حکمت24_از مهلت الهی بترس
و قال(ع): يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ
واژگان مهم:
يُتَابِعُ: پی در پی میآورد
نِعَمَهُ: نعمتهایش
تَعْصِيهِ: نافرمانی میکنی او را
فَاحْذَرْهُ: پس پرهیز کن از او
ترجمه:
ای پسرآدم! هرگاه دیدی پروردگار منزهت، نعمتهایش را پی در پی به تو عطا میکند، در حالی که تو او را معصت میکنی، پس در این هنگام از [عذاب] او بر حذر باش.
چکیده مفاهیم:
این سخن امام(ع) با اشاره به سنت استدراج الهی، در بیان پرهیز از گناه، به هنگام وفور نعمت هاست. وفور نعمت، دو حالت دارد؛ یا خداوند این نعمتها را از روی رحمت به بنده خود میدهد و او باید قدردان نعمت های خدای کریم و منعم خویش باشد
تا دچار تغییر و زوال نعمتها نشود، یا آنکه از روی قهر است و آن را به بندگان گنهکار و ناسپاس که قابل هدایت و اصلاح نیستند میدهد، خداوند ایشان را غرق نعمت ساخته تا با وفور نعمتها و کفران آنها، بیشتر مستحق عذاب الهی باشند.
نکتــــــهها:
1- «املا در لغت به معنی مهلت و تأخیر مدت است؛ «استدراج» در لغت یعنی به تدریج و کم کم نزدیک گردانیدن کسی به سوی چیزی است.
سنت املا و استدراج در اصطلاح به معنی مهلت دادن خدا به فرد گناهکار است و حتی نعمتش را از وی نمیگیرد؛ بلکه زیادتر میکند تا فرد عاصی بر طغیان و سرکشی و گناهش بیفزاید و کم کم به سوی هلاکت و بلکه عذاب بزرگتری دچار شود.
بدین جهت، امام انسان را در چنین حالتی که اثر گناهانش را نمی بیند و حتی نعمتهای پیاپی به او میرسند، از مغرور شدن و فریب خوردن از حال خود و سرکشی بیشتر بر حذر میدارد.
2- آدمی انتظار دارد کیفر گناهش را سریعتر ببیند و نعمتها از او گرفته شوند؛ اما هنگامی که پس از ارتکاب معاصی عقوبت الهی را نمیبیند، جری، سرکش و مغرور میشود و حتی به مرز کفر میرسد. از این رو، خداوند درباره اهل نفاق میفرماید:
«آیا ندیدی کسانی را که از نجوا [و سخن درگوشی] نهی شدند؛ سپس به کاری که از آن نهی شده بودند، باز میگردند… و در دل میگویند: چرا خداوند به خاطر گفته هایمان عذاب نمیکند؟». خداوند در ادامه به آن ها وعده عذاب میدهد.
چنین فردی یا از عقوبت اعمالش غافل میباشد، یا بر صحت رفتار یا حال خود، خوشبین است،
اما توجه ندارد که شدیدترین عقوبت بر گناهان شخص متجری، سنت استدراج و مهلت پروردگار بر ادامه معاصی است. کیفر، مخصوص کسانی است که امیدی به اصلاح آ نها در دنیا باشد، اما آنان که قابلیتی برای اصلاح و هدایت ندارند، در این دنیا به صورت ظاهر آزادند.
خداوند در مورد این افراد به پیامبرش میفرماید: «آنها را رها کن! بگذار بخورند و بهره ببرند و آرزو آنها را به بازیچه بگیرد؛ پس به زودی خواهند فهمید.»
پیـــــــامها:
امام علی(ع) در مقام هشدار فرمود: ای فرزند آدم، وقتی باران نعمتهای خدای سبحان بر شما فرو میبارد و شما بیباکانه به عصیانگری خود ادامه میدهید، از عذاب او بر حذر باشید.
در واقع این سخن حضرت، نوعی اتمام حجت و بر حذر داشتن از نتیجه غفلت و گناه است تا آدمی غافل نشود و از گذرگاه آرام زندگی، در آتش کفر و عصیان گرفتار نیاید و توجه داشته باشد که صاحبخانه در همه حال مراقب اوست
که«اِنَّ ربَّک لَبِالمِرصاد؛ بیتردید، پروردگارتو در کمینگاه [ستمگران] است.»
لطـــــــــــــــائف:
در روزگاران پیشین، قبل از اسلام، در سرزمین یمن روستایی به نام «صروان» یا «ضروان» بود که باغی پرثمر با میوههای گوناگون داشت.صاحب این باغ مردی سخاوتمند و خداشناس بود و هر ساله مقداری از محصول باغ را به اندازه نیاز خود و خانواده اش بر میداشت و
بقیه را به نیازمندان میداد. از این رو، آن باغ سال به سال پر رونقتر و بهتر میشد. مستمندان عادت کرده بودند که در فصل برداشتِ محصول، به آن باغ میرفتند و صاحب باغ با کمال خوشرویی از محصولات باغ به آنها میداد و خوشحالشان مینمود و
سفارش آنها را به فرزندان خود نیز میکرد. او در سالهای آخرِ عمرش آنها را به حضور طلبید و وصیت نمود تا نیازمندان را از میوههای باغ محروم نسازند.
صاحب باغ از دنیا رفت و فرزندان، که سرمست به زرق و برق دنیا بودند، نصیحتهای پدر را فراموش کردند و حتی باهم سوگند خوردند که محصولات باغ را به فقرا ندهند. این کار ناشایسته خود را چنین توجیه کردند که ما عیال وار هستیم و محصول باغ و کشتزار باید
برای تامین زندگی خودمان باشد. مدتی گذشت تا فصل برداشت محصول فرا رسید. قرارگذاشتند تا هر روز صبح زود دور از دیدگان فقرا، میوه ها را بچینند و جمع کنند. نیازمندان طبق معمول هرساله به باغ سر میزدند،
ولی با دست خالی بر میگشتند. این وضع چندان ادامه نیافت. در نیمههای شب غضب خداوند برآنها وارد شد، صاعقهای مرگبار به باغ اصابت کرد و تمام درختان را سوزاند و جز مشتی زغال و خاکستر چیزی باقی نماند.
صبح زود که صاحبان باغ از همه جا بی خبر بودند، یکدیگر را صدا زدند تا به سوی باغ بروند. در مسیر، آهسته به همدیگر میگفتند:
مراقب باشید که امروز حتی یک فقیر هم به طرف باغ نیاید؛ اما وقتی به باغ رسیدند، از دیدن باغ سوختهشان به قدری مات و متحیر شدند که به هم گفتند: ما راه را گم کردهایم. آنها زمانی به خود آمدند و واقعه را فهمیدند،
که از کار خود پشیمان شده، به تسبیح خدا پرداختند و فریاد زدند: ای وای بر ما که ظغیانگر بودیم!
****
چو اندر گناهی، خدا را حذر به عاصی دهد نعمت بیشتر
خودآزمایی:
1. سنت املا و استدراج را اصطلاحا توضیح دهید؟
2. زیاد شدن نعمت های انسان دو حالت دارد، آنها را بیان کنید؟
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor