سيد حسين موسوى راد لاهيجى
روز اول ماه مسجد النبى (ص) دچار آتش سوزى شد
روز اول ماه رمضان بنا به نقل «سمهودى مورخ عامه» در سال 654 هجرى، مسجد النبى (صلى الله عليه و آله) و حجرات مقدسه آن دچار آتش سوزى شد، و به قدرى شعلههاى آتش دامنهدار شد، كه سقف و ديوارها را فرا گرفته و فرو ريخت اين زمان مصادف با حكومت معتصم عباسى بود، وى دستور داد، بنيان مسجد را دوباره به پاى داشتند (1).
ولايتعهدى امام رضا (ع) در اول ماه رمضان
ايضا از وقايع روز اول ماه رمضان «بنا به نقل شيخ مفيد در مسار الشيعه» روز بيعت- به ولايتعهدى حضرت رضا عليهالسلام است، و اين عمل از طرف مامون عباسى فقط يك نقشه سياسى براى فرو نشاندن انقلابات داخلى مخصوصا جلوگيرى از خروج و قيام شيعيان ايران (كه در اوائل خلافت مامون گرداننده خلافت او بودند) انجام گرفت. و ديگر ترس قيام اولاد على (عليهالسلام) از جمله عوامل ولايتعهدى حضرت رضا (عليهالسلام) از طرف مامون به شمار مىآيد. (2)
غزوه تبوك يا فاضحه در روز سوم ماه رمضان
غزوه تبوك يا فاضحه از جنگهاى حساس بين مسلمانان و روميان كه در سال نهم هجرى بر پا شد و به صلح انجاميد نيز در روز سوم ماه مبارك رمضان واقع گشت، و علت ايجاد اين جنگ چنين بود كه جاسوسان، به دربار امپراطور روم (هراقليوس) (هرقل) گزارش دادند، كه پيامبر اسلام از دار دنيا رفت، امپراطور شوراى نظامى تشكيل داد، و تمامى حاضران موقع را مناسب بسيج لشكر روم عليه حجاز ديدند و به سرپرستى مردى به نام يوحنا، يا (باغباد)، به سوى حجاز رهسپار، و در تبوك (محلى ميان حجر و شام) با سپاه اسلام تلاقى كردند، و سپاه اسلام در تبوك كناره چشمه آبى تمركز يافتند، و اينكه چرا اين جنگ را فاضحه مىنامند بدان علت است كه منافقان از حضور در جنگ تخلف ورزيدند، و رسوا شدند، و اين جنگ را «ذو العسره» نامند زيرا كه مسلمانان از نظر آذوقه و مركب و مهمات بسيار در عسرت و سختى بسر بردند. (3)
وفات حضرت ابو طالب (ع) در روز هفتم </B& gt;
روز هفتم ماه رمضان بنا به نقل شيخ مفيد قدس سره سال دهم بعثتحضرت ابو طالب عم و يار با وفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) وفات يافت.
همان مرد بزرگوارى كه در تمام نشيب و فرازهاى دوران رسالت و قبل از سالتبرادر زاده عزيزش را يارى كرد و شر قريش را از او بازداشت و قلب نازنين پيامبر (صلى الله عليه و آله) را در تبليغات و رسالت الهى خوشحال و مسرور نمود، و با كلماتى نظير: «اذهب يابن اخى فقل ما احببت فو الله لا اسلمك لشىء ابدا» اى پسر برادرم برو و هر چه دوست مىدارى بگو (با مشركين و قريش) به خدا سوگند تو را در هيچ پيش آمدى وا نمىگذارم، (نوازش مىنمود) و از او پشتيبانى مىكرد.
كفه ايمان ابو طالب از كفه ايمان همه خلق سنگينتر است
آرى به اين بزرگوار تهمتبى ايمانى مىزنند، حضرت باقر (عليهالسلام) فرمود: اگر ايمان ابى طالب را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان اين خلق را در كفه ديگر، ايمان او سنگينتر است. (4) آرى ابو طالب چهل و دو سال، در نهايت وفا و صميميت و فداكارى به كفالت و حمايت پيامبر (صلى الله عليه و آله) پرداخت، كه او مانند پدرى مهربان و همسرش فاطمه بنت اسد همچون مادرى او را خدمت و حفاظت و پرستارى نمودند. و مرگ ابو طالب پيامبر (صلى الله عليه و آله) را به شدت متاثر ساخت، چرا كه حضرت يگانه حامى و پناهگاه خود را بعد از خدا از دست داد، كه دشمن پس از او بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) جرى و گستاخ گشتند. و مدفن آن حضرت در مكه قبرستان ابو طالب كه به نام آنجناب ناميده شده قرا
ر گرفت، «تغمده الله ببحبوحات جنانه» (5)
وفات حضرت خديجه ماه رمضان سال دهم بعثت
در ماه مبارك رمضان سال دهم بعثتخديجه بانوى فداكار و همسر بى نهايت مهربان حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) در روز دهم به سن شصت و پنجسالگى از دنيا رفت، و پيامبر (صلى الله عليه و آله) او را با دست مبارك خويش در حجون مكه (قبرستان ابو طالب) به خاك سپرد، و حزن در گذشت او پيامبر (صلى الله عليه و آله) را بسيار محزون ساخت كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) سال درگذشتحضرت خديجه را «عام الحزن» سال اندوه نام نهاده، بلى خديجه همسر بى همتاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) بانوئى كه از ثروت او اسلام رونق يافت و پشت پيامبر (صلى الله عليه و آله) راستشد، بايد سال درگذشتش را «عام الحزن» نام نهاد و مصيبت پيامبر (صلى الله عليه و آله) شدت گرفت، زيرا كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) مادر شايسته دخترش
زهراى مرضيه را از دست داده و يارى همچون خديجه را هرگز به دست نخواهد آورد. (6)
به خدا سوگند بهتر از خديجه را خدا به من عوض نداده
عايشه گفت پيامبر (صلى الله عليه و آله) از خانه بيرون نمىرفت مگر آنكه خديجه سلام الله عليها را ياد مىكرد، و بر او به خوبى و نيكى مدح و ثنا مىنمود، روزى از روزها غيرت مرا فرا گرفت، گفتم: او پيره زنى بيش نبود، و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است، پيامبر (صلى الله عليه و آله) غضبناك شد، به طورى كه موى جلوى سرش از غضب تكان مىخورد سپس فرمود: نه به خدا قسم بهتر از او را خدا به من عوض نداده، او به من ايمان آورد هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصديق كرد مرا، هنگامى كه مردم مرا تكذيب مىكردند و در اموال خود با من مواسات كرد، وقتى مردم مرا محروم ساختند، و از او فرزندانى خدا روزى من كرد كه از زنان ديگر محروم فرمود، «يعنى خدا فاطمه را از او به من عنايت فرمود» (7)
دوازدهم حديث مواخاة و عقد برادرى در اسلام
در دوازدهم رمضان، پيامبر (صلى الله عليه و آله) بين اصحاب عقد برادرى خواند، و بين خود و على (عليهالسلام) نيز برادرى قرار داد، و با اين عقد اخوت، برادرى و مساوات و برابرى را در اسلام بنيان گذاشت اهل جهان را يك عائله و افراد بشر را عضو يك خانواده شمرد، و براى هميشه نژاد پرستى و امتيازات مادى و قبيلگى و رنگ و پوست را از ساخت مقدس اسلام پاك نموده وا اسف از استعمار و استثمار فرهنگى و سياسى دنياى استكبار كه مانع از اجراى اين اصل در روى زمين است.
ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون (8)
اين آئين شما آئين يگانهاى است «مشترك همه اديان من است» و من پروردگار شمايم، پس مرا بندگى كنيد».
قل يا ايها الناس انى رسول الله اليكم جميعا (9)
بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم، ولى اين بينات و براهين ساطعات براى يهود و نصاراى آن روز همچنين براى صهيونيست و امپرياليست اين زمان خوش آيند نبوده و نيست، چون آنان با اين مساواتها و برابريها نمىتوانند تفوق و برترى خود را بر جهان مستضعفين محكم سازند و جلو استحمارشان از خلق، گرفته مىشود!!.
چه كسى جز على (ع) لياقتبرادرى پيامبر (ص) را داشت؟
آرى پيامبر (صلى الله عليه و آله) بين افراد صحابه با قرين و همرتبه خود، برادرى ايجاد كرد، و بر اين اساس هم بايد براى خويش برادرى انتخاب كند لذا كسى را لايق بر اين مقام جز على (عليهالسلام) نديد او را به برادرى برگزيد، كه خداوند ضمن وحى كه به جبرئيل و ميكائيل كرد فرمود:
افلا كنتما مثل علي بن ابيطالب آخيتبينه و بين محمد (12)
آيا شما مانند على بن ابى طالب نيستيد؟ (و از فداكارى او درس نمىگيريد؟) به اين دليل من بين او و محمد (صلى الله عليهما) برادرى برقرار كردم و اين سخن در شان حضرت به مناسبت ليلة المبيت «كه على (عليهالسلام) در جاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) خوابيد» آمده است.
ولادت امام مجتبى سبط اكبر (ع) در روز پانزدهم </P&g t;
پانزدهم ماه رمضان (بنا به نقل شيخ مفيد و شيخ بهائى در توضيح المقاصد) روز ولادت موفور السعادت حضرت سبط اكبر، امام حسن مجتبى (عليهالسلام) است، و اين در سال سوم هجرت واقع شده است، وقتى مژده ولادت اين نور پاك را به پيامبر(صلى الله عليه و آله) دادند، امواج سرور و شادمانى دل مبارك حضرت را فرا گرفت و مشتاقانه و با شتاب به خانه دخترش و محبوبهاش سيده زنان عالم رفت، فرمود: «يا اسماء هاتينى ابنى»، پسرم را به من بده اسماء نوزاد مبارك را به جد بزرگوارش داد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در گوش راستش اذان، و در گوش چپش اقامه فرمود: (كه نخستين صدائى كه گوش نوزاد با او آشنا شد، صداى حق جدش خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله) بود، صداى توحيد، صداى تكبير، صداى تهليل، و صداى تصديق به نبوت پيامبر (صلى الله عليه و آله) جد گرامش. كه خداى توفيق اين سنتسنيه را به امتش و به شيعيان حضرت مجتبى
(عليهالسلام) در مورد نوزادان عنايت فرمايد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «يا على هل سميت الوليد المبارك؟» آيا اين نوزاد مبارك را نام گذاردهاى؟عرض كرد: «ما كنت لاسبقك يا رسول الله؟» بر شما سبقت نمىگيرم، هنوز لحظاتى نگذشته بود كه بشير وحى جبرئيل نازل شد، و فرمان خدا را به پيامبر (صلى الله عليه و آله) رسانيد، يا رسول الله «سمه حسنا» او را حسن نام گذار، پيامبر (صلى الله عليه و آله) شخصا براى حسن (عليهالسلام) عقيقه كرد، و بسم الله گفت و دعا كرد.
به روايتى ولادت امام جواد (ع) در پانزدهم واقع شد
بنا به نقل شيخ مفيد (رضوان الله عليه) در «مسار الشيعه» ولادت با سعادت حضرت امام محمد تقى (عليهالسلام) در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال 195 هجرى اتفاق افتاده، كه شيخ كلينى در كافى تولد آن حضرت را در ماه رمضان 195 مىداند، و بعضى معتقدند در هفدهم و نوزدهم اين ماه واقع شده.
محدثان بزرگ و علماء عاليقدر، افتخار كسب علوم از آن حضرت را داشته و در غامضترين مسائل علمى او را حلال مشكلات مىيافتند، كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر حسب روايات متواتره حضرت جواد (عليهالسلام) را به امامت معرفى و امت را به رهبرى وجود مبارك امام جواد (عليهالسلام) بشارت داده است. (14)
دلائل امامتحضرت جواد (ع) در حال صغرسن
مساله مهم از امام جواد (عليهالسلام) امامت آن حضرت در سنين صباوت و صغرسن است، كه در اينجا لازم به تذكر است امامت و پيشوائى پيش از سن بلوغ اگر چه تا آن زمان بطور رسمى سابقه نداشت، و در بين امامان پيش از آن حضرت كسى در چنين سنى بر مسند امامت ننشسته بود.
وقوع غزوه بدر در 17 يا 19 ماه رمضان
در هفدهم يا نوزدهم ماه مبارك رمضان سال دوم هجرت، غزوه بدر واقع شد، (18) اين غزوه، نخستين مقابله سپاه اسلام با كفر، و نبرد اهل توحيد با اهل شرك بود، در اين غزوه مشركان از جنبه ساز و برگ و اسلحه و مهمات بر مسلمانان برترى داشتند، و نفرات و افراد آنها تقريبا سه برابر سپاه اسلام بود. همچون جنگ ايران با صدام ملعون كه از حيثساز و برگ بر ملت ايران برترى دارد، زيرا كه از نظر سلاحهاى مدرن و از نظر اقتصادى و تبليغاتى و تمام جهات، زير پوشش حاميانى چون آمريكاى خون آشام و شوروى پليد و فرانسه و انگليس، حتى كشورهاى اسلامى چون مصر و عربستان و كويت و مراكش و اردن و بسيارى از كشورهاى ديگر قرار گرفته و با ايران جنگ و ستيز دارد، در حقيقت كفر محض با ايمان محض به جنگ و ستيز مشغول است كه ايران فقط زير پوشش ايمان به خدا و در كنف رحمتحضرت بقية الله امام زمان (عليهالسلام) و با رهبرى خردمند و آگاه و نستوه و سازش ناپذيرى چون امام خمينى جنگ با جهان استكبار پيروزى چشمگيرى به دست آورده و با ملتى به پا خواسته كه با اراده پولادين خويش به جنگ مشغول و پوزه استكبار ابر جنايتكاران را تا به حال به خاك ماليده و ازين پس نيز به مدد الهى به زباله دانى تاريخ خواهد سپرد.
فتح مكه در سال هشتم هجرى و بيستم ماه رمضان
انا فتحنا لك فتحا مبينا (22)
براستى ما براى تو پيروزى روشن و آشكارى ايجاد و مقرر نموديم، طبق نقل كتابهاى (23) معتبر فتح مكه در بيستم </SPAN& gt;ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت اتفاق افتاد.
تا سال هشتم هجرت با فتوحات پى در پى و پيروزيهائى كه نصيب اسلام شد شهر مكه، مركز شبه جزيره و معبد همگان، و مسجد الحرام، و كعبه معظمه و قبله اسلام و مسلمين، همچنان در تصرف بت پرستان و مشركان باقيمانده و بت پرستى و فساد و انحطاط اخلاقى و استثمار و استعباد انسانها در آنجا رائجبود، و سيصد و شصتبتبر كعبه نصب بود كه مورد پرستش بت پرستان و قريش قرار مىگرفت، كه وقتى مكه را پيامبر (صلى الله عليه و آله) فتح كرد و در كنار خانه خدا پياده شد، و بى امان به شكستن بتها پرداخت، بزرگ بتها، «هبل» بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) با چوبى به آنها اشاره مىكرد، يا گوشه كمان در چشم آنها مىخلانيد، و اين آيه را مىخواند،
قل جاء الحق و زهق الباطل ان&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr lang=AR-SA> الباطل كان زهوقا (24)
(پيامبر) بگو كه حق آمد و باطل نابود شد كه هر آينه باطل نابود شدنى است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از على (عليهالسلام) مشتى سنگريزه گرفت و بر آ
نها زد، و آيه
قل جاء الحق...
را قرائت نمود همه بتها برو افتادند سپس همه را از مسجد بيرون بردند و شكستند. & lt;o:p>
امروز، روز مرحمت است نه روز ملحمة
اگر بفرمايد «القتل» همه اهل مكه كشته مىشوند، اگر بفرمايد: «النهب» تمام- اموالشان به غارت مىرود، و اگر بفرمايد «الاسر» همه را اسير مىسازند، ولى آن معدن حلم و گذشت و عفو و رحمت وقتى شنيد «سعد» مىگويد: «اليوم يوم الملحمة اليوم تستحل الحرمة» امروز روز خون ريختن و كشتار است، امروز حرمت اهل مكه حلال مىگردد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود:
«بل اليوم يوم المرحمة»:
امروز روز مهر و رحمت و ملاطفت استبه على (عليهالسلام) فرمود: سعد را درياب و پرچم و لواء را از او بگير، و با رفق و مدارا وارد مكه شو. هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) وارد مكه شد، بزرگان قريش گمان مىكردند شمشير از آنها برداشته نخواهد شد، و همه قتل عام مىشوند. ولى پيا
مبر (صلى الله عليه و آله) بر در خانه كعبه معظمه ايستاد، و گفت: «لا اله الا الله وحده وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و هزم الاحزاب وحده» نيست معبودى جز خداى يكتاى يگانه، آنكه وعدهاش را انجام داد، و بندهاش را يارى كرد، و سپاهش را عزت بخشيد، و ديگر گروهها را نابود ساخت. سپس خطاب به آنها فرمود: «ماذا تقولون، و ماذا تظنون؟چه مىگوئيد و چه گمان مىبريد؟» سهيل بن عمر عرض كرد: «نقول خيرا و نظن خيرا، اخ كريم و ابن اخ كريم قد قدرت».
سخن به خير مىگوئيم، و گمان خير و نيكوئى مىبريم، برادرى كريم و پسر برادر كريمى، كه بر ما قدرت يافتهاى، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از اين سخنان رقت فرمود. و ديدگانش اشك آلود شد مردم مكه كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) را به اين حال ديدند صدايشان به گريه بلند شد و زار زار مىگريستند.
كلمه تاريخى «انتم الطلقاء» از پيامبر بود
آنگاه حضرت فرمود: من آن گويم، كه برادرم حضرت يوسف گفت: «لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين، اذهبوا و انتم الطلقاء» امروز بر شما ملامتى نيست، خدا شما را بيامرزد، او رحم كنندهترين رحم كنندگان است، برويد همهتان آزاديد.(27)
شهادت حضرت امير المؤمنين (ع) در بيست و يكم ماه رمضان
يكى از حوادث بزرگ ماه رمضان شهادت مولاى متقيان على (عليهالسلام) است، او از ياران با وفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) و وصى و وزير و ابن عم و دامان آن حضرت بوده كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) در حق پسر عمش فرمود: «ان هذا اخى و وصيى و وزيرى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و اطيعوا»، همانا على (عليهالسلام) برادر و وصى و وزير و خليفه من است در ميان شما از او بشنويد و او را اطاعت كنيد. (28)
مطلب جالب و قابل تذكر اين است كه آن حضرت مساله شهادت خويش را خبر داد، صاحب كشف الغمه از كرامات حضرت على (عليهالسلام) نقل مىنمايد: وقتى حضرت از قتال خوارج نهروان به كوفه برگشت، در ماه مبارك رمضان داخل مسجد شد، پس از دو ركعت نماز به منبر تشريف برد، خطبه بسيار زيبائى قرائت فرمود: «فخطب خطبة حسناء» آنگاه رو به فرزندش حضرت مجتبى (عليهالسلام) كرد، فرمود يا ابا محمد چقدر از ماه رمضان رفته؟عرض كرد سيزده روز يا امير المؤمنين، سپس از امام حسين (عليهال
سلام) پرسيد يا ابا عبد الله چقدر از اين ماه مانده، عرض كرد هفده روز يا امير المؤمنين، آنگاه امام (عليهالسلام) دست مبارك خويش را به محاسن شريف خويش گذاشت كه در آن حال سفيد بود فرمود: اين محاسنم به خونم خضاب خواهد شد، سپس اين بيت را در مورد قاتلش فرمود:
اريد حياته و يريد قتلى خليلى من عذيرى من مراد (29)
من خواستار حيات و زندگى او هستم و او قصد جانم مىكند، كسى كه مورد علاقه من بود و او ابن ملجم مرادى است.
«ثم قال: هذا و الله قاتلى»، سپس اشاره به او فرمود: اين قاتلم مىباشد، گفتند يا امير المؤمنين آيا او را نمىكشى، فرمود: او كه هنوز با من كارى نكرده است. (30)
عبد الرحمان بن ملجم مرادى لعنة الله عليه وقتى اين كلمات را شنيد سخت ترسيد و خاموش نشست تا آن حضرت از منبر فرود آمد، پس آن ملعون برخاستبه عجله در برابر آن حضرت بايستاد و عرض كرد يا امير المؤمنين من حاضرم و در خدمتشما هستم، اين دست راست و چپ من است كه در مقابل شما است، قطع كن دستهايم را و يا من را به قتل برسان، امام فرمود: چگونه تو را بكشم و حال آنكه جرمى از تو بر من واقع نشده است و اگر هم بدانم تو قاتل من هستى تو را نخواهم كشت، لكن بگو آيا از جهودان زنى حاضنه داشتى؟و روزى از روزها به تو خطاب كرد: «اى برادر كشنده شتر ثمود؟» عرض كرد چنين بود يا امير المؤمنين، حضرت ديگر سخن نگفت (31)
شب بيست و سوم از وقايع مهم ماه رمضان و ليلة القدر است
از اسحاق بن عمار روايت است، گفتشنيدم از حضرت صادق (عليهالسلام) كه فرمود: بعد از آنكه مردم پرسيدند ارزاق در نيمه شعبان قسمت مىشود، فرمود سوگند به خدا كه اين گونه نيست، مگر در شب نوزدهم از ماه رمضان و بيست و يكم و بيست و سيم، كه در شب نوزدهم، «يلتقى الجمعان»، و در شب بيست و يكم «يفرق كل امر حكيم» و در بيست و سوم «يمضى ما اراد الله جل جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال الله تعالى خير من الف شهر».
اسحاق بن عمار گفت عرض كردم، معنى «يلتقى الجمعان» چيست، فرمود: «يجمع الله
فيها ما اراد من تقديمه و تاخيره و ارادته و قضائه»، جمع مىفرمايد در اين شب (نوزدهم) آنچه اراده فرموده از تقديم و تاخير ليلة القدر و مشيت و قضاء الهى تعلق گرفته، عرض كردم معنى «يمضيه فى ليلة ثلث و عشرين» چه چيز است، فرمود: خداوند در شب بيست و يكم تفريق مىفرمايد،& lt;/SPAN> و يكون له فيه البداء
كه ممكن استبراى ذات اقدس احديتبداء حاصل شود «كه تغيير و تحولى در زمان ليلة القدر برايش به وجود آيد» و چون شب بيست و سيم مىشود. «امضاه فيكون من المحتوم الذى لا يبدوله فيه تبارك و تعالى ليلة القدر» و محتوميت او را امضاء مىفرمايد، و ديگر بدائى از جانب حق جل و علا در آن امر از براى بندگان ظاهر نمىشود. (34)
نزول قرآن در شب قدر واقع شد
شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن (35)
ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل گرديده است.
قال الصادق (عليهالسلام): «نزل القرآن فى اول ليلة من شهر رمضان و استقبل الشهر بالقرآن» (36) امام فرمود: قرآن در اول شب ماه رمضان نازل گرديده است، و ماه رمضان را با قرآن استقبال كن «كه در حين رؤيت هلال رمضان، مستحب است نگريستن به قرآن مجيد» روايتبالا حاكى از اين است كه قرآن در اول شب رمضان نازل شده، يعنى ابتداى شب نه شب اول رمضان، و لذا در نص صريح قرآن است كه خدا مىفرمايد:
حم، و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليلة مباركة انا كنا منذرين فيها يفرق كل امر حكيم (37)
و در سوره قدر مىفرمايد:
انا انزلناه فى ليلة القدر (38)
& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” lang=AR-SA>روز قدر از نظر منزلت چون شب قدر است
براستى ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم، آيا روز قدر همچنان شب قدر است؟هشام بن حكم روايت مىكند از ابى عبد الله (عليهالسلام) قال: «ليلة القدر فى كل سنة و يومها مثل ليلتها» (39) فرمود: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شبش مىباشد.
فتح اندلس توسط طارق بن زياد
در رمضان سنه 92 فتح اندلس به دست مسلمين به رهبرى طارق بن زياد صورت گرفت و خداوند او را
بر «ملك لذريق» در كنار نهر (لكة) به پيروزى رسانيد. (44) مسلمانان عرب و بربرهاى شمال آفريقا در سال 92 هجرى تحت فرماندهى سردار نامى طارق بن زياد كه خود از قوم سلحشور بربر و يكى از افسران لايق موسى بن نضير فرمانرواى آفريقا بود با 12 هزار سپاهى از تنگه ميان مراكش، و اسپانيا، (كه امروز به نام اين سردار نامى جبل الطارق ناميده شده) گذشت، و در اندك زمانى سراسر اسپانيا كه شامل كشور پرتقال كنونى هم بود فتح كرد، دكتر گوستاولوبون مىنويسد: اين فتح با نهايتسرعت انجام گرفت، تمام شهرهاى بزرگ دروازهها را به روى اين سپاه گشودند، و مانند قرطبه، مالقه، غرناطه، طليطله، و شهرهائى ديگر بدون مزاحمت فتح شد و به تصرف مسلمين درآمد و در طليطله كه پايتخت مسيحيان بود، بيست و پنج تاج از سلاطين «گت» به دست مسلمانان افتاد. (45)
روز قدس روز مقابله مستضعفين عليه مستكبرين آخرين جمعه ماه رمضان
يكى از وقايع تاريخى كه بسيار حائز اهميت است در اوائل پيروزى انقلاب اسلامى ايران كه به دست زعيم و رهبر كبير مسلمين جهان حضرت امام خمينى مد ظله العالى دائر شده، «روز جهانى قدس است» كه از روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان 1399 قمرى (1358 شمسى) شروع و مقرر گشت و هر ساله در چنين روزى تمام مسلمين جهان راهپيمايى كنند.
پينوشتها:
1– الوقايع و الحوادث، ص 13.
2– از همين كتاب و كتاب رمضان در تاريخ ص 11.
3– الوقايع و الحوادث ص 19 جهت اطلاع بيشتر از غائله جنگ تبوك به آدرس نامبرده مراجعه فرمائيد.
4– شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، نقل از رمضان در تاريخ، ص 48.
5– رمضان در تاريخ نوشته آيت الله صافى، ص 57.
6– اسد الغابه، مسار الشيعه مفيد- نقل از رمضان در تاريخ.
7– اسد الغابه، مسار الشيعه مفيد- نقل از رمضان در تاريخ.
8– سوره انبياء، آيه 92.
9– سوره اعراف، آيه 157.
12– الغدير، ص 48، ج 2، و خصائص الوحى المبين (نقل از رمضان در تاريخ).
14– رمضان در تاريخ.
18– توضيح المقاصد، ص 16- مسار الشيعه، ص 29- نقل از رمضان در تاريخ.
22– سوره فتح، آيه 1.
24– سوره اسرى، آيه 18.
27– رمضان در تاريخ، ص 237.
28– رمضان در تاريخ، ص 254.
29 و 30- كشف الغمه، ص 414.
31– وقايع الايام خيابانى تبريزى، ص 555- سپس اين شعر را انشاء كرد، و خطاب به نفس خويش و چنين فرمود:
اشدد حيازيمك للموت فان الموت لاقيكا
و لا تجزع عن الموت اذا حل بناديكا
اى على: كمر همتت را براى مرگ محكم ببند، زيرا بالاخره مرگ به ملاقات تو خواهد آمد، و اظهار عجز مكن از مرگ، آن هنگام كه به سراغ تو آمد
و تو را در بر گرفت.
34– وقايع الايام خيابانى، ص 460.
35– سوره بقره، آيه 185.
36– تفسير الميزان.
37& lt;/SPAN>- سوره دخان، آيه 1- سوگند به كتاب مبين (قرآن) كه فرو فرستاديمش در شبى مبارك و ما بيم دهندگانيم، در آن شب هر كار با حكمتى تعيين و تقدير مىگردد.
38– سوره قدر، آيه 1.
39– وسائل كتاب صوم.
44– اركان الاسلام، ص 18.
45– تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا، پيشگفتار.
منبع: كتاب روزه درمان بيماريهاى روح و جسم، ص 176
Hawzah.net
برداشت از: http://www.iec-md.org