متن زیر حاصل مصاحبه مجله انتظار ظهور با استاد علی کورانی است به تطبیق علائم ظهور می پردازد؛ متن این مصاحبه را با هم می خوانیم:
استاد علي كوراني عاملي متولد جنوب لبنان (جبل
عامل) ميباشد. ايشان در نجف، تقريباً ده سال در درسهاي آيت الله خوئي و شهيد صدر شركت كرده و سپس به عنوان وكيل آيت الله حكيم و آيت الله خويي به كويت عزيمت نمود. بعد از آن به لبنان مراجعت نمود و با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمده و در تهران، در زمينه حركتهاي انقلابي در عراق و لبنان فعاليت داشت. هم اكنون نيز در قم مشغول فعاليتهاي تحقيقي ميباشد. برخي از تأليفات ايشان در مقوله مهدويت عبارتند از: ((عصر ظهور)) (عربي، فارسي)، (الممهدون للمهدي(ع)) ، ((معجم احاديث الامام المهدي(ع))) (پنج جلد).
انتظار: ضمن تشكر از قبول زحمت توسط حضرت عالي، در ابتدا، نظر خود را راجع به ويژگيها و بايستههاي يك مجله تخصصي بفرماييد.
خطاب و موضوعات مجله تخصصي بايد با ديگر نشريات، فرق داشته باشد. بايد ببينيد مسأله مهدويت در جهان، چه گونه زن
ده است؟ مثلاً در فلسطين راجع به امام مهدي (عج) غوغا است و آنان منتظر حضرت هستند. بايد شما، ببينيد همين بچههاي شهادت طلب حماس، جهاد و…، ارتباطشان با امام مهدي(عج) چيست؟
بايد زندگي نامه كساني كه در جهان اسلام ادعاي مهدويت دارند يا ديگران معتقدند كه آنها ممهّد هستند (مثل بن لادن) را به دست آوريد. اگر ميخواهيد مجله شما فعال باشد، بايد رايزني فرهنگي در جهان داشته باشيد تا براي شما گزارشها و موضوعات مختلف بفرستند.
اگر ميخواهيد مخاطب شما جهاني باشد، بايد بدانيد در جهان نسبت به موضوع ((مهدويت)) چه ميگذرد؟ مثلاً حساسيت CIA نسبت به امام مهدي (عج) تا چه حدي است؟
انتظار: درباره نوشتههاي خود مثل عصر ظهور، ملائكة الغيب قادمون [فرشتگان غيبي در حال آمدنند] و… توضيح بفرماييد؟
از نظر شيعيان دنيا، انقلاب ايران، به عنوان زمينه ساز ظهور مطرح است. آنان كم و بيش، ميدانند كه اين از علايم ظهور است. در روايتهاي موجود، عبارات ((رجلٌ من قم)) و ((قوم من اثلاق)) آمده است. به اين انگيزه خواستم كتابي بنويسم تا خلأ موجود اندكي پر شود؛ يعني، براي آشنايي شيعيان با عصر ظهور و زمينه سازي براي آن و براي شناخت علامتهاي ظهور و رابطه انقلاب اسلامي ايران با آن علايم، كتاب ((عصر ظهور)) را تأليف كردم.
انتظار: به نظر شما تطبيقاتي كه در كتاب آوردهايد، چه قدر صحيح
است؟ آيا ما ميتوانيم در حوزه تطبيق وارد شويم؟
البته تطبيق قابل مناقشه است. تطبيق؛ يعني، برداشت كه بعضي از آنها يقيني و برخي ظني است؛ مثلاً نقش ايرانيها، يمنيها، ابدال شام و نجباي مصر، در ظهور حضرت، يقيني و قطعي است؛ اما بقيه ظني است.
انتظار: درمورد تطبيق قيام مشرق به انقلاب ايران، چنانچه خداي ناكرده انقلاب به بن بست رسيد، آيا خواننده كتاب در اصل روايت ترديد نميكند؟
من تطبيق قطعي نكردم؛ بلكه ترجيح دادم. البته در صورت تجديد چاپ، تذكر ميدهم كه بعضي از احتمالات، ظني است.
انتظار: شما تركها را بر روسها تطبيق دادهايد؛ در حالي كه عملاً شوروي از بين رفته و اين روايت چگونه بر روسها تطبيق شده است؟
البته روسها هنوز هستند؛ اما اين تطبيق قابل مناقشه است.
من از روايت برداشت كردم كه منظور تركهاي كافر است، نه مسلمان. در روايات، ((اقوام الترك)) و ((امم الترك)) آمده و اينها وسيعتر از تركهاي تركيه است؛ يعني حتي، به هند، چين و بلغار، ((امم الترك)) گفته ميشود.
من قبلاً خيال ميكردم طالقان، همين منطقه طالقان است؛ بعد به اين نتيجه رسيدم كه اين گونه نيست. پيامبر(ص) وقتي ميخواستند از سرزمين ايران صحبت كنند، فرمودند: ((ارض المشرق))، يا ((منطقه جبال طالقان))، مخصوصاً وقتي كه ديدم اهل بيت عنايت داشتهاند كه مفهوم قم را گسترده كنند.
يك روز عدهاي به خدمت امام هادي(ع) رفتند، آن حضرت فرمود: اهل<; كجا هستيد؟ گفتند: اهل ري.
فرمود: ((اهلاً باهل قم))؛ گفتند: آقا جان! ما اهل ري هستيم، فرمود: ((اهلاً باهل قم))؛ يعني، معناي قم (تشيّع) و خط فكري و اعتقادي آن مطرح است.
از اين رو بعداً متوجه ش
دم كه معناي حرفي مراد نيست. حتي به ايران يا از مشهد تا قزوين، خراسان ميگفتند.
انتظار: آيا احتمال دارد منظور از ((سفياني))، كسي باشد كه تفكّر ابوسفياني دارد؟ يا مراد ((از دجال)) كسي باشد كه اهل نفاق است؟ يعني شخص حقيقي مراد نباشد؟
من نگفتم ((خراساني)) شخص حقيقي نيست؛ بلكه شخص حقيقي منسوب به خراسان است. اما اين خراسان ممكن است از پنجوين تا تاشكند باشد.
اما درباره سفياني گفتني است كه در دهها روايت آمده كه او اموي و از اولاد ابوسفيان است، از اين رو نميتوانيم بگوييم: سفياني، شخص حقيقي نيست. همچنين نميتوانيم بگوييم ((دجال)) رمزي است. نظر آن شخص لبناني هم كه در كتابش گفته دجال همين تمدن و اسرائيل است، سليقهاي است و علمي نيست.
انتظار: شما در كتاب ((عصر ظهور)) فقط به نقل روايات پرداختهايد و بحث سندي يا تعارض روايات و… را مطرح نكردهايد! انگيزه شما چه بوده است؟
بله، اين نقص كتاب است، اما اعتقاد دارم كه كليات آن صحيح است. لذا اگر دوباره بخواهم بنويسم، اول روايات را بررسي ميكنم، بعد مينويسم. در صورتي كه مخاطب بگويد: چرا به اين روايات اعتماد كردي؟ ميگويم: من به آن نقلها اعتقاد داشتم؛ اما اين تصور قابل بحث است.
انتظار: در نماي كلي كتاب ((عصر ظهور)) برنامه حكومتي حضرت كمتر مطرح بوده و چهره خشني از حكومت آن حضرت ارائه شده است؛ نه چهره پدرانه و مهربان ايشان؟!
بلي، اين نقص است. من به جهت اين كه شيعه، هزاران سال در مظلوميت بوده و در دوران جنگ هم اين كتاب نوشته شده است؛ خواستم انتقام حضرت را مطرح كنم؛ اما بايد به جوانب ديگر هم پرداخته شود.
انتظار: اين سؤال مطرح است كه چه لزومي دارد، امام متولد شود و ساليان طولاني در غيبت باشد؟ آيا بهتر نبود در زمان مقتضي متولد ميشد؟
اگر صرفاً كارهاي امام مربوط به دوران ظهور و بعد از آن باشد، اين گفته صحيح است؛ اما آن حضرت برنامههاي ديگري هم دارد. حضرت خضر(ع) عمر طولاني دارد؛ ولي ما خيال ميكنيم ايشان بيكار است. حال آن كه در طي دو سه روز مصاحبت موسي(ع) با ايشان، چندين كار مهم انجام داد كه موسي(ع) نتوانست تحمل كند؛ يعني، برنامههاي الهي وجود دارد كه جنود الهي آنها را اجرا ميكنند. خضر(ع) الآن برنامههاي خود را از امام مهدي(ع) ميگيرد. امام زمان (عج) در شب قدر دو برنامه دارد: يكي درباره خودش و ديگري درباره فعاليتهاي مردم. ايشان با سي نفر تماس دارد. آنها با طبقه دوم و همين طور تا برسند به انسانهاي معمولي. آنان ابدال هستند و وقتي يكي ميميرد، ديگري به جاي او ميآيد.
نقش صاحب الزمان </SPAN >(عج)، در جريان دنيا در دو سطح صورت ميگيرد: يك سطح، مربوط به فعاليت سازماني حضرت خضر و ابدال است. سطح ديگر هم دخالت و عنايات وجود خود حضرت است. فرمانده جنود الهي، امام زمان (عج) است.
مرحوم شيخ مرتضي حائري(ره) به اميد ملاقات آن حضرت به جمكران ميرفت. ايشان فرمود: يك روز در نماز ظهر، بوي عطر مخصوصي كه هرگز استشمام نكرده بودم، به مشامم خورد؛ ولي چيزي نديدم. نماز خواندم و دعا كردم.
روز ديگر كه از منزل به حرم ميرفتم، از داخل مغازهاي همان عطر را استشمام كردم. صاحب مغازه را ميشناختم. خواستم از او سؤال كنم، ديدم چند نفر داخل مغاز
هاند، چيزي نگفتم. روز بعد آمدم و گفتم: حاج آقا! سؤالي دارم، گفت: بفرماييد، گفتم: ديروز حضرت اين جا تشريف داشتند؟ گفت: ما كجا، حضرت كجا؟ گفتم من علامتي دارم. بعد از اصرار گفت: يكي از نوكران حضرت آمد، چند كلمه صحبت كرد و رفت.
آيت الله بهجت و آيت الله وحيد هم نقل كردهاند: شخصي به نام شيخ غلامرضا كسائي، خادم مدرسه در تبريز بود. ايشان خادم نمونه و داراي اخلاق نيك نسبت به طلبهها بود.
يكي از طلبهها ميگويد: شبي از اتاق بيرون آمدم، ديدم اتاق كوچك اين خادم نوري دارد كه روشنايي آن، غير از نور&l> مدرسه است.
رفتم جلو، و فهميدم كه با كسي صحبت ميكند، صداي خادم را شنيدم؛ ولي صداي طرف مقابل را نشنيدم، تا اين كه نور تمام شد. در زدم، پرسيد: چكار داري؟ گفتم: چه كسي اين جا بود؟ گفت: هيچ كس. گفتم: يا بگو يا اين كه داد ميزنم و همه طلبهها را جمع ميكنم. كمي فكر كرد و با اين كه كم حرف بود، گفت: باشد ميگويم؛ ولي قول بده كه تا روز جمعه به كسي نگويي. قول دادم و او جريان را گفت. به اين مضمون كه يكي از ((ابدال)) روز جمعه ميميرد و ايشان به من گفت (خود حضرت بوده يا واسطه ايشان): ميخواهيم تو را به جاي او قرار دهيم، روز جمعه حاضر باش.
اين طلبه ميگويد: شب&l t;/SPAN> چهارشنبه بود، ديدم روز چهارشنبه خيلي عادي رفتار كرد، روز پنج شنبه هم همين طور تا اين كه روز جمعه رسيد. از فجر جمعه مراقبش بودم، ديدم كارهايش معمولي است؛ مثلاً ساعت ده لباسها و كفشهايش را شست، بعد رفت وضو گرفت تا اين كه نزديك ظهر، دفعتاً غيب شد.
من ناگهان داد زدم، همه آمدند، گفتم: فلاني كو؟ گفتند: حتماً رفته بيرون و بر ميگردد، گفتم نه رفت كه رفت.
برخي از افراد روشنفكر، مسأله لزوم عمر طولاني حضرت را اين گونه تحليل كردهاند كه براي تربيت حضرت مهدي(عج)، اين عمر s New Roman'” lang=AR-SA>طولاني لازم است؛ يعني ايشان بايد در طي اين هزار سال، انواع حكومتها را ببيند، وضع زمين و تغيّر زمان را مشاهده كند و…؛ ولي اين حرف صحيح نيست. حتي اگر دوره آموزشي هم مطرح باشد، براي كسي كه ميخواهد بعداً حكومت جهاني داشته باشد، لازم نيست اين قدر طولاني باشد. حتي اگر فهم او پايين باشد و بدون مدد الهي بخواهد حكومت كند لازم نيست به اين اندازه عمر كند؛ تا چه رسد به اين كه ايشان به نحو خاصّي ميخواهد حكومت كند.
به هر حال اين نوع طرز تفكّر اشتباه است؛ حتي اگر شخصي مثل شهيد صدر اين حرف را گفته باشد.
انتظار: البته&> ايشان به ((تربيت)) تعبير نميكند، بلكه ميگويد: اگر حضرت بخواهد در موقع قيام، ظلم را با تمام وجود ريشه كن نمايد، بايد ظلم را با تمام هستياش احساس كرده و ديده باشد؛ نه اين كه شنيده باشد. به همين دليل بايد در تاريخ حضور داشته باشد.
در اين رابطه با شهيد صدر (استاد مان) بحثهايي شد. ظاهراً در اواخر اين نظر را رها كرد؛ اما آنچه نوشته، مانده است.
ايشان ميفرمود: پدر هيتلر، آن قدر كه ديگران از او ميترسند، از او نميترسد؛ چون از كوچكي او را ديده است.
امام زمان(عج) هم وقتي طرف مقابلش شخصي مثل بوش است، وقتي از كوچكي او را شناخته و بد اخلاقي او را در مدرسه و خانه، ديده است، ديگر از او و امثال وي ترسي ندارد؛ يعني از لحاظ روحي مسلط است. اما اين حرف از لحاظ علمي قانع كننده نيست؛ تربيت دو جنبه دارد</ SPAN>:
گاهي ميگوييم تربيت يعني ياد دادن حكومت، و گاهي ميگوييم يعني اين كه حضرت از نظر روحي، بر مخالفانش مسلّط و قوي شود؛ اما هيچ كدام قابل قبول نيست. حتي براي انسان معمولي هم قابل قبول نيست تا چه رسد به شخصيت معصوم كه به مدد الهي حكومت بر پا ميكند.
برخي از اشخاص غير معصوم مانند امام خميني(ره)، مقابل دشمن هيچ تكاني نميخورد و مثل يك بچه با آنها رفتار ميكرد؛ چه رسد به امام معصوم كه حجت خدا بر زمين است. از اين رو نميتوان گفت دليل غيبت اين مسائل است.
غيبت امتحان الهي و تمهيد براي آينده است. اين غيبتها در اساس، استراتژي كارهاي الهي بوده است.
شيخ صدوق در مقدمه ((كمال الدين)) آورده است: حضرت فرمود: از غيبت پيامبران بنويس؛ يعني، اين سنت الهي است و از فلسفه همان غيبتها پيروي
ميكند.
پس دليل اين غيبت، عقوبت مردم است، يعني، مردم مستحق اين امام و بقاي ظهور نيستند.
ائمه(ع) ميفرمايند: ((لايعرف يّ غيبته الاّ بعد ظهوره… كأ ر يعرف وجه اگخة ص ما فعله اگُ الاّ بعد ان فيَّه.)) و از خضر(ع)، مثال آوردهاند.
اين تحليل خيلي مهم است كه حجتهاي الهي روي زمين از زمان آدم، نوح، ابراهيم، پيامبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) حالتهاي مختلفي داشتهاند كه يكي از آنها ((غيبت)) است. ((غيبت))؛ يعني اين كه فعاليتهاي مخفي بيشتر و فعاليتهاي علني كم ميشود. فعاليتهاي مخفي همين سازمان جنود الهي است؛ يعني، وضع جامعه اين قدر سخت ميشود و فشار و اختناق زياد ميگردد كه امام معصوم نميتواند وظيفهاش را انجام دهد.
در زمان تولّد امام زمان(عج) وضع اختناق به حدي بود كه
همه جا دنبال امام ميگشتند و هر چه زن داخل خانه امام عسكري بود، زنداني ميكردند تا بدانند امام متولد ميشود يا نه؟
در غيبت، خيلي از فعاليتهاي علني، مخفي ميشود؛ يعني، حالت ديگري به وجود ميآيد و براي او به عنوان ((حجة اللّه علي الارض)) هر سال برنامهاي در امر خودش و امر جهان و مردم نازل ميشود. چندين نفر نيز نخبه در اطراف ايشان هستند كه با تعداد ديگري تماس دارند و فعاليتهاي آنان به صورت مخفيانه يا علني صورت ميگيرد.
وضع به همين گونه ادامه مييابد تا وقتي كه ظهور صورت گيرد؛ يعني، آن قدر فتنهها زياد و همه راهها بسته ميشود و كسي نميتواند كاري انجام دهد تا اين كه يك نفر ميآيد و ميگويد: من ميتوانم كاري انجام دهم.
نسبت افعال ظاهري حضرت به فعاليتهاي الهي باطني، مثل يخي است كه در آب شناور باشد يعني نسبت يك به نُه. ((ما يظهر لنا من الفاعليات الاختيارية و قوانغ اگتمع الط پري الان الظاهر لنا جزو و الباطن اعظم)).
خيلي چيزها كه ما ميبينيم، خيال ميكنيم طبيعي است؛ در حالي كه شايد پشت سرش الطاف الهي بوده و مقدماتي انجام شده تا اين اثر مترتب شود.
انتظار: مطالبي كه حضرت عالي فرموديد، بيشتر به علّت غيبت& lt;SPAN dir=ltr> مربوط ميشود؛ اما سؤال ما اين است كه آيا نميشد به جاي اين كه يك امام داشته باشيم و دوره اختفايي داشته باشد؛ اصلاً امامي نميداشتيم تا اينكه زمان مقتضي فرا برسد و متولد شود؟ چه ضرورتي دارد كه امام اين دوران را به اين صورت بگذارند؟
منظور شما اين است كه چرا نميشود تغييب امام عصر(عج)، مانند ساير ائمه(ع) با مرگ باشد. در اين جا دو مسأله هست: يكي اين كه وجود امام لازم است و از طرفي غيبت امام هم لازم ميباشد؛ لذا خداوند بين اين دو مطلب را جمع كرد.
انتظار: چرا وجود امام لازم است؟
به دليل اين كه لزوم امام حتي يك لزوم فيزيكي هم هست. در روايات قطعي صحيح آمده است: ((ان الارض لو خليت من حجة لساخت بأهلها)). عبارت ((ساخت بأهلها))؛ يعني، قوانين شيمي و فيزيك خوب كار نميكند.
در زمان هاشم جد پيامبر گرامي اسلام، خواستند كعبه را تجديد بنا كنند؛ خود هاشم فرمود: فقط پول حلال بدهيد. شروع كردند به تعمير اساس كعبه تا اين كه به يك صخره سبز رنگ رسيدند، يك نفر خواست با ضربهاي آن سنگ را بلند كند، ديدند تمام < ;/SPAN>مكه موج زد و لرزيد. هاشم فرمود: به آن سنگ دست نزنيد.
از نظر مادي متصوّر است كه تمام كوه البرز مبني بر يك سنگ باشد كه با تكان خوردن آن، تمام كوه تكان ميخورد. در زلزلهها هم همين تحليل هست كه گاهي يك تغيير كوچك، موجب يك زلزله بزرگ ميشود.
اين تأثير در وجود معنوي هم متصوّر است.
در زمان امام عسكري(ع) باران نميآمد. اهل كتاب و مسلمين جمع شدند. اول مسلمين نماز باران خواندند، خبري نشد. اما وقتي نصارا نماز باران خواندند، باران آمد.
مسلمين در شك و ترديد قرار گرفتند. خليفه، امام عسكري(ع) را كه در زندان بود دعوت كرد. ايشان فرمود: مرا ببريد جايي كه ميخواهند نماز بخوانند (روز دوم). حضرت نزديك آمد و فرمود: آن چيزي كه بين انگشتان بزرگ اهل كتاب است، بگيريد. ديدند استخوان يكي از پيامبران را در دست گرفته است؛ يعني، در معرض استجابت قرار گرفتن و باران آمدن، وابسته به آن استخوان بود.
بايد بگوييم يك فيزيك بالاتر هم هست كه حاكم بر اين فيزيك است، از جمله آن فيزيك بالاتر، وجود امام به عنوان مركز نور خدا است (شبيه نظرية الفيض). كه اگر نباشد، قوانين فيزياي متعارف به هم ميريزد. و لذا اگر چه غيبت حضرت ضروري است، اما لازم است كه بماند.
از حدوث آن و اعتقاد ما به حكمت خداوند تبارك و تعالي اين مطلب را استكشاف ميكنيم.
انتظار: يعني همان تعبد است.
نه تعبّد غير از استكشاف است. تعبد به اين معنا است كه سرّش را نميفهميم؛ اما قبولش داريم. ولي گاهي اوقات استكشاف ميكنيم. كه اين نوعي از فهم است (حد وسط است).
ادامه دارد…
http://asreshia.com
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor