی اینها، دو سنگنگارهی متقارن دیده میشود که در هر یک از آنها شیری، گاوی را با پنجه و دندان شکار کرده است. این صحنهی شکار، بیگمان، فارغ از مفاهیم نمادین اسطورهای در این جا نشان داده شده است.
در جبههی غربی ایوان، سربازان پارسی در سمت راست در سه ردیف نشان داده شدهاند در حالی که در جبههی شمالی، سربازان پارسی به تناسب و به صورت متقارن در سمت چپ قرار گرفتهاند. در ردیف بالایی، تصویر ارابهی باشکوه پادشاه نیز وجود داشت که امروزه فقط نقش ارابهران آن باقی مانده است. در مُهر استوانهای داریوش، تصویر همین ارابه دیده میشود که پادشاه از فراز آن، به سوی شیری تیر میافکند.
– ملتهای امپراتوری
بر روی دیوارهی پلکان آپادانا و در سه ردیف متقارن، سنگنگارههایی دیده میشود که در آنها، نمایندگان ملتهای تبعهی امپراتوری در حال تقدیم هدایای بومی و نمادین خود به پادشاه، نشان داده شدهاند.
در میان این سنگنگارهها، مادها را میتوان با توجه به شکل سر و کلاه آنها شناخت. در پشت سر مادها، ارمنیان قرار گرفتهاند که همانند مادها، لباس سرهم پوشیدهاند. در ردیف زیری ارمنیان، خوزیها (= ایلامیان) دیده میشوند که همه، پیراهن و دامن چیندار پوشیدهاند و هدیهی آنها عبارت است از یک شیر ماده و دو بچه شیر، و یک جفت خنجر مشابه خنجری که داریوش در مجسمهی خود که در شوش یافت شده است، به کمر بسته است. به دنبال آنان، هراتیها قرار گرفتهاند که شتر دو کوهانهای با خود آوردهاند. بابلیها با گاومیش کوهاندار، و لیدیهایها که اشیایی قیمتی و ارابهی دوچرخی را به عنوان هدیه برای پادشاه آوردهاند؛ اشیای قیمتی عبارتاند از: گلدانهای زرین پر نقش و نگار با بریدگیهای عمودی، دو کاسه و بازوبندهای نفیس مزین به نقش گریفون.
در لابهلای همین سنگنگارهها میتوان اهمیت مردمان ساکن در مناطق شرقی شاهنشاهی پارس و در آسیای مرکزی را به خوبی دریافت کرد که به نظر میرسد پارسیان به جهت اشتراکات قومی، روابط دوستانه و نزدیک خود را با آنها حفظ کرده بودند. برای نمونه، میتوان
چهرهی دو سکای «تیز- کلاهخود» (Saka Tigrakhauda) را شناسایی کرد که اسب کوتاه قد آراسته، دستبندهایی با سر حیوانات، پارچههای چیندار و جبهای را به عنوان هدیه با خود آوردهاند. تمام این افراد مسلح هستند و این امر مؤید آن است که حضور آنان در خاک شاهنشاهی پارس و زندگی در آن، آزادانه و همراه با روابط دوستانه با پادشاه بوده است. تمامی گروههای نمایندگان به طور همزمان برای بزرگداشت پادشاه به هنگام برگزاری مراسمی با شکوه در آپادانا گردهم آمدهاند. به نظر میرسد این نقش، تصویری از واقعیتی است که در محوطهی آپادانا همه ساله وجود داشته است. اما تاکنون سند صریحی به دست نیامده که نشان دهد این افراد به هنگام برگزاری مراسم سال نو در تخت جمشید گردهم میآمدند.
– کاخ صد ستون
کاخ صد ستون یا تالار تخت در سمت شمال، اندکی بالاتر از گنجخانه (عمارت خزانه) و رو به روی آپادانا قرار دارد. طرح آن از ابتدا ریخته شده بود ولی خشایارشا ساخت بنای آن را آغاز کرد. این کاخ چهار گوش با یکصد ستون و هفتاد متر طول و عرض، نمونهی مشابهی از کاخ آپادانا است که خشایارشا نتوانست ساخت آن را در زمان حیات خود به پایان برساند و اردشیر (424 ـ 465 پ.م.) کار احداث آن را به پایان رساند.
از نظر معماری، تفاوتهایی میان این کاخ و کاخ آپادانا وجود دارد. در سه ضلع کاخ، دو ردیف دیوار ساخته شده و دالان باریکی را بین خود تشکیل داده که به بیرون راه ندارد ولی از طریق دو درگاه بزرگ و با شکوه به تالار مرکزی راه داشته است.
موقعیت و محل قرار گرفتن دالانها و درگاهها به گونهای است که به نظر میرسد دیوارهای داخلی بلندتر از دیوارهای بیرونی بوده است. بدین جهت، در بخش فوقانی، پنجرههای بلندی زیر سقف تعبیه شده بود تا از طریق آنها نور به داخل فضای بزرگ و تاریک آن بتابد. در نمای شمالی تالار صد ستون و در ایوان ستوندار آن، تندیس گاوهای
ی به عنوان نگهبانان بزرگ دو دروازهی اصلی ورودی به کاخ، دیده میشد. تزیینات درگاههای بزرگ، شبیه نمای آپادانا است. بر روی درگاهها، شاه را به صورت نشسته بر روی یک صندلی میبینیم که در پایین آن در پنج ردیف، پارسیان و مادها به صف ایستادهاند. نگارهی دیگر ملتهای امپراتوری بر روی درگاههای دروازههای جنوبی تالار که دروازههای تصنعی تالار بودند آفریده شده است. موضوع تزیینات دروازههای داخلی تالار، پهلوانی است که به عنوان تجسم قوم پارس و یا شخص پادشاه با جانوری شرور و اسطورهای نبرد میکند و او را از پای در میآورد.
– کاخ داریوش
کاخ آپادانا به کاخ کوچکتری راه دارد که داریوش نخست آن را در بخش جنوبی تخت جمشید بنا نهاد. این کاخ «تچر» (Tachar) نام دارد. تزیینات نمای سکوی کاخ، تصویری از ارتش شاهنشاهی پارس را با لباسهای با شکوه نشان میدهد که در گوشه و کنار آن ردیفی از افراد نیز دیده میشوند که آذوقه و حیوانات زنده را – شاید برای کاربردهای آیینی – حمل میکنند. این نقوش، بر روی دیوارهی پلکانهای متقارن کاخ کندهکاری شدهاند.
تزیینات درگاههای دروازههای کاخ، زندگی روزمرهی دربار را نشان میدهد. شاه وارد محل اقامت خود میشود و پشت سر وی خدمتگزارانی ایستادهاند که چتری را بر سر شاه نگهداشتهاند. در درگاه دیگر، پشت سر شاه دو خدمتکار دیده میشود که حوله و عطردان پادشاه را حمل میکنند که با نمونهی مصری آن شباهت بسیاری داد.
– کاخ سه درگاهی
کاخ اختصاصی داریوش (تچر)، نخستین بنا و اقامتگاه خصوصی شاهان هخامنشی است که در بخش جنوبی تخت جمشید ساخته شده است. در زمان شهریاری اردشیر، بنای کوچکی در انتهای جنوبی حیاط وسیع جلوی پلکان شرقی آپادانا ساخته شد که به نظر میرسد محلی است برای ورود به بخش کاخهای خصوصی که پس از داریوش، خشایارشا و اردشیر نیز اقامتگاه خصوصی خ
ود را در جنوب تخت جمشید ساخته بودند. بر روی یکی از دیوارههای داخلی درگاههای ورودی کاخ، پادشاه را می بینیم که بر روی تخت نشسته است و 28 تن از نمایندگان کشورها، تخت وی را بر دوش گرفتهاند. پشت سر شاه به هنگام ورود یا خروج به/ از تالار، خدمتکارانی ایستادهاند که یکی چتری باز را بر سر شاه نگهداشته و دیگری حوله و مگسپرانی در دست دارد.
بر روی این نگارهها و به هنگام کشف آثار آنها در سال 1933، نقاشیهای رنگی اولیهی کاخ هنوز باقی مانده بود. آبرنگهایی که یکی از باستان شناسان از نقوش بازمانده از این درگاهها کشیده است، نشان میدهد که پیراهن پادشاه، قرمز رنگ بوده و کفشهای وی آبی رنگ.
نقوش پلکانهای ورودی کاخ به خوبی رابطهی نزدیک و برادرانه بین پارسیان و مادها را نشان میدهد. بزرگان پارسی و مادی در حالی که بسیار دوستانه به همدیگر نگاه میکنند، از پلهها بالا میروند و برخی شاخهی گلی (نیلوفر؟) در دست دارند و برخی دیگر دست بر شانهی دیگری نهادهاند. در شرق ایران، نمونهی مشابه این تزیینات بر روی ظروف سلطنتی بلخ، در مرزهای شاهنشاهی ایران و آسیای مرکزی در حدود 1500 سال قبل دیده شده است.
* برگرفته از «پیر آمیه»: تزیینات معماری کاخهای هخامنشی؛ با ویرایش و تلخیص.
http://prana1.persianblog.ir