حجت الاسلام سيدمحمدابراهيم حسني (كارشناس مع
اونت پژوهشي و آموزشي)
مقدمه:
كارو تلاش رمز اصلى بقا ء و سرزندگى همه جوامع انسانى است. مردمى كه با تكيه بر توانمندى و ذخاير خدادادي ملى خويش، بر ضعف و فقر غلبه كنند، بغير از خودكفائي مالي قدمی هم درراستای اقتدار ملى سرزمین خود برداشته اند. با نگاهى به سيره امامان شيعه(عليهم السلام) درمى يابيم كه سخت كوشى، تلاش و پرداختن به فعاليت و توليد از برجسته ترين ويژگى هاوسيره عملي و حكومتي اين بزرگواران بوده تا درس بزرگي چون عزّت نفس به شيعيان بياموزند…
درتعريف ديگر همانطور كه كار و تلاش در دين مبين اسلام داراي ارزش است و صاحبان پيشه و اهل حرفه و كار و اشتغال را مورد تشويق و تكريم قرارمي دهد بيكاري و تنبلي را مذموم و منفور مي داند و افراد بيكار و تنبل را بعنوان سربارجامعه مورد مذمت و سرزنش قرارميدهد. چراكه آنرا ريشه همه بدبختي ها و فسادها و فلاكتهاي جامعه ميداند. چنانكه مولاعلي(ع)را درباره فقربدانيم كه طي وصيتي خطاب به فرزندبرومندش امام حسن مجتبي(ع)مرقوم فرمودند:
“يابني اني اخاف عليك الفقرفاستعذبالله منه فانه منقصه للدين و مدهشه للعقل و داعيه للمقت“1
ترجمه: پسرم من برتو از فقر و تنگدستي ميترسم پس از آن بخدا پناه ببركه تنگدستي موجب شكست در دين و سرگرداني عقل و خرد و جلب دشمني ها مي گردد..
“بنابراين همه تلاش اولياء و حاكمان ديني از جمله مولاعلي(ع) در طول حكومتشان بر اين بودكه با گسترش اشتغال و بكارگيري مردم درمشاغل و فنون مختلف تاحدامكان فقررا ازجامعه ريشه كن كنند. ميل به مفت خوري و سربارجامعه بودن و چشم طمع به بيت المال را در افراد از بين ببرند. علاوه براين توجه به سيره عملي اهلبيت از شخص رسول الله(ص) و مولاعلي(ع) گرفته تاوجودنازنين امام صادق(ع) كه دركنار امورمهمه خلافت و
امامت و تبليغ دين به كار كشاورزي كندن قنات و.. ميپرداختند و با كارگران هم غذامي شدندودرگفتار و كردارشان همواره درصدد زدودن تنبلي از افراد و گسترش فرهنگ كاردر جامعه بودند. و ازديدن حتي يك گدا در ميان مردم زجر ميكشيدند و بنحوي افراد بيكار را بكاري ميگماردند مي توان به ارزش كارواشتغال و آبادسازي و ارتزاق با عرق جبين و كد يمين در اسلام پي برد. ” 2
قال الله تعالي: “ان ليس للانسان الا ماسعي و ان سعيه سوف يري” 3
كار و تلاش درمكتب ما و بحكم قاعده طبيعت رمزاصلي بقا و سرزندگي بشربحساب مي آيد. جامعه شناسان كاررا جزواصلي ترين پايه هاي شكل دهنده زندگي درهمه جوامع دانسته جامعه بيكاررا جامعه اي منفسخ و از هم پاشيده معرفي مي كنند.
همانطوركه اشاره شد كار لازمه گردش طبيعت و تكليفي غريزي نهفته درذات موجودات زنده عالم است. چنانكه بعنوان مثال و براي عبرت پذيري انسانهادرقرآن كريم درسوره هاي مستقلي بنامهاي “النمل”و”النحل”به زندگي پرتلاش دو موجودزنده ريز اما پرنقش و فعال ميپردازد و بدينسان با مخاطب قراردادن انسانها آنهارابه تحرك و كاروتلاش وامي دارد.چنانكه مي فرمايد:
“دقت كن دركارمورچه و ببين كه با آن جثه كوچك و اندام نازك كه نزديك است به چشم ديده نشود چگونه درجنبش است و چگونه به روزي خودعشق مي ورزد و دانه ها را به لانه هاي خودمنتقل مي سازد و در آنجا با مهارت و استادي از آنها محافظت مي كند؟(یا دقت کن در زنبور که چگونه در میان درختان از برای خویش خانه می سازند؟)”
بنابراين طبق نظام تكوين علت و معلولي حاكم برطبيعت هركدام از موجودات زنده بنوعي براساس غريزه خدادادي درحال فعاليت و در تكاپوي تغذي خود و مواليدشان و ايفاي نقش دراين چرخه با اموري چون توليدمثل و خدمت به نظام عالم و انسانهاهستند. و خداوندمتعال اين استعداد و توان را در كنارعقل و بينش به انسانها بخشيد آنهم نه صرفابراي برآوري نيازهاي طبيعي بلكه درراستاي اهدافي برتروبالاتر. از جمله آنكه بشربايددرتحولات عالم صاحب نقش و تاثير ويژه باشد. و براين مبنا امكان بهره برداري از همه امكانات عالم و قدرت دراختيارگيري ديگر موجودات زنده را به اوعطاكرد.
استادمطهري(ره)دراينباره مي گويد:
“جهان جهان حركت است جهان كاراست از بزرگترين كرات آسماني تاكوچكترين ذرات زميني كه بشرتاكنون كشف كرده همه و همه دركاروحركت و فعاليتند و يك ذره و يك قطره بيكارنيست انسان نيزازاين قاعده مستثني نيست…”4
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی بکف آری و به غفلت نخوری
اینهمه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
درفرهنگ غني اسلام كاربرمبناي كسب رزق حلال وتامين معاش اهل و عيال درهرطبقه و شئون شغلي هم كه باشدمقدس و درحدجهادفي سبيل الله است “الكادعلي عياله كالمجاهدفي سبيل الله” 5
دراينباره به حكايت و روايتي منقوله از نبي مكرم اسلام(ص) مي پردازيم:
نقل است كه پيغمبراسلام(ص) بهمراه يارانش از جنگ پيروزمندانه تبوك برميگشتند و مردم به استقبالشان آمده بودند. از جمله آنان، سعد انصاري بودكه پيش رفت و با حضرت مصافحه كرد. حضرت احساس كرد كه دست سعد زبروباصطلاح پي
نه بسته است. پرسيد: چه آسيبي به دستهايت رسيده ؟ سعد جواب داد: “اضرب بالمرّوالمسحاة، فأنفق علي عيالي”
يعني: من كارگرم، كار ميكنم، بيل ميزنم و با درآمدش خانوادهام را تأمين ميكنم.
«فقبّل رسول الله يده»: پيامبر دستش را گرفت و بوسيد به گونهاي كه همه ديدند، سپس فرمودند: «هذه يد لاتمسّه النّار» 6يعني: اين دستي است كه آتش جهنّم آن را لمس نخواهد كرد.
سخن اينجاست كه امروزه ديدگا
ه ما به كار چيست و جوانان ما با چه ديدي به آن مى نگرند؟
بايداذعان داشت كه عليرغم سختكوشي بسياري از جوانان درببارنشاندن آنهمه اختراعات و اكتشافات و فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي و تكنولولوژيكي و روندروبه رشدفرآورده هاي علمي و فن آوريهاي هسته اي و پزشكي و تسليحاتي….بازهم با كمال تاسف مشاهده ميكنيم كه بجاي استقبال از كار مفيدو مولدگرايشها بسمت مشاغل مزاحم و مخربي چون دلالي و واسطه گري و سودپرستي و مصرف گرائي محض روندروبه افزايشي داردكه اين مساله چه از نظر اقتصادي و يافرهنگي خطر و بحران قابل ذكري را براي كشوربارمغان دارد. بنابراين درقدم اول مسؤولان امربايددراين زمينه فكري عاجل بينديشند و با حمايت جدي از توليدكنندگان و جوانان صاحب علم و فن و تحصيلات و ايجاداشتغالات مفيد و مولدو تشويق هرچه بيشترنسل جوان به كار و تلاش و محدودكردن دستهاي واسطه و سودجويان و كنترل درآمدهاي بادآورده اين معضل بزرگ را ازصحنه اجتماع محوسازند.
دراينباره استاد شهيد مطهرى(رحمه الله)ميگويد:
“خوشا بحال اجتماعى
كه سيستم اجتماعى اش به شكلى باشدكه راه درآمد منحصر باشدبه فعاليت، وآثار فعاليت فرد هم مخصوص خودش باشد!بدا بحال اجتماعى كه كاردرآن اجتماع صرف نميكند،
اما بورس بازى و كارهاى غيرتوليدى و كارهاى انحرافى درآن صرف بكند و بالاخره، فعاليت مفيد و سالم راه درآمد نباشد”7
ب-كارعبادت ودعا
قال الله تعالي: “وابتغ فيما آتيكَ اللّه الدّارَآلاخرةَ و لا تنسَ نصيبك مِن الدّنيا“8
يعني: نصيب خودرازبهره هاي آخرتي و معنوي بخوبي درياب امابهره هاي دنيوي راهم از يادمبر.
مطلبي كه دراين مبحث موردنظراست اين است كه به راستى، حد تعادل بهره مندى از دنيا و توجه به آخرت چيست؟ و چگونه مى توان به آن دست يافت؟ و در يك جمله بين دنيا و آخرت جمع نمود؟
چنانكه خداوند مي فرمايد: “فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه و اشكرواله
“9
يعني: هم بدنبال رزق و روزي و كار و تلاش برويد و هم خدا را عبادت و شكرگذاري نمائيد.
دردين مقدس اسلام برخلاف آنچه كه درانديشه برخي متصوفه و زاهدمآبان وجوددارد و نيزبرخلاف ديدگاه ماديگرايان كه تنها به نتيجه مادي كار و صرفا از آنجهت كه وسيله اي براي ممرحيات و جلب روزي است مي انديشندموردتوجه و نظر نيست بلكه به نفس كاردركنارهمه آثاروفوايدمادي و معنوي ارزش و احترام قائل است. و نيز از آن جهت كه مايه عزت و استقلال و استغناء فرد و جامعه ميشود محترم و مقدس و عبادت ميشماردچنانكه پيغمبراكرم فرمودند: “العباده سبعون جزءاوافضلهاطلب الحلال“10
يعني: عبادت هفتاد جزء دارد كه برترين آنها طلب حلال يعني كاركردن و از كديمين خوردن است.
در اين زمينه البته رجوع به سيره عملي و گفتارپيشوايان دين و نحوه برخوردآنهابامعيشت دنيادرجمع ميان دنيا و آخرت كاروعبادت لازم است. چنانكه درسيره امام على(عليه السلام)به گوياترين شكل اين معنا بيان ميشود كه حضرت در امور حكومتي و تبليغي و دركنارآنها ضمن تشويق و ترغيب همگان بكار خودنيزبه اموري چون كشاورزي باغدارى حفر چاه و قنات ميپرداخت. و دركلامى راهگشا بهمه كساني كه دغدغه بهره مندى مناسب و مشروع از دنيا در عين اصالت دادن به آخرت را دارندچنين ميفرمايد:
“للمؤمنِ ثلاثُ ساعات: فساعة يُناجي فيها ربّه و ساعةٌ يرِم معاشَه و ساعةُ يُخلّى بينَ نفسهِ و بين لذّتها فيما يحلُّ و يجملُ. وليسَ للعاقلِ أن يكون شاخصاً اِلاّ في ثلاث: مرمةٌ لمعاش أوخطوةٌ في معاد أو لذّةٌ في غيرِ مُحرّم“11
يعني: مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم كند: زمانى را به نيايش و عبادت پروردگارو زماني رابراى تأمين هزينه زندگى و بالاخره زماني را هم براى بهره مندي از نعمتها و لذائذحلال و مشروع دنيااختصاص دهد بر اين اساس اسلام عزيز نيز بگو
نه اي امور راتنظيم كردكه عبادت و كار هركدام سر جاي خودقرار بگيرند و تزاحمي ميانشان ايجاد نشود بهمین منظور قرآن كريم مي فرمايد:
“ياايها للذين آمنوااذانودي للصلوه من يوم الجمعه فاسعواالي ذكرالله و ذروالبيع ذلكم خيرلكم ان كنتم تعلمون… فاذاقضيت الصلوه فانتشروافي الارض و ابتغوا من فضل الله“12
يعني: وقتي نداي نماز جمعه بلندشدهمه دست از كاربكشيدوبسراغ نمازبرويدووقتي باتمام رسيد دوباره بدنبال كسب حلال برويد.
بنابراين همانطوركه اسلام عبادت بدرگاه خدارا دراوقات خاص واجب ساخته كاروتلاش و فعاليت كردن رابراي كسب روزي حلال بعنوان استوانه حياتي و ايماني بشربرترين عبادت ميشماردومورد تاكيدقرارميدهد. چنانکه قرآن کریم تكليف همه دراين راستا مشخص ميكند چنانکه فرمود:
“كل امریء بما كسب رهين“13
یعنی -بقول معروف: ازتوحركت از خدابركت… :
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
بيان سه حكايت دراينباره يعني بررسي مرزميان كاركردن و دعا خالي از لطف نيست:
1- در صدر اسلام به پيغمب
ر(ص) خبر دادند كه عده اي همزمان با نزول آيه شريفه:
“و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب” 14 دست از كاركشيده و صرفا بعبادت و دعا مي پردازند. حضرت با شنيدن اين خبر برآشفتند و فرمودند: “آنهادعايشان مستجاب نمي شود. پس برشمابادبه طلب روزي دركسب و كوشش درراه آن” و سپس فرمودند: “انه من فعل ذلك لم تستحب له عليكم بالطلب“15
يعني: اگركسي چنين عمل كردسزاوارنيست كه از شماچيزي طلب كند و ياشماكمكي به اونمائيد.
2-نقل شدكه امام صادق(ع) از وضع و حال يكي از مسلمانان فقير و عيا لواربنام عمربن مسلم كه مثلا از زهادزمان هم بود(باوجودآنكه امام زمانش راميديدكه با دست خودبه كاردرمزرعه و كسب روزي مي پردارد)دست از كاركشيده و مشغول عبادت و دعاء شده خبردارشده و با تاثرشديدفرمودند: “چهارگروه دعايشان مستجاب نمي شود از آنجمله مردي است كه درخانه بنشيند و طلب روزي كند. پس به اوگفته ميشودآياماترابه طلب روزي امرنكرديم؟اين مردنيزنيز از آن گروه است ” 16
ج-آثاركاروتلاش و مفاسدبيكاري
1-حفظ دينداري
بنابرآنچه كه تاكنون گفته شدكاركردن مبنا
ي قدسي و آسماني داردولاجرم حامل آثارو فوايدمقدسي نيز هست كه از جمله آن حفظ دينداري خودوخانواده با حلال خوري و تامين معاش آنها از راه حلال و حفظ سلامت و پاكي خودوايشان دراجتناب از حرامخواري و يابناچارسمت كسب درآمدهاي نامشروع بسان سرقت و رباء و ارتشاء و.. رفتن است. بيكاري و تنبلي فقروفلاكت و ذلت و فسادوبي ديني را بهمراه ميآورد. و طبق متن روايت چه بسا فقيریکه صبروشكيبائي خودرابراثرفقرازكف داده دست از دينداري و تقوي بكشدوبراي كسب يك لقمه نان به طرق نامشروع و حرام كشيده شود. كه گفتند شكم گرسنه دين و ايمان نمي شناسد. و نيزمعروف است كه
“دين از هردري كه واردخانه شودايمان از پنجره اش بيرون مي رود. مولا علي(ع)دراينباره ميفرمايد: “كادالفقران يكون كفرا”17يعني: چه بساكه فقربه كفرگرايد. امام باقر(ع)نيزدراینباره مي فرمايد: “الكسل يضر بالدين و الدنيا“18
یعنی: تنبلی به دین و دنیای انسان اسیب واردمیسازد. (5)
نقل است حضرت رسول(ص)روزي جوان مؤمني را ديد كه همچنان بيكارميگشت از اطرافيان پرسيد آيا اين جوان شغلي ندارد؟پاسخ شنيدخيربيكاراست. حضرت برآشفت و فرمود: “سقطت عن عيني” از چشمم افتاد. پرسيدندچرايارسول الله؟فرمود: “ان المؤمن اذالم يكن له حرفه يعيش بدينه“19
يعني: اگرانسان مؤمني بيكارباشدبناچاربه دين فروشي و ارتزاق از دين مي پردازد.
2-صلاح يافساد فردوجامعه
امام صادق(ع)مي فرمايد: “اياك و الضجروالكسل فانهما مفتاح كل سوءلانه من كسل لم يفرد حقا و من ضجر لم يصبرعلي حق“20
يعني: از كسالت و تنبلی دوري کنيدكه كليد تمام بديها و بدبختيهاست. زيرا افراد مسامحه كار انجام وظيفه نميكنند و حق كار را بعنوان يك ضرورت واصل طبيعي و نيازمعيشتي و امرالهي و عقلي اداءنميكنند.
همانگونه كه قبلاگفته شدازمنظراسلام همانطوریکه نفس اشتغال به كارمایه عزت و ارزشمندي است درمقابل خودبيكاري ولو آن كه فرددراوج استغناء مالي هم باشدمكروه و مذموم است و درنهایت خواری و پستی و دیگرآثاروعواقب ناخوشايندي از جمله ايجاد اشتغالات و انحرافات و توهمات منفي درذهن و تحریک قوّه تخيل(بنابریافته های علمی روانشناسان)» و قساوت قلب و گرایش به سمت گناه و خلاف وبزه و اعتيادو… را ازبرای فردبه بار می آورد. چنانكه پيغمبراكرم(ص)فرمودند:
“ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده“21
يعني: همانطوركه كاروتلاش با زحمت و رنج همراه است و ثمرات شيريني رابهمراه دارددرمقابل تنبلي و بيكاري نيزفساد و تباهي ببارميآورد.
شهيدمطهري(ره)دراين باره بحث مفصلي داردكه مابه بخشي از آن مي پردازيم:
“انسان يك نيروئي داردوآن اين است كه دائما ذهن و خيالش كارمي كند. وقتي انسان درباره مسائل كلي بطورمنظم فكركند و از يك مقدمه اي نتيجه بگيرد. اين راميگوئيم تفكروتعقل ولي وقتي كه ذهن انسان بدون اينكه نظمي داشته باشد و بخواهد نتيجه گيري كند و رابطه ي منطقي بين قضايا را كشف نمايد، همين طور كه تداعي مي كند از اينجا به آنجا برود، اين يك حالت عارضي است كه اگرانسان خيال را در اختيارخودش نگيرديكي از چيزهايي است كه انسان رافاسدمي كند. یعنی انسان
نيازبه تمركزقوه خيال دارد. اگرقوه خيال آزادباشد منشااخلاق انسان مي شود اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد اگر نفس خودرا بكارى مشغول نسازي، او تو را به خودمشغول ميكند.”النفس ان لم تشغله شغلك” هميشه بايد او را مشغول داشت؛ يعني هميشه بايد يك كاري داشته باشد كه او را متمركز كند و وادار به آن كار نمايد و الا اگر شما به او كار نداشته باشيد، او شما را به آنچه كه دلش ميخواهد وادار مي كند و آنوقت است كه (6) دريچه ي خيال به روي انسان باز مي شود؛دررختخواب فكرمي كند، در بازار فكر مي كند، همين طور خيال خيال خيال، و همين خيالات است كه انسان را به هزاران نوع گناه مي كشاند اما برعكس، وقتي كه انسان يك كار و يك شغل دارد، آن كار و شغل، او را به سوي خود مي كشد و جذب مي كند و به او مجال براي فكر و خيال باطل نمي دهد “22
3-عزت ياذلت نفس
قال الله تعالي: “لقد كرمنا بني آدم و حملنلهم في البر و البحرورزقناهم من الطيبات“23
يعني: ما فرزندان آدم ر
ابسيارگرامي داشتيم وآنها رابرمركب بروبحرسواركرديم(جهان رامسخراو ساختيم)و از هرغذاي لذيذوپاكيزه او را روزي داديم و بربسياري از مخلوقات خودبرتري داديم. از جمله آثارشاخص كاركردن اتكاء به خويشتن وعزت و كرامت نفس و سربلندي و بي نيازي از مال و رهايي از ايذاء و سرزنش و منت گذاريهاوكمكهاي حقارت بار وديدگاه ترحم آميزديگران است.
انسان در اثر اشتغال به كار هر چه كه ارزشمندتر و آبرومندتر و بيشتر قرين با ابتكار باشد و نيازهاي كاري ديگران به آن بيشترمرتبط باشد و در اثر آن استغناء از خلق پيداكند-البته به شرط رعايت همه موازين قانوني و اخلاقي و شرعي- بيشتراحساس شخصيت و آبرودرخوددرمنظرافراداجتماع مي كند.
دراينباره شهيدمطهري(ره)ميگويد: “يكي ديگرازفوايدكارمساله حفظ شخصيت و حيثيت و استقلال انسان است كه تعبيرهاي مختلفي داردمثلا آبرو. انسان آنگاه كه شخصيتش ضزبه بخوردآبرويش برودو تحقير بشودناراحت ميشود. انسان دراثركارمخصوصااگرمقرون به ابتكارباشد به حكم اينكه نيازش را ازديگران برطرف كرده است درمقابل ديگران احساس شخصيت ميكند. يعن ديگراحساس حقارت نمي كند.24
دو رباعي منسوب به اميرالمؤمنين(ع) است كه به مضمون کاراشاره شده و مادراین مقال به نقل آنها میپردازیم:
لَنقُل الصّخرِ ه مِن قُللِ الجبالِ &nb
sp; اَحبُّ اِلىَّ مِن مِننَ الرّجالِ
يَقولُ النّاسُ لي في الكسبِ عارٌ فإنّ العارَ في ذُلِّ السّؤالِ
يعني: براى من سنگ كشى از قله هاى كوه آسانتراست از اينكه منّت ديگران به دوش بكشم. به من ميگويندكسب و كارننگ است،
ولى من ميگويم ننگ آنست كه انسان از ديگر چيزي درخواست كند.
كَدّ كَدّ العبدِ إن احببتَ أن تصبحَ حرّاً &am p;nbsp; واقطع الامالَ مِن بني آدم طُرّاً
لاتَقُل ذا مكسب يزري فقصدُ النّاسِ أزري انتَ ما استغنيتَ عَن غيرك أعلى النّاسِ قدراً25
يعني: اگرميخواهى آزاد زندگى كنى، پس مثل بردگان زحمت بكش و آرزويت را از مال مردم قطع كن نگو اين كار مرا پست مى كندزيرا از مردم درخواست كردن از هرچيزذلّت بارتر است. تازه وقتيكه از ديگران بى نيازباشى، ازهمه مردم بلند قدرتر هستى.(7)
4-غناوبي نيازي از اموال ديگران
درروايتي از امیرالمومنین علی علیه السلام نقل شده كه آنحضرت درخصوص امرتجارت و كاروارزش و ثمره والاي آن خطاب به اصحاب فرمودند:
“تعرضواللتجاره فان فيهاغني عمافي ايدي الناس فانّ اللّه يُحبُّ المحترف الامين“26
يعني: به امرتجارت روي آوريد كه درآن بي نيازي از اموال ديگران حاصل مي آيدوخداوندهم فردي كه صاحب شغل و امانتدارباشددوست ميدارد.
درحكايتي نقل شده كه مولاعلي(ع)دربرخوردبافردي كه از او طلب مالي كرده و دربيان علت آن چنين ادعا ميكردكه دستانش توان كار ندارند و از علم تجارت نيز بهره اي ندارد باجديت فرمودند: “برو با سرت بار بكش و نياز خود را از مردم بر طرف كن” و سپس فرمودند: “ملعون ملعونٌ من ألقى كلّه علىَ النّاسِ” 27
دراين زمينه به ابياتي منقول از مولاعلي(ع)نيزتوجه مي كنيم:
لاتطلبن معيشه بمذله واربابنفسك عن دني الطلب
واذاافتقرت وافقرك بالغني عن كل الدنس كحكم الاحزب
فليرجعن اليك رزقك كله لوكان العبد من محل الكواكب
وكن طالبا للرزق من باب& lt;B> حله يضاعف عليك الرزق منت كل جانب28
يعني: معاش خودرا با مذلت و خواري كسب نكن و خودت را از درخواست و تقاضاي خواركننده از ناحيه مردم بازدارآنگاه كه فقيرشدي با غناي روحي نسبت بهرچيزي سركن و بدان كه روزي بتو باز خواهد گشت . كه چنانچه روزي درميان ستارگان هم باشدنصيب توخواهدشد. پس برو درطلب رز
ق آنهم از باب حلالش و كاركن تاروزي هم از هرجانب برتوگسيل گردد.
5- سلامت و آرامش جسم و روح
مي دانيم كه انسان از دوبعدجسمي و روحي تشكيل شده و همانطوركه آرامش و رشد بدن انسان به خوراك و پوشاك و مسكن خوب بسته است سكونت و ارتقاء روح انسان هم که-لازمه آن محسوب میشود- هم به نوع و كيفيت و هم حلیت و طهارت و پاکی غذا مرتبط است .چنانکه ميتوان ارتباط بين جسم و روح را درپديده هايي چون غم و نشاط و سلامت و بيماري انسان بخوبی جستجو كرد و به عوامل و زمينه هاي جسمي و روحي درپيدايش آنها پي برد.
شهيدمطهري دراينباره بحث مفصلي داردكه مابطورخلاصه به آن مي پردازيم:
“کارازنظرسازندگی فردیک امرلازمی است. انسان موجودچندكانوني است انسان جسم دارد قوه خيال(8)
داردعقل و قلب دارد. كارهم براي جسم انسان ضروريست. هم براي خیال عقل و قلب او. اماینکه برای جسم ضروریست كمتراحتياج به توضيح دارد. زيرايك امر محسوس است. بدن انسان كاراگرنكند مريض ميشود. يعني كاريكي از عوامل حفظ سلامتي است. بحث دراين باره ضرورتي ندارداماکاربرای قوه خیال انسان ام
ری لازم است. چراکه اگر قوه خیال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق می شود”.
بعقيده روانشناسان و كارشناسان فن انسان با اشتغال به يك حرفه و شغل درشرايطي قرارمي گيرد كه بخوبي و بتدريج مي تواندآرامش روحي و آسايش جسمي خودرابازيابدبشرطي كه آن كار از نوع سا لم و حلالش باشدچنانكه امام صادق(ع) مي فرمايد:
“اگرتمام نيازهاي مردم تامين مي شد از زندگي لذت نمي بردند. و از بيكاري خسته مي شدند. بنابراين لازم است انسان خودرابنوعي مشغول بكاري كند”29
درمقابل آن بيكاري و يااشتغال بكارناسالم از نوع خلاف و پرگناهش همواره روح متشتت و متفرق و افكار پراكنده و مزبزب و پريشان و پراسترس و درنتيجه فرسودگي و بيماري جسم رابراي فردبارمغان ميآورد و اين مسئله درشرايط فقروياغناي مالي چندان تفاوتي پيدانميكند.
6–اعتمادبنفس و خوباوري درمقابل خودباختگي و…
انسان با كاركرد
ن طعم شيرين موفقيت و اميدوشادى و رضايت رابخوبي درخودحس ميكندو ميچشد.
ودرمقابل از بيكاري خسته و ملول مي شودواحساس خودكم بيني و بي شخصيتي درخودميكندچون بعد اجتماعي خودرادچارلكه و گناه مي بيند. ودرنتيجه اعتمادبنفس و توانائيها و استعدادهايش را بكلي از دست مي دهد. انسان با كاركردن كسب تجربه و بينش ميكند و از آنجهت كه درتؤامل مدام با طبيعت قراردارد نسبت به امورعالم و جهان پيرامون خويش كسب آگاهي و تكليف ميكند چراكه زمينه و فرصت مناسب براي انديشيدن و تدبر نسبت به حقائق عالم و درنتيجه فهم و درك صحيح رابدست ميآورد. دانشمند معاصر استادحكيمي ذيل روايت: “ومن يعمل يزددله قوه”مي نويسد:”انسان با اشتغال بيك حرفه خود را درمعرض آزمونى قرار ميدهدكه استعدادهاو توانمنديهاى خودرا باز شناسد.”30
7-ساخت و سازفكري و عقلي بشر(اشتغال ياپراكندگي و تشويش افكار)
قال الصادق(ع): “كان الناس ايضايصيرون بالفراغ الي غايه الاشروالبطرحتي يكثر الفسادويظهر الفواح
ش”32يعني: مردم درحالت بيكاري به نهايت گستاخ مي گردند و به ناسپاسي گرفتارميآيند تاجائي كه فساد فرا وان و كارهاي زشت شايع مي گردد.
بنابراین ارتباط انسان و كاريك ارتباط متقابل است چنانكه انسان آفريننده كاروكار احياء كننده اوست. (9)
يعني همانطوركه آدمي كارراپرورش مي دهدكارنيزباعث پرورش روحي عقلي فكري مادي و معنوي اومیشود. چنانكه امام صادق(ع) فرمودند”التجاره تزيدفي العقل“33يعني: كارباعث رشدعقلاني فردمي شود. و درمقابل میفرماید: “ترك التجاره ينقص العقل“34
يعني: بيكاري باعث خمودگي و ركودفكري و سرگرداني و نقصان درعقل و افسردگي و پراكندگي ذهني فردميگردد. مراداز تجارت در اين روايت اعم از تجارت یعنی اصل کار است.
شهيدمطهري همچنين درتحليل اين موضوع به نقل مطلبي آموزنده از دل تاريخ ميپردازدو درپايان به نتيجه موردبحث ميپردازد:
“دريكي از شهرهاي كوچك ايالت فيلادلفياي آمريكادرخانواده ها قمارآنقدررايج شده بودكه نسبت به آن عادت كرده بودندواين مساله درخانه ها بصورت يك بيماري رواج يافته بودوشكايت همه اين بودكه زنهاديگركاري غيرازقمارندارند. ابتداحل اين مشكل رابعهده واعظ ها گذاشتندكه آنهابيماري را ازسر مردم بيرون ببرندولي آخربيماري علت دارد. تاعلتش از ميان نرودكه بيماري از بين نميرود. واعظ ها شروع كردند به موعظه و بيان زيانهاي قمارو آثاراخروي آن ولي اثرنداشت. يك شهردارپيدا شدوگفت من اين بيماري را معالجه ميكنم. آمدكارهاي دستي از قبيل بافتني را تشويق كردو براي زنها مسابقه هاي خوب گذاشت و جايزه هاي خوب تعيين كرد. طولي نكشيدكه زنها دست از قماركشيده و به اين كارها پرداختندآن مردعلت راتشخيص دادوفهميده بودكه علت پرداختن زنها به قماربيكاري و احتياج آنهابه سرگرميست اينست كه يكي از آثاركارجلوگيري از گناه است. البته نميگويم صددرصد اينطوراست ولي بسياري از گناهان منشاش بيكاري است. “35
8-ثواب ياعقاب آخرت
نقل است حضرت رسول(ص)درباره رباخواران فرمودند:
“درشب معراج كساني راديدم كه شكمهايشان پرازماربود و از بيرون ديده ميشدند، پرسيدم: جبرئيل! اينان با چنين عذابي كيستند؟ گفت: سرمايه داران مفتخوارورباخوارجامعه كه مثل انگل به جامعه آويزان شدهاند”وسپس فرمودند:
“من اكل من كده يكون يوم القيامه في عدادالانبياءوياحدثواب الانبياء“36
يعني: كسيكه از دسترنج خويش بخوردروزرستاخيزدررديف پيامبران قرار ميگيردوپاداش آنان را دريافت ميكند.
منابع:
1-نهج البلاغه نامه31
2-مضمون كلام دراصول كافي ج5ص74
3-سوره نجم آيه39
4-بنقل از كتاب”حكمتها و اندرزها”ص49
5-اصول كافي ج5ص88
6-اسدالغابه ج2ص337
7- بنقل از كتاب”حكمتها و اندرزها”ص60
8-سوره قصص آيه 77
9-سوره عنكبوت آيه 17
10-وسائل الشيعه ج12ص11
11- نهج البلاغه، محمددشتي حکمت390، ص724 .
12- سوره جمعه آيه9و10
13- سره طورآیه/21
14-سوره طلاق آيه2
15- تهذيب الاحكام ج9ص 148
16-همان
17- محمدی ری شهری، میزان الحکمه، مکتبة الاعلام الاسلامی، تهران، 1362، ج 9ص498.
18- تحف العقول، ترجمه احمد جنّتي، ص666
19-
ميزان الحكمه ج6ص290
20-وسائل الشيعه ج12ص319
21-ارشادشيخ مفيدص158
22- بنقل از کتاب”تعلیم و تربیت دراسلام”شهیدمطهری و روایت
23-سوره اسراء آيه70
24-انسان شناسي شهيدمطهري ص11
25-ديوان منسوب به امام علي(ع)ص434شعر/ش7-336
26- ميزان الحكمه ج 2 ص 364
25- اصول كافي باب ايمان و كفرحديث23
26- فروع كافي ج5ص72 وسائل الشيعه ج12ص18
27- مستدرك الوسائل ج3ص427
28- بنقل از کتاب “تعلیم و تربیت اسلامی”شهیدمطهری
29-بحارالانوار ج3ص227
30-الحياه محمودحكيمي ج5ص291
32- بحار الانوار ، ج 78، ص 365( به نقل از : آداب کاردرکلام معصومين «عليه السلام»،ص 39
33-اصول كافي ج2 ص148حديث2
34- اصول كافي:5ج/ص148/ح1
35- بنقل از کتاب “تعلیم و تربیت اسلامی”شهیدمطهری
36-اصول كافي ج2
www.manareh.ir