مقدمه
وقتی رزمندگان در دوران قدیم به میدان جنگ میرفتند، خود را معرفی میكردند و هماوردی در حد و شأن خود میطلبیدند. این معرفی نوعاً شعری بود كه رزمنده، خودش سروده و
یا از شعر مناسبی بهره میگرفت، به این اشعار «رجز» میگویند.
با توجه به موقعیتی كه این رجزها خوانده میشد و معانی آن، رجز را باید نوعی شعر حماسی دانست كه رزمندگان با برشمردن شجاعت خود، قوم، قبیله و یلان قوم، رشادت و دلاوریشان را به رخ دشمن میكشیدند. در این میان رجزهای قهرمانان كربلا علاوه بر این خصلتها، سرشار از بیان عقاید و اهداف بلندِ هدایت و سعادت نسل بشر برای طول تاریخ است.
در این مقاله به معرفی رجزهای امام حسینعلیهالسلام و فرزندانش در كربلا میپردازیم:
امام حسینعلیهالسلام
امام حسینعلیهالسلام در سوم شعبان سال 4 هجری، در مدینة منوره دیده به جهان گشود، و در روز جمعه، دهم محرم الحرام (عاشوار) سال 61 هجری، در سن 56 سال و چهار ماه و هفت روز، به شهادت رسید. (1)
رجز اوّل
بعد از ظهر روز عاشورا وقتی كه همة یاران و اصحاب امامعلیهالسلام شهید شدند، ایشان از اهل بیتش خداحافظی كرده، به میدان جنگ رفت و چنین استغاثه فرمود: «هَلْ مَنْ نَاصِرٌ ینْصُرُنِی؛ آیا یاوری هست كه مرا یاری كند؟»؛ ولی كسی جواب نداد. لشكریان ابن سعد را برای آخرین بار موعظه نمود؛ اما اثر نداشت. فرمود: مردم خودتان را به كشتن ندهید! توجه نكردند. سپس فرمود: چرا میخواهید مرا بكشید؟!
گفتند:به خاطر كینهای كه از پدرت در بدر و حنین داریم. (2) در این هنگام امام حسینعلیهالسلام این رجز بلند و پرصلابت را میخواند و میجنگید:
كَفَرَ الْقَوْمُ وَ قِدْماً رَغِبُوا عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الثَّقَلَینِ
قَتَلُوا الْقَوْمُ عَلِیاً وَ ابْنَهُ حَسَنَ الْخَیرِ كَرِیمَ الْأَبَوَینِ
حَنَقاً مِنْهُمْ وَ قَالُوا أَجْمِعُوا احْشُرُوا النَّاسَ إِلَى حَرْبِ الْحُسَین
یا لَقَوْمٍ مِنْ أُنَاسٍ رُذَّلٍ جَمَعَ الْجَمْعَ لِأَهْلِ الْحَرَمَینِ
ثُمَّ سَارُوا وَ تَوَاصَوْا كُلُّهُمْ </B> ; بِاجْتِیاحِی لِرِضَاءِ الْمُلْحِدِینَ
لَمْ یخَافُوا اللَّهَ فِی سَفْكِ دَمِی لِعُبَیدِ اللَّهِ نَسْلِ الْكَافِرِینَ
وَ ابْنِ سَعْدٍ قَدْ رَمَانِی عَنْوَةً &am p;nbsp; بِجُنُودٍ كَوُكُوفِ الْهَاطِلِینَ
لَا لِشَیءٍ كَانَ مِنِّی قَبْلَ ذَا غَیرَ فَخْرِی بِضِیاءِ النَّیرَینِ
بِعَلِی الْخَیرِ مِنْ بَعْدِ النَّبِی&nbs
p; وَ النَّبِی الْقُرَشِی الْوَالِدَینِ
خِیرَةِ اللَّهِ مِنَ الْخَلْقِ أَبِی ثُمَّ أُمِّی فَأَنَا ابْنُ الْخَیرَینِ
فِضَّةٌ قَدْ خَلَصَتْ مِنْ ذَهَبٍ فَأَنَا الْفِضَّةُ وَ ابْنُ الذَّهَبَینِ
مَنْ لَهُ جَدٌّ كَجَدِّی فِی الْوَرَى أَوْ كَشَیخِی فَأَنَا ابْنُ الْعَلَمَینِ
فَاطِمُ الزَّهْرَاءُ أُمِّی وَ أَبِی قَاصِمُ الْكُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حُنَینٍ
عَبَدَ اللَّهَ غُلَاماً یافِعاً وَ قُرَیشٌ یعْبُدُونَ الْوَثَنَینِ
یعْبُدُونَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى مَعاً  
; وَ عَلِی كَانَ صَلَّى الْقِبْلَتَینِ
فَأَبِی شَمْسٌ وَ أُمِّی قَمَرٌ فَأَنَا الْكَوْكَبُ وَ ابْنُ الْقَمَرَینِ
وَ لَهُ فِی یوْمِ بَدْرٍ وَقْعَةٌ شَفَتِ الْغِلَّ بِفَضِّ الْعَسْكَرَینِ
ثُمَّ فِی الْأَحْزَابِ وَ الْفَتْحِ مَعاً كَانَ فِیهَا حَتْفُ أَهْلِ الْفَیلَقَینِ
این قوم كافر شدند، و از سابق، از ثواب الهی، پروردگار جن و انس روی گردان شدند.
این قوم علیعلیهالسلام، و فرزندش حسنعلیهالسلام را كه پدر و مادرش بخشنده و كریم بودند كشتند.
این قوم از روی خشم و كینه به یكدیگر گفتند: مردم را برای جنگ با حسینعلیهالسلام گرد آورید!
فریاد از این قوم پست و رذل كه جمعیت خود را علیه اهل حرم خداوند و پیامبرشصلیاللهعلیهوآله جمع كردند.
سپس راه افتادند و به یكدیگر سفارش میكردند تا مرا برای رضایت كسی كه پدر و مادرش ملحد بودهاند، به دام بیندازند.
از خدا نمیترسند که میخواهند برا
ی خوشنودی عبید اللّهی كه از نسل کفّار است خون مرا بریزند.
و برای خوشنودی «عمر سعد» كه با قهر و كینه، با سپاهی سیل آسا به سوی من آمده است [، میخواهند مرا بكشند]!!
[میخواهند مرا بكشند،] نه به دلیل گناهی كه مرتكب شده باشم؛ بلكه به دلیل نسبت من به افتخارات آن دو ستارة فروزان (پیامبرصلیاللهعلیهوآله و علیعلیهالسلام).
[انتساب و افتخارم] به علیعلیهالسلام كه بهترین انسانها بعد از پیامبرصلیاللهعلیهوآله است، و افتخار به پیامبرصلیاللهعلیهوآله كه پدر و مادرش قریشی هستند.
پدرم بهترین مخلوق خداوند است و بعد از او مادرم بهترین است، و من فرزند
این دو بهترین مخلوق خداوند هستم.
نقره از طلا بهدست میآید، و من نقرهای هستم كه فرزند آن دو طلای ناب (امام علیعلیهالسلام و حضرت فاطمه علیها السلام) هستم.
جدّ چه كسی مانند جدّ من است و پدر چه كسی مانند پدرم؟ من پسر این دو عَلَم هستم.
فاطمة زهرا علیها السلام مادر من است و پدرم نابودكنندة كفر در جنگهای بدر و حنین.
پدرم از نوجوانی خداوند را میپرستید، در زمانی كه قریشیها دو بت را با هم میپرستیدند.
زمانی كه آنها بت لات و عزّی را با هم میپرستیدند، علیعلیهالسلام به سوی دو قبلة (بیت المقدس و كعبه) نماز خواند.
پدرم خورشید و مادرم ماه است و من ستارهای هستم كه فرزند این دو قمر نورانی هستم.
پدرم در جنگ بدر [با دلاوری و شجاعت، دو جناح] دشمن را درهم شكست و بغض دلهای مسلمین را شفا بخشید.
برای پدرم (امام علیعلیهالسلام،) دلاوری در جنگ احزاب و فتح است، او در این دو جنگ انبوهی از لشكریان كفر را كشته است.
بیتهای دهم تا هجدهم اشاره به این روایت دارند: «قال رسول اللهصلیاللهعلیهوآله: أَنَا خَیرُ الْمُرْسَلِینَ وَ النَّبِیینَ، وَ فَاطِمَةُ ابْنَتِی سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ عَلِی وَ بَنُوهُ الْأَوْصِیاءُ خَیرُ الْوَصِیینَ، وَ أَهْلُ بَیتِی خَیرُ أَهْلِ بُیوتَاتِ النَّبِیینَ، وَ ابْنَای سیدی [سَیدَا] شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ (3) پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمود: من بهترینِ رسولان و انبیا هستم و دخترم فاطمه علیها السلام از بهترین زنان اهل بهشت، و علیعلیهالسلام و پسرانش ـ وصیهای من ـ بهترین وصیها هستند و اهل بیت من بهترین اهل بیت انبیا و فرزندانم سرور جوانان اهل بهشت هستند.»
دومین رجز
امام حسینعلیهالسلام، بعد از نبردی سنگین، با شمشیر كشیده در مقابل دشمن ایستاده بهگونهای كه از زندگی دست كشیده و عازم حیات آخرت باشد، هر كسی را كه در مقابلش واقع میشد، با ضربة شمشیر از پیش رو برمیداشت، و در این هنگام این رجز را میخواند:
أَنَا ابْنُ عَلِی الطُّهْرِ مِنْ آلِ هَاشِمٍ كَفَانِی بِهَذَا مَفْخَراً حِینَ أَفْخَرُ
وَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ أَكْرَمُ مَنْ مَضَى وَ نَحْنُ سِرَاجُ اللَّهِ فِی الْخَلْقِ نَزْهَرُ
وَ فَاطِمُ أُمِّی مِنْ سُلَالَةِ أَحْمَدَ وَ عَمِّی یدْعَى ذَا الْجَنَاحَینِ جَعْفَرُ
وَ فِینَا كِتَابُ اللَّهِ أُنْزِلَ صَادِقاً &l t;SPAN dir=rtl> وَ فِینَا الْهُدَى وَ الْوَحْی بِالْخَیرِ یذْكَرُ
وَ نَحْنُ أَمَانُ اللَّهِ لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ نُسِرُّ بِهَذَا فِی الْأَنَامِ وَ نَجْهَرُ
وَ نَحْنُ وُلَاةُ الْحَوْضِ نَسْقِی وُلَاتَنَا بِكَأْسِ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَیسَ ینْكَرُ
وَ شِیعَتُنَا فِی النَّاسِ أَكْرَمُ شِیعَةٍ وَ مُبْغِضُنَا یوْمَ الْقِیامَةِ یخْسَر (4)
من پسر علی طاهرعلیهالسلام، از آل هاشم هستم. اگر بخواهم فخر کنم همین افتخار مرا كافی است.
و جدّ من رسول اللهصلیاللهعلیهوآله ارجمندترین پیامبران است و ما مشعل فروزان الهی برای هدایت خلق هستیم.
و مادرم فاطمه زهرا علیها السلام از سلالة پیامبرصلیاللهعلیهوآله است و عمویم «جعفر طیار»، صاحب دو بال نامیده شده است.
در خاندان ما كتاب الهی (قرآن) نازل شده است که صادق است، و در خاندان ما هدایت و وحی الهی به نیكی یاد میشود.
و ما امان الهی برای همه مردم در آشكار و پنهان هستیم.
و ما صاحب حوض كوثریم و محبان خود را با پیالة رسول اللهصلیاللهعلیهوآله سیراب میكنیم، و در این كار هیچ انكاری وجود ندارد.
پیروان ما در بین مردم بهترین پیروان هستند، و [دشمنان] مبغض ما در روز قیامت زیانكاران خواهند بود.
بیت دوم این رجز اشاره به این آیات شریفه دارد: «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً * وَ دَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرجاً مُنیراً»؛ (5) «ای رسول [گرامی]! ما تو را [به رسالت] فرستادیم تا گواه باشی و مژده بدهی و بترسانی، و به اذن خداوند خلق را بسوی خداوند دعوت كنی و چراغ فروزان عالم باشی.»
امام حسینعلیهالسلام به سوی لشكر ابن سعد حمله نمود و صفهای بهم فشردة آنها را شكافت، دشمن پراكنده شد، امامعلیهالسلام به شریعة فرات رسید، وارد آن شد، كفی از آب برداشت، دشمن میدانست كه اگر امامعلیهالسلام آب بیاشامد و نیرو بگیرد، كسی را زنده نخواهد گذاشت؛ لذا یكی از دشمنان فریاد زد و گفت: «ای حسین! آب میآشامی؟! در صورتی كه به خیمه و ناموست حمله شده است!!»
امامعلیهالسلام بدون نوشیدن آب از شریعة فرات بیروت آمد و به سرعت خود را به خیمهها رساند، و دید كه خیمهها سالم است و دشمن حیله كرده است. آری، این است غیرت حسینی.
سومین و چهارمین رجز
لشكر عمر سعد خود ر
ا به امام حسینعلیهالسلام نزدیك میكرد. در این زمان، هرگاه امامعلیهالسلام به راست حمله میكرد، این رجز را میخواند:
الْمَوْتُ خَیرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ
وَ اللَّهِ مَا هَذَا وَ هَذَا جَارِی (6)
مرگ بهتر از زندگی با ننگ است و ننگ بهتر از جهنم رفتن.
به خداوند سوگند كه ننگ و آتشِ جهنم پناهگاه من نخواهد بود.
امامعلیهالسلام دشمن را به عقب میزد و به جایگاه لشكرش در جلوی خیمهها باز میگشت، و پیوسته میفرمود: «لا حول ولا قوّة الّا بالله.»
و هرگاه امام حسینعلیهالسلام به سمت چپ دشمن حمله میكرد، این رجز را میخواند:
أَنَا الْحُسَینُ بْنُ عَلِی &nb
sp; آلَیتُ أَنْ لَا أَنْثَنِی
أَحْمِی عِیالَاتِ اَبِی أَمْضِی عَلَى دِینِ النَّبِی (7)
من حسین، پسر علیعلیهالسلام هستم، سوگند خوردهام كه در برابر ظلم سر خم نكنم.
و از حریم و خاندان پدرم دفاع كنم، و بر دین نبی اكرمصلیاللهعلیهوآله پایدار بمانم.
امام حسینعلیهالسلام وقتی حمله میكرد، هر كسی را كه در مقابلش قرار میگرفت، با شمشیر برمیداشت و به جلو میرفت. در این هنگام «شمر بن ذی الجوشن» به «عمر سعد» گفت: اگر جنگ به همین صورت ادامه پیدا كند، او تا آخرین نفر ما را خواهد كشت. عمر سعد گفت: چه كنیم؟ شمر گفت: باید سه گروه شویم؛ یك گروه با تیر و كمان، گروه دوم با آتش و سنگ، و گروه سوم با شمشیر و نیزه باشند، و این سه گروه از سه طرف و هماهنگ حمله كنند. (8)
ابن سعد بر لشكریانش فریاد زد و گفت: میدانید در مقابل چه كسی ایستادهاید! او پسر علی بن ابی طالب است كه پشت بزرگان عرب را به خاك مالیده است، تنها راه چاره، حملة همگانی از سه طرف است.
عمر بن سعد لشكرش را با نقشة شمر آماده كرد و دستور حمله داد. لشكریانش چنان حمله كردند كه آسمان را تیر و سنگ و آتش پر كرده بود. سپس، دستة دوم با شمشیر و نیزه از سه طرف حمله كردند. این حملات چنان گسترده بود كه بر امام حسینعلیهالسلام بیش از 320 زخم از تیر و نیزه و شمشیر وارد شد، و اكثر آن زخمها روی سینة حضرت بود.
این زخمهای فراوان كه خون از آنها میچكید، تشنگی شدید، گرمای سوزان هوا و… امام حسینعلیهالسلام را خسته و بیرمق كرده بود. ایشان لحظهای ایستادند تا نفسی تازه كنند كه سنگی بر پیشانی ایشان نشست، خون از پیشانی جاری شد، خواست خون را پاك كند، تیری بر سینهاش نشست، كه توان امام را گرفت و این زمانی بود كه هنوز سه ساعت تا غروب باقی بود، و امامعلیهالسلام در میدان جنگ بیرمق مانده بود، لشكر ابن سعد نمیدانست كه امامعلیهالسلام رمق جنگ دارد یا نه؟ در این هنگام از قبیلة كِند «مالك بن بشر الكندی» ضربهای بر سر امامعلیهالسلام زد كه سرش شكافت. امامعلیهالسلام فرمود: «صبراً علی قضائك لا اله سواك یا غیاث المستغیثین؛ خدایا! بر قضا [و مقدّرت] صبر میکنم. معبودی جز تو نیستای فریادرس استغاثه کنندگان.»
در این زمان لشكر ابن سعد فهمید كه امامع
لیهالسلام توان جنگیدن ندارد؛ لذا از هر طرف حمله كردند و هر كسی با هر وسیلهای كه داشت، ضربهای میزد تا این كه حضرتش از اسب افتاد. كمتر از سه ساعت به غروب مانده بود كه شمر بن ذی الجوشن در گودال قتلگاه سر مباركش را برید. (9)
رجزهای علی بن الحسینعلیهالسلام
«السلام علیك یا اوّل قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم الخلیل؛ (10) سلام بر توای اولین کشته از نسل بهترین سلاله از سلاله ابراهیم خلیل.»
مادرش لیلی، دختر «ابی مُرّة بن عروة بن مسعود بن متعب بن مالك الثقفی» است که (11) از بزرگان و معروفین در صدر اسلام بوده است.
علی اكبرعلیهالسلام در 11 شعبان 38 هـ. ق در كوفه متولد شد (12)، كنیهاش «ابا الحسن» است؛ زیرا امام صادقعلیهالسلام، با انگشت بر روی قبر ایشان نوشتند: «صلّی الله علیك یا أبا الحسن ثَلاَثاً.» (13)
علی اكبر، جوان زیبایی بود. او در سخن گفتن، شكل و شمایل، اخلاق و سیرت، شبیهترین فرد به پیامبرصلیاللهعلیهوآله بود و در شجاعت وارث حضرت علیعلیهالسلام.
امام حسینعلیهالسلام فرمود: «هر وقت مشتاق زیارت پیامبرصلیاللهعلیهوآله میشدیم، به علی اكبرعلیهالسلام نگاه میكردیم.» (14)
در مورد سن حضرت علی اكبرعلیهالسلام اختلاف است؛ سن ایشان را هفده، هجده و بیست و پنج نوشتهاند و همچنین اختلاف نظر است كه امام سجادعلیهالسلام بزرگتر است یا ایشان؟ بعضیها ایشان را بزرگتر میدانند و بعضی امام سجادعلیهالسلام را. (15)
در روز عاشورا، حضرت علی اكبرعلیهالسلام اولین فردی بود كه در بین فرزندان و نوادگان امیر المؤمنینعلیهالسلام و بهطور كلی در بین بنی هاشم، به میدان جنگ رفت. (16) و اولین مرحلهای كه به میدان جنگ رفت، این رجز را میخواند و میجنگید:
أَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی نَحْنُ وَ بَیتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِی
أَمَا تَرَوْنَ كَیفَ أَحْمِی عَنْ أَ
بِی (17)
من علی فرزند حسینعلیهالسلام پسر علیعلیهالسلام هستم. قسم به خانة كعبه! ما به پیامبرصلیاللهعلیهوآله سزوارتر و نزدیكتر هستیم.
آیا نمیبینید كه چگونه از پدرم حمایت میكنم.
دومین و سومین رجز
علامه مجلسی (18) و ابن طاووس (19) نوشتند، «علی اكبرعلیهالسلام در یكی از حملههایش این رجز را میخواند»؛ البته شاید این دومین رجز ایشان باشد:
أَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی
نَحْنُ وَ بَیتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِی
أَطْعَنُكُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى ینْثَنِی أَضْرِبُكُمْ بِالسَّیفِ أَحْمِی عَنْ أَبِی
ضَرْبَ غُلَامٍ هَاشِمِی عَرَبِی
وَ اللَّهِ لَا یحْكُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعِی
من علی فرزند حسینعلیهالسلام، پسر علیعلیهالسلام هستم. قسم به خانة كعبه! ما اولی و سزاوارتر به پیامبرصلیاللهعلیهوآله هستیم.
با نیزه چنان بر [سر] شما میزنم تا خم شود. شما را در حمایت از پدرم با شمشیر میزنم؛ ششمیر زدن جوانمرد هاشمی. قسم به خدا! این زنازاده (عبید الله بن زیاد) نمیتواند بر ما حكم كند.
این رجز اشاره به این آیة شریفه دارد: «وَلَنْ یجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»؛ (20) «خداوند هرگز راهی برای تسلّط كافران بر مؤمنان قرار نداده است.»
&# x0D;مصراع اول از بیت اول این رجز اشاره به این رجز حضرت امیر المؤمنینعلیهالسلام دارد:
أَنَا عَلِی وَ ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ نَحْنُ وَ بَیتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالْكُتُبِ
وَبِالنَّبِی الْمُصْطَفَى غَیرُ كَذِبٍ
أَهْلُ اللِّوَاءِ وَ الْمَقَامِ وَ الْحُجُبِ
نَحْنُ نَصَرْنَاهُ عَلَى كُلِّ الْعَرَب (21)
من علی، پسر [نوه] عبد المطلب هستم. قسم به خداوند ما نزدیكتر به قرآن هستیم.
و ما نزدیكتر به پیامبر برگزیده صادق صاحب شریعت و دارای مقام و حیا هستیم.
و فقط ما بودیم كه در میان اعراب، ایشان را یاری كردیم.
حضرت علی اكبرعلیهالسلام چنان جنگ سنگینی با لشكر عمر سعد نمود، كه از لشكر آنان به خاطر كشته و زخمیهای زیاد صدای گریه و شیون بلند شده بود. او به هر طرف كه حمله میكرد، دشمن را به عقب میزد و برمیگشت و حداقل 5 بار به دشمن حمله كرد و 120 نفر از آنها را كشت؛ اما خودش زخمهای زیادی برداشت و خون زیادی از ایشان میرفت. تشنگی بر ایشان فشار آورده بود؛ لذا به نزد امام حسینعلیهالسلام بازگشت و عرض كرد: «آیا آبی هست كه در مقابل دشمن قوت بگیرم؟» امام حسینعلیهالسلام فرمود: «دهانت را باز كن!» زبانش را به دهان علی اكبر و بعد نگین انگشترش را بر دهان او گذاشت و فرمود: «به زودی از دست جدّت چنان سیرآب خواهی شد كه هرگز تشنه نشوی.» (22)
چهارمین رجز
حضرت علی اكبرعلیهالسلام برای آخرین بار به میدان جنگ رفت، و این رجز را خواند و جنگید:
اَلْحَرْبُ قَدْ بَانَتْ لَهَا الْحَقَائِقُ وَ ظَهَرَتْ مِنْ بَعْدِهَا مَصَادِقُ
وَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ لاَ نُفَارِقُ &a mp;nbsp; جُمُوعُكُمْ أَوْ تَغَمَّدَ الْبَوَارِقُ
حقایق در جنگ آشکار میشود و بعد از جنگ مصداق [جنگجویان] نمایان میشود.
به پروردگار عرش سوگند كه از شما دست برنمیدارم تا اینكه تیغهای شما غلاف شود.
علی اكبرعلیهالسلام به دشمن از هر طرف حمله میكرد، تا اینكه لشكر عمر سعد ایشان را محاصره كرد و «منقذ بن مره عبدی» از پشت سر بر سرش چنان ضربهای زد كه فرقش را شكافت. با این ضربه، توان جنگیدن از حضرت علی اكبرعلیهالسلام
گرفته شد. لشكر ابن سعد او را محاصره كردند و هر كس ضربهای میزد. منقذ بن مره نیزهای به پهلویش زد كه حضرت بر روی اسب خوابید و دستانش را به گردن اسب انداخت. لشكر ابن سعد اسب ایشان را به داخل لشكرشان نهیب كردند، و هر كسی كه میرسید، ضربهای میزد تا اینكه ایشان از اسب افتاد و به شهادت رسید، این اولین شهید از آل علیعلیهالسلام (23) و حتی اولین شهید از بنی هاشم بود. (24)
طبرانی مینویسد: «سه تن از فرزندان امام حسینعلیهالسلام به نامهای علی اكبر، عبد الله، و عبد الله اصغر (علی اصغر) در كربلا شهید شدند.» (25)
ابراهیم بن حسینعلیهالسلام
ابراهیم بن حسینعلیهالسلام، در سال 48 قمری در مدینة منوره به دنیا آمد، و در كربلا جوانی 14 ساله بود. مادر ایشان كنیز بوده است. (26)
ایشان در روز عاشورا بعد از شهادت «نافع بن هلال» به میدان جنگ وارد شد و این رجز را خواند و جنگید:
اقدم حسین الیوم القی احمدا ثم اباك الطاهر المؤیدا
والحسن المسموم ذاك الأسعدا
وذو الجناحین حلیف الشهدا
وحمزة اللیث الكمی السیدا فی الجنة الفردوس فازو اصعدا (27)
ای حسینعلیهالسلام! [آیا اجازه میدهید] امروز به ملاقات احمدصلیاللهعلیهوآله بروم، و به ملاقات پدر طیب و طاهرت و مورد تأیید [خداوند] بشتابم؟
و به ملاقات امام حسن مجتبیعلیهالسلام، مسموم شدهای كه خداوند او را نیكبخت قرار داده، و جعفر طیار كه همنشین شهدا است، [بروم]؟
و به ملاقات حمزه، سرور جنگجویان كه در بهشت برین، در درجات عالی است.
بعضی احتمال دادهاند كه ایشان «ابراهیم بن حصین» باشد؛ ولی كرباسی این قول را نپذیرفته و نوشته است: «ایشان فرزند امام حسینعلیهالسلام است.» (28)
& lt;B>پینوشتها:
(1). مقاتل الطالبین، ابی الفرج الاصفهانی، متوفای 356 ق، تحقیق: كاظم المظفر، قم، دار الكتاب، سوم، بیتا، ص 51؛ الارشاد، ج 2، ابی عبد الله محمد بن محمد النعمان العكبری البغدادی، شیخ مفید، (336 ـ413 ق)، قم، المؤتمر العالمی لالفیة المفید، الاولی، 1413 ق، ص 27.
(2). بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، الثانیة، 1403 ق، ج 44، ص 47 و 48.
(3). كتاب سلیم بن قیس، ابو صادق قیس الهلالی العامری الكوفی، متوفی قرن اول، تحقیق: محمد باقر انصاری زنجانی خوئینی، بیتا، ص 236.
(4). بحار الانوار، ج 45، پیشین، ص 49.
(5). احزاب / 46 و 45.
(6). بحار الانوار، ج 44، ص 196 و 192؛ دیوان امام حسینعلیهالسلام، پیشین، ص 123. و علمای دیگر نیز نقل نمودند: مقتل الحسین او حدیث كربلا، عبد الرزاق موسی المقرّم، قم، مكتبة بصیرتی، پنجم 1394 ق، ص 345.
(7). مقتل الحسین او حدیث كربلا، ص 345؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 292؛ بحار الانوار، ج45، ص 49.
(8). مقتل ابی مخنف، بیروت، مؤسسۀ الوفاء، الثانیه، 1401 ق، ص 146 ـ 140.
(9). الاخبار الطوال، ابی حنیفه، احمد بن داود الدینوری، تحقیق: عبد المنعم عامر، قم، شریف رضی، 1412 ق، 1370 ش، ص 260 ـ 258؛ منتهی الآمال، ج 1، ص 478 ـ 470.
(10). المزار الكبیر، محمد بن المشهدی، تحقیق: جواد القیومی، بیجا، القیوم، الاولی 1419 ق، ص 487؛ بحار الانوار، ج 45، ص 65.
(11). كتاب السرائر، ج 1، محمد بن ادریس حلی، متوفای 598 ق، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، الثانیة، 1410 ق، ص 655 و 654؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 247؛ الكامل فی التاریخ، ج4، محمد بن عبد الكریم بن عبد الواحد شیبانی بن الاثیر، بیروت، دار صادر، و دار البیروت، 1385 ق، 1965 م، ص 74.
(12). همان، ص 331 و 330.
(13). همان، ص 302.
(14). بحار الانوار، ج 45، ص 43؛ و منتهی الآمال، ج 1، ص 453.
(15). سرائر، ج 1، ص 657 و 655.
(16). الكامل فی التاریخ، ج 4، ص 74؛ و اخبار الطوال، ص 256.
(17). امالی صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، شیخ صدوق، متوفای 381 ق، بیروت،مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، الخامسة، 1410 ق،1990 م، ص 138.
(18). بحار الانوار، ج 45، ص 65.
(19). اقبال الاعمال، سید ابن طاووس الحسینی (589 ـ )، تهران، دار الكتاب الاسلامیة، 1367، ص 573.
(20). نساء / 145.
(21). دیوان الامام علیعلیهالسلام، ص 107.</o:p&g t;
(22). بحار الانوار، ج 45، ص 43؛ و منتهی الآمال، ج 1، ص 452 و 451؛ و دمع السجوم، ص161.
(23). بحار الانوار، ج 45، پیشین، ص 44؛ سرائر، ج 1، ص 665؛ و انساب الاشراف،ج 3، احمد بن یحیی بن جابر البلاذری متوفای 279 ق، تحقیق: دكتر سهیل ذكار و دكتر ریاض زركلی، بیروت، دار الفكر، الاولی 1417 ق، 1996 م، ص 406.
(24). بحار الانوار، ج 45، پیشین، ص 65.
(25). مقتل الحسین بن علی بن ابی طالب، ابو القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب بن مطیر اللخمی الشامی الطبرانی (360 _ 260)، تحقیق: محمد شجاع ضیف الله، الكویت، دار الأوراد، 1412 ق، 1992 م، ص 38.
&# x0D;(26). دائرة المعارف الحسینیه، معجم الانصار الحسین، (الهاشمیون)، ج 1، ص 269.
(27). مقتل ابی مخنف، ص 110 و 109؛ ناسخ التواریخ (در احوالات حضرت سید الشهدا)، ج2، میرزا محمد تقی سپهر، لسان الملك، تهران، كتابفروشی اسلامیه، 1351، ص 310 و 309؛ و دائرة المعارف الحسینیه، معجم انصار الحسین (الهاشمیون)، ص 270.
(28). دائرة المعارف الحسینیه، معجم انصار الحسین (الهاشمیون)، ج 1، ص 270.
www.yasinmedia.com