جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
از این طرف اومدی: 
داستان معراج پیامبرصلی الله علیه و آله/قسمت دهم

داستان معراج پیامبرصلی الله علیه و آله/قسمت دهم

فهرست مطالب

مقام علی علیه السلام


بعد از مشاهده ي درخت طوبي و ميوه چيني از آن درخت بهشتي، گردش و سير پيامبر در بهشت ادامه مي يابد.


درختان بهشتي، اگر چه همگي زيبا و شگفت انگيز هستند و هر چند که شادابي و طراوت و ميوه هاي اين درختان، مي تواند سالهاي سال، نگاه را مجذوب تماشاي خودش بنمايد، اما در ميان همين درختان سرسبز و پر طراوت، درختاني برتر و زيباتر ديده مي شدند.


درخت بعدي، درخت سدره المنتهي نام داشت و پيامبر از آن درخت نيز عبور کرد.


سدره المنتهي، چنان عظيم و شگفت انگيز مي نماياند و بر شاخه هاي رنگارنگش، انواع و اقسام ميوه هاي بهشتي وجود داشت …


 زماني اندک که گذشت، وقتي رسول خدا به پشت سرش نگه کرد، جبرئيل را ديد که ايستاده بود و با او نمي آمد.


پيامبر پرسيد:


– آيا در چنين جايي مرا تنها مي گذاري؟!


جبرئيل گفت:


– تو پيش برو. به خدا سوگند، اکنون به جايي رسيده اي که هيچ آفريده اي از آفريدگان پروردگار به آنجا نرسيده است و بعد از اين هم، نخواهد رسيد.


آنجا، داراي نزديکترين فاصله با پروردگار بود؛ جايي که جبرئيل از نزديک شدن و جلو رفتن بيش از آن، هراس داشت؛ زيرا اگر قدمي بر مي داشت و ذره اي جلوتر مي رفت، بال و پرش مي سوخت و آتش مي گرفت.


در اين هنگام، از سوي خداوند صدايي به گوش پيامبر رسيد:


– محمد!


پيامبر عرض کرد:


– بلي اي پروردگارم!


خداوند فرمود:


– فرشتگان آسماني در چه چيز مشاجره مي کنند؟


پيامبر عرض کرد:


– خدايا! تو پاک و منزهي. من نيز علم و دانشي غير از آنچه خودت به من آموخته اي ندارم.


خداوند، اراده فرمود تا اثري از جلال و قدرتش بر سينه ي رسولش تجلي يابد، و پيامبر سوزشي را در ميان دو کتف خويش احساس کرد.


بعد از آن، رسول خدا ديد که تمام اسرار و علوم براي او مسخر گشته است و هيچ چيز از گذشته و آينده ي جهان و علوم و دانشها بر او پنهان نيست.


بعد از اين واقعه، خداوند پرسش خويش را تکرار کرد:


– اهل آسمانها در چه چيز مشاجره دارند؟


– در درجات و کفارات و حسنات.


خداوند فرمود:


– اي محمد! وقتي نبوت تو پايان يافت و روزي تو به پايان رسيد، چه کسي را براي جانشيني خويش در نظر گرفته اي؟


پيامبر عرض کرد:


– همه ي خلق را آزمايش کرده ام و کسي را مطيع تر از علي براي خود نيافتم.


خداوند فرمود:


– اي محمد! بعد از تو، او (علي) مطيع تر از همه ي خلق، نسبت به فرمان من است.


 پيامبر عرض کرد:


– پروردگارا! تمامي خلق را آزمودم و کسي را نسبت به خودم علاقه مندتر از علي نيافتم.


خداوند، به پذيرش کلام پيامبر خويش، گفت:


– او، نسبت به من هم چنين است. اي محمد! علي را بشارت بده به اينکه آيت هدايت و پيشواي اولياي من و نوري براي فرمانبرانم و کلمه ي باقيه اي است که پرهيزکاران را به پذيرفتن آن دستور داده ام. اي محمد! هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.


سپس، خداوند به تأييد بيشتر علي فرمود:


– من، او را به خصايصي اختصاص داده ام که هيچ کس را به آن خصايص اختصاص نداده ام


پيامبر عرض کرد:


– خدايا! او برادر و وصي، وزير و وارث من است.


خداوند فرمود:


– اين، امري است که اراده ي من بر آن تعلق گرفته و او بايد مبتلا شود. مردم نيز، به وسيله ي او امتحان مي شوند …


در اين هنگام، ندايي از جانب پروردگار به گوش پيامبر رسيد.اين ندا، آيه اي از قرآن بود: «رسول، به آنچه خداوند بر او نازل کرد، ايمان آورده است.»


پيامبر از قول خودش و امتش، آيه ي بعدي را به خداوند عرض مي کند: «مؤمنان ني
ز به خدا و فرشتگانش و کتابهاي آسماني و پيامبران خدا ايمان آوردند و گفتند: ما بين هيچ کدام از پيامبران خدا فرق نمي گذاريم. (و همه يکزبان و يکدل در قول و عمل اظهار کردند،) ما فرمان خدا را شنيديم و اطاعت کرديم. پروردگارا! ما را بيامرز که مي دانيم به سوي تو باز خواهيم گشت!»


خداوند فرمود: «خداوند، بر هيچ کس تکليف و وظيفه اي نمي گذارد؛ مگر به قدر توانايي او. (و در روز پاداش) نيکي هر کس به سود او و بديهايش به زيان او خواهد بود.»


پيامبر عرض کرد: «خدايا! ما را به خاطر خطاها و فراموشي هايمان مؤاخذه نکن!»


پروردگار فرمود: «مؤاخذه نمي کنم.»<o:p&g t;


پيامبر عرض کرد: «خدايا! تکليف سنگين و طاقت فرسايي را که بر مردم روزگار پيشين نهادي، بر ما نگذار!»


پروردگار فرمود: «نه؛ تحميل نمي کنم.»


پيامبر عرض کرد: «پروردگارا! تکليف سنگيني را که از طاقت ما بيرون باشد، بر دوش ما نگذار و گناه ما را عفو کن. خدايا يار و ياور ما تو هستي و به ما نيروي غلبه بر کافران عطا فرما!»


خداوند فرمود: «اينها را که طلبيدي، به تو و امتت دادم.»


پيامبر گفت: «خدايا! تو به امت پيامبران گذشته عمري طولاني عطا کرده بودي؛ به گونه اي که گاهي يک نفر از آنها در ميدان جنگ، قريب به هزار ماه در راه تو جهاد مي کرد؛ اما عمر امت من کوتاه است و از اينگونه عبادات محروم هستند.»


از سوي خداوند به او خطاب شد: «اي محمد! من يک شب را براي امت تو قرار دادن که عبادت در آن يک شب، از هزار ماه جهاد و عبادت بهتر است و آن شب، شب قدر است؛ شب قدر از هزار ماه، بالاتر است.»


در آن لحظات، پيامبر اسلام داراي چه مرتبه و فضيلتي بود که خداوند باران رحمت و بخشايش خويش را اينگونه بر او فرو مي ريخت؟!


بي گمان، هيچ مهماني در درگاه پروردگار، گرامي تر از رسول خدا در وقتي که تقاضاهاي خويش را مطرح مي کرد، نبود


سپس پيامبر (ص) عرض کرد: «پروردگارا! تو به انبياي خويش فضايلي کرامت کرده اي؛ به من نيز، عطيه اي کرامت نما!»


خداوند فرمود: «به تو نيز بسياري چيزها داده ام که در ميان آنها کلماتي وجود دا
رد. اين کلمات، عطيه اي است که در زير عرشم نوشته شده است:


لا حَولَ وَ لا قُوهَ اِلّا بِالله؛


و …


در آن لحظه، فرشتگان نيز کلامي به پيامبر آموختند تا در هر صبح و شب، آن را تکرار نمايد: «خدايا! اگر ظلم مي کنم، دلگرم به عفو توأم و اگر گناه مي کنم، پناهنده به مغفرت تو هستم. خدايا! ذلت من، از دلگرمي به عفو توست، و فقرم پناهنده ي به غناي توست …»


سپس، صداي آشنايي به گوش پيامبر رسيد؛ صداي اذان.


فرشته اي که تا قبل از آن کسي او را در آسمان نديده بود، اذان مي گفت.


بعد از تمام شدن اذان، در همان آسمان، رسول خدا بر فرشتگان امامت کرده و نماز جماعت برگزار شد.


اين دومين نماز جماعتي بود، که در سفر معراج به امامت پيام
بر به جا آورده شد


ادامه در قسمت یازدهم …


www.ashoora.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید