سيد رضى (ره) در خصائص آورده: اميرالمومنين عليه السلام فرمود: سه عمل است كه بازگشت آنها به خود انجام دهنده آنها خواهد بود كه در قرآن كريم ذكر شده اند: ستم كردن، پيمان شكستن، مكر و تزوير. يا ايها الناس بغيكم على انفسكم؛ (447) اى مردم، سركشى و ستم كردن شما بر خود شماست.
و من نكث فانما ينكث على نفسه؛ (448) احاطه نمى كند نيرنگ بد، مگر به اهل خودش (449).
2- آزمايش الهى
اميرالمومنين عليه السلام بيمار شده بود، گروهى از آن حضرت عبادت نموده عرضه داشتند. چگونه صبح نمودى؟
فرمود: به بدى و شر.
گفتند: سبحان الله !آيا كسى همانند شما اين گونه سخن مى گويد؟!
آن حضرت عليه السلام فرمود: خداى تعالى مى فرمايد: و نبلوكم بالشر و الخير فتنه والينا ترجعون؛ (452) يعنى: و ما شما را به بد و نيك مبتلا كرده بيازمائيم (و به هنگام مرگ) به سوى ما بازگرديد همانا خير تندرستى و بى نيازى، و شر بيمارى و فقر است، به جهت امتحان و آزمايش.
3- گرمابه
حضرت على عليه السلام و عمر داخل در گرمابه شدند، عمر گفت: بدجائى است گرمابه ! رنج و زحمتش زياد، و حيا، و عفتش كم مى باشد.
حضرت امير عليه السلام به او فرمود: بلكه آن خوب جايى است، چرك و آلودگى بدن را مى زدايد و آتش را به ياد مى آورد (462).
4- لذيذترين گوشت ها
در حضور عمر سخن از گوشت به ميان آمد. عمر گفت: پاكيزه ترين گوشتها گوشت مرغ است.
اميرالمومنين عليه السلام فرمود: مرغ بسان خوك پرندگان است، پاكيزه ترين گوشتها گوشت جوجه اى است كه به پرواز در آمده يا قريب به آن باشد (463).
5- عثمان مخالفت كرد!
هنگامى كه عمر از دنيا رفت و او را كفن نمودند، حضرت امير عليه السلام براى نماز خواندن بر او محاذى سر او ايستاد و عثمان محاذى پاهايش.
على عليه السلام به عثمان فرمود: اينجا كه من ايستاده ام درست است.
عثمان گفت: بلكه اينجا كه من ايستاده ام، در اين هنگام عبدالرحمن بن عوف گفت: چقدر زود پس از مرگ عمر اختلاف كرديد، پس به صهيب رو كرده و گفت: خودت بر جنازه عمر نماز بخوان همان گونه كه او تو را به عنوان پيشواى نمازهاى فريضه مسلمين برگزيده بود (464).
6- بخيل از ظالم معذورترست
مردى مى گفت: بخيل از ظالم معذورترست. حضرت امير عليه السلام سخنش را شنيد پس به او فرمود: چنين نيست؛ زيرا شخص ظالم، توبه و استغفار مى كند و اموال مردم را به صاحبانشان رد مى نمايد و ذمه اش برى مى شود، ولى بخيل آنگاه كه بخل ورزد نه زكات مى دهد، نه به فقيرى كمك مى كند و نه صله رحم بجا مى آورد، و نه</SPAN> ; از مهمانى پذيرايى مى نمايد. و حرام است بر بهشت كه بخيل در آن داخل گردد (465).
7- عمل اهل باطل
اصبغ بن نباته مى گويد: هرگاه اميرالمومنين
عليه السلام سر از سجده دوم بر مى داشت اندكى مى نشست و آنگاه برمى خاست. عده اى عرضه داشتند: يا اميرالمومنين ! پيش از شما ابوبكر و عمر چنين نمى كردند، بلكه بعد از سجده يكراست بر مى خاستند.
آن حضرت عليه السلام فرمود: اين عمل اهل باطل است؛ زيرا اين رفتار بر عظمت و توقير نماز مى افزايد (466).
8- حكم طلاقهاى سابق
عمر درباره زنى كه شوهرش يك بار يا دو بار او را طلاق داده و آنگاه مرد ديگرى با وى ازدواج نموده و او را طلاق داده و يا مرده، و پس از انقضاى عده اش شوهر اول او را به عقد در آورده، تعداد طلاقهاى سابقش را به حساب مى آورد (يعنى اگر مثلا در سابق يك بار او را طلاق داده بود، حال مى توانست فقط دو بار او را طلاق دهد نه بيشتر و…).
اميرالمومنين عليه السلام مى فرمود: سبحان الله ! آيا ازدواج با شوهر ديگر (يعنى محلل) سه دفعه طلاق (شوهر سابق) را از بين مى برد ولى يك دفعه را از بين نمى برد؟! (469)
زنى نزد حضرت امير عليه السلام آمده گفت: شوهرم با كنيز زنا مى كند.
على عليه السلام به وى فرمود: اگر راست مى گويى شوهرت را سنگسار مى كنيم، و اگر دروغ مى گويى تو را تازيانه مى زنيم؛ زيرا به شوهرت تهمت زده اى.
زن گفت: مرا به نزد اهلم بازگردانيد كه درونم از غيظ و غيرت؛ چون آتش مى جوشد (470).
10- تفصيلى درباره فدا دادن
اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمومنين عليه السلام درباره ياران خود كه در دست كفار اسير شده بودند حكمى دقيق فرمود، كه هر كدام از آنان را كه زخم در پشت سر داشت از او فدا نمى داد و مى فرمود: او از جنگ فرار كرده است. و هر كدام را كه از پيشرو زخم داشت براى او فدا مى داد و آزادش مى كرد (475)
11- زن بدكار
ام قيان، زنى پاكدامن بود، او در زمان خلافت امير مومنان على عليه السلام زندگى مى كرد. روزى مردى از اصحاب حضرت على به نزد ام قيان رفته وى را افسرده خاطر ديد، از او سبب پرسيد؛ وى گفت: كنيزى آزاد شده داشته ام از دنيا رفته او را دفن نموده ام و زمين دوبار او را بيرون انداخته است. پس نزد اميرالمومنين عليه السلام رفته و او را از ماجرا خبر دادم. آن حضرت فرمود: زمين يهودى و نصرانى را در خود نگه مى دارد چگونه آن زن را نمى پذيرد. علتى جز اين ندارد كه بندگان خدا را به عقوبت خداوند يعنى آتش عذاب نموده است. سپس فرمود: اما اگر مقدارى از خاك قبر مسلمانى در قبرش ريخته شود، آرام مى گيرد، و چون چنين كردند قرار گرفت. ام قيان مى گويد: من از حال زن پرسش نمودم معلوم شد كه او زنى بدكاره بوده و فرزندانى كه از راه زنا زاييده در تنور آتش انداخته، سوزانده است (477).
12- 4– آب فرات
< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-themecolor: text1″ lang=AR-SA>حضرت امير عليه السلام مى فرمود: اگر اهل كوفه اولين غذاى نوزادان خود را آب فرات قرار مى دادند، فرزندانشان از شيعيان ما مى شدند (480).
13- اتمام حجت على (ع)
هنگامى كه حضرت امير عليه السلام به جنگ جمل مى رفت، چون به نزديكى بصره رسيد، بصرى ها كليب جرمى را نزد آن حضرت فرستادند تا معلوم كند كه آيا آن حضرت بر حق است يا نه؟ تا شك و ترديد از آنان برطرف گردد.
اميرالمومنين عليه السلام كليب را از برنامه ها و هدف خود آگاه ساخت و كليب دانست كه آن حضرت بر حق است. در اين موقع على عليه السلام به او فرمود: با من بيعت كن !
كليب گفت: نمى توانم؛ زيرا من فرستاده قومى هستم و بدون اجازه آنان نمى شود با شما بيعت كنم.
حضرت امير به او فرمود: حالا به من بگو اگر اين گروه تو را در پى آب و گياه مى فرستادند و تو سرزمين مناسبى پيدا مى كردى و به آنان خبر مى دادى و ايشان با تو مخالفت نموده به محل خشكى مى رفتند باز هم از آنان پيروى مى كردى؟
كليب: هرگز.
على عليه السلام اكنون دستت را براى بيعت به سوى من دراز كن.
كليب مى گويد: به خدا سوگند پس از آن كه حجت را بر من تمام كرد ديگر نتوانستم امتناع ورزم، پس با آن حضرت بيعت كرد (481).
اميرالمومنين عليه السلام مردى را ديد كه به منظور زيان رساندن به دشمن خود در كارى مى كوشيد كه ابتدا زيانش به خودش مى رسيد. پس به او فرمود: تو مانند كسى هستى كه نيزه به پهلوى خود مى كند تا رديف خود را بكشد (482).
مؤ لّف:
عداوت و دشمنى گاهى به حدى مى رسد كه مصداق فرمايش آن حضرت مى شود مانند عداوت عبدالله بن زبير با مالك اشتر كه در مبارزه جنگ جمل، آنگاه كه هر دو بر زمين افتاده و مالك بر روى سينه عبدالله نشست، عبدالله فرياد برآورد: مرا و مالك را بكشيد!
مالك مى گويد: تنها سبب نجات من اين شد كه عبدالله مرا به مالك معرفى مى نمود و من نزد مردم به اشتر معروف بودم و اگر مرا به اشتر معرفى مى نمود حتما مرا مى كشتند، و سپس مى گويد: به خدا سوگند من از سادگى او بسى در شگفت بودم كه كشتن من با كشتن خودش چه سودى برايش داشت (483).
15- دين ملحد
اميرالمومنين عليه السلام شهادت دو مرد عادل را بر كفر شخص كافر مى پذيرفت و شهادت هزار نفر را بر برائت او رد مى كرد و مى فرمود: دين ملحد، پنهان است و با گواهى دو نفر ثابت مى شود (484).
پی نوشت:
447- سوره يونس آيه 22.
448- سوره فتح، آيه 9
449-</SPAN& gt; خصائص، سيد رضى، ص 101
452- سوره انبياء آيه 34
462- فروع كافى، ج 6، ص 312، حديث 2
463- تهذيب، ج 1، ص 377، حديث 24
464-< ;/SPAN> تاريخ طبرى، ج 3، ص 265
465- قرب الاسناد، ص 35
466- تهذيب، ج 2، ص 314، حديث 133
469- تهذيب، ج 8، ص 34، حديث 25
470- مناقب، سروى، ج 1، ص 508
475- عجايب القضايا، قمى، ص 46، حديث 44.
480– فروع كافى، ج 6، ص 389، حديث 5.
481– مناقب، سروى، ج 1، ص 269
482- نهج البلاغه، حكمت 296
483- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 88
484- فروع كافى، ج 7، ص 404
www.ghadeer.org