منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

خانه تکانی باورها!

فهرست مطالب

قدر خوبه كه هر از گاهي باورهايمان را يه مروري كنيم. بد نيست ادم چند وقت يه بار ذهنيات و تفكراتش رو خانه تكاني كنه. ما در مورد رفتار و افكارمون بيشتر از اونيكه فكر كنيم بر حسب عادت تصميم ميگيريم و عمل ميكنيم. براي چند لحظه بدون تعصب اين مطلب رو بخونيد


همانطور كه ميدانيم كليه تصميم گيري ها , رفتار و اعمال ادمها بر اساس يك الگوي ذهني صورت ميگيرد. فقط 10 دقيقه بشينيم تو يه جاي خلوت و تك تك طرز فكر ها و رفتارهايي كه بطور نا خود اگاه عادتمون هست مرور كنيم. ميدونيد چه اتفاقي ميافته؟


انسان به طور ذاتي بدون اينكه نياز به اقا بالا سري داشته باشه توانايي تشخيص خوب و بد رو داره. انیشتین می‌گفت: «آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند.»


استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید. »


 او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و. . . و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد. »


&l t;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto” dir=rtl class=MsoNormal align=justify> استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و…  اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم. آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است


 پس لازمه كه قبل از اينكه كسي متذكر ما بشه خودمان هر از گاهي به خانه تكاني ذهن و الگوهي نگرشي و تصميم گيري مان بپردازيم. خب منظوراز اين خانه تكاني چيه؟:


تو ادبياتمون بهش ميگن:


چشمها رو بايد شست. جور ديگر بايد ديد…


تو ادبيات عرفاني مون هم بهش ميگن:


بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم… فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو در اندازيم


<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto" dir=rtl class=MsoNormal align=justify&g t;با كلاسها هم بهش ميگن:


“مهندسي مجدد” يا “ري انجينيرينگ”:Re-Engineering


بزرگان هم بهش ميگن:


مراقب افكارت باش كه گفتارت ميشود، مراقب گفتارت باش كه رفتارت مي شود، مراقب رفتارت باش كه عادتت مي شود. مراقب عادتت باش كه شخصيتت مي شود و مراقب شخصيتت باش كه سرنوشتت مي شود. .


مذهبي ها هم بهش ميگن:


يك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت


 توي اين خانه تكاني دل و فكرو رفتار چه اتفاقاتي ميافته:


*بعضي هاش رو بايد تميز كرد و غبار زمان رو ازش دور كرد و خيلي محكم تر اوونها رو حفظ كرد بهش بها داد. چه باورهاي قشنگي داشتيم كه به مرور زمان , دود زندگي يكنواخت سياهي بهش نشسته و بايد با چاشني خاطره سر و ساماني بهشون داد و دوباره در رديف اول قفسه باورهامون قرار بديم. بعضي از اوون باورها رو كه اتفاقا از بس بهشون عادت كرديم خيلي هم دم دست قرار گرفتند و هميشه مزاحمي براي ديدن باورهاي قشنگمون هستند، بايد براي هميشه فراموش كرد و در زباله دان فراموشي قرار داد. اگر خوب به اين باورها دقت كنيم ميبينيم كه بسياري از رفتارهايمان در حقيقت انتقام از باورهايي است كه از انها بيزار هستيم. ولي از بس در درون نا خود اگاهمان به انها عادت كرديم وجود انرا فراموش كرده ايم.


جالب است كه در اين كنكاش متوجه رفتارهايي ميشويم كه به دليل انتقام از كسانيكه در حق ما ظلمي كرده اند و به انها دسترسي نداريم به طور ناخوداگاه از اطرافيانمان انتقام ميگيريم.! در صورتيكه آنها شايد خيلي هم ما را دوست داشته باشند ولي اين نفرت به قدري در درون ما نفوذ كرده كه علاقه انها را نه تنها درك نميكنيم بلكه به طريقي سعي در آزردن انها داريم.


ضم
نا اگر خوب دقت داشته باشيم با تفكراتي در درون خود مواجه ميشيم كه اتفاقا خيلي هم به كارمان امده و در برابر مشكلات زيادي از اونها استفاده كرديم ولي از بس كه هميشه در دسترسمون بوده قدرش رو ندونستيم و فراموشش كرديم و گذاشتيمش كنار. و حالا كه با مشكل مواجه ميشيم يادمون رفته كه چه ابزار خوبي رو كنار گذاشتيم و ميتونستيم ازش استفاده كنيم. حالا كه داريم افكارمون رو زير و رو ميكنيم خوبه كه دوباره اون باورها و ابزارها رو گرد گيري كنيم و ازشون استفاده كنيم.


 براي مورد چهارم يه مثال : مادر بله مادر. از كودكي هر وقت به مشكلي برخورد ميكرديم عادت داشتيم بريم پيش مادر و براش درددل كنيم و تا اوون ازمون دلجويي نميكرد ارووم نميشديم. كمي كه بزرگتر شديم اوون خودش با حس مادرانه اش مشكلات ما رو درك ميكرد و بدون اينكه بفهميم و به غرورمون بر بخوره سعي كرد مشكلمون رو حل كنه. حالا كه خيلي بزرگتر شديم ازش دور شديم به حدي كه نه اوون از گرفتاريمون با خبر ميشه و نه ما ميبينمش.


 http://atapourpsychology.blogfa.com

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید