جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
از این طرف اومدی: 

دوست دارم گمنام باشم

فهرست مطالب

 دوست دارم گمنام باشم!









جلوه‌هايي از محبت شهدا به حضرت زهرا عليها سلام


سيد علي حسيني


سلام بر شهيدان؛ آنان که به عشق مادر شهيدان، حضرت زهرا عليها سلام، با شجاعتي حيدرگونه مي‌جنگيدند و در لحظه‌هاي خون و آتش به ياد آن ياس پرپر، شوق شهادت در دل آنان شعله‌ور مي‌شد. آسمانياني که راه و رسم ياري امام زمانf و نايب بر حقش را از سيرة عملي حضرت زهرا عليها سلام، که شهيدة راه ولايت بود، آموختند و در اين راه از هيچ تلاشي دريغ نکردند. كساني كه زندگي‌شان سرشار از جلوه‌هاي محبت و عشق  به حضرت زهرا عليها سلام بود كه به برخي از اين جلوه‌ها اشاره مي‌شود.


قبر مخفي


بسياري از شهدا، که محبت حضرت زهرا عليها سلام در وجودشان شعله‌ور شده بود، آرزو داشتند بعد از شهادتشان گمنام باشند و محل دفنشان، مانند آن قبر بي‌نشان، مخفي بماند. بسياري از شهدا به اين آرزو رسيدند؛ هر چند جسم پاكشان بي‌نشان ماند ولي ياد و نام‌شان براي تمام عاشقان به ياد ماندني شد. از پدر شهيد عباس سلطاني نقل شده است: «وقتي عباس براي آخرين بار به مرخصي آمد حال و هواي ديگري داشت و با چشماني اشک‌بار گفت: دوست دارم گمنام باشم. دلم مي‌خواهد قبرم مثل حضرت زهرا مخفي باشد.» و سرانجام به آرزوش رسيد و روح پاكش آسماني شد.


به رنگ ياس


بسياري از شهيدان علاقه داشتند که شيوة شهادتشان نيز رنگ و بويي از شهادت مظلومانة حضرت زهرا عليها سلام داشته باشد و سينه و پهلوي آنان آماج تيرهاي دشمن قرار بگيرد تا در دفاع از حريم ولايت، مقداري همرنگ شهيدة راه ولايت شوند؛ شهدايي چون مصطفي زواره‌اي که هنگام وضو گرفتن، خمپاره‌اي به پهلوي او اصابت کرد. يا فرماندة گردان «يا زهرا» از لشکر 14 امام حسين عليه السلام که آرزويش اين بود
مانند حضرت زهرا شهيد شود و بر روي قبرش بنويسند «يا زهرا عليها سلام». يكي از هم‌رزمانش مي‌گويد: «خمپاره‌اي خورده بود به سنگرش. وقتي رفتيم سراغش ديديم که ترکش خمپاره به پهلو و بازوي او خورده و عاشقانه پرکشيده است.»


بسياري از شهيدان، مانند شهيد حجت‌الاسلام عبدالله ميثمي، آرزو داشتند در شب شهادت حضرت زهرا عليها سلام شهيد شوند و به آرزوي خود رسيدند.


نشانه‌اي براي عروج


 


 


بسياري از شهدا براي اين که شهادت نصيب‌شان شود همواره متوسل به حضرتش مي‌شدند. شهيداني چون  سردار محمد اسلامي‌نسب، که ارادت خاصي هم به حضرت زهرا عليها سلام داشت، در عمليات کربلاي چهار چون مطمئن بود شهيد مي‌شود با حالت گرية عاشقانه به هم‌رزمش گفته بود که محال است اين خانم من را شرمنده کند و بعد از برخي سفارش‌ها آخرين خدا حافظي را با هم‌رزمش کرد و به آرزويش رسيد.


عشق و محبت به حضرت زهرا در بسياري از کارهاي شهدا موج مي‌زد. حتي دوست داشتند پرچم‌هايي که مي‌خواهند به دست بگيرند، «يا فاطمه الزهرا عليها سلام» روي آن نوشته شده باشد و يا سربندهايي که مزين به اين نام مبارک بود را بيشتر انتخاب مي‌كردند. وقتي شهيد محمد ابراهيميان در شب عمليات همة پيشاني‌بندها را ريخته بود و به دنبال سربند يا فاطمه الزهرا مي‌گشت هم‌رزمانش به او ‌گفتند: «از اين همه سر بند يکي را بردار. مگر چه فرقي دارند؟» گفت: «دوست دارم در لحظات آخر مادرم زهرا عليها سلام بيايد بالاي سرم و مادري کند.»


 


منبع:aman.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید