ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

تعامل امام علي (ع) با خلفا در جهت وحدت اسلامى/بخش پایانی

فهرست مطالب

ب. مشاوره سياسي


 خليفه دوم در امور سياسي نيز به ارشادات علي عليه السلام نياز داشت. ژرف نگري و خيرانديشي علي عليه السلام در امور گوناگون از جمله مشورت هاي سياسي، باعث تقويت و استحکام جامعه اسلامي مي شد.
1
. نقل شده است که برخي دانشمندان اظهار مي کرده اند: عجم يعني اهل شهرهاي همدان، ري، اصفهان، نهاوند و … به شهرهاي يک ديگر نامه فرستاده اند که پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت. پس از او ابوبکر که حاکم آنان بود نيز هلاک شد. بعد از او، عمر که عمر طولاني خواهد داشت شهرهاي شما را مورد تجاوز قرار مي دهد. لشکريان عمر را از شهرهاي تان بيرون برانيد و با آنان به نبرد برخيزيد.
عمر، پس از شنيدن اين خبر هراسان به مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و با گروهي از مهاجر و انصار مشورت کرد. هر يک به گونه اي سخن گفت و خليفه قانع نشد. سرانجام علي عليه السلام فرمود: من چنين رأي مي دهم که مردم شام، يمن، مکه و مدينه را از جايش حرکت ندهي و به مردم بصره هم بنويسي که سه گروه شوند: گروهي از آنان براي نگهباني از زنان و فرزندان خود در بصره بمانندو گروهي ديگر بر سر اهل ذمّه باشند تا عهد شکني نکنند و گروهي ديگر به کمک برادران خويش روند. عمر گفت: آري رأي درست و صواب همين است . من دوست دارم پيرو اين رأي بمانم و پشت سر هم سخنان علي عليه السلام را بر زبان جاري مي کرد و با شگفتي آن سخنان [حکيمانه] را رديف مي کرد (شيخ مفيد، الارشاد، الباب الثاني، فصل 60).
2
. خليفه پس از فتح مدائن در& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr lang=AR-SA> ربيع الاول سال شانزدهم هجرت، تصميم به ثبت تاريخ گرفت. سرانجام خليفه نظر امام علي عليه السلام را پذيرفت و تاريخ را از هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله مقرر کرد (ابن عساکر، ج1، ص 36؛ حاکم نيشابوري، ج 2، ص 14).


ج. مشاوره</B&gt ; اقتصادي


 بدون شک، درايت و بينش امام علي عليه السلام از تمام اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بيشتر بوده است؛ از اين رو خلفا در موارد متعددي که دچار مشکل مي شدند، به حضرت رجوع کرده، راه حل نهايي را از او مي خواستند. از آن جمله معضلات اقتصادي و اراضي حکومت و جامعه بود که خليفه با مراجعه به علي عليه السلام و مشاوره با وي، به حقيقت رهنمون مي شد.
1
. ميزان دريافت از بيت المال: فردي که در جامعه مسؤوليت رهبري را به عهده مي گيرد، براي او حقوقي را در نظر مي گيرند که صرف تأمين زندگي وي شود.
عمر در عصر خلافت، با صحابه از جمله امام علي عليه السلام در اين موضوع مشورت کرد و سرانجام ديدگاه حضرت را پذيرفت که فرمود: به ميزاني که زندگي خود و خانواده ات تأمين شود، از بيت المال بردار (ابن ابي الحديد، ج 12، ص 220؛ ابوالفرج جوزي، ص 97).
2
. مصرف جواهر کعبه: عمر مي خواست جواهرات کعبه را به مصرف سپاه اسلام برساند. امام عليه السلام فرمود: چون پيامبر صلي الله عليه و آله به آن ها دست نزده است تو نيز به آن دست نزن! عمر سخن حضرت را پذيرفت و شعار «لو لاک لافتضحنا» سر داد (اميني، ج 1، ص 177؛ سيد محسن امين، ج 1، ص436).
3
. تقسيم سرزمين هاي عراق: خليفه دوم در مورد سرزمين هاي حاصلخيز اطراف کوفه که در دست مسلمانان قرارگرفته بود، نظر علي عليه السلام را جويا شد. حضرت به او فرمود: اگر زمين ها را بين ما نسل کنوني مسلمانان تقسيم کني، براي مسلمانان آينده سودي ندارد؛ ولي اگر در دست صاحبان آن ها باقي گذاري تا در آن کار کنند و به دولت اسلامي ماليات بپردازند، براي هر دو نسل کنوني و آينده مفيد خواهد بود. خليفه دوم با جمله «اين نظر بسيار خوبي است»، موافقت خود را اعلام کرد (احمد ابن يعقوب، ج 2، ص 151).


د. علي عليه السلام و امور ديواني


 علي عليه السلام در اين دوران در پاره اي امور ديواني به ارائه راهنمايي ها و پاسخگويي به معضلات مورد ابتلاي خليفه هم مي پرداخته است که نمونه هايي ذکر مي شود:
1
. زني ديوانه را که زنا کرده بود، نزد عمر آوردند. وي پس از مشورت با مردم، دستور داد او را رجم کنند. امام عليه السلام پس از آگاهي از اين حادثه دستور داد، زن را بر گردانند و خود نزد عمر آمد و فرمود: آيا نمي داني که قلم تکليف از سه طايفه برداشته شده است: از مجنون تا بهبود يابد. از خوابيده تا بيدار شود و از کودک تا بالغ گردد! عمر در حالي که تکبير مي گفت، دستور داد زن را باز گردانند وحدي بر او جاري نسازند (محمد اوس قلعه چي، ج 1، ص 29).
2
. نقل شده است: زني را که در حال عده ازدواج کرده بود، نزد عمر آوردند. او مهر زن را ستاند و به بيت المال سپرد و دستور داد زن و مرد براي هميشه از يک ديگر جدا شوند و به کيفر رسند. امام عليه السلام اين داوري را نادرست خواند و فرمان داد از يک ديگر جدا شوند و زن عده اول را کامل کند و سپس عده ديگري براي ازدواج دوم بگيرد و شوهر دوم را به دليل نزديکي با زن به پرداخت مهر المثل مکلف کرد (بيهقي، ج 11، ص 436).
3
. عمر شارب
الخمر را با چهل ضربه شلاق حد مي زد تا اين که شراب خواري رواج يافت. با اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در اين زمينه مشورت کرد. علي عليه السلام نظر داد که شراب خوار را 80 ضربه شلاق بزنند و چنين استدلال کرد: شخص شراب خوار مست شده و عقل خود را از دست مي دهد و در اين هنگام هذيان خواهد گفت و به تهمت زدن به ديگران خواهد پرداخت؛ پس مجازات او به ميزان مجازات افترا خواهد بود. خليفه دوم نظر امام عليه السلام را پذيرفت و از آن به بعد، حد شارب الخمر به ميزان 80 ضربه معيّن شد (محمد ابن ابي يعلي، الفرا، ص 228).


هـ . علي عليه السلام مرجع علمي


 گسترش اسلام پس از پيامبر صلي الله عليه و آله و گذشت زمان باعث شد تا مسلمانان با برخي پديده هاي تازه روبه رو شوند که حکم آن ها در قرآن و روايات پيامبر صلي الله عليه و آله وجود نداشت. مسلمانان در حل چنين مسائلي با مشکلاتي مواجه شدند. برخي از اصحاب دربرخورد با اين گونه موارد به جاي تمسک به قرآن و روايات به ظن و گمان يا به رأي خود عمل مي کردند. علي عليه السلام که اعلم امت اسلام و دروازه شهر علم پيامبر صلي الله عليه و آله بود (متقي هندي، ج 11، ص 600 و 614؛ به ابن ابي الحديد، ج 7، ص 218؛ محمدباقرمجلسي، ج 3، ص 118)، به کمک خلفا از جمله عمر که از حل پديده هاي تازه ناتوان مي شد، مي شتافت و حکم الاهي را بيان مي کرد تا آن جا که شعار « لو لاعلي لهلک عمر» (اميني، ج 3، ص 97) شنيده شد.
تاريخ، بسياري از همياري هاي امام علي عليه السلام را در اين باره بيان کرده، و از زبان معاويه نيز آمده است که هرگاه براي عمر مشکلي پيش مي آمد، نزد علي عليه السلام مي رفت (همان، ص 98؛ احمد طبري، ص79) و حضرت نيز عالمانه پاسخ مي داد؛ البته خلفا از پرسيدن احکام شرعي از امام عليه السلام ابايي نداشتند تا آن جا که گاهي در حضور مردم از امام عليه السلام سؤال کردند و پاسخ مي گرفتند و حتي دربرخي موارد، مورد سرزنش اطرافيان قرار مي گرفتند؛ براي مثال، دو نفر، از خليفه دوم در مورد طلاق پرسيدند. عمر به عقب نگريست و پرسيد: «اي علي! نظر تو در اين مورد چيست؟ » امام عليه السلام با دو انگشت خود اشاره کرد و به اين وسيله پاسخ داد. عمر جواب امام عليه السلام را به پرسشگران رسانيد آن ها اعتراض کردند که «ما از تو مي پرسيم، آن گاه تو از ديگري مي پرسي؟» عمر گفت: آيا پاسخ دهنده را مي شناسيد؟ وي علي بن ابي طالب عليه السلام است و من از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدم که ايمان علي عليه السلام از وزن آسمان ها و زمين سنگين تر است (مجلسي، ج 40، ص 119).
گروهي از عالمان يهود در زمان عمر به مدينه آمده، گفتند: « ما سؤال هايي داريم که اگر جواب ما را دادي روشن مي شود اسلام حق، و محمد صلي الله عليه و آله پيامبر خدا است؛ و گرنه معلوم مي شود اسلام باطل است». قفل آسمان چيست؟ کليد آسمان ها چيست؟ کدام قبر صاحب خود را با خود به اطراف برد؟ کدام کس قوم خود را ترسانيد، ولي از جن و انس نبود؟ و چند سؤال ديگر. عمر که پاسخي نداشت، سر به زير انداخت و گفت: « بر عمر عيب نيست که از وي سؤالي بشود و چون پاسخ آن را نداند، بگويد نمي دانم». عالمان يهود حرکت کرده، گفتند: «معلوم شد اسلام باطل است». سلمان که شاهد جريان بود، نزد علي عليه السلام آمد و با شعار «أغث الاسلام» از حضرت کمک خواست. علي عليه السلام لباس پيامبر صلي الله عليه و آله را به تن کرد و به مسجد آمد. چون نظر عمر به امام عليه السلام افتاد، بلند شده و گفت: « هرگاه مشکلي پيش آيد، نزد تو مي آيند». امام عليه السلام با عالمان يهود شرط کرد که اگر جواب آن ها را مطابق تورات داد، مسلمان شوند. آن ها نيز پذيرفتند. امام عليه السلام فرمود: قفل آسمان ها شرک است که عمل انسان با وجود آن بالا نمي رود و قبول نمي شود و کليد آن شهادتين است. قبري که صاحب خود را حمل مي کرد، همان ماهيي است که يونس را بلعيد و موجودي از غير جن و انس که قوم خود را ترسانيد، مورچه اي است که به مورچه ديگر گفت: به لانه ها وارد شويد تا سليمان و سپاهش شما را پايمال نکند. هر سه تن از عالمان يهود ايمان آورده، علي عليه السلام را اعلم امت اسلامي معرفي کردند (اميني، ج 6، ص 154).


امام علي عليه السلام و خليفه سوم


 همکاري هاي علمي و فکري امام علي عليه السلام با خلفا، فقط به دوران خلافت خليفه اول و دوم خلاصه نشد. حضرت که تمام کوشش او وحدت و حفظ جامعه نوبنيان اسلامي بود، نيازهاي علمي و سياسي اسلام و مسلمانان را در زمان خليفه سوم نيز بر طرف مي کرد و خليفه سوم هم پيوسته از افکار و راهنمايي هاي امام علي عليه السلام بهره مند شد. اين جا برخي از همکاري هاي امام علي عليه السلام با خليفه سوم بيان مي شود.


الف. پناهگاه علمي


 امام علي عليه السلام به گسترش اسلام در جهان و تثبيت بنيان آن در داخل کشور اسلامي مي انديشيد و با آشنا ساختن مردم با معارف و احکام الاهي به دفاع از اسلام نو پا مي پرداخت؛ از اين رو هرگاه خليفه سوم دست نياز به سوي امام علي عليه السلام مي گشود، حضرت او را ياري مي کرد.
شخصي نزد عثمان آمد و از وي درباره خريدن دو کنيز و آميزش با هر دوي آن ها که با هم خواهر هستند پرسيد. عثمان در پاسخ گفت: يک آيه قرآن، آن را مجاز مي داند در حالي که آيه ديگر، آن را تحريم کرده است. گر چه دوست ندارم به چنين کاري دست زنم، حلال بودن آن بر حرمت آن ترجيح دارد. آن شخص از مجلس بيرون آمد و در راه با امام علي عليه السلام روبه رو شد و همين مطلب را از حضرت پرسيد و حضرت پاسخ داد: من تو را از اين کار بر حذر مي دارم. اگر حکومت در دست من باشد و تو يا شخصي ديگري را بيابم که مرتکب آن شود، او را مجازات خواهم کرد (بيهقي، ج 7، ص164؛ قرطبي، ج 5، ص 117؛ سيوطي، ج 2، ص 136، زمخشري، ج 1، ص518؛ ابن حزم، ج 9، ص 133؛ فخر رازي، ج 10، ص 36؛ شيخ مفيد، الارشاد، الباب الثاني، فصل 60).
ظاهر آيه قرآن کريم «حرمت عليکم امهاتکم و بناتکم … و ان تجمعوا بين الاختين» (نساء (4)، 23) آميزش با دو کنيز که با همديگر خواهر باشند را تحريم مي کند؛ زيرا عموم و اطلاق آيه، انسان آزاد و برده را شامل مي شود؛ به همين جهت، امام علي عليه السلام سؤال کننده ر
ا از ارتکات آن بر حذر
داشت. صحابه و فقيهان نيز بر حرمت آن تأکيد مي ورزيدند (فخر رازي، ج 10، ص 3637؛ سيوطي، ص137؛ قرطبي، ص 117).
حال ببينيم مقصود عثمان از آيه تحليل چيست. زمخشري (زمخشري، ج 1، ص 518) معتقد است که خليفه به آيه ذيل نظر داشته است: و الذين هم&lt ;/SPAN> لفروجهم حافظون الاّ علي ازواجهم او ماملکت ايمانهم (مؤمنون (23)، 5؛ معارج (70)، 29). نمازگزاران واقعي پاکدامن هستند و جز به همسران يا کنيزان خود چشم طمع ندارند.
اگر مقصود خليفه اين باشد، استدلال وي به آيه صحيح نخواهد بود؛ زيرا اين آيه در مقام بيان حريم عفّت مؤمنان است و اين که انسان مؤمن جز در مدار زوجيت يا</SPAN& gt; ملک يمين با هيچ زني نزديکي نمي کند و اين مطلب با وجود شروط يا قيدهايي که عموم اين دو را تخصيص زند، منافاتي ندارد. آيه 22 نساء که مي فرمايد «حرمت عليکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتکم اللاتي أرضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امّهات نسائکم و ربائکم اللاتي في حجورکم…. و ان تجمعوا بين الاختين الا ما قد سلف» (نساء (4)، 23) مي تواند مخصص آيه ياد شده باشد و آن گاه با کنار هم گذاشتن اين دو آيه، نتيجه مي گيريم که آميزش با دو کنيز که با هم خواهر باشند، حرام</SPAN& gt; است.


ب. امام علي عليه السلام و داوري هاي عثمان



 1&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” lang=AR-SA>. زني پس از گذشت شش ماه از زمان ازدواج، وضع حمل کرد. عثمان دستور رجم او را صادر کرد. امام علي عليه السلام به او فرمود: «آيا قرآن نخوانده اي ؟!» عثمان گفت: «خوانده ام». امام علي عليه السلام فرمود: «آيا نشنيده اي که خداوند مي فرمايد: </SPAN&gt ;«حمله و فصاله ثلاثون شهرا» (احقاف (46(15) و در جايي ديگر مي فرمايد: «حولين کاملين»(بقره (2)، 233). با اين حساب مدت حمل مي تواند شش ماه باشد » عثمان گفت: به خدا سوگند! تاکنون به اين حقيقت آگاه نشده بودم (بيهقي، ج 11، ص 428)؛ البته برخي عالمان اهل تسنن قضيه پيشين ر
ا با اندکي تفاوت، هم به عثمان و هم به
عمربن خطاب نسبت داده اند.
2
. از جمله حقوق زن در اسلام اين است که اگر مردي همسر خود را طلاق دهد و پيش از آن که عده زن سپري شود مرد در گذرد، زن هم چون ورثه ديگر، از شوهر خود ارث مي برد؛ زيرا تا عده زن سپري نشده، پيوند زناشويي بر قرار است.
در زمان خلافت عثمان، مردي داراي دو زن يکي از انصار و ديگري از بني هاشم بود. از قضا آن مرد، زن انصاري خود را طلاق داد و پس از مدتي در گذشت. زن انصاري نزد خليفه رفت و گفت: هنوز عده من سپري نشده است و من ميراث خود را مي خواهم. عثمان در داوري فرو ماند و جريان را به اطلاع امام علي عليه السلام رساند. حضرت فرمود: اگر زن انصاري سوگند ياد کند که پس از در گذش
ت شوهرش سه بار قاعده نشده است
مي تواند از شوهر خود ارث ببرد.
عثمان به زن هاشميه گفت: اين داوري مربوط به پسر عمت علي است و من در اين باره نظري ندارم. وي گفت: من به داوري امام علي عليه السلام راضي هستم. او سوگند ياد کند و ارث ببرد (نوري طبرسي، ج 17، ص 200، ح 21145).


ج. امام علي عليه السلام و ناراضيان خليفه


 امام علي عليه السلام با سه حاکم در سه دوره متفاوت رو به رو بود که هر کدام</SPAN& gt; موضعي متفاوت و فراخور خود را مي طلبيد. در دوران خليفه اول و دوم مردم به طور نسبي آرام و راضي بودند. در عصر خليفه سوم مردم از وضعيت موجود به ستوه آمده، نتوانستند چنين وضعيتي را تحمل کنند.

1
. وساطت و ميانجيگري
امام علي عليه السلام بين خليفه و ناراضيان جامعه، نقش ميانجيگري و موضع مصلحانه را اتخاذ کرد. اين بدان معنا نبود که اعمال خليفه مورد رضا و قابل دفاع براي حضرت باشد. علي عليه السلام مي کوشيد تا با وساطت خود، از وقوع فتنه و آشوب در جامعه جلوگيري کند.
زماني که ناراضيان مصر براي بار اول، اطراف منزل عثمان جمع شدند، خليفه که بارها با وساطت امام علي عليه السلام از نارضايي ناراضيان نجات يافته بود، فردي را نزد امام علي عليه السلام فرستاد و احتمال کشته شدن خود را به وي گوشزد کرد و از امام خواست تا ضمن صحبت و تعهد به قبول خواسته هاي آنان از طرف وي، ناراضيان را بازگرداند. امام علي عليه السلام ميان ناراضيان حضور يافته، قول و تعهد خليفه را گوشزد کرد و مردم نيز با شرط نوشتن عهد نامه کتبي و ارائه سه روز مهلت به خليفه، همان گونه که او خواسته بود، اطراف منزل خليفه را ترک کردند (طبري، ج 3، ص 394 ج 377).

2
. فرستادن آب
هنگامي که انقلابيان، خانه عثمان را محاصره کردند، کوشش هاي امام علي عليه السلام به نتيجه اي نرسيد. محاصره کنندگان با جديّت تمام، خواستار تحويل مروان و بر کناري خليفه شدند؛ ولي خليفه، مروان را تحويل نمي داد؛ زيرا مي ترسيد وي را به قتل برسانند و خود نيز حاضر به برکناري نمي شد.
عثمان اين بار نيز براي امام علي عليه السلام پيام فرستاد که «اين قوم او را خواهند کشت، و آب را بر او بسته اند» و از امام علي عليه السلام تقاضاي آب کرد (بلاذري، ج 5، ص 68 و 69). امام، مشک هايي از آب را از طريق فرزندانش حسن و حسين عليه السلام براي خليفه فرستاد و محاصره کنندگان چون ديدند اينان فرزندان امام علي عليه السلام هستند، ممانعتي از بردن آب نکردند.
خليفه شعري براي امام علي عليه السلام فرستاد که «فان کنت مأ کولا فکن انت آکلي ..
.؛ اگر بنا است من خورده شوم، تو خورنده ي من باش، و گرنه مرا درياب» (ابن خلدون، ج 2، ص 1047).



3. جلوگيري از قتل خليفه
هنگامي که به امام علي عليه السلام خبر مي رسد مردم تصميم گرفته اند عثمان را بکشند، حضرت به فرزندان خود حسن و حسين عليه السلام دستور مي دهد «شمشيرهاي خود را برداريد و بر در خانه عثمان بايستيد و اجازه ندهيد کسي به خليفه دست يابد» (10) (سيوطي، ص 159؛ بلاذري، ج 6، ص 185). فرزندان امام علي عليه السلام به سرعت تمام، خود را به خانه عثمان رساندند و با مهاجمان نبرد کردند به حدي که سر و صورت امام حسن عليه السلام خونين و سر قنبر غلام امام علي عليه السلام به شدت مجروح شد (سيوطي، ص 160، علي بن الحسين مسعودي، ج 2 ص 348).

4
. به خاک سپاري عثمان
هنگامي که خبر قتل خليفه به امام علي عليه السلام رسيد، حضرت شتابان به سوي منزل وي شتافت و در اين هنگام به محافظان منزل از جمله دو فرزندش حسن و حسين عليه السلام اعتراض کرد.
سرانجام
با وساطت و ميانجيگري امام
علي عليه السلام و فرستادن فرزندش حسن عليه السلام خواست تا اجازه دهند خليفه دفن شود. آنان حرمت امام علي عليه السلام را نگاه داشتند و امام به همراه چند تن از صحابه، او را به خاک سپردند (ابن اعثم کوفي، ج 2 ص242، طبري، ج 3، ص 438، ذکر بعضي سير عثمان بن عفان).


نتيجه


 پس از درگذشت پيامبر صلي الله عليه و آله و در جريان سقيفه، عده اي فرصت طلب، جهت ايجاد اختلاف، براي بيعت به درِ خانه علي عليه السلام آمدند و حضرت دست رد به <SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA&g t;سينه آنان کوبيد و براي مصالح برتر و وحدت امت اسلامي سکوت، و در جهت وحدت اسلامي با خلفا همکاري کرد.
علي عليه السلام در دوران 25 ساله سکوت خويش بيشتر مي کوشيد وظيفه الاهي و انساني خود را در قالب مشاوره هاي نظامي، سياسي، علمي، قضايي، اقتصادي و… براي حفظ دين و ثبات جامعه نوپاي اسلامي به انجام رساند. او نمي & lt;/SPAN>توانست در برابر معضلات گوناگون که دامنگير اسلام و امت اسلامي شده بود و بقاي دين و حيات مسلمانان را به خطر جدي انداخته بود، بي تفاوت بماند آن هم به بهانه اين که حقش را گرفته اند؛ البته همکاري علي عليه السلام با خلفا به حدي بود که خلفا از آن به نفع خويش بهره نگيرند و مشروعيت خود را مطرح نسازند.


علي عليه السلام در سه دوران با سه شخص متفاوت روبه رو بود که هر کدام از اين دوران، موضع مناسب با خود را مي طلبيد؛ بدين سبب حضرت در عصر خليفه سوم، افزون بر اين که در جايگاه مرجع علمي و قضايي مورد مشورت خليفه قرار گرفت، در برابر ناراضيان خليفه نيز نقش ميانجيگري را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه خليفه و بستن آب بر وي، به خليفه آب رساند و
فرزندانش را براي حفاظت از او به درِ خانه اش گماشت. مراسم خاک سپاري خليفه را نيز علي عليه السلام انجام داد.


 منابع و مآخذ:


 1 . محمدبن يعقوب کليني، اصول کافي، دارالتعارف، الطبعه الربعه.
2
. محمد ابي يعلي الفرا، الاحکام السلطانيه، ايران، سازمان تبليغات اسلامي، 1406 ه.
3
. خواجه احمد بن محمد بن اعثم کوفي، الفتوح، هند، حيدر آباد دکن، دايرة المعارف العثمانيه، الطبعة الاولي، 1388 ه؛ همو، بيروت دار الکتب العلميه.
4
. محمد بن النعمان مفيد، الارشاد، قم، انتشارات بصيرتي.
5
. محمد بن الحسن بن دريد ازدي بصري، المجتبي، دوم، هند، حيدر آباد 1362 ق.
6
. مجد الدين بن الاثير، النهايه في غريب الحديث و الاثر، تحقيق طاهر احمد زاوي و محمود محمد طناحي، مؤسسه اسماعليان، قم، 1364 ش.
7
. عبدالملک ابن هشام، السيرة ا
لنبويه، چاپ عمر
عبدالسلام تدمري، بيروت، 1409/ 1989.
8
. علي بن اثير جزري، الکامل في التاريخ، بيروت 1409/ 1989.
9
. محمد بن سعد، الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر.
10
. شريف رضي، الخصايص الائمه خصائص امير المؤمنين عليه السلام، تحقيق، الدکتور محمد هادي اميني، مشهد، مؤسسة طبع و النشر آستانة الرضوية المقدسه، 1406 ق.
11
. احمد بن حسيني بيهقي، السنن الکبري، اول، دار الفکر، بيروت، 1419 ق.
12
. عبدالحسين اميني، الغدير، تهران، 1371 ش.
13
. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، چاپ حسن امين، بيروت، 1986 م/ 1406 ق.
14
. طاهر بن مطهر مقدسي، البدؤ التاريخ، مکتبة الاسلاميه، 1962 م.
15
. حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، تلخيص، رياض، مکتبة النصر الحديث.
16
. شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ذهبي، العبر في خبر من عبر، تحقيق فؤاد سعيد، کويت، دارالکتب، 1961 م.
17
. ابوحنيفه احمد بن داوود دينوري، الاخبار الطوال، طبع بنفقة المکتبة العربيه، نعمان الاعظمي، بغداد [بي تا].
18
. محمود زمخشري، الکشاف، بيروت، 1407 ق.
19
. جلال الدين سيوطي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور، قم، 1404 ق.
20
. محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، بيروت، 1985 م/ 1405 ق.
21
. محمد بن عمر فخر رازي، التفسير الکبير، بيروت، دار احياء التراث العربي.
22
. يوسف بن عبدالبر قرطبي مالکي، الاستيعاب في معرفة الاصحاب، بيروت 1328 ق.
23
. احمد بن يحيي بن بلاذري، انساب الاشراف، حققه، محمد باقر المحمودي، لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1974 م.
24
. ابوزيد عبدالرحمان بن محمد بن خلدون، العبر و ديوان المبتدا و الخبر في ايام العرب …، بيروت، دار کتب اللبناني، 1956 م / 1061 ق.
25
. عبد الله بن مسلم بن قتيبه، الامامه و السياسه، اول، قم، شريف رضي، 1363 ش.
26
<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA&g t;. احمد بن
عبدربه اندلسي، العقد الفريد، بيروت، 1409 ق/ 1989 م.
27
. ابن کثير القرشي الدمشقي الشافعي، البدايه و النهايه في التاريخ، مصر، مطبعة السعاده، 1351ش.
28
. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، تهران، 1362 ش.
29
. نصير الدين عبد الجليل قزويني رازي،بعض مثالب النواصب في نقض بعض فضايح الروافض، سيد جلال الدين محدث، 1371 ش.
30
. محمد بن جرير بن يزيد طبري، تاريخ الامم والملوک، تاريخ طبري، بيروت، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم. دار التراث.
31
. کلاعي البلنسي و هذبه خورشيد احمد فارق، تاريخ الردّه، اقتبسه من الاکتفأ، معهد الدراسات الاسلاميه، هند، 1920 م.
32
. عبد الرحمان بن جوزي، تاريخ عمر بن خطاب، قدم له و علق عليه عبد الکريم الزماعي، دمشق.
33
. غزالي، احياء علوم الدين، دوم، بيروت، 1405 ق/ 1985 م.
34
. عبد الرحمن ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، بيروت، 1391/ 1071.
35
. يوسف ابن جوزي، تذکره الخواص، تهران، کتابخانه نينوا.
36
. احمد ابن يعقوب يعقوبي، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، 1379 ق، ترجمه ابراهيم آيتي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1378 ش.
37
. جلال الدين سيوطي، تاريخ خلفاء، مصر، مطبعة السعاده، 1371 ق.
38
<SPAN dir=rtl& gt;. علي بن حسن بن عساکر، تاريخ مدينه، دمشق، مجمع اللغة العربيه، 1398 ق.
39
. محمد بن حسن طوسي، تهذيب الاحکام، تصحيح و تعليق علي اکبر غفاري، اول، نشر صدوق، تهران، 1417 ق.
40
. احمد بن عبد الله طبري، ذخاير العقبي في مناقب ذوي القربي، قاهره، 1356 ق.
41
. ازدي بصري، فتوح الشام، صححه ويليام ناسوليس ايرلندي، طبع في کلکته، 1854 ق.
42
. محمد معين، فرهنگ معين، چهارم، 1360 ش.&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr>
43 . خليل جرّ، سيد حميد طبيبيان، فرهنگ لاروس، مؤسسه انتشارات امير کبير، تهران، 1367 ش.
44
. جعفر سبحاني، فروغ ولايت، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام 1376 ش.
45
. واقدي، فتوح الشام، الطبعه الثانيه، بالمطبعه العثمانيه، شيخ عثمان عبدالرزاق، 1304 ق.
46
. يحيي بن جابر بلاذري، فتوح البلدان، تعليق رضوان محمد رضوان، مصر، المطبعه المصريه بالاز هر، الطبعه الاولي 1350 /1319 ق.
47
. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، 1404 ق.
48
. مرتضي عالمي، فصلنامه مطالعات تاريخي، سال اول، ش 3، 1368 ش.
49
. متقي هندي، کنز العمال، بيروت، 1409 ق/ 1989 م.
50
. محمد رواس قلعه چي، موسوعة فقه علي بن ابي طالب عليه السلام،اول، دارالنفائيس، بيروت 1417 ق.
51
. محمد بن النعمان، مفيد، مصنفات، قم، 1413 ق.
52
. ابوالحسن علي بن الحسين مسعودي، مروج الذهب، مصر،
مطبعة البهية المصريه، ادارة الملتزم 1346 ق.

53
. جعفر سبحاني، مباني حکومت اسلامي، ترجمه و نگارش داوود الهامي، موسسه علمي و فرهنگي سيد الشهدا، 1370 ش.
54
. ميرزا حسين النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل، موسسه آل البيت عليه السلام لاحياء التراث، 1407ق.
55
. فخر الدين طريحي، مجمع البحرين.
56
. عبده، صبحي صالح، نهج البلاغه.
57
. وحدت جوامع در نهج البلاغه، برگرفته از آثار آيت الله جوادي آملي، سعيد بند علي، مرکز نشر اسراء، اول، 1380 ش.

پي نوشت ها:


1.           &am p;nbsp;       صيرورة الشيئين الموجودين شيئا واحدا.
2
. ابوذر، سلمان، مقداد، عمار، ابويوب انصاري، عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله فروة ا بن عمرو، ابي ابن کعب، براءابن عازب، ابوالهيثم ابن التيهان، خالدبن سعيد و بريده اسلمي، خزيه ابن ثابت و…، بيعت نکردند (ابن عبدربه، العقد الفريد، ج 4، ص247).
3
. در خطبه سوم نهج البلاغه، چهار مرتبه از خليفه اول انتقاد شده است. در خطبه سوم بخش 8 6 از خليفه دوم انتقاد شده است. در خطبه 3 بخش 11 10 از خليفه سوم انتقاد شده است.
4
. اين که علي عليه السلام همسر خود را در شب غسل داده و دفن کرده است، ناخشنودي خود و دختر پيامبر صلي الله عليه و آله را اعلان کرد. (محمد بن جرير بن يزيد، تاريخ طبري، ج 3، ص 208؛ اسماعيل البخاري، صحيح بخاري، ج 3، ص142).
5
. اين عده کساني چون مسيلمه کذاب، طلحه بن خويلد، سجاح بنت سلمي و ... بودند که قبايلي چون اسد، بني سليم و غطفان را گرد خود فراهم ساخته بودند (احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ابراهيم آيتي، ج 2 ص 4).
6
. از اين عده قبايل کنده، حضر موت، بني يربوع و رئيس آنان مالک بن نويره، قيس بن عاصم، حارثة بن سراقه و … هستند (کلاعي البلنسي، تاريخ الردّه، ص3 و10).
7
. علي عليه السلام فرمود: «و الله لو تظاهرت العرب علي قتالي…؛ به خدا سوگند! اگر عرب تماما در کارزار با من روبه رو شوند، به آنان پشت نمي کنم (نهج البلاغه، عبده، نامه 45، ص 81).
8
. «کان سبب قدوم عمر الي الشام ن ابا عبيدة حصر بيت المقدس فطلب اهله منه ن يصالحهم علي صلح اهل مدن الشام و أن يکون المتولي للعقد عمر بن خطاب، فکتب اليه بذالک فسار عن المدينه واستخلف عليه علي بن ابي طالب» (ابن اثير، الکامل في التاريخ، بيروت، دار الفکر، ج 2، ص 348، ذکر فتح بيت المقدس، عبد الرحمن ابن خلدون، تاريخ، ج2، قسمت 2، ص 91؛ محمد طبري، ج 3، ص 480).
9
. «ثم جمع وجوه اصحاب رسول الله صلي الله عليه و آله [و اعلام العرب] و ارسل الي علي عليه السلام و کان استخلفه علي المدينه فاتاه» (ابن اثير، الکامل في التاريخ، ج 2 ص 309 «ذکر ابتداء امر القادسيه».)
10
. اذهبا بسيفکما حتي تقوما علي باب عثمان فلا تدعا احدا يصل اليه.


www.shiastudies.net

به این مطلب امتیاز دهید
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید