توبه، آثار و برکات ارزشمند و فراواني دارد. کسي که موفّق ميشود به حالت نوراني توبه دست يابد، ثمرات بينظيري در زندگي و نيز در سلوک معنوي خويش مشاهده ميکند که بدون توبه امکان تحقّق آن وجود ندارد.
در ذیل به شرح برخي از آن آثار و برکات توبه، پرداخته ميشود.
1) ج
ذب محبّت و توجّه الهي
پروردگار عالم به کسي که توبه واقعي کند يا تصميم آن را داشته باشد، سلام ميکند و رحمت خويش را شامل حال وي مينمايد:
«وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيم» [1]
و چون كسانى كه به آيات ما ايمان مىآورند نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته، كه هر كس از شما به
نادانى عمل بدى كند آنگاه بعد از آن توبه كند و به اصلاح (كار خود) پردازد، بىترديد خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.
خداوند متعال بندهاي که بهسوي او باز گردد و پشيمان و سرافکنده باشد را دوست دارد و او را مطهّر ميداند؛ يعني بهترينِ درجات را به چنين بندهاي عطا ميفرمايد:
«انِّ اللهَ يُحبُّ التِّوّابينَ وَ يُحبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» [2]
خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست ميدارد.
نکته ظريفيکه در اين آيه نهفته، اين است که خداي سبحان، توبهکننده را پاک و پاکيزه ميکند و آنگا
ه به او محبّت ميورزد و در واقع ميتوان گفت: کسيکه توبه کند، محبوب خداوند تعالي ميشود که اين، مقام بسيار والايي است:
«إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي الدُّنيَا وَ الْآخِرَة »
گناهان انسان هرچقدر هم که بزرگ و فراوان باشد، با توبه واقعي بخشيده ميشود. مغفرت و رحمت الهي و آمرزش همة گناهان، در قرآن کريم به روشني بيان شده و مورد تأکيد قرار گرفته است :
«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ» [1]
بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همة گناهان را مىآمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.
سيري در سيرة اهل بيت«عليهم السلام» و نگرشي بهشيوة برخورد آن بزرگواران با گناهکارانِ نادم و پشيمان، به روشني حاکي از بخشش و آمرزش گناهان انسان، پس از توبه است. روايات و حکايات فراواني شاهد اين ادّعا است:
به عنوان مثال، شخصي به نزد پيامبر اکرم«صل الله عليه و آله و سلم» آمد و گفت: زني فرزند خود را کشته است، آيا راهي براي توبه او وجود دارد؟ پيامبر فرمودند: قسم به کسي که جان محمّد در دست او است، خداوند توبه او را قبول ميکند و او را عفو ميفرمايد. سپس افزودند:
«إِنَّ بَابَ التَّوْبَةِ مَفْتُوحٌ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ إِنَّ التَّائِبَ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه»[2]
باب توبه از بين مشرق تا مغرب گشاده است و کسي که از گناه توبه کند، مانند کسي است که گناهي ندارد.
امام صادق«عليه السلام» نيز در روايتي فرمودند:
«إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي الدُّنيَا وَ الْآخِرَة»
زمانى كه بندهاى «توبه نصوح» كند، خداوند او را دوست داشته و عيبش را در دنيا و آخرت مىپوشاند.
راوي ميگويد: به آن حضرت عرض کردم چگونه خداوند عيوب بنده را مىپوشاند؟ فرمودند:
در بسياري از موارد، گرفتاريهاي دنيوي و مصائبي که براي انسان پديد ميآيد و گرههاي کوري که در زندگي ايجاد ميشود و هيچ کس قادر به باز کردن آن گرهها نيست، ناشي از گناهاني است که خود انسان و يا اطرافيان و نزديکان مرتکب شدهاند.
توبه، قادر است گرفتاري و سختي زندگي را برطرف سازد و يک زندگي راحت و آسوده، جانشين زندگي مصيبتبار قبلي کند.
وقوع بلاياي طبيعي نظير سيل، زلزله و خشکسالي، علاوه بر عوامل طبيعي، از گناهان مردم نيز نشأت ميگيرد:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» [1]
تباهى در خشكى و دريا به سبب كردههاى مردمان پديدار شد تا [خداوند جزاى] برخى از آنچه كردهاند به آنها بچشاند، باشد كه باز
گردند.
توبه و بازگشت به سوي خداوند تعالي، از وقوع بلاهاي طبيعي و حوادث غير مترقّبه جلوگيري ميکند يا دست کم از اثرات سوء آن ميکاهد.
عدم بارش باران رحمت الهي، بلاي بزرگي است که خطرات و خسارات فراواني به جامعة انساني و نيز به ساير جانداران و ديگر بخشهاي طبيعت، تحميل ميکند، ولي توبه از عواملي است که موجب نزول باران رحمت ميگردد. قرآنکريم بهصراحت بيان ميدارد که اگر مردم توبه کنند، خداوند متعال، باران فراواني بر سر آنان نازل ميفرمايد:
«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراًْ» [2]
از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس، به سوى او بازگرديد، تا ابر و باران را بر شما ريزان فرستد.
بيماريهاي ناعلاج، مرگهاي ناگهاني و گرفتاريهايي از اين قبيل، در اثر گناه و معصيت پديد ميآيند و با توبه و انابه، رفع خواهند شد.
اثر مهمّ ديگري که توبه دارد، آن است که عذاب الهي را رفع ميکند. قرآن شريف، دو عامل را مانع و رافع نزول عذاب ميداند: يکي «وجود مبارک حضرت خاتم الانبياء«صلياللهعليهوآلهوسلّم» در بين مردم» و ديگري «توبه»؛
< ;/SPAN>«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[1]
و خدا بر آن نيست كه آنان را عذاب كند در حالى كه تو در ميان ايشانى، و خدا عذابكننده آنان نيست در حالى كه آمرزش مىخواهند.
اين نوشتار، گنجايش تبيين برکات وجودي پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» را ندارد و پرداختن به اين موضوع مهم، کتاب مستقلي ميطلبد؛[2] امّا همين مقدار بايد دانست که خداوند متعال، به احترام وجود آن نبيّ گرامي«صلياللهعليهوآلهوسلّم» و به سبب آنکه آن حضرت را ر
حمت جهانيان قرار داده است، مادامي که در قيد حيات بودند، عذاب خويش را از امّت ايشان دور ساخت. اميرمؤمنان و مولاي متقيّان علي«عليه السلام» فرمودند:
«كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ «صلياللهعليهوآلهوسلّم» وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ»[3]
و چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود؛ يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگري را دريابيد و بدان چنگ زنيد: امّا امانى كه برداشته شد رسول خدا«صلياللهعليهوآلهوسلّم بود.
از ديدگاه قرآن کريم و روايات اهلبيت«عليه السلام» هر عملي که انسان انجام ميدهد، سه گونه «تجسّم عمل» را براي وي در بر دارد. يک «تجسّم عمل» در دنيا و يک «تجسّم عمل» در آخرت و نوع سوّم آن، هم در دنيا و هم در آخرت وجود خواهد داشت.
نوع اوّل از تجسّم عمّل كه مربوط به اين دنياست، آن است كه تمام اعمال آدمي -خوب يا بد- در زندگي دنيايي او تأثير دارد. کارهاي نيک او موجب پيدايش حيات طيّبه يعني زندگي سالم و با ارزش ميشود و کارهاي بد و ناشايست هر شخصي، حيات همراه با خباثت، يعني زندگي ناسالم و بيارزش برايش خواهد ساخت:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون» [1]
هر كس از مرد يا زن، عمل نيك انجام دهد در حالى كه ايمان داشته باشد، پس او را بىترديد (در دنيا) به زندگى پاكيزهاى زنده خواهيم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عملهاى بسيار خوبشان خواهيم داد.
در حقيقت، زندگي سالم يا ناسالمي که آدمي در قيامت با آن مواجه است، بروز و ظهور اعمال او و به بيان دقيقتر «تجسّم عمل» او در اين دنياست؛ چنانکه قرآن کريم ميفرمايد:
«وَ لَو أَنَّ اَهْلَ الْقُري امَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ » [2]
«اگر اهل شهرها ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم ولى (آنها حقّ را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم»
توبه، عذاب جهنّم را از آدمي دور ميکند و او را مستحقّ بهشت و نعيم الهي ميگرداند. انساني که با کردار زشت خويش، جهنّم و عذاب آن را بر خويش واجب گردانيده است، با توب? واقعي ميتواند ورود به بهشت و بهره مندي از نعمت هاي آن را براي خود رقم بزند.
آيات چندي از قرآن شريف،[1] جايگاه آدمي را پس از توبه، بهشت ميداند و اوصاف ترغيب کنندهاي نيز براي جايگاه چنين کساني برشمرده است:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسي رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
ارُ»[2]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به سوى خداوند توبه كنيد، توبهاى خالصانه، اميد است پروردگارتان گناهان شما را بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد.
بر اساس گواهي قرآن کريم، ترديدي وجود ندارد که توبه، انسان را به بهشت رهنمون ميشود. حتي اگر کسي گناهان بسيار بزرگي مرتکب شده باشد يا بسيار به خودش و ديگران ظلم نموده باشد، بايد يقين داشته باشد که در صورت توبه حقيقي، جايگاه ابدي او بهشت خواهد بود. زيرا ذات باريتعالي به توبه کننده، وعده داده است که پاداش او را بهشت قرار دهد و هرگز از وعدة خود تخلّف نخواهد کرد:
«وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلي ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُون، أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ»[3]
و آنان كه چون كار زشتى انجام دهند و يا بر خود ستم نمايند، خدا را به ياد آرند و براى گناهان خود آمرزش خواهند- و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه كردهاند در حالى كه مىدانند اصرار نمىورزند، آنها پاداششان آمرزشى است از جانب پروردگارشان و بهشتهايى كه از زير آنها نهرها جارى است، جاودانه در آن باشند، و خوب پاداشى است پاداش اين عملكنندگان.
در واقع ميتوان گ
فت: بعد از آنکه گناهان بخشيده شود و انسان، طاهر شود، استحقاق ورود به بهشت را پيدا ميکند. زيرا حق دارد که خداوند او را نجات دهد:
«كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ»
شدّت مغفرت و رحمت پروردگار مهربان به بندگان خويش، تا حدّي است که علاوه بر بخشش گناهان و برخورداری از نعمت بهشت، اعمال زشت و معصيتهاي انسان، پس از توبه، به حسنات مبدّل ميگردد و به صورت اعمال صالح، براي او مجسّم ميشود:
«وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً، يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً، إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما»[1]
و آنان كه معبود ديگرى با خداوند نمىخوانند، و نفسى را كه خدا محترم و مصون داشته، جز به حق نمىكشند، و زنا نمىكنند، و كسى كه چنين كند به كيفرى برخورد نمايد، عذاب او در روز قيامت دو برابر شود و در آن عذاب هميشه به خوارى بماند، مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل شايسته نمايند، پس آنهايند كه خداوند گناهانشان را تبديل به نيكىها مىكند و همواره خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.
این آیۀ شریفه، محو تجسّم عمل در آخرت را نيز آشکار میسازد. یعنی به بندگان میفهماند که اگر به توبه و انابه روی آورند و به سوی خداوند متعال باز گردند، عذاب الهی و دیگر آثار اخرویِ گناهان، محو و نابود میشود و افزون بر این، آثار سوء گناهان به آثار نیک محسّنات تبدیل میشود.
&l t;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-pagination: none” dir=rtl class=MsoNormal align=justify> لعان
برخي از علماء دين و نيز برخی از فلاسفه، قائل به «لعان» هستند؛ يعني بر اين باورند که تجسّم اعمال بد انسان نابود نميشود، بلکه حقتعالي بين شخص گنهکار و اثر گناه و تجسّم اعمال او، فاصله مياندازد.
بر اساس اين اعتقاد، گناه و آثار آن نابود و محو نميشود، بلکه موجود است و هيچگاه معدوم نخواهد شد و پروردگار متعال از روي تفضّل، گناه را ميآمرزد. يعني تجسّم اعمال و رفتار ناپسند آدمي، پس از توبه بايگاني ميشود و گناهکار از آن پس، آثار گناه خود را احساس نميکند. در روز قيامت نيز با تجسّم اعمال بد، رسوا نميشود و آن اعمال در پروندۀ او محاسبه نميگردد. در واقع، طبق اين نظريه، پروندۀ اعمال بد و تجسّم آن اعمال، پس از توبه وجود دارد، ولي بايگاني ميشود و اثري ندارد.
استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني! ميفرمودند: امر توبه بالاتر از «لعان» است. و اگر کسي از گناهان گذشتۀ خود توبه کند، پروندۀ آن گناهان صرفاً مختومه و بايگاني نميشود، بلکه نابود ميگردد.
آیۀ شریفۀ قرآن کریم نیز مؤیّد همین واقعیّت است؛ آنجا که ميفرمايد:
«…يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[2]
یعنی اعمال بد کسي که توبه کرده است، در اعمال نيکو و شايسته، بروز و ظهور مييابد. به عبارت روشنتر، توبه، علاوه بر اينکه محو کننده و نابود کنندۀ آثار گناهان گذشته است، موجب گشايش يک پروندۀ درخشان و نوراني در زندگي آيندۀ آدمي است. پروندهاي که در صفحۀ اول آن، ثواب توبه، که بالاترين و برترين عبادات و فضائل است، ثبت شده و در دنیا و آخرت درخشندگي دارد.
بنابراین، توبه، با تبدیل سیئات به حسنات، «هویّت حیوانی» و زشت را که در اثر ارتکاب گناه برای آدمی پدید آمده است، به «هویّت انسانی» و نيکو تبدیل میکند و در واقع شخصیّت او را تغییر میدهد.
اگر اهل معرفت و کساني که مسير تقرّب به سوي پروردگار رحمان را ميپيمايند، پاداشي به جز گشايش صفحۀ نوراني در پروندۀ زندگي خود و تغییر هویّت و شخصیت درونی خویش، نمييافتند، بس بود که قدم در راه سير و سلوک گذارند و از منزل اوّل که منزل «توجّه» است به منزل دوّم يعني منزل نوراني «توبه» برسند. بهراستي منزل توبه، منزل درخشاني است و راه پر فراز و نشيب سالک را هموار ميسازد.
توبه، باعث میشود نعمتهای الهی مثل باران نازل شود. حضرت هود «علیه السلام» هنگام هدایت قوم عاد، پس از دعوت آنان به پرستش خداوند یکتا، از توبه، به عنوان سببي براي نزول فراوان باران و ازدیاد قوای مالی و نیروی انسانی یاد میکند و میفرماید:
«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ»[3]
و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس، به سوى او بازگرديد، تا ابر و باران را بر شما ريزان فرستد و نيرويى بر نيروى (جانى و مالى) شما بيفزايد.
بنابر این آیۀ شریفه، جامعهای که اهل توبه و اظهار پشیمانی به درگاه خداوند باشد، با فراوانی نعمت مواجه میشود. محصولات و تولیدات آن قوم یا جامعه مثمر ثمر میشود و بر ثروت و توانایی افراد میافزاید. همچنین فرزندانی توانمند و برخوردار از آیندهای روشن و نیکو در آن جامعه متولّد میشوند و اجتماع خود را از حیث نیروی بدنی و انسانی، قدرتمند و شکست ناپذیر میسازد.
قرآن کریم بر اینکه اولاد صالح و شايسته، در سایة توبه روزی انسان میگردد، تصریح می فرماید:
«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[4]
و سليمان را به داوود بخشيديم، نيكو بندهاى بود، حقّا كه بسيار رجوعكننده (به سوى ما) بود.
حضرت داوود نبی «علیه السلام» علاوه بر فرزند شایسته، از قدرت علمی و جسمی مناسبی نیز برخوردار بود. علاوه بر اینکه پیامبر خدا بود و شخصیّت دینی و معنوی مطلوبی داشت، شخصيّت، ابهّت اجتماعي، و محبّتی که مردم نسبت به او داشتند، موجب تبعیّت آنان از وی شده بود. قرآن شریف این نعمتها را نیز مرهون توبههای آن حضرت میداند:
«اصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[5]
بر آنچه مىگويند صبر كن، و بنده ما داود را كه داراى قدرت و نيرو بود (قدرت علمى، جسمى و سلطنتى) به ياد آر، زيرا او بسيار بازگشتكننده بود.
امام صادق «علیه السلام» نيز در روایتی، توبه را باعث هدایت، روشنایی دل و شفای بیماریهای روحی و روانی میدانند:
«وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ الرَّدَي وَ بَصِيرَةٌ مِنَ الْعَمَي وَ دَلِيلٌ إِلَي الْهُدَي وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ فِيمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ مَعَ التَّوْبَةِ»[
6]
و در كتاب خداى تعالى نجات از هر پستى و بصيرت از هر كوردلى و شفا از هر بيمارى اخلاقى، وجود دارد، و شما آن را در آياتى جستجو كنيد كه به توبه و استغفار امرتان مىكند.
فايدۀ مهم و اساسي ديگري که توبه، به همراه دارد، تأثير برجسته در استجابت دعا است. پس از تحقّق توبه، به سبب طهارت روحي که نصيب تائب شده است، به خداي خويش نزديک ميگردد و ميتواند خود را در مجاورت خداوند رحمان، حس نمايد. خداوند هيچگاه از بندگان خود دور نميشود و همواره از رگ گردن به آدميان نزديکتر است:
 
;«َنحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[7]
يار نزديکتر از من به من است اين است عجبکهمن ازويدورم
با کـه اين راز توان گـفت که او در کـنــار مـن و من مــهـجـورم
ولي اين گناهان و اعمال زشت آنهاست که بين آنان و خداوند فاصله مياندازد و حجابي ايجاد ميکند که مانع استجابت دعا و بهرهمندي از فيوضات ربّاني ميشود.
هنگامي که حضرت صالح پيامبر «علیه السلام» براي هدايت قوم ثمود فرستاده شد، پس از دعوت به يکتاپرستي، آنان را به توبه و استغفار تشويق نمود و فرمود:
«فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَريبٌ مُجيبٌ»[8]
پس، از او آمرزش بخواهيد، آن گاه به درگاه او توبه كنيد، كه پروردگارم نزديك و اجابتكننده است.
در واقع هنر توبه در آن است که موانع مهم استجابت دعا را رفع ميکند ـ موانعي که انسان را از دريافت رحمت بيمنتهاي پروردگار متعال محروم ساخته است ـ وگرنه خداوند متعال عهد فرموده است که دعاي بندگان را اجابت نمايد:
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»[9]
بزرگترين و مهمترين مانع استجابت دعا، گ
ناه است. از اينرو قاطعانه ميتوان گفت: پس از توبه، يعني هنگامي که انسان پاک و پاکيزه ميشود و گناهي در پروندة اعمال او باقي نميماند، دعاي او مستجاب است. معنا ندارد که گناه در زندگی آدمي نباشد و دعاي او مستجاب نشود. عدم استجابت دعا پس از توبه، هم مخالف حکمت الهي است و هم با صراحت قرآن کريم مبني بر اجابت قطعي دعا، منافات دارد.
در روايات آمده است که در زمان حضرت موسي «علیه السلام» خشکسالي شده بود. آن حضرت مردم را براي دعاي باران در بياباني جمع کرد. همه مشغول دعا، تضرّع و زاري شدند و از خداوند متعال طلب نزول باران کردند. خداوند سبحان به حضرت موسي «علیه السلام» وحي فرمود: من دعاي تو و همراهانت را مستجاب نميکنم؛ زيرا يک سخنچين در بين شماست که مانع استجابت دعاي جمع ميشود. حضرت موسي «علیه السلام» گفت: پروردگارا، او را به ما معرّفي کن تا از خود برانيم. پروردگار مهربان که در هر حالي ستّارالعيوب است و بندگانش را دوست دارد و مانع رسوايي آنان ميشود، فرمود: وقتي من شما را از رذيلة سخنچيني نهى ميكنم، چگونه خود سخنچين شوم؟ حضرت موسي «علیه السلام» رو به جمعيّت کرده و فرمود: اي کسي که سخنچين هستي، تو مانع نزول رحمت حقتعالي شدهاي! در اين هنگام همة حضّار و به خصوص آن سخنچين توبه کردند و در پي آن، باران رحمت الهي نازل شد. [10]
از اين حکايت به روشني ميتوان نتيجه گرفت که نزول رحمت خداوند و جاري شدن باران فراوان، مرهون توبۀ همان سخنچين بوده
است؛ زيرا حقيقتاً از گناه خويش پشيمان شده و توبه کرده و بعد از پاک شدن از آلودگي گناه سخنچيني، مانع اجابت دعا رفع گرديده و دعاي او و جمع مستجاب شده است. به بيان ديگر، خداوند در قرآن کريم امر به دعا ميفرمايد و اجابت دعا را نيز وعده فرموده است:
«وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[11]
امر پروردگار حکيم نسبت به دعا، حاکي از ارادة ذات بيهمتاي او بر اجابت دعا است؛ زيرا اگر چنين ارادهاي نداشت، اين گونه امر نميفرمود و به بندگان خطاکار بيمقدار، چنين جرأتي نميداد تا از آستان رحمت او تقاضايي داشته باشند.
هم دعا از تو اجابت هم ز تو ايمني از تو مهابت هم ز تو
پس اگر برخي دعاها مستجاب نميشود، بايد علّت را در عدم شايستگي دعا کننده جستجو کرد؛ زيرا خُلف وعده در درگاه خداوند سبحان جايگاهي ندارد. بهعنوان مثال اگر شيشة در بستهاي سالها در يک اقيانوس پر از آب بماند، قطرهاي از آب اقيانوس در درون آن نفوذ نخواهد کرد، مگر اينکه آن شيشه، آمادگي جذب آب را پيدا کند.
چنانکه در روايتي آمده است: شخصي خدمت امام صادق «علیه السلام» عرض کرد: خداوند در قرآن ميفرمايد: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، ما او را ميخوانيم امّا پاسخي نميشنويم. آن حضرت فرمودند: آيا گمان ميکني خداوند خلف وعده کرده است؟ گفت: خير. امام صادق «علیه السلام» فرمودند: علّت عدم دريافت پاسخ شما اين است که: هرکس از دستورات خداوند متعال پيروي کند، سپس او را بخواند، خداوند پاسخش را ميدهد:
«تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَةُ الدّ
ُعَا»[12]
گناهانت را يادآور ميشوي و بدانها اعتراف ميکني و از آنها به خدا پناه ميبري، اين است راه دعا کردن.
بنابراين، استجابت دعا، در ساية توبه حقيقي تحقّق مييابد و به عبارت رساتر، دستيابي به حالت توبه، خودبهخود، استجابت دعا را به همراه دارد. وقتي بنده به درگاه خداوند متعال تضرّع و زاري کند و به گناهان خويش اعتراف نمايد و از محضر پروردگار خويش عذرخواهي کند، قطعاً بايد منتظر اجابت دعا باشد. اگر هم اجابتِ عينِ تقاضاي بنده، فعلاً به مصلحت او نبوده، يا مطابق با حکمت الهي نباشد، خداوند متعال دعاي او را بيپاسخ نميگذارد و برتر از آنچه خواسته است را به او عطا ميفرمايد يا از وي دفع بلا ميکند.
افزون بر اين، تحقّق توبه و پس از آن، دعا به درگاه الهي، صرف نظر از بحث اجابت آن، يک زندگي سراسر نشاط و شادماني و عاري از غم، غصّه، اضطراب، يأس و پريشاني براي انسان رقم ميزند. آرامش و آسايش توأم با امنيّت رواني، در ساية توبه، دعا و ارتب
اط عاطفي با خداوند، جايگزين پژمردگي و افسردگي جسم و روح ميشود و امراض روحي و رواني انسان را به خوبي درمان ميکند.
«فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون، الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[13]
پس كدام يك از دو گروه (موحّدان يا مشركان) سزاوارتر به ايمنى است، اگر مىدانيد؟! آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست؛ و آنها هدايتيافتگانند.
چه کسي شايستة برخورداري از امنيّت و آباداني روحي و يک دل منهاي اضطراب خاطر، غم و يأس است؟ پاسخ اين سؤال در آخر آيه بيان شده است.
اثر ارزشمند ديگري که توبه به همراه دارد، اين است که عاقبت سوء گناهکار را به عاقبت خير و حُسن خاتمت، مبدّل ميکند. عاقبت بد و نافرجام، معمولاً از گناه آدمي سرچشمه ميگيرد و از آنجا که توبه، آثار گناهان را نابود ميکند، سرنوشت شوم گناه را نيز از بين خواهد برد:
فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما [14]
&nbs
p;حُسن عاقبت، يكي از نعمتهاي مهم است که به هرکسي عطا نميشود، همچنانکه سوء عاقبت يکي از نقمتهاي خوف ناک است که بسياري از آدميان به واسطة اعمال خود، بدان مبتلا ميشوند.
در تبيين معناي سوء عاقبت، بايد گفت که سوء عاقبت، سه قسم دارد:
اوّل: ذلّت بعد از عزّت يا رنج و سختي بعد از برخورداري از نعمتهاي دنيوي.
دوّم: کفر و فسق بعد و شرمندگي از ايمان و تقوي؛ يعني بيدين شدن پس از دينداري.
سوّم: سرافکندگي به هنگام مرگ در خدمت اميرالمؤمنين «علیه السلام» و اولياء معصومين.
انسان بايد از شرّ نفس خودش که او را به سوء عاقبت گرفتار ميسازد، به خداوند سبحان پناه ببرد. نفسي که در کمين اوست و هر لحظه براي گمراهي وي تلاش ميکند. امام صادق «علیه السلام» فرمود:
«إِنَّ الْعَبْدَ يُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ يُمْسِيَ كَافِراً وَ يُصْبِحُ كَافِراً وَ يُمْسِيَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ يُعَارُونَ الْإِيمَانَ ثُمَّ يُسْلَبُونَهُ وَ يُسَمَّوْنَ الْمُعَارِينَ» [15]
بنده، شب را با ايمان به صبح ميرساند و شب كافر ميشود و شب را در حال كفر به صبح مي رساند و شب مؤمن ميشود، و گروهي ايمان را به عاريه ميگيرند، سپس آن را از دست ميدهند و به آنان عاريه گيرندگان گفته ميشود. & lt;o:p>
راهکار اصلي و اساسي رهايي از شرّ عاقبت سوء، بازگشت به سوي خداوند رحمان و رحيم و پناه گرفتن در زير پرچم آن ذات کبريايي است. آياتي از قرآن کريم به ناگواري سوء عاقبت اشاره کرده و گرفتار شدن به آن را ناشي از گناه انسان بر ميشمارد. [16] بر اين اساس، گفته ميشود که توبه، موجب عاقبت به خيري است.
در قرآن شريف، با ذکر يک حکايت آموزنده، سرنوشت کسي که دچار فسق بعد از ايمان شده است بيان گرديده تا بندگان، نياز هميشگي به ارتباط با خداوند تعالي و نيز تلاش در جهت ريشهدار کردن ايمان خويش را احساس کنند:
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ[17]
و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت. آن گاه شيطان، او را دنبال كرد و از گمراهان شد.
حضرت ثامن الائمّه امام
رضا «علیه السلام» در خصوص معناي اين آية شريفه ميفرمايند: اين آيه، دربارة مردي از بنياسرائيل به نام بَلعَم باعورا نازل شد. او از بزرگان قوم بود که اسم اعظم را ميدانست و با آن دعا ميكرد و مستجاب ميشد. پس از چندي او به سوي فرعون متمايل گشت. هنگامي كه فرعون بهدنبال حضرت موسي «علیه السلام» و يارانش رفت، به بلعم گفت: به درگاه خداوند دعا كن تا موسي و يارانش از ما دست بردارند. بلعم، سوار الاغ خود شد تا دنبال موسي برود. امّا الاغ از رفتن خودداري كرد، پس به زدن او پرداخت. خداوند الاغ را به سخن آورد و به بلعم گفت: واي بر تو، چرا مرا ميزني؟ آيا ميخواهي با تو بيايم تا پيامبر خدا و گروهي از مؤمنان را نفرين كني؟ بلعم پيوسته الاغ را زد تا آن را از پاي در آورد و اسم اعظم از زبانش افتاد.& lt;/SPAN> [18]
قصّة بلعم باعورا نکات عبرتانگيز ديگري نيز دارد که اکنون مورد بحث ما نيست، ولي آنچه بايد از اين حکايت آموزنده، ماية عبرت همگان شود، اين است که يک انسان مستجاب الدّعوه در اثر لغزش و ضعف ايمان، به جايي رسيد که پيامبر خدا را نفرين کرد و سرنوشت شومي براي خود فراهم آورد. حال اگر همين شخص توبه ميکرد و به سوي خداوند تعالي باز ميگشت، عاقبت به خير ميشد.
تاريخ نيز به روشني گواهي ميدهد که اگر کسي توبه کند و ضمن جبران گذشته، به اصلاح آينده بپردازد، آيندة روشن و درخشاني در انتظار او خواهد بود. به عنوان مثال، عليبنابيحمزه که از ياران امام صادق «علیه السلام» است، در روايتي چنين نقل ميکند:
دوستي داشتم كه از كاتبان دستگاه بنياميّه بود. روزي به واسطة من، از امام ششم تقاضاي ملاقات کرد و آن حضرت خواستة او را اجابت کردند. پس از ورود به محضر امام، سلام كرد و گفت: فدايت شوم، من در ديوان بنياميّه هستم و از اموال آنان به ثروت فرواني رسيدهام و در پرداخت حقوق واجب دارايي خود کوتاهي کردهام.
امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر امثال شما بنياميّه را ياري نميکرديد، هرگز حقّ ما را سلب نميكردند. جوان گفت: فدايت شوم، آيا براي من راه نجاتي هست؟ فرمودند: اگر بگويم انجام ميدهي؟ گفت: آري انجام ميدهم. فرمودند: پس، آنچه از دستگاه بنياميّه به دست آوردهاي، رهاكن. هر مالي غصب کردهاي، به صاحبش برگردان و اگر صاحب مال را نميشناسي، از جانب او صدقه بده، من در پيشگاه خداي عزّوجل، بهشت را براي تو تضمين ميكنم.
آن جوان پس از سكوتي طولاني گفت: فدايت شوم، آنچه فرمودي انجام ميدهم. سپس، مطابق آنچه عهد کرده بود، عمل کرد؛ يعني از همة اموال خود و حتّي از لباسهايي که به تن داشت، دست شست، تا جايي که من براي اينکه عريان نباشد، برايش لباس خريدم. چند ماهي نگذشت كه مريض شد. روزي به عيادت او رفتم و مشاهده کردم كه در حال احتضار است. چشمانش را گشود و به من گفت: سوگند به خدا كه مولاي تو، به وعدۀ خود وفا كرد. اين جمله را گفت و از دنيا رفت. آنگاه به حضور امام صادق «علیه السلام» رسيدم. آن حضرت چون به من نظر كرد، فرمود: اي علي، سوگند به خدا، ما به وعدهاي كه به دوست تو داديم، وفا كرديم. [19]
شبيه اين واقعه براي همسايۀ ابيبصير، که او هم از ياران نزديک امام صادق </SPAN> ;«علیه السلام» بوده، اتفاق افتاده است. [20]
پی نوشت ها
1. فرقان / 70- 68
2. فرقان / 70
3. هود / 52
4. ص / 30
5. ص / 17
6. تفسيرالعياشي، ج 1، ص 198
7- ق / 16
8- هود / 61
9- بقره / 186
10- بحا
رالأنوار، ج 72، ص 268
11- غافر / 60
12- الكافي، ج 2، ص 486
13- انعام / 82-81
&l t;/SPAN>14– فرقان / 70
15– الكافي، ج 2، ص 418
16– روم /10؛ يونس / 39؛ نحل / 112
17– اعراف / 175
18– تف
سيرالقمي، ج 1، ص 248
19– الكافي، ج 5، ص 106
20– ر.ک: الكافي، ج 1، ص 474
www.almazaheri.org