رسول الله(صلى الله عليه و آله) براى خواب و استراحت خويش نيز برنامه خاصى داشت و از اصول و ضوابط ويژه اى پيروى مى كرد. پيامبر گرامى اسلام به پهلوى راست مى خوابيد و دست راست خويش را زير گونه راست خويش مى نهاد و مى فرمود:
«آفريدگارا! مرا روزى كه بندگانت را بر مى انگيزانى، از عذابت (در امان) نگه دار(116)».
به طور معمول در آغاز شب مى خفت و در فرجام آن بر مى خواست. گاه براى انجام دادن كار مردم، شب زود نمى خوابيد. چون مى خفت، بيدارش نمى كردند تا خود بيدار مى شد. هنگام خفتن، دست راست را زير گونه راست مى نهاد(117) و هر گاه از خواب بر مى خاست، پروردگار را سجده مى كرد(118).
مردمان را از خوابيدن بر پشت بام بدون نرده يا ديواره باز مى داشت (119). ارتفاع مناسب ديوار را يك ذراع و يك وجب مى دانست و مى فرمود:
كسى كه بر پشت بام بى ديواره بخوابد و ناگوارى بر او رخ دهد، تنها خودش را سرزنش كند(120).
توجه به بهداشت فردى، جايگاهى بس مهم در زندگى حضرت داشت. ايشان به درستى آموزه هاى دينى را در زندگى فردى به كار مى بست و بدين گونه ديگران را به اجراى اين توصيه ها فرا مى خواند.
پيامبر وقت خواب، مسواك را بر بالين خود مى نهاد و چون بر مى خاست، اول مسواك مى كرد و مى فرمود:
چنان به مسواك كردن ماءمور شدم كه بيم داشتم بر من واجب شده باشد(121).
اميرمؤمنان على (عليه السلام) درباره بستر خواب ايشان، فرمود:
بستر رسول خدا يك عبا بود و بالش او چرمى پر شده از برگ خرما(122).
پيامبر گاهى روى بوريايى بدون هيچ زيرانداز ديگرى مى خفت و پيش از خواب مسواك مى كرد. چون به بستر مى رفت، بر پهلوى راست مى خوابيد. دست راست را زير گونه راست قرار مى داد و آيه الكرسى و دعا مى خواند. از جمله اين دعاها اين بود:
بسم الله اموت و احيى و الى الله المصير اللهم آمن روعتى و استر عورتى و ادعنى اءمانتى (123).
به نام خدا مى ميرم و زنده مى شوم و بازگشت به سوى خداست. بار خدايا! هراسم را تسكين ده و امنيتم بخش و عورتم را پوشيده بدار و امانتم را بپرداز.
حضرت على (عليه السلام) درباره نوع رخت خواب ايشان مى فرمايد:
كان له فراش من اءدم حشوه ليف و كانت له عباءة تفرش له حيثما انتقل و تثنى ثنتين و كان كثيرا ما يتوسد و ساده له من اءدم حشوها ليف و يجلس عليها… و كان ينام على الحصير ليس تحته شى ء غيره (124).
رختخواب ايشان پوستى بود كه در داخل آن از ليفه و پوشال خرما پر شده بود. بالش او نيز چنين بود. زيرانداز او يك عبا بود كه گاهى هم آن را دولا مى كرد و بر آن مى نشست. بيشتر موارد بر حصيرى مى خوابيد كه زيرش چيزى جز آن نبود.
پی نوشتها:< ;/P>
116- اصول كافى، ج 3، ص 323.
117- جامع الصغير، ج 2، ص 312.
118- بحار الانوار، ج 16، ص 253.
119- اصول كافى، ج 6، ص 53.
120- همان، ص 520.
121- بحار الانوار، ج 16، ص 229.
122- صدوق، امالى، ص 297.
123- موسوى گرمارودى، سيماى آفتاب، ص 40.
124- مكارم الاخلاق، ص 38.
www.sibtayn.com