ادامه از بخش اول، خدمات اسلام به ایران
بخشی از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران نوشته استاد مطهری
نظام فكری و اعتقادی
مقصود ، بيان افكار و عقائد مذهبی عامه مردم ايران در دوره مقارن ظهور اسلام است . ما فعلا در افكار و عقائد فلسفی آن عصر در ايران بحثی نداريم كه آيا اولا يك مكتب فلسفی مجزا از عقائد دينی و مذهبی در ايران ساسانی وجود داشته است يا نه ؟ و به فرض وجود ، چه نوع مكتبی بوده است ؟ زيرا بر فرض بگوييم مكتب يا مكاتبی فلسفی وجود داشته است و فلاسفهای به مفهوم واقعی كلمه در آن عصر وجود داشتهاند ، در روحيه عامه مردم تأثيری نداشته است . و ما برای اينكه افكار و عقائد عامه را بررسی كنيم بايد مذاهب و اديان آن عصر را بررسی نماييم
اسلام بدون شك يك نظام فكری و اعتقادی جديد به ايران داد . و همان طور كه قبلا ذكر كرديم مردم ايران بشكل بيسابقهای نظامات فكری و اعتقادی اسلام را پذيرفتند و افكار و معتقدات پيشين خود را دور ريختند . و اين پذيرش دفعی و فوری نبود ، تدريجی بود .
و مخصوصا بيشتر در دوره استقلال و قدرت
ايرانيان در مقابل اعراب صورت گرفت
اين بحث از اين جهت دلكش است كه از طرفی اسلام از يك امتياز خاص برخوردار است كه هيچ آيينی مانند آن اين اندازه نتوانسته است روح مردم مغلوب را تحت تاثير و نفوذ معنوی خود قرار دهد
گوستاولوبون در تاريخ تمدن اسلام و عرب میگويد : شريعت و آيين اسلام در اقوامی كه آن را قبول نموده تأثيری به سزا بخشيده است . در دنيا خيلی كمتر مذهبی پيدا شده كه به قدر اسلام در قلوب پيروانش نفوذ و اقتدار داشته بلكه غير از اسلام شايد مذهبی يافت نشود كه تا اين قدر حكومت و اقتدارش دوام كرده باشد ، چه ، قرآن كه مركز اصلی است اثرش در تمام افعال و عادات مسلمين از كلی و جزئی ظاهر و آشكار میباشد ” ( 1 )
و از طرف ديگر مردم ايران در ميان همه مللی كه اسلام را پذيرفتند از يك امتياز خاص برخوردارند و آن اينكه هيچ ملتی مانند ايران به اين سهولت نظام فكری پيشين خود را رها نكرد و آنچنان با جديت و عشق و علاقه در دل خود را به روی افكار و عقائد دين جديد باز نكرد و به قول ” دوزی ” مستشرق معروف : مهمترين قومی كه تغيير مذهب داد ايرانيان بودند ، زيرا آنها اسلام را نيرومند و استوار نمودند نه عرب ( 2 )
عليهذا بايد نظام فكری و يا نظامات فكری حاكم بر جامعه آن روز ايران را مورد بررسی قرار دهيم و با نظامات فكری و اعتقادی اسلام مقايسه كنيم تا معلوم شود اسلام از نظر نظامات فكری چه چيز از ايران گرفت و چه چيز به ايران داد ؟ برای اينكه به نظام فكری و اعتقادی آنروز پی ببريم بايد ببينيم ايران آنروز چه دين و چه مذهبی ، بلكه چه اديان و مذاهبی داشته است ؟
پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن اسلام و عرب ، چاپ چهارم ، صفحه . 552 ( 2 ) تاريخ ادبيات مستر براون ، جلد اول ، صفحه . 303</SPAN&g t;
در ايران ساسانی بر خلاف آنچه ابتدا به نظر میرسد تنها آيين زردشتی حكومت نمی كرده است . دين زردشت البته دين رسمی كشور بوده است ولی اديان ديگر كه به صورت اقليت بودهاند فراوان بوده ، خواه اديانی كه زردشت را پيغمبر میدانستهاند و نوعی انشعاب از دين زردشتی تلقی میشود و خواه اديانی كه هيچ گونه ارتباطی با دين زردشت نداشته و احيانا منكر پيامبری زردشت بودهاند
مرحوم سعيد نفيسی ، در جلد دوم تاريخ اجتماعی ايران ، در مقام توضيح سبب آشفتگی اوضاع در دوره ساسانيان ، مهمترين سبب را اختلافات مذهبی میداند و مدعی است كه اجحافات موبدان زردشتی عامل مهمی برای نارضايی و پيدايش انشعابات بوده است ، وی میگويد : . . . بنابر تشكيلات آن
زمان ، روحانيان كه موبدان و هربدان باشند اختيارات نامحدود داشتند و مخصوصا موبدان و پيشوای بزرگشان و ” موبدان موبد ” در دربار ساسانی مهمترين مقام را داشته و ايشان حق هر گونه تعبير و تفسير و جرح و تعديل و نقض و ابرام و ناسخ و منسوخ در احكام مدنی يعنی زناشويی وارث و مالكيت داشته اند ، و اندك اندك هر چه تمدن ساسانی بيشتر رسوخ میيافته بر
قدرت و اختيارشان بيشتر افزوده میشد . ناچار مردم ايران از فشار ايشان و تجاوزاتی كه به آنها میشد بيزارتر میشدند و میكوشيدند كه از زير بار گران اين ناملايمات خود را بيرون آورند .
ب
ه همين جهت در مقابل طريقه رسمی مزديسنی زرتشتی كه مذهب دولت و دربار بود و به آن ” بهدين ” میگفتند ، دو طريقه ديگر در ميان زرتشتيان پيدا شده بود : يكی طريقه زروانيان كه معتقد بودند اورمزد و اهريمن هر دو از موجود قديمتر و بالاتری به وجود آمده اند كه ” زروان اكرنو ” يعنی زمان بيكران نام داشته است ، و ديگر طريقه كيومرثيان كه معتقد بودند اهريمن وجود مستقلی نبوده بلكه زمانی كه اورمزد در كار خود شك كرده اهريمن از شك او پديد آمده است . زروانيان و كيومرثيان هر دو با زرتشتيان مزديسنی اختلاف شديد داشتند و بيشتر اين اختلاف جنبه دشمنی به خود میگرفته است و بيگانگان از آن بهره مند میشدهاند . .
پنج فرقه ديگر نيز در ايران بوده اند كه نه تنها با زرتشتيان و زروانيان و كيومرثيان اختلاف داشتهاند بلكه با خود نيز ناسازگار بودهاند : نخست يهود ايران بودند كه در زمان هخامنشيان در نتيجه تصرف بابل به دست كورش از اسارت رهايی يافته و گروهی از ايشان به ايران آمده و بيشتر در مغرب ايران يعنی خوزستان و اكباتان ساكن شده و در دوره ساسانيان بر شماره آنها افزوده شده بود و در داخله ايران پيش رفته و حتی در ناحيه اصفهان جمعيت كثيری از ايشان جمع شده بود
دوم نصارای ايران بودند كه در دوره اشكانی از همان آغاز دوره عيسويت عده ای از سكنه نواحی غربی ايران به دين ترسايان گرويده و كليساهای مخصوصا معتبر در نواحی شرقی و غربی فرات داير كرده و طريقه خاصی را كه بطريقه نسطوری معروف است پسنديده و بدان ايمان آورده بودند و كم كم در داخله ايران پيش رفته تا دورترين نواحی شمال شرقی ايران در ماوراء النهر رفته و از آنجا به چين هم رفته و طريقه نسطوری را با خود به چين برده بودند . .
سوم طريقه مانوی است كه در سال 228 ميلادی آشكار شده و به زودی در ايران پيشرفت بسيار كرده و چون طريقه بی پيرايهای بوده و مانويان كوشش عمده در تصفيه اخلاق و تزكيه نفس و طهارت ظاهر و باطن داشته و جنبه عرفانی و تجريد خاصی به طريقه خود میدادهاند و از ميان همه مذاهب قديم ، حس زيبايی پسندی و جمال پرستی و جستجوی رفاه و آسايش مادی و معنوی در آن بيشتر بوده است مردم ايران به سرعت فوق العاده بدان گرويدهاند و كسانی كه بدان ايمان آوردهاند عقيده راسخ بدان داشته اند و با همه سخت گيريها كه ساسانيان در برابر آن كرده اند نتوانستهاند آن را از ميان بردارند
چهارم طريقه مزدكی است كه در حدود سال 497 ميلادی در ايران اعلان شده و چون اطلاعاتی كه از آن به ما رسيده از كسانی است كه با آن مخالف بودهاند نمی توان به اين نكته اعتماد كرد كه مزدكيان طرفدار اشتراك زن و مال و حتی تقسيم دارايی و به اصطلاح اسلامی ” اباحی ”
بوده باشند ، و با آنكه مخصوصا خسرو نوشين روان منتهای سختگيری را با آنها كرده و همه را در جايی محاصره كرده و كشته است باز مزدكيان از ميان نرفته و در ايران پنهانی زندگی كردهاند . .
پنجم بودائيان كه در نواحی شمال شرقی ايران ، از يك طرف همسايه هندوستان و از طرف ديگر همسايه چين بودهاند و در ايران به آنها بدهی میگفتند چندين مركز عمده فراهم ساخته و مخصوصا در باميان و بلخ بتخانه های مجلل داشته اند و معبد معروف ” نوبهار ” بلخ كه در دوره های اسلامی آن را آتشكده و مركز دين زرتشت دانسته اند مهمترين معبد بودايی آن سرزمين بوده است و خانواده بر مكيان كه در دوره هارون الرشيد در تاريخ ايران مقام بسيار بلندی به دست آورده اند بازماندگان كسی بوده اند كه منصب او ” پر مكه ” يعنی متولی و سرپرست بتخانه نوبهار بوده است . .
مانويان و بودائيان شمال شرقی ايران بر خلاف ديگران ( زردشتيان ، مسيحيان ، يهوديان ) در حمله تازيان به ايران پايداری سخت كرده و بيش از بيست سال در دفاع از سرزمين خود جنگيده و آن را در برابر تازيان پاسبانی كرده اند ( 1 )
نام يهود و نصاری آمده است ( 1 )
همه كسانی كه راجع به مذاهب ايران ساسانی بحث كردهاند وجود و شيوع مذاهب فوق الذكر را در ايران ياد كردهاند كريستن سن محقق معروف دانماركی در كتاب محققانه خود : ” ايران در زمان ساسانيان ” مكرر به مذاهبی كه در بالا ذكر كرديم اشاره كرده است . وی در مقدمه كتاب خود اشاره به مذاهب قديم ايران میكند و در متن كتاب فصلهايی تحت عناوين ” آيين زردشتی دين رسمی كشور ” ، ” مانی و كيش او ” ، ” عيسويان ايران ” و ” نهضت مزدكيه ” میآورد و به تفصيل بحث میكند در كتاب تمدن ايرانی تأليف جمعی از خاور شناسان ترجمه دكتر عيسی بهنام نيز مكرر در اين باره بحث شده است ، طالبين میتوانند به اين كتابها و كتابهای ديگر در اين موضوع مراجعه نمايند
نكته جالب اين است كه مذهب زردشتی در عهد ساسانيان با اينكه مذهب رسمی كشور بود و دولت ساسانی و تشكيلات عظيم روحانی آن عصر حامی و پشتيبان و مدافع سرسخت و بی گذشت آن بودند ، نتوانست اكثريت قاطعی در ايران به وجود آورد ، نه تنها مسيحيت ، حتی يهوديت و بودايی رقيبهای سرسختی برايش به شمار میرفتند و مخصوصا مسيحيت در< ;/SPAN> حال پيشروی بود
اديان و مذاهب ديگری از داخل ايران و در ميان نژاد آريا از قبيل مانوی و مزدكی نشأت میگرفت و سخت در حال پيشروی و كاستن از پيروان زردشتی بود
در همه تاريخ چند هزار ساله اين كشور ، تنها اسلام است كه تدريجا اكثريت قاطعی به دست آورد ، و مذهبها و مسلكهايی از قبيل مانوی و مزدكی را پس از دو سه قرن به كلی ريشه كن ساخت ، بساط بودايی گری را در مشرق ايران و در افغانستان برچيد و مسيحيت و يهوديت و زردشتی گری را در اقليت ناچيزی قرار داد
ساسانيان سياست كشورداری خود را بر اساس مذهب نهادند .
پاورقی : ( 1 ) همان كتاب ، صفحه . 24
اردشير بابكان سر سلسله ساسانيان . خود از يك خاندان روحانی بود كه به سلطنت رسيد ، اردشير از يك طرف به خاطر علائق مذهبی و از طرف ديگر به خاطر سياست كشورداری كه نيازمند به يك مبنای اعتقادی بود به احياء و اشاعه و تحكيم مذهب زردشتی پرداخت . وی دستور داد كتاب مقدس زردشتيان : ” اوستا ” را تدوين كنند و مرتب سازند ، تشكيلات منظم روحانی به وجود آورد و در نتيجه روحانيان زردشتی صاحب قدرت فوق العاده شدند
آقای دكتر محمد معين در كتاب ” مزديسنا و ادب پارسی ” میگويد : پس از انقراض سلسله اشكانی ، نوبت پادشاهی به اردشير بابكان ( 226 – 241 ميلادی ) سر دودمان ساسانی رسيد ، ظهور وی ديباچه كتاب سعادت ايران به شمار میرود . ملت ايران از پرتو كوششهای او رونقی مخصوص يافت ! اين پادشاه اساس سلطنت خويش و اخلاف را بر آيين ” مزديسنا ” بنياد نهاد وی علاقه به دين را به ارث برده بود : ساسان پدر بزرگش در استخر متولی معبد ناهيد ( آناهيت ) بود . از اينرو اردشير با همتی مخصوص در احيای آيين باستانی كوشيد . در روی سكه ها آتشكده به عنوان علامت ملی معرفی گرديد . او خود را در كتيبه ها ” مزديسنا ” يعنی ستاينده مزدا خوانده آنچه مورخان در خصوص دينداری و ارتباط پادشاهی با روحانيت بدو نسبت داده اند فردوسی در شاهنامه ضمن اندرزهای وی به پسرش شاپور تلخيص كرده گويد :
چنان دين و دولت به يكديگرند تو گويی كه در زير يك چادرند
نه بی تخت شاهی ، بود دين به پای نه بی دين بود شهرياری به جای
خواند و وی را فرمود تا ” اوستا ” را مرتب سازد ( 1 )
آقای دكتر معين سپس چنين میگويد : بطور كلی عهد ساسانيان بزرگترين دوره رونق آيين مزديسنا بود روحانيت زردشتی در اين عصر به كمال اقتدار رسيد چنانكه گاهی موبدان و اشراف ضد شاه متحد میشدند . نفوذ موبدان در جامعه
به حدی مسلم بود كه حتی در زندگانی فردی شهريان ( شهرياران ، ظ ) نيز دخالت میكردند تقريبا همه مسائل میبايست توسط همين طبقه قطع و فصل شود . آنگاه از كريستن سن ايران شناس معروف و معتبر چنين نقل میكند : نفوذ موبدان فقط بر پايه قدرت روحانی ايشان و همچنين داوريهای عرفی كه از طرف دولت موافقت شده بود ، و نيز قدرت آنان در تبرك بخشيدن ولادتها ، ازدواجها و غيره . . . و اقدام به تطهير و قربانيها متكی نبود ، بلكه دارا بودن املاك ارضی و منابع سرشاری كه از طريق جرايم دينی و عشريه و صدقات و هدايا وصول میشد مؤيد نفوذ آنان بود . بعلاوه ، روحانيت زرتشتی دارای نوعی استقلال وسيع بود و میتوان گفت كه موبدان تقريبا دولتی در ميان دولت ايجاد كرده بودند ( 2 )
آيين زرتشتی دين رسمی كشور
ساسانيان چون سياست كشور را بر اساس مذهب نهاده بودند و آيين زرتشتی را مذهب رسمی اعلام كردند و به روحانيون زرتشتی قدرت فوق العاده دادند ، با پيروان ساير مذاهب غالبا حسن سلوك نداشتند و احيانا تحت تأثير روحانيون زرتشتی مردم را مجبور به ترك مذهب خود و پيروی از مذهب زرتشتی میكردند و اين مذهب را با زور شمشير به مردم تحميل مینمودند
پاورقی : ( 1 ) مزديسنا و ادب پارسی ، چاپ دوم ، صفحه . 9 ( 2 ) مزديسنا و ادب پارسی ، چاپ دوم ، صفحه 11 و 12 ايضا رجوع شود به كريستن سن ، ايران در زمان ساسانيان ، ترجمه رشيد يا سمی ، صفحه 138
كريستن سن میگويد : روحانيان زردشتی بسيار متعصب بودند ، و هيچ ديانتی را در داخل كشور تجويز نمی كردند ، ليكن اين تعصب بيشتر مبتنی بر علل سياسی بود ، دين زردشت ديانت تبليغی نبود و رؤساء آن داعيه نجات و رستگاری كليه ابناء بشر را نداشتند ، اما در داخل كشور مدعی تسلط تام و مطلق بودند ، پيروان ساير ديانات را كه رعيت ايران به شمار میآمدند محل اطمينان قرار نمی دادند . خاصه اگر همكيشان آنها در يكی از ممالك خارجه دارای عظمتی بودند ( 1 )
سعيد نفيسی میگويد : مهمترين سبب آشفتگی اوضاع ايران در دوره ساسانيان اين بوده است كه پيش از پادشاهی اين خاندان ، همه مردم ايران پيرو دين زردشت نبودند و اردشير بابكان چون موبد زاده بود و به ياری روحانيان دين زردشت به سلطنت رسيد به هر وسيله كه بود دين نياكان خود را در ايران انتشار داد و چون پايه تخت ساسانيان بر پشتيبانی موبدان قرار گرفت از آغاز ، روحانيان نيروی بسياری در ايران يافتند و مقتدرترين طبقه ايران را تشكيل دادند و حتی بر پادشاهان برتری يافتند ، چنانكه پس از مرگ هر پادشاهی تا از ميان كسانی كه حق سلطنت داشتند كسی را بر نمی گزيدند و به دست خود تاج بر سرش نمی گذاشتند به پادشاهی نمی رسيد .
پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، ترجمه رشيد ياسمی ، صفحه . 290
به همين جهت است كه از ميان پادشاهان اين سلسله تنها اردشير بابكان پسرش شاپور را به وليعهدی برگزيده است و ديگران هيچيك جانشين خود را اختيار نكرده و وليعهد نداشتهاند . زيرا اگر پس از مرگشان ” موبدان موبد ” به پادشاهی وی تن در نمیداد به سلطنت نمیرسيد در تمام اين دوره پادشاهان همه دست نشانده ” موبدان موبد ” بودند و هر يك از ايشان كه فرمانبردار نبود دچار مخالفت موبدان میشد و او را بد نام میكردند ، چنانكه يزدگرد دوم كه با ترسايان بدرفتاری نكرد و به دستور موبدان به كشتار ايشان تن در نداد او را ” بزهكار ” و ” بزهگر ” ناميدند و همين كلمه است كه تازيان ” اثيم ” ترجمه كردند و وی پس از هشت سال پادشاهی ناچار شد مانند پدران خود با ترسايان ايران بدرفتاری كند ( 1 )
ايضا م
یگويد : در ارمنستان كه از زمان تشكيل دولت ” ماد ” چه در دوره هخامنشی و چه در دوره اشكانی و ساسانی هميشه از ايالات مسلم ايران بوده و مدتهای مديد شاهزادگان اشكانی در آنجا پادشاهی كردهاند ، ساسانيان سياست خشنی پيش گرفته بودند و به زور شمشير میخواستند دين زرتشتی را در آنجا رواج دهند
پاورقی : ( 1 ) تاريخ اجتماعی ايران ، جلد دوم ، صفحه . 19
ارمنيان در نتيجه همين خونريزيها قرنها پايداری و لجاجت كرده نخست در مذهب بت پرستی خود پا فشرده و سپس در حدود سال 302 ميلادی اندك اندك بنای گرويدن به دين عيسوی را گذاشتند و طريقه مخصوصی اختيار كردند كه به كليسای ارمنی معروف است ، و در نتيجه همين اختلاف مذهبی در تمام دوره ساسانيان كشمكش بر سر ارمنستان در ميان ايران و روم باقی بود ، و اين اختلاف نيز نه تنها ايران را در برابر امپراتوران رم و بيزنتيه يا بوزنتيه ( بيزانس ) و رومية الصغری يا روم غربی و شرقی ضعيف میكرد ، بلكه كار بيگانگان ديگر و از آن جمله تازيانی را كه به ايران حمله بردند آسان كرد ( 1 )
ايضا میگويد : از كريتر ، موبدان موبد زمان شاپور اول كه پس از او نيز مدتی بر سر كار بوده سه كتيبه در نقش رجب و سر مشهد و كعبه زردشت باقی است و جزئيات اقداماتی را كه به زور شمشير برای انتشار دين زرتشت در نواحی مختلف به كار برده است بيان می كند ( 2 )
در كتا
ب ” تمدن ايرانی ” فصل پنجم درباره كتيبه موبد سابق الذكر چنين می نويسد : در سال 1939 ميلادی در نقش رستم ، نزديك تخت جمشيد ، هيئت حفاری بنگاه خاوری شيكاگو ، در سمت مشرق بنايی كه ” كعبه زرتشت ” نام دارد ، كتيبه طويلی به دست آورد كه در آن موبد ” كريتر ” شرح میدهد كه چگونه از 242 تا 293 بعد از ميلاد كم كم رياست روحانيون مذهب زرتشت را اشغال كرده است . يكی از اين كتيبه ها ح
كايت میكند كه چگونه عده ای از مبلغان مذاهب خارجی ( 3 ) را كه ماندن آنها در ايران صلاح نبود از اين كشور بيرون كردند مانند يهوديها ، ” سمناها ” يا رهبانان بودايی ، برهماييها ، ناصريها ، مسيحيان ، ” موكتكاها ” يا نجات يافته گان ( كه احتمالا از هنديها بوده اند ) و بالاخره زنديقها يعنی پيروان مانی ( 4 )
پاورقی : ( 1 ) همان كتاب ، صفحه 21 ايضا رجوع شود به كريستن سن ، ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 308 ( 2 ) همان كتاب ، صفحه . 27 ( 3 ) يعنی مذهب غير رسمی و غير دولتی آن وقت . ( 4 ) تمدن ايرانی ، به قلم جمعی از خاورشناسان ، ترجمه دكتر بهنام ، صفحه . 178
البته همه دوره ساسانی از نظر سختگيريهای مذهبی يكسان نبوده است ، همچنانكه قدرت روحانيون زردشتی همه وقت يكسان نبوده و همه سلاطين ايران تحت نفوذ مطلق آنان نبودهاند شاپور اول ، يزدگرد اول ، خسرو انوشيروان لااقل در قسمتی از دوران زمامداری خود روش نسبه آزاد منشانهای نسبت به اتباع ساير مذاهب داشتهاند .
در كتاب ” تمدن ايرانی ” مقاله ” وضع مذهب در ايران غربی در زمان ساسانيان ” پس از نقل كتيبه موبد ” كريتر ” و سختگيريهايی كه در زمان او میشده است ، میگويد : از طرف ديگر وقايع نگار ارمنی ” اليزه و ارداپت ” از دستخطی ياد میكند كه مربوط به شاپور است و در آن امر داده شده كه مغها و يهوديها و پيروان مانی و طرفداران تمام مذاهب ديگر را در هر نقطه از ايران كه باشند آزاد بگذارند و مانع انجام مراسم مذهبی آنها نگردند كتيبه اول مربوط به آزاری است كه در زمان پادشاهی بهرام دوم بين 277 و 293 ميلادی نسبت به اقليتها انجام گرفته و دستور دوم راجع به آزادی مذاهب است كه افتخار آنرا بايد به شاپور اول ( 242 – 273 ) نسبت داد ( 1 )
كريستن سن در فصل ششم كتاب خويش كه راجع به عيسويان ايران بحث میكند وضع كلی عيسويان را در آن عهد چنين شرح میدهد
برای توضيح روابط بين عيسويت و ديانت رسمی ايران در قرون چهارم و پنجم به ذكر عباراتی چند از ” زاخو ” مبادرت میورزيم : عيسويت در عهد ساسانی هميشه حتی در سختترين دوره های زجر و تعدی ، مجاز بوده است . اگر چه گاهی بعضی مجامع عيسوی در شهرها و دهات دستخوش آزار عمال ايرانی میشدهاند .
پاورقی : ( 1 ) تمدن ايرانی ، صفحه 178 – . 179
عيسويان اصول دينی خود را در انجمنهايی كه در سنوات 410 و 420 در پايتخت كشور ايران تشكيل يافت با حضور دو نفر نماينده دولت امپراطوری بيزانس برقرار نمودند كه يكی ” ماروثا ” اسقف ميافارقين بود و ديگر ” آكاس ” اسقف آميدا . ” فرعت ” خطب و مواعظ خود را در سختترين ايام جور و تعدی ، كه نسبت به عيسويان در زمان شاهپور دوم جاری بود ، نوشته است و معذلك اثری در اين رسالات ديده نمیشود حاكی از اينكه اجرای مراسم ديانت عيسوی در آن عهد به طور عادی و بدون مانع جريان نداشته باشد . فشار هميشه متوجه علمای دين مسيح بوده اما هيچ گفته نشده است كه عامه مسيحيان را زجر يا مجبور به ارتداد نموده باشند ظاهرا عيسويان چه در كشور ايران ، چه در دولت امپراطوری روم ، در روابط حقوقی بين خود تابع قانون سريانی و رومی بودند كه ظاهرا آن را با عرف محل وفق میدادهاند كشتارهای بزرگ ندرتا اتفاق میافتاد و غالبا عيسويان میتوانستند به آرامی تحت هدايت معنوی جاثليقان و اسقفان خود زيست كنند ( 1 )
بطور كلی مذهب مسيح به عنوان يك اقليت مذهبی آزاد بوده است و در عين حال مكرر از آزار مسيحيان در فواصل مختلف تاريخ ياد ميشود ، و ظاهرا بيشتر ريشه سياسی داشته است يعنی اقليت مسيحی ايران غالبا در كشمكشهای ايران و امپراطوری روم به حكم وابستگی مذهبی جانب هم مذهبان خود را نگاه میداشتهاند و به همين جهت مورد خشم سلاطين ايران قرار میگرفتهاند<SPAN dir=ltr&g t;
كريستن سن درباره يزد گرد اول میگويد :
پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 321
. . . مسالمتی كه يزدگرد اول در روابط خود با عيسويان اظهار میكرد بلاشك معلول جهات سياسی بود ، زيرا با استوار كردن بنيان صلح ايران و روم میتوانست مساعی جميله در تحكيم اقتدار سلطنت خويش به كار برد ولی علاوه بر اين ضرورت سياسی میتوان گفت كه طبعا يزد گرد مايل به مسامحه در امور ديانتی بوده است ( 1 )
درباره خسرو انوشيروان میگويد : خسرو با روحانيان زردشتی متحد شد تا مزدكيان را چاره كند ، لكن نه طبقه روحانيان و نه طبقه اشراف در عهد او به قدرت سابق خود دست نمیيافتند
خسرو اول ، بلاشك زردشتی بوده و از ساير پادشاهان ساسانی اين امتياز را دارد كه در مسائل مذهبی جمود و تعصب نداشته و نسبت به عقائد مختلفه دينی و مذاهب فلسفی وسعت مشربی نشان میداده است ، عيسويان را در مؤسسات عام المنفعه استخدام میكرد و در اين كا
ر ترديدی به خويش راه نمیداد ( 2 )
پاورقی : ( 1 ) همان كتاب ، صفحه . 295 ( 2 ) همان كتاب ، صفحه . 447
ghadeer.org