حضرت نوح علیه السلام
با اینکه بین آدم علیه السلام و نوح علیه السلام هشت واسطه (نسل ) وجود داشت و حدود ۱۶۴۲ سال فاصله بود، (۱۹) آدم علیه السلام مردم زمان خود را به آمدن حضرت نوح علیه السلام بشارت داد، به این ترتیب :
هنگامى که آدم علیه السلام روزهاى آخر پیامبرى خود را مى پیمود، خداوند به او وحى کرد که رشته نبوت ادامه مى یابد، و این رشته با مرگ تو قطع نخواهد شد و تا قیامت ادامه خواهد یافت . در این فاصله تا آمدن نوح علیه السلام ، زمین از حجت خالى نمى ماند و ما از نسل تو، افرادى را براى راهنمایى و هدایت مردم مى فرستیم ، تا دین مرا به مردم بشناسانند و آنها را به اطاعت از من دعوت کنند. آنگاه خداوند آمدن حضرت نوح علیه السلام را به آدم مژده داد. حضرت آدم علیه السلام به مردم چنین اعلام کرد:
اى مردم ! خداوند در آینده پیامبرى به نام نوح علیه السلام مبعوث مى کند، او مردم را به سوى خداى یکتا دعوت مى نماید، ولى قوم او، او را تکذیب مى کنند. خداوند آنها را به طوفانى شدید به هلاکت مى رساند. من به شما سفارش مى کنم که هر کس از شما زمان او را تصدیق کند و از او پیروى نماید، که در این صورت از غرق شدن در طوفان ، مصون مى ماند.
آدم علیه السلام این وصیت را به وصى خود (( هبه الله )) (یکى از فرزندانش به نام شیث ) نمود و با او عهد کرد که هر سال در روز عید، این وصیت (بشارت به آمدن نوح علیه السلام ) را به مردم اعلام کند. هبه الله به این وصیت عمل کرد و هر سال در روز عید، مژده آمدن نوح علیه السلام را به مردم اعلام مى نمود.
سرانجام همان گونه که آدم وصیت کرده بود و هبه الله هر سال آن را یاد آورى مى کرد، حضرت نوح علیه السلام ظهور کرد و پیامبرى خود را اعلام نمود. عده اى بر اساس وصیت آدم علیه السلام به نوح علیه السلام ایمان آوردند و او را تصدیق کردند (۲۰) و بسیارى هم تکذیب نموده و بر اثر بلاى طوفان عظیم ، به هلاک رسیدند.
***
حضرت نوح علیه السلام همواره به یاد خدا بود و لحظه اى از ارتباط و پیوند با خدا غافل نمى ماند. هنگامى که او و ایمان آوردندگانش سوار کشتى شدند، نوح به همراه چنین گفت :
ارکبو فیها بسم الله مجراها و مرساها ان ربى لغفور رحیم : (۶۵)
به نام خدا بر کشتى سوار شوید و به هنگام حرکت کشتى و توقف آن از خدا یاد کنید که پرودگارم آمرزنده و مهربان است .
هنگامى که کشتى به سوى سرزمین مکه روانه شد، نوح علیه السلام در میان کشتى قصد انجام حج عمره کرد؛ همانجا مُحرم شد و آن کشتى به امر خدا هفت بار در محاذى کعبه طواف کرد و حضرت نوح و همراهان حج عمره را با تمام اعمالش انجام دادند. (۶۶)
امام رضا علیه السلام فرمود: هنگامى که نوح علیه السلام سوار کشتى شد و کشتى بر فراز آب قرار گرفت ، خداوند به نوح علیه السلام چنین وحى کرد:
اى نوح ! اگر ترس غرق شدن دارى ، هزار بار مرا تهلیل کن (یعنى هزار بار بگو: لا اله الا الله ) سپس درخواست نجات خود را از من بخواه که من تو و همراهانت را نجات خواهم داد.
هنگامى که حضرت نوح علیه السلام و همراهان ، در کشتى قرار گرفتند و کشتى حرکت کرد، و طناب ضخیم کشتى بالا آمد و در جاى خود مستقر شد، طوفان تندى وزید. طوفان به قدرى شدید و سریع کشتى را احاطه کرد که براى نوح علیه السلام فرصت گفتن هزار بار (( لا اله الا الله )) میسر نشد. او که در خطر غرق شدن قرار گرفته بود بى درنگ به زبان سریانى گفت :
هلولیا الفا الفا یا ماریا اتقن :
هزار بار مى گویم (( لا اله الا الله )) اى پرودگار من ! اصلاح کن .
در این هنگام کشتى از حرکتهاى شدید آرام گرفت و به طور موزون به حرکت خود ادامه داد. نوح علیه السلام گفت : (( سخنى که خداوند به خاطر آن ، مرا از غرق شدن نجات بخشید، سزاوار است که از من جدا نگردد. )) لذا کلمه (( الا اله الا الله – الف مره )) را در نگین انگشترش حک نمود تا همیشه این کلمه همراهش بوده و به یاد خداى یکتا و بى همتا باشد. (۶۷)
به این ترتیب مى بینیم حضرت نوح علیه السلام همواره به یاد خدا بود و از توحید و یکتاپرستى سخن مى گفت و او را عبادت مى کرد و در گفتار و کردارش از هر گونه شرک دورى مى جست .
***
خداوند در قرآن حضرت نوح علیه السلام را به عنوان (( عبد شکور )) (بنده بسیار شکرگزار) معرفى نموده و به بنى اسرائیل که فرزندان او هستند خطاب مى کند که طریق بندگى و شکرگزارى نوح علیه السلام را الگوى خود قرار دهند، چنانچه در آیه ۳ سوره اسرا مى خوانیم :
ذریه من حملنا مع نوح انه کان عبدا شکورا:
اى فرزندان کسانى که با نوح علیه السلام بر کشتى سوار کردیم ! نوح علیه السلام بنده بسیار شکرگزارى بود.
حضرت نوح علیه السلام به قدرى به رضاى خدا راضى بود، و به گونه اى در درگاه الهى شکر و سپاس داشت که هر زمان لباس مى پوشید یا آب مى نوشید یا غذایى مى خورد و یا نعمتى دیگر به او مى رسید بى درنگ به یاد خدا مى افتاد و شکرگزارى مى کرد، و از ژرفاى وجودى مى گفت : الحمد لله (۶۱)
امام باقر و امام صادق علیه السلام فرمودند: نوح علیه السلام همه روزه ، صبح و عصر این دعا را مى خواند:
اللهم انى اشهدک ان ما اصبح او امسى بى من نعمته فى دین او دنیا فمنک وحدک لا شریک لک ، لک الحمد و لک الشکربها على حتى ترضى و بعد الرضا:
خدایا! من تو را گواه مى گیرم که هر صبح و شام به من مى رسد، چه دینى ، چه دنیوى ، چه مادى ، چه معنوى ، همه از سوى تو است . تو یگانه اى و شریکى ندارى ، حمد مخصوص تو است و شکر هم از آن تو. آنقدر شکرت مى گویم تا از تو خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى . (۶۲)
امام سجاد علیه السلام فرمود:
مردم سه خصلت را از سه نفر آموختند؛ صبر و استقامت را از ایوب علیه السلام ، شکر و سپاس را از نوح علیه السلام و حسادت را از پسران یعقوب . (۶۳)
پس از مناجات نوح علیه السلام با پروردگار در مورد هلاکت پسرش کنعان ، خداوند به نوح علیه السلام چنین پاسخ داد:
تو اى نوح ! عزیز درگاه ما هستى ، دلت را به خاطر کنعان نمى شکنم ، بگذار تو را از حال او اطلاع دهم .
نوح : نه ، نه ! اگر خود مرا نیز غرق و نابود کنى بنده تسلیم توام .
خدایا! تسلیم فرمانت هستم ، هر لحظه بخواهى زنده ام کن یا بمیران . حکم و فرمانت جان من است و من از اعماق جان ، خواسته تو را مى پذیرم و به آن خشنودم !
من در این جهان جز جمال تو را نمى نگرم ، و اگر هم چیزى را بنگرم از این رو است که چر
اغى فراراه منظور تو است .
من عاشق آفریده هاى تو هستم ، صابر و سپاسگزار خالص درگاهت مى باشم . من به وجود عینى مصنوعات عشق نمى ورزم ، بلکه آنها را که آینه جمال تواند مشاهده مى کنم . که بین این دو فرق بسیار ظریف است و تنها اهل شهود مى توانند آن را درک کنند.
گفت : اى نوح ! ار تو خواهى جمله را حشر گردانم بر آرم از ثرى
بهر کنعانى دل تو نشکنم لیک از احوال او آگه کنم
گفت : نى نى راضیم که تو مرا هم کنى غرقه اگر باید تو را
هر زمانى غرقه میکن من خوشم حکم تو جان است چون جان مى کشم
ننگرم کس را وگر هم بنگرم او بهانه باشد و تو منظرم
عاشق صنع توام در شکر و صبر عاشق منصوع کى باشم چو گبر
عاشق صنع خدا با فر بود عاشق مصنوع او کافر بود
در میان این دو فرقى بس خفى است خود شناسد آنکه در رویت صفى است (۶۴)
امام کاظم علیه السلام فرمود: حضرت نوح علیه السلام هنگامى که در کشتى نشست و کشتى بر فراز آب به حرکت درآمد، به امر خدا به سوى مکه رفت و پس از هفت بار طواف کعبه ، به حرکت خود ادامه داد، و همچنان روى آبها سیر مى کرد و نوح علیه السلام کشتى را به حال خود واگذاشته بود. خداوند به کوهها وحى کرد که من کشتى بنده ام نوح را روى یکى از شما مى نهم . کوهها گردن کشیده و سرفرازى کردند، ولى کوه جودى تواضع نمود. لذا کشتى بر سینه آن کوه جاى گرفت . هنگامى که کشتى بر آن کوه پهلو گرفت نوح علیه السلام به زبان سریانى فرمود:
یا مارى اتقن
پرودگارا! اصلاح کن . (۶۸)
و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: آب به قدرى کشتى را بالا برد که احساس مى شد به آسمان نزدیک گردیده ، نوح علیه السلام دستهایش را به طرف بالا بلند کرد و به زبان سریانى گفت :
یا رهمان اتقن :
اى پروردگارم ! سامان بخش .
در این هنگام فرمان خدا به آسمان و زمین صادر گردید که آب خود را نگهدارید و فرو ببرید. (۶۹)
در این آیه ۴۴، سوره هود، در مورد استقرار کشتى نوح علیه السلام بر فراز کوه جودى ، چنین تعبیر شده است :
و استوت على الجودى و قیل بعدا للقوم الظالمین :
کشتى بر دامنه کوه جودى پهلو گرفت و در این هنگام گفته شد از رحمت خدا دور باد قوم ستمگر! (۷۰)
داستانهایی از حضرت نوح عليه السلام
در ماجراى طوفان نوح علیه السلام ، به قدرى آب از زمین بالا آمد و سراسر جهان را فرا گرفت که اندازه چهل گز (ذرع ) از بلندترین قله کوههاى جهان بالاتر رسید. کشتى نوح علیه السلام بر فراز آب قرار گرفت و حرکت کرد، نخست به سرزمین مکه آمد و هفت بار محاذى کعبه را طواف نمود، سپس به مدت پنج ماه همچنان روى آب در حرکت بود تا اینکه بر فراز کوه جودى نشست . حضرت نوح علیه السلام و همراهان مدت یک ماه داخل کشتى که بالاى کوه جودى لنگر انداخته بود، زندگى را مى گذراندند، از آن پس روز به روز هنگام بیرون آمدن از کشتى نزدیکتر مى شد تا اینکه حضرت نوح علیه السلام تصمیم گرفت با فرستادن پرندگان ، از اوضاع جهان اطلاع یابد و بداند که آب در کجا فرو نشسته و زمین در کدام مکان آشکار شده است .
نخست کلاغ را فرستاد، کلاغ از روى کشتى پرید و مسافتى را پیمود. در مسیر راه مردارى را دید، به آن طمع کرد و به خوردنش مشغول شد، همین باعث شد که هدف از آمدنش را فراموش کرده و بدون اطلاع از اوضاع ، به سوى کشتى باز گردد.
حضرت نوح علیه السلام کلاغ لاشخور را که ماموریت خود را انجام نداده و لاشه دنیا او را از هدف غافل کرده بود نفرین نمود و گفت : (( خدایا! کلاغ را منفور انسانها گردان تا او را از خود دور سازند و غذاى او را همان لاشه کثیف دنیا قرار بده . )) خداوند دعاى نوح علیه السلام را به استجابت رسانید.
سپس
کبوتر را براى تحقیق و بررسى فرستاد و کبوتر به پرواز در آمد و مسافت درازى را پیمود… سرانجام درختى زیتونى (۷۱) را دید، برگى از آن را به منقار گرفت و نزد نوح علیه السلام بازگشت . حضرت متوجه شد جایى که درخت نمایان شده ، آب به مقدار کافى فرو نشسته و هنگام خروج از کشتى نزدیک مى باشد، لذا براى کبوتر دعا کرد تا همواره محبوب و مورد علاقه انسانها باشد.
مطابق بعضى از روایات ؛ هنگامى که کبوتر نزد نوح علیه السلام بازگشت ، نوح علیه السلام او را تشویق نمود و از او استقبال گرمى به عمل آورد، زیرا ماموریتش را به خوبى انجام داده بود و خبر آرام بخشى آورده بود. در این هنگام کبوتر را نوازش نمود و طوق زیبایى بر گردنش آویخت . از آن پس کبوتران در صف پرندگان اهلى قرار گرفتند. (۷۲)
هنگامى که مجازات الهى در مورد قوم نوح علیه السلام پایان رسید و آن سنگدلان لجوج و تیره بختان کور دل به هلاکت رسیدند و طومار زندگى ننگینشان پیچیده شد، فرمان الهى به زمین و آسمان صادر گردید که :
یا ارض ابلعى ماءک و سماء اقلعى :
اى زمین ! آبت را فرو بر و اى آسمان ! از باریدن خوددارى کن .
پس از این فرمان ، بى درنگ آبهاى زمین فرو نشستند و آسمان از باریدن ایستاد و کشتى بر سینه کوه جودى پهلو گرفت و از طرف خدا به نوح علیه السلام وحى شد:
اى نوح ! با سلامت و برکت از ناحیه ما بر تو و بر تمام آنها که با تواند فرود آى . (۷۳)
از امام صادق علیه السلام نقل شده حضرت نوح علیه السلام همراه هشتاد نفر از کسانى که به او ایمان آورده بودند، از کوه جودى پایین آمده و در سرزمین موصل براى خود خانه هایى ساختند (و زندگى نوین و گرم توحیدى را به دور از آلودگیهاى شرک و فساد، آغاز نمودند) و در آنجا شهرى ساختند که به نام (( مدینه الثمانین )) (شهر هشتاد نفرى ) معرفى گردید. (۷۴)
حضرت نوح علیه السلام بر فراز کوه جودى ، عبادتگاهى ساخت و در آن ، با پیروانش به عبادت خداى یکتا و بى همتا پرداخت .(۷۵)
مطابق پاره اى از روایات ؛ روز پیاده شدن نوح علیه السلام و همراهانش از کشتى ، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است . نوح علیه السلام و همراهان در پاى همان کوه جودى خانه اى ساختند و نام آن را (( سوق الثمانین )) (بازار هشتاد نفرى ) نهادند. کم کم نسل بشر از همان هشتاد نفر که سه نفر از آنها به نامهاى : سام ، حام و یافث از پسران نوح بودند، ادامه یافت و رو به افزایش نهاد. (۷۶)
در پاره اى از روایات دیگر
آمده : نسل بشر از این تاریخ به بعد از سه پسر نوح (سام ، حام و یافث ) باقى ماند و گسترش یافت .
تاریخ نویسان نیز معتقدند: تمام نژادهاى امروز کره زمین به همین سه پسر نوح علیه السلام باز مى گردد. گروهى از نژاد (( حامى )) که در افریقا سکونت دارند، گروهى از نژاد (( سامى )) که در خاورمیانه و خاور نزدیک ساکن هستند و گروه سومى از نژاد (( یافث )) که ساکنان چین را تشکیل مى دهند.
در این که نوح علیه السلام پس از طوفان ، چند سال عمر کرد، خبرهاى گوناگونى نقل شده است . طبق پاره اى از روایات : ۵۰۰ سال ، و مطابق پاره اى دیگر ۵۰ یا ۶۰ سال بیشتر عمر نکرد. (۷۷)
از دعاهاى نوح علیه السلام که در قرآن ، سوره هود، آیه ۲۸ آمده ، چنین است :
رب اغفرلى ولوا لدى و لمن دخل بیتى مومنا و للمومنین و المومنات و لا تزد الظالمین الا تبارا:
پرودگارا! مرا بیامرز، و همچنین پدر و مادرم و تمامى کسانى را که با ایمان وارد خانه من شدند و همه مردان و زنان با ایمان را بیامرز و ظالمان را جز هلاکت نیفزاى .
به این ترتیب زندگى نوین مومنان (۸۰ نفر) پس از طوفان ، با معنویت و صفا در پرتو دعاها و رهنمودهاى حضرت نوح علیه السلام آغاز گردید و ادامه یافت .
از گفتنیها اینکه : حض
رت نوح علیه السلام هفتصد سال قبل از طوفان ، قبرى را براى امیرالمومنین على علیه السلام ساخته بود. در آستانه طوفان ، آن قبر ساخته را با کشتى حمل کرد و پس از طوفان آن را در پشت کوفه (صحراى نجف اشرف ) قرار داد. (۷۸)
مطابق پاره اى از روایات : این قبر در کنار قبر آدم علیه السلام مى باشد. جالب اینکه قبر خود حضرت نوح در کنار قبر امیرمومنان على علیه السلام قرار گرفته است . (۷۹)
قطعا نوح علیه السلام وصیت کرده که پیکرش را در کنار قبر آدم علیه السلام دفن کنند، در آن مکانى که بعدها مرقد منور وصى پیامبر آخر الزمان حضرت على علیه السلام مى شود.
موید این مطلب این است که : وقتى جنازه مطهر حضرت على علیه السلام را مطابق وصیتش به صحراى نجف آوردند و مقدارى از خاک زمین را برداشتند؛ قبر ساخته ؛ آماده شده آشکار شد و روى آن لوحى یافتند که در آن به زبان سریانى ، دو سطر نقش بسته بود که ترجمه عربى آن چنین است :
بسم الله الرحمن الرحیم – هذا ما حفره نوح النبى لعلى وصى محمد صلى الله علیه و آله ، قبل الطوفان بسبعماءه عام :
به نام خداوند بخشنده مهربان – این قبر را نوح پیامبر، هفتصد سال قبل از طوفان ، براى على علیه السلام وصى پیامبر صلى الله علیه و آله کنده و آماده ساخته است . (۸۰)
بنابراین آنان که توفیق زیارت مرقد مطهر على علیه السلام را یافتند، به یادشان باشد که مرقد آدم صفى الله علیه السلام و نوح نجى الله علیه السلام نیز در آنجا است . آنها را نیز زیارت کنند.
خدایا! به ما توفیق عنایت فرما در سرزمین مبارک نجف اشرف ، کنار مرقد مطهر امیرمومنان على علیه السلام بایستیم و در آنجا از نزدیک به آن سه بزرگمرد توحید، یعنى حضرت آدم و نوح علیه السلام و حضرت على علیه السلام سلام کنیم و درود خالصانه بفرستیم .
سال عمر حضرت نوح علیه السلام گذشت و روزهاى آخر عمر را پیمود. شخصى از او پرسید:
کیف راءیت الدنیا:
دنیا را چگونه دیدى ؟!
نوح علیه السلام در پاسخ گفت :
کبیت له بابان دخلت من احدهما و خرجت من الاخر:
دنیا را همچون اطاقى دیدم که داراى دو در است ، از یکى وارد شدم و از در دیگر بیرون رفتم . (۸۱)
امام صادق علیه السلام فرمود: (( هنگامى که عزرائیل نزد نوح علیه السلام براى قبض روح آمد، نوح در برابر نور آفتاب بود. عزرائیل سلام کرد. نوح علیه السلام جوابش را داد و پرسید براى چه به اینجا آمده اى؟
عزرائیل گفت : آمده ام روح تو را قبض کنم.
نوح علیه السلام فرمود: اجازه بده از آفتاب به سایه بروم.
عزرائیل اجازه داد، نوح به سایه رفت ، در این لحظه نوح (این سخن عبرت آمیز را به عزرئیل ) گفت : اى فرشته مرگ ! آنچه در دنیا زندگى نمودم ، (به قدرى زود گذشت که) همانند آمدن من از آفتاب به سایه بود؛ اکنون ماموریت خود را در قبض روح من انجام بده . عزرائیل روح او را قبض کرد. (۸۲)</SPAN> ;
http://yamojir.com