جنگ ملازگرد، جنگی که غیرت و شهامت ایرانی در آن به نمایش گذاشته شد.
يكي از وقايع مهم دوران سلطنت آلب ارسلان (پادشاه سلجوقي) جنگ او با امپراطور روم «رومانوس»است كه با دويست هزار رومي و گرجي و روس به ملازگرد امده و قصد تصرف بخشهايي از ايران را داشت
آلب ارسلان وقت جمع اوري لشكر را نداشت و فقط با پانزده هزار نفر«تقريبا 1به 14» در مقابل دشمن شتافت و از رومانوس درخواست مهلت كرد
امپراطور ان را نپذيرفت و سلطان سلجوقي چاره اي جز جنگ نداشت
در روز جمعه هنگامي كه خطباء بالاي منابر مجاهدين اسلام را دعا ميكردند آلب ارسلان در حضور جمع بگريست و همه با او بگريستند. سپس گفت هركس كه مايل به رفتن است برود و احدي مجبور به جنگيدن نيست. آنگاه تير و كمان را بيانداخت،دم اسب خود را شخصا گره زد و كفن پوشيد و شمشير و گرز بر دست گرفت سپس به جانب روميان رفت و چون نزديك به آنان شد از اسب پياده گرديد و سر بر خاك گذاشته از حق تعالي طلب پيروزي كرد
در همان هنگام جنگ در گرفت و نبرد مردان شروع شد
مسلمانان در ميان لشكر روم واقع شده غبار مانع از شناختن يكديگر گرديد و در اخر فتح نصيب لشكريان ايران شد و لشكريان اسلام به قدري از روميان را كشتند كه به حساب نيايد!!!؟؟
در موقع كارزار يكي از غلامان مسلمين امپراطور روم را اسير كرد و چون او را نميشناخت قصد قتلش نمود. يكي از مستخدمين رومي اشاره كرد كه اين اسير رومانوس است و او را نزد آلب ارسلان بردند
سلطان سخت او را توبيخ كرد و پرسيد اگر تو فاتح ميشدي با من چگونه رفتار ميكردي؟؟؟
كفت كاري كه از آن بدتر تصور نشود.
آلب ارسلان پرسيد حال گمان ميكني من در حق تو چه خواهم كرد؟؟
رومانوس جواب داد: يا مرا خواهي كشت و يا مرا در بلاد اسلام به معرض نمايش ميگذاري و آنچه باور نتوانم كرد عفو و بخشش است كه در مقابل مال از من درگذري
پادشاه سلجوقي گفت نيت من غير از اين نبوده و رومانوس متعهد شد كه در وقت لزوم آلب ارسلان را با لشكر رومي كمك نمايد و هزار هزار و پانصد هزار درهم بپردازد و كليه اسيران اسلام را در روم آزاد سازد پس از اين قرارداد آلب ارسلان ده هزار دينار به او داد تا وسايل حركت خود را فراهم نمايد و خود يك فرسنگ او را مشايعت كرد