راه فراغت دل (2)
تحصیل علم و دانايی لازم است، اما به تنهایی کافی نیست. آن چه ما را به سعادت میرساند، عمل عالمانه است. در مباحث اخلاقی نیز تنها شنیدن و یاد گ
رفتن کافی نیست، بلکه باید سعی کنیم تا به آن چه فرا گرفته ایم، عمل کنیم. برای این کار باید از نکات کوچکتر شروع کنیم و در طول روز به آن حساسیت نشان دهیم. و گرنه مانند کسی خواهیم بود که فقط میداند که بیمار است و برای درمان خود اقدامی نمیکند. پس بیاییم عمل کنیم، چرا که به عمل کار برآید. تمرین کنیم؛ تمرین، انسان را میسازد و آمادهي مراحل بعدی و کارهای بزرگتر میکند.
فراغت وقت
حضرت امام. دربارهي فراغت قلب در نماز و عبادت فرموده است: «انسان باید به خداوند دل بدهد و این امر به سهولت امکان ندارد. این حالت را خود دریافته ایم که هنگام نماز، همه جا هستیم، به جز نماز.
خاطرات و افکار مختلف در نماز برای انسان پیش میآید».[1] بسیاری از پرسش ها در این زمینه است که در حال عبادت چگونه خواطر ذهنی خود را کنترل کنیم. برای فراغت قلب در نماز، مقدمه ای نیاز است. حضرت امام. میفرماید: «مقدمه ي فراغت قلب، فراغت وقت است؛ یعنی باید فرصتی را به طور اختصاصی برای خداوند در نظر گرفت و نماز که خود زمان خاصی دارد باید در اول وقت خوانده شود».[2]
معرفت نماز
نکتهي دیگر آنکه دلیل عمدهي عدم توجه انسان در نماز، به معرفت و شناخت او باز میگردد. در حقیقت، ما خداوند را درست نشناخته ایم و توجه نداریم که با چه کسی سخن میگويیم. ممکن است شخصی به دلیل عدم شناخت، به یک عالم توهین کند، اما مردم دیگر، چنین برخوردی نداشته باشند. بنابراین، هر اندازه شخص به کسی معرفت داشته باشد، به همان اندازه برخودش با او، شایستهتر و مناسبتر خواهد بود.
ما که در واقع، خداوند را نمیشناسیم، باید به دنبال شناخت او باشیم. تمام هستی و نعمتهای ما، از آن اوست. سلامتی، همسر، فرزند، دارايی، اکسیژنی که تنفّس میکنیم، حکومت صالح، دوستان خوب، مسجد، دین، امام و … همه از الطاف خداوند بهانسان هاست.
آیا اگر دو رکعت نماز میخوانیم نباید در آن دقت داشته باشم؟ اگر معرفت ما قوی باشد، به این مسأله به طور جدی عمل میکنیم. حضرت امیر المؤمنین(ع) در مقابل خداوند متعال به نماز ایستاده بود که تیر از پای مبارکش درآوردند. هرگاه انسان به چیزی حقیقتاً دل بدهد، از چیزهای دیگر فارغ میشود و تا زمانی که مشغول آن است، از اتفاقات اطراف خود غافل خواهد بود. قرآن شریف، رباخواران را مانند کسانی میداند که در اثر تماس شیطان با آنها دیوانه شده اند: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»[3]
گویا حالت دیوانگی در مقابل پول به آنها دست داده است. انسانهای ربا خوار زمانی که مشغول شمردن پول هستند، با تمام وجود آن را میشمارند.
ارزش انسان به اندازه چیزی است که به آن دل بسته است. کسی که عاشق امام حسین(ع) است، به همان اندازه هم ارزش دارد. بنابراین، باید دقت کنیم که عاشق چه چیزی و چه کسی هستیم. حضرت امام میفرماید: فراغت قلب از غیر حق، از امور مهمه است، باید از غیر او برید و به خدا پیوست. طریق تحصیل آن نیز ممکن و سهل است و اندکی همت میطلبد.
انسان باید مدتی اختیار طائر خیال را به دست گیرد تا به هر شاخه و هر سو نپرد. اگر مدتی این کار را انجام دهیم، به راحتی میتوانیم به عبادت بپردازیم آن گاه خواهیم دید که پس از مدتی مراقبت، این قوّهي خیال، رام و آرام میشود و توجه آن از امور مختلف منصرف میشود و به یکسو متمایل میگردد.
این امر ساده است و باید آن را تا جايی طلب کرد که «خیر بودن» برای انسان، عادت شود.»
الان غیر خدا در ذهنمان است، ولی خواهیم دید که پس از عمل به این دستورات، فقط «خدا» در ذهنمان است.
حضور قلب
چنان که گفتیم، مهم ترین امر در عبادات، حضور قلب است که روح و حقیقت عبادت نیز، به همان وابسته است و بدون آن عبادت هیچ قیمتی ندارد و مقبول درگاه حق تعالی نیز نخواهد بود. در روایتی از امامان باقر و صادق(ع) نقل شده است: اِنَّما لَک مِنْ صَلاتِک ما اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ مِنْها فَاِنْ اَوْهَمَها کُلَّها اَوْ غَفَلَ عَنْ آدابِها لَفَّتْ فَضُرِبَ بِها وَجَهُ صاحِبها،از نماز فقط همان نصیب تو میشود که در آن حضور قلب داشتی، پس اگر تمام آن غلط به جا آورده شود و یا از آداب آن غفلت شود، پیچیده میگردد و با آن به روی صاحبش زده میشود.
نمازی که باید وسیله ي معراج ما باشد، در صورت عدم حضور قلب، نه تنها انسان را بالا نمیبرد، بلکه خود نماز نیز بالا نمیرود.
مرحوم شیخ طوسی. از ابو حمزه ثمالی. نقل میکند: امام سجاد(ع) را دیدیم که نماز میخواند. پس عبای آن حضرت افتاد. حضرت عبا را برنداشت تا از نماز فارغ شد. از ایشان در مورد علت آن پرسیدم، فرمود: وَیْحَک، أَتَدری بَیْنَ یَدَیْ مَنْ کُنْتُ؟ اِنَّ العَبدَ لا یُقْبَلُ مِنْهُ صَلاةٌ اِلّا ما اَقْبَلَ منْها؛[6]
وای بر تو، آیا میدانی در حضور چه کسی بودم؟ همانا از بنده قبول نمیشود نمازی، مگر آنچه را در آن توجه قلب داشته است. سپس ابوحمزه ثمالی. میپرسد: فدایت شوم، پس ما هلاک شده ایم! حضرت فرمود: کَلّا، اِنَّ اَللهَ مُتّمَمُ ذلِکَ لِلْمُؤمِنینَ بِالنَّوافِلِ؛
هرگز، همانا خداوند با نافله ها نماز مؤمنین را تمام میفرماید.
روایت دیگری از حضرت امیر المؤمنین(ع) نقل شده است: لا یَقُومَنَّ اَحَدُکُم فِی الصَّلاةِ مُتَکاسِلاً وَلا ناعِساً وَ لا یُفَکِّرَنَّ فِی نَفْسِهِ فَاِنَّهُ بَیْنَ یَدَیْ رَبَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اِنَّما لِلْعَبْدِ مِنْ صَلاتِهِ ما أَقْبَلَ عَلَیْهِ مِنْها بِقَلْبِهِ؛[7]
البته هیچ یک از شما در حال کسالت و چرت زدن به نماز نایستد و البته در نفس خود اندیشه نکند، زیرا او در محضر پروردگار است. و جز این نیست که بهرهي بنده از نمازش به همان مقداری است که در آن حضور قلب داشته است.
چگونگی توجه در نماز
آنچه بیان شد، دربارهي اهمیت توجه به خداوند در حال نماز بود. چند روایت دیگر نیز نقل شده است که نوع توجه را بیان میکند و وارد جزئیات میشود. ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
یا عَبدَاللهِ، اِذا صَلَّیْتَ صَلاةَ فَریضَةٍ فَصَلِّها لَوِقتِها صَلاةَ مُوَدِّعٍ یَخافُ أَنْ لا یَعودَ اِلَیها ثُمَّ اصرِفْ بِبَصرِک اِلی مَوضِع سُجودِک فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ یَمینِکَ وَشِمالِک لَأَحْسَنْتَ صَلاتَک وَاعْلَمْ أنَّکَ بَینَ یَدیْ مَنْ یَراکَ وَلا تَراهُ.
ای بنده ي خدا، وقتی مشغول نماز میشوی، مثل کسی باش که با نماز وداع میکند و ترس آن دارد که دیگر به آن نرسد، پس از آن چشمت را به موضع سجودت بدوز. پس اگر بدانی چه کسی در راست و چپ توست – و تو را احاطه کرده، – نمازت را نیکو به جا میآوری. بدان که تو پیش روی کسی ایستاده ای که او تو را میبیند و تو او را نمیبینی.
در این حدیث شریف، امام، راوی را توجه داده اند که تلاش کند تا دریابد تحت احاطه حضرت ذوالجلال است و توجه داشته باشد که شاید این آخرین فرصت برای ادای فریضه در برابر خداوند است.
1. تمرکز
یکی از چیزهایی که باعث تمرکز میشود، توجه به یک نقطه است. البته برای ما که اول راه هستیم، این گونه نیست، اما توجه به محل سجده در حال نماز، یکی از راههای تمرکز است. راهکار دیگر اینکه انسان در حال نماز چشم خود را نیمه باز نگه دارد.
در روایت دیگری آمده است: لاَحِبُّ لِلرَّجُلِ المُؤمِن مِنْکُمْ اِذا قامَ فِی صَلاةِ فَریضَةٍ اَنْ یُقَبِلَ بِقَلْبِهِ اِلَی اللهِ وَلا یُشْغِلَ قَلْبَهُ بِأَمرِ الدُّنیا. فَلَیْسَ مِنْ عَبدٍ یُقَبِلُ بِقَلْبِهِ فِی صَلاتِهِ اِلی اللهِ تَعالی اِلاّ اَقْبَلَ اللهُ اِلَیهِ بِوَجْهِهِ وَ أقْبَلَ بِقلُوبِ المُؤمِنینَ اِلیْهِ بِالمَحَبَّةِ بَعْدَ حُبِّ اللهِ اِیّاهُ. [9]
همانا من دوست میدارم از شما، مرد مؤمنی را كه وقتی به نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه قلب او به سوی خدای تعالی باشد وقلبش را به کار دنیا مشغول نکند. نیست بنده ای که در نمازش به سوی خدا توجه کند، مگر آنکه خداوند به سوی او اقبال کند و قلوب مؤمنان را متوجه او کند به محبّت، بعد از آنکه خود خداوند او را دوست دارد. وقتی شما به خداوند متعال اقبال یافتی او نیز به شما روی خواهد کرد.
2. محیط بی آلایش
اگر چیزی را باعث حواس پرتی میدانیم، باید آن را حذف کنیم؛ برای مثال وقتی به نماز میایستیم، جلوی پنجره نباشیم. برخی دیگر رادیو را روشن میکنند تا اخبار را بشنوند، در همان حالت، تکبیر نماز را هم میگویند! برخی دیگر روبه روی تلویزیون به نماز میایستند و… به طور کلی، هر آنچه مزاحم نماز باشد، مکروه است، مانند عکس و آنچه دیوار را با آن تزیین میکنند.
محل نماز بایستی مزیّن نباشد تا انسان را دچار حواس پرتی نکند. اگر این گونه انسان به نماز بایستد فراغت قلب پیدا میکند. به یاد دارم در دوران نوجوانی، زمانی کفش نو خریده بودم. وقتی هنگام غروب برای نماز به مسجدي رفتم، کفش خود را داخل جاکفشی گذاشتم، همین که تکبیر را گفتم، فکرم متوجه کفش ها شد که مبادا کسی آن ها را بر دارد. چند کلامی که خواندم، با خود گفتم این طور نمیشود نماز خواند.
نیّت فُرادا کردم و نماز را به پایان رساندم. رفتم کفش ها را آوردم، مقابل خود قرار دادم و نماز را شروع کردم، ولی بدتر شد. هرچه خواستم حضور قلب داشته باشم، باز هم چشمم به این کفش میافتاد. باید هر آن چه را مزاحم نماز است، حذف کرد؛ برای مثال در رسالههای عملیه آمده که مکروه است اگر کسی به دستشويی نیاز دارد، در آن حال به نماز بایستد و یا برای مثال اگر فردی، از ما طلبکار است و پول خود را میخواهد، بهتر است اول طلب او را بدهیم و بعد با راحتی نماز بخوانیم.
در کل، باید تصمیم بگیریم که در این چند دقیقه وقت نماز برای خود کاری درست نکنیم. آیا به راستی نماز به اندازهي کارهای دیگر دارای اهمیت نیست که در وقت نماز هم میخواهیم به کارهای دیگر برسیم؟ آیا نماز مهمتر از کارهای روزمره نیست؟
آثار توجه در نماز
برای نماز آثاری را میتوان بر شمرد که یکی از آنها محبوب شدن انسان نزد خداست. در حدیث شریفی از امام صادق4 آمده است که: اگر در نماز به خدا توجه کردیم، خداوند نیز پس از حبّ خود، ما را محبوب مؤمنان قرار میدهد.
این بشارت بسیار بزرگی است. آیا میدانید که اگر کسی محبوب خداوند شود، چه خواهد شد؟ ما از معرفت الهی محجوب هستیم و از دوستی ذات مقدّس او هم اطلاعی نداریم. دوستی حق را با دوستی بندگان او قیاس میکنیم، در حالی که نباید این گونه باشد و اصلاً قابل مقایسه نیست.
اهل معرفت میگویند: اگر کسی محبوب خدا شد، حق تعالی برای او رفع حُجُب میکند و خدا میداند که در این رفع حُجُب، چه کرامت هایی به انسان عطا خواهد شد. کسی که پرده ها از جلوی چشمش کنار رود، دیگر در زندگی معصیت و گناه نخواهد کرد. چنین کسی اصلاً به دنیا فکر نمیکند، بلکه همه ي کارهای او اعمّ از نشست و برخاست، خواب و بیداری، جنگ و صلح، و… رنگ خدايی میگیرد.
حضرات معصومین(ع) به خدا عرض میکنند: :«الهَی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِه عَنْ مَعْصِیَتِک الاّ فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک[11]»
یعنی خدایا، من قدرت ایستادگی در مقابل نفس اماره را ندارم، مگر وقتی که مرا با محبتت بیدار کنی. آری هرگاه خدا ما را با محبت خود بیدار کند، در مقابل نفس خواهیم ایستاد، اما هرجا این گونه نشد، درمانده خواهیم شد.
این واقعیت مهمی است. کسی که عاشق خداوند شد، برای خدا کار میکند، در حالی که احساس خستگی و درماندگی برای او بی معناست. البته از آن طرف، کسی که محبوب خداوند شد، همهي مسائل او حل میشود و به سعادت بار خواهد يافت. اگر به راستی به دنبال نجات هستیم، باید با خدا دمساز شویم. فرزند مرحوم آیت الله حاج آقا جواد انصاری همدانی. داستانی را نقل میکند که بسیار شنیدنی است. قبر این مرد بزرگ در کنار مزار شهدا و امام زاده علی بن جعفر(ع) قرار دارد.
ایشان میفرماید: در یکی از شهرهای ایران، فرد نابینايی زندگی میکرد که به ظاهر چشم نداشت، اما چشم دل او باز بود. ارتباط با خداوند، کور را بینا، کر را شن
وا و مرده را زنده میکند. شخص دیگری که به شغل نفت کشی مشغول بود، میگوید: «من به مقتضای شغلم، در بیابان رفت و آمد زیادی داشتم. و یک روز به خدمت این فرد نابینا رسیدم. ایشان به من گفت که اگر میخواهی دست تو را بگیرم، باید قول دهی کارهایی که تا دیروز انجام میدادی، از امروز به بعد ترک کنی.
من هم پذیرفتم و توبه کردم و مصمم شدم که دیگر به دنبال کارهای اشتباه گذشته نروم. پیش از آن گمان میکردم که باید در این دو روز دنیا خوش باشم. زیرا انسان با توجیه اشتباه خود دلیلی میآورد تا راحت بتواند گناه کند. خلاصه بنا شد به دنبال محرمات نباشم.
پس از مدتی، به مشهد مقدّس رفتم. در نزدیکیهای حرم، چشمم به خانمی افتاد. بنا بر عادت گذشته، طمع گناه در من برانگیخته شد. همین که نیّت کردم به دنبال آن خانم بروم، ناگاه دستی آمد و بر صورتم سیلی زد. از انگشتر دست متوجه شدم، دست همان استاد نابینا است که با هم وعده داشتیم.
یکی از دلایلی که اصرار داریم با امام عصر(عج) رفاقت کنیم این است که ایشان جلوی سقوط ما را در پرتگاه ها بگیرد. کسی که اندک رابطه ای با ما دارد، میتواند ما را نجات دهد، چه رسد به حضرت ولی عصر(عج)شاید بتوان گفت که ما از مصادیق این شعر هستیم که:« آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم». از این که ما نعمت امام معصوم(ع) را داریم در عین حال این قدر محروم هستیم، معلوم میشود که خود ما مقصریم.
آن فرد میگوید: «بعد از این که سیلی را خوردم، ناگاه متوجه کار خود شدم و گفتم من قولی داده بودم. مردانگی هم در این دنیا چیز مهمی است. رو به حرم آمدم و بسیار گریه کردم و گفتم: آقا غلط کردم! من نزدیک حرم شما، اشتباه کردم.»
انسان باید توبه ي جدّی کند. چرا تصمیم جدّی نمیگیريم؟ منتظر چه روزی هستیم تا دیگر به دنبال معصیت نرویم؟ اگر همین نماز را به دقت مراقبت کنیم، بسیار سازنده خواهد بود. اگر اهل معصیت شدیم، ولی بازگشتیم، بسیار زود ما را راه میدهند و این بدان جهت است که اگر تا به حال اشتباه رفته ایم، مأیوس نشویم.
«خلاصه پس از مدتی از سفر مشهد باز گشتم و به دیدن آن استاد رفتم. من فکر نمیکردم که مرا دیده باشد. همین که رسیدم و سلام کردم، فرمود: اگر به سبب امام رضا (ع) نبود، تو را نمیپذیرفتم. تو اشتباه کردی که نگاه کردی.»
بسیاری از ما روز حساب را باور نداریم و نپذیرفته ایم که خداوند ما را میبیند. اگر باور داشتیم، هر چیزی را نمیگفتیم، نمیدیدیم و نمینوشتیم. تا کنون هیچ کس نیامد بگوید که از این 124 هزار پیامبر، یک نفر دروغ گوست. حضرت لوط را از شهر بیرون کردند و گفتند:«أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ»[12] خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر مینمایند.
جرم حضرت لوط (ع) و یارانش این بود که میخواستند پاک باشند. ما هم به ظاهر، خدا و پیامبرانش را پذیرفته ایم، اما چرا تکامل پیدا نمیکنیم؟ برخی از افراد توفیق شرکت در مجالس عزاداری را ندارند، اما باید بدانیم که این گونه جلسات، به ویژه مجالس متعلق به امام حسین (ع) بسیار انسان ساز است و در نهایت، انسان را نجات خواهد داد.
پس باید برای شرکت در جلسات اهل بیت (ع) برنامه داشته باشیم تا بدین وسیله خود را پاک کنیم و اهل محبّت شویم تا آرام آرام بیدار شویم.
پی نوشت:
[1]. ر.ک.شرح چهل حدیث ص428
[2]. همان،ص426-427
[3]. بقره، آیه 275
[4]. ر.ک:شرح چهل حدیث، ص430
[5]. اصول کافی،ج3،ص363
[6]. التهذیب، ج2،ص341؛ علل الشرایع، ج3، ص231؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص688.
[7]. وسائل االشیعه،ج5،ص477؛خصال،ج2،ص612.
[8]. وسائل الشیعه، همان،ص474
[9]. همان،ص475
[10]. وسائل الشیعه،ج5،ص474
[11]. مفاتیح الجنان،مناجات شعبانیه
[12] نمل،آیه 56