از جمله نعمتهاى پرارج و گرانقدرى که آفریدگار جهان به انسان عطا کرده و مایه اصلى آن را با سرشت بشر درآمیخته، قدرت بیان است.
نعمت سخن گفتن، عامل مهمّى در تکامل انسانهاست. در پرتو این نعمت، علوم نظرى و تجارب عملى انسانها به یکدیگر منتقل مىشود.
خداى حکیم، بعد از مسأله آفرینش انسان از نعمت بیان سخن گفته و مىفرماید:
« الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ» « الرّحمن( ۵۵)، آیات ۱- ۴.»
خداوند رحمان، قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید، و به او «بیان» آموخت.
انسان با قدرت بیان و به وسیله سخن، معلوماتى را که در باطن اندوخته، ظاهر مىسازد و نهفتههاى درونى خود را آشکار مىکند و آنچه را که خود ادراک کرده، به دیگران منتقل مىسازد. از این رو، مىتوان گفت: سخن به منزله پلى است که مغزهاى جدا از هم را به یکدیگر پیوند مىزند و کالاى ارزشمند علم را از این راه به مغزها مىرساند و دیگران را نیز عالم و آگاه مىکند. از امام سجّاد علیه السلام پرسیدند: از سخن و سکوت کدام یک بر دیگرى برترى دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود:
براى هر یک از این دو آفتهایى است، ولى اگر از آفت مصون و سالم باشند، سخن افضل و برتر است، زیرا خداوند هیچ یک از پیامبرانش را به سکوت مبعوث نکرده است، بلکه آنها مأموریّت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود آنان را به صلاح و رستگارى دعوت کنند و نیز هیچ کس با سکوت مستحقّ بهشت و لایق ولایت الهى نمىشود و از عذاب دوزخ مصون نمىماند، نیل به رحمت الهى و نجات از عذاب او در پرتو سخنگفتن است. من هرگز ماه را نظیر آفتاب قرار نمىدهم …. شما خود فضل سکوت را با سخن توصیف مىکنى، در حالى که هرگز فضل سخن را با سکوت نمىتوان توصیف کرد. « بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۷۴، اسلامیّه.»
روشن است که این نعمت ارزشمند به همان میزان که در ترقّى و کمال آدمى مؤثّر است، در صورت عدم کنترل نیز، موجب سقوط و تباهى او مىشود. از على علیه السلام پرسیدند، زیباترین مخلوقات خدا کدام است؟
فرمود: «سخن». گفتند: «زشتترین آنها کدام است؟» باز هم فرمود:
« سخن»، سپس فرمود:
« بِالْکَلامِ ابْیَضَّتِ الْوُجُوهُ وَ بِالْکَلامِ اسْوَدَّتِ الْوُجُوهُ» « همان، ج ۷۸، ص ۵۵.»
چهرهها با سخن سفید مىشوند و با سخن سیاه مىگردند.
کنایه از این که عدّهاى بهخاطر سخن سنجیده و وزین خود، روسفید مىشوند و عدّهاى به دلیل بیهودهگویى، پرگویى، غیبت، دروغ و … روسیاه و سرافکنده مىگردند. پس باید توجّه داشت که قدرت بیان با آن که از نعمتهاى گرانقدر خداوند و از خصایص انسان است و فواید بسیارى در راه تعالى و تکامل آدمى از نظر نشر معارف دینى، گسترش علوم، اندرزهاى حکیمانه، تذکّرات دوستانه و نیازهاى زندگى دربردارد، لیکن مىتواند من
شأ بسیارى از زیانهاى مادّى و معنوى باشد و بدبختىهاى غیرقابل جبران به بار آورد.
شخصى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله درخواست نصیحت کرد. حضرت به او فرمود: «زبانت را حفظ کن.» دوباره عرض کرد: «اى رسول خدا به من توصیهاى بفرما» باز هم فرمود: «زبانت را حفظ کن.» بار سوّم درخواست خود را تکرار کرد. حضرت فرمود:
« وَیْحَکْ! وَ هَلْ یُکِبُّ النَّاسَ عَلى مَناخِرِهِمْ فِى النَّارِ إِلَّا حَصائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ» « بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۰۳.»
واى بر تو! آیا در قیامت مردم را چیزى جز محصول زبانشان به رو در آتش مىافکند؟
جایگاه سخن زیبا در منابع اسلامى
زیبایى در همه ابعاد خود از دیدگاه اسلام محبوب و مطلوب است.
هم ذات اقدس الهى به این صفت توصیف گشته «« اللَّهُمَ انّى اسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ» خدا یا از زیباترین زیبایىهایت مسألت دارم وهمه زیبایىهاى تو زیباست.( مفاتیح الجنان، دعاى سحرهاى ماه مبارک رمضان)» و هم جهان هستى که جلوهاى از صفات الهى است، جمیل قلمداد شده است. « ر. ک: صافّات( ۳۷)، آیه ۶- تین( ۹۵)، آیه ۴- نحل( ۱۶)، آیه ۶- حجّ( ۲۲)، آیه ۵.» زیبایىهاى جهان آفرینش، چه از قبیل زیبایى آسمان با ستارگانش، زیبایى ترکیب انسان و چهرهاش، زیبایى سایر جانداران، زیبایى منظرههاى طبیعى و …
و چه زیبایىهایى که محصول فکر و ذوق بشرى است، همگى مورد ستایش واقع شده و مستندّ به اراده و مشیّت خدا هستند.
در میان همه این زیبایىها، سخن زیبا از جایگاه ویژهاى برخوردار است؛ شاید یک علّتش این باشد که هم خود مىتواند به لحاظ خصوصیّات لفظى و ادبى و ترکیب کلمات و جایگاه مناسب آنها در جمله، زیبا باشد و هم سایر زیبایىهاى عالم به وسیله سخن بیان مىشود.
پس سخنى که مىخواهد بیانکننده زیبایىها باشد اگر خودش نیز زیبا ادا شود، اهمّیّت و ارزش بیشترى مىیابد. قرآن کریم براى سخن زیبا و نیکو ارزش زیادى قائل شده و با بیانى سرشار از عطوفت و صمیمیّت از بندگان خدا خواسته است، تا سخن خود را به برترین صورت بر زبان آورند.
« قُلْ لِعِبادى یَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحْسَنُ» « اسراء( ۱۷)، آیه ۵۳.»
به بندگانم بگو برترین سخن را بگویند.
یعنى سخن خوش و پسندیدهاى که موجب خشنودى شنونده گردد، آن گونه که انسان دوست دارد دیگران با او سخن بگویند.
بدیهى است که قرآن خود نیز در این جهت، گوى سبقت را از همگان ربوده و دانشمندان سخنشناس را در شرق و غرب عالَم به تحسین و اعجاب واداشته است. از گذشتههاى دور، نمونههایى از سخن زیبا و شیوا در میان بشر وجود داشته و با گذشت زمان بر کمّ و کیف آنها افزوده شده است، امّا هیچ یک را یاراى عرض اندام در برابر قرآن نبوده و نیست.
از قرآن که بگذریم، سخنان پیشوایان معصوم علی
هم السلام نیز ویژگىهاى بالا را در افقى محدودتر داراست، یعنى هم خود آن بزرگواران بهگونهاى زیبا سخن گفتهاند و هم دیگران را به زیباگویى فراخواندهاند.
نهج البلاغه على علیه السلام مصداق بارز و نمونه روشنى از سخن زیباست. او که در عالىترین مرتبه سخن قرار دارد، مراتب سلطه و حاکمیّت خود را بر سخن در قالب عبارتى کوتاه و تشبیهى جالب بیان کرده است:
« وَ إِنَّا لَأُمَراءُ الْکَلامِ وَ فینا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَیْنا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ» « نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.»
ما (اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله) فرمانروایان سخن هستیم، درخت سخن در وجود ما ریشه دوانیده و شاخ و برگش بر ما آویخته است.
سلیمان بن مهران مىگوید: روزى حضرت صادق علیه السلام به تعدادى از پیروان خود که نزد ایشان حاضر بودند، چنین فرمود:
« مَعاشِرَ الشّیعَهِ، کُونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْناً، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً، وَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبیحِ الْقَوْلِ» « بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۰.»
اى گروه شیعه! (بکوشید تا) زینت ما باشید، و (مایه) عیب و عار ما نباشید، با مردم نیکو سخن بگویید، زبانهاتان را نگهدارید و آن را از پرگویى و سخن زشت باز دارید.
ویژگى هاى سخن زیبا
اکنون به بیان پارهاى از ویژگىهاى سخن زیبا مىپردازیم. باشد که آنها را در معاشرتهاى اجتماعى، مورد توجّه قرار دهیم، تا از آثار و برکات آن در زندگى بهرهمند شویم. سخن زیبا، سخنى است با این ویژگىها:
الف- برخاسته از فکر و اندیشه باشد. قدرت تفکّر و اندیشه یکى از گرانبهاترین نعمتهاى الهى بوده و شایسته است که انسان قبل از هر کارى درباره پیامدهاى آن به خوبى بیندیشد و جوانب نیک و بد آن را درست ارزیابى کند و چنانچه انجام آن را مصلحت دید، اقدام نماید وگرنه از انجام آن چشم بپوشد. روشن است که سخنگفتن نیز از این قاعده مستثنا نیست.
نسنجیده سخن گفتن، علاوه بر زشتى ظاهرى چهبسا موجب بىآبرویى و رسوایى گوینده شده، نشانه حماقت و نادانى او به حساب آید و خطراتى را برایش به بار آورد، یا ضررى را متوجّه او سازد. از این رو على علیه السلام فرمود:
« فَکِّرْثُمَّ تَکَلَّمْ تَسْلَمْ مِنَ الزَّلَلِ» « شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۵۰۶.»
بیندیش، سپس سخن بگو تا از لغزشها در امان باشى.
در سخنى دیگر اندیشه پیش از سخن را نشانه خردمندى و ناپخته سخنگفتن را علامت بىخردى دانسته، مىفرماید:
« لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَراءَ لِسانِهِ» « نهج البلاغه، حکمت ۳۹.»
زبان خردمند در آن سوى قلب اوست، ولى قلب ابله در آن سوى زبان او.
آوردهاند که مردى پارچهاى زربفت و گرانبها بافته بود. با خود اندیشید که خوب است این طاقه زربفت را به سلطان هدیه کنم و جایزهاى بگیرم. از این رو، به دربار سلطان شتافت، اجازه ورود خواست و طاقه زربفت را تقدیم کرد. سلطان که از آن اثر هنرى زیبا، خوشحال و شگفتزده شده بود، از اطرافیان خود براى چگونگى استفاده از آن نظر خواست. یکى از آنان گفت: «این پارچه براى انداختن روى مرکب شما مناسب است.» دیگرى آن را براى پوشش تخت سلطنت مناسبتر دانست. سومى گفت: «براى پرده درب کاخ سلطنتى شایستهتر است.» سلطان گفت: «خوب است نظر بافنده هنرمند را نیز جویا شویم، شاید نظر برترى داشته باشد.» آنگاه رو به مرد پارچهباف کرد و پرسید: «این پارچه زربفت براى چه مصرفى مناسبتر است؟» مرد بیچاره! بدون آن که عاقبت کار خویش و موقعیّت مجلس را بسنجد، گفت: «قربان! به نظر حقیر، این پارچه فقط براى انداختن روى جنازه پادشاه مناسب است!» «نقش زبان در سرنوشت انسانها، مهدى فقیه ایمانى، ص ۳۸۴، تلخیص، چاپ اسماعیلیان، قم.»
بدین ترتیب نهتنها خود را از گرفتن جایزه سلطان بىب
هره ساخت که خطرى بزرگ نیز براى جان خود آفرید.
به پاى شمع شنیدم ز قیچى پولاد زبان سرخ سر سبز مىدهد بر باد
ب- همراه با ادب اسلامى باشد. ادب یعنى انجام عمل مشروع اختیارى توأم با ظرافت و زیبایى. « ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۳۶۶.»
شایسته است که انسان در هنگام سخنگفتن، ادب اسلامى را رعایت کند، یعنى طورى حرف بزند که در سخن او نهتنها به شخصیّت دیگران اهانتى شود، بلکه مقصود خود را در نهایت احترام و فروتنى ابراز کند. از عباس عموى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند: شما بزرگترید یا رسول خدا صلى الله علیه و آله؟ عبّاس که سنّش از پیامبر صلى الله علیه و آله بیشتر بود، در پاسخ گفت:
«رسول خدا بزرگتر است، ولى من پیش از ایشان متولّد شدهام.» « عِقدُ الفرید، ابن عبد ربه، ج ۲، ص ۲۶۲، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.»
گاهى لازم مىشود که انسان سخن حقّى را بگوید که ذهن شنونده آمادگى شنیدن آن را ندارد و یا زمینه برداشت منفى در سخن او هست. در این صورت نیز انسان باید سخن را به گونهاى ادا کند و الفاظ را در قالبى بریزد که میزان بازتاب منفى و تنش ایجادشده به حدّاقل برسد.
نقل شده که یکى از خلفاى عبّاسى، خواب وحشتناکى دید. معبّرى را احضار کرد و خواب خود را براى او بازگفت تا آن را تعبیر کند. معبّر گفت:
« تعبیر این خواب آن است که قبل از فرارسیدن
زمان مرگ خلیفه، همه خویشاوندانش خواهند مُرد و و مرگ خلیفه بعد از مرگ آنان واقع خواهد شد.» خلیفه از این سخن برآشفت، او را از نزد خود راند و معبّر دیگرى را احضار کرد. معبّر دوم پس از شنیدن خواب خلیفه گفت: «تعبیر خواب شما این است که خداوند به شما عمرى طولانى عطا مىکند، به طورى که عمر شما از همه خویشاوندانتان طولانىتر مىشود.» خلیفه او را نوازش کرد و جایزهاى بدو بخشید.
چنان که ملاحظه شد، محتواى سخن هر دو یکى است، لیکن دوّمى چون در گفتار خود ادب را مراعات کرد سخنش مقبول واقع شد.
ج- راست و همراه با عمل باشد. ملاک زیبایى سخن، تنها زیبایى لفظ و ظاهر نیست، بلکه لازم است، عمل انسان نیز گفتهاش را تصدیق کند و این زمانى است که گوینده به وسیله سخن، ادّعایى را مطرح کند. مثلًا در قالب زیباترین الفاظ، دم از وفا و محبّت بزند. چنین سخنى را اگر عمل او تصدیق نکند، سخنى از سر نفاق و تزویر خواهد بود و دیگر نمىتوان آن را سخن زیبا نامید. قرآن در این باره مىفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ أمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَعْمَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ « صفّ( ۶۱)، آیات ۲- ۳.»
اى کسانى که ایمان آوردهاید، چرا سخنانى مىگویید که انجام نمىدهید.
این گناه بزرگىاست در نزد خدا، که بگویید آنچه را که به جا نمىآورید.
و نیز سخن باید از روى صدق و راستى بوده و با واقع مطابقت داشته باشد و این در جایى است که گوینده در مقام ارائه خبر باشد. خبر دروغ را هر چند فصیح و زیبا بیان کنند، زشتى دروغ، زیبایى ظاهرىاش را تحت الشعاع قرار خواهد داد. امام على علیه السلام فرمود:
« شَرُّ الْقَوْلِ الْکِذْبُ» «نهج البلاغه، خطبه ۸۳، ص ۱۸۷.»
بدترین سخن، دروغ است.
و نیز سخن باید مبتنى بر حق باشد. سخنى که باطلى را ترویج مىکند، یا درصدد کتمان حقیقتىاست، هراندازه هم زیبا بیان شود، چون دربردارنده پیام پلیدى است، زیبا نخواهد بود.
در ماجراى جنگ صفّین وقتى خوارج گمراه، از غوغاى حکمیّت، طرفى نبستند و حَکَم تحمیلى آنان- ابوموسى اشعرى- در مذاکره با عمرو عاص شکست خورد، شعار «لا حُکْمَ الَّا لِلَّه» « حکم و فرمان جز براى خدا نیست.»
را سردادند. وقتى این شعار خوارج بهگوش امیرمؤمنان علیه السلام رسید، فرمود:
« کَلِمَهُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا الْباطِلُ» « نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص ۱۲۱.»
سخن حقّى است که از آن، (هدف) باطلى اراده مىشود.
آثار خوش زبانى
سخن زیبا، آثار و برکات زیادى دارد و کسى که زبان خود را به زیباگویى عادت دهد، از این برکات، بهرهمند خواهد شد.
امام زین العابدین علیه السلام به پنج نمونه از آن آثار اشاره فرموده است:
« الْقَوْلُ الْحَسَنُ یُثْرِى الْمالَ، وَ یُنْمِى الرِّزْقَ، وَ یُنْسى فِى الْاجَلِ، وَ یُحَبِّبُ الَى الْاهْلِوَ یُدْخِلُ الْجَنَّهَ» « بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۰.»
سخن زیبا، مال و ثروت را زیاد مىکند، روزى را افزایش مىدهد، مرگ را به تأخیر مىاندازد، آدمى را محبوب خانوادهاش مىسازد و او را وارد بهشت مىکند.
امام على علیه السلام نیز در دو روایت، خوشزبانى را موجب ازدیاد دوستان، کمشدن دشمنان و ایمنى از سرزنشها معرّفى مىکند:
«عَوِّد لِسانَکَ لینَ الْکَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوکَ» «شرح غرر الحکم، ج ۴، ص ۳۲۹.»
زبانت را به نرمگویى و سلامدادن عادت ده تا دوستان تو بسیار و دشمنانت اندک شود.
و نیز فرمود:
«عَوِّد لِسانَکَ حُسْنَ الْکَلامِ تَأْمَنِ الْمَلامَ» « بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۰۴.»
زبانت را به زیباگویى عادت ده تا از سرزنش در امان بمانى.
بدزبانى و آثار آن
آفتها و آسیبهاى زبان از مسائل مهمّى است که باید به طور جدّى به آن توجّه کرد و بدزبانى یکى از عمدهترین آنهاست و نشانه پستى و انحطاط اخلاقى است. در لابهلاى کلمات اولیاى دین و آثار روانى، اجتماعى و عقوبت اخروى این صفت نکوهیده تصریح شده است.
حضرت على علیه السلام در این باره فرمود:
«إِیَّاکَ وَ ما یُسْتَهْجَنُ مِنَ الْکَلامِ، فَإِنَّهُ یَجْلِسُ عَلَیْکَ اللِّئامَ وَ یُنَفِّرُ عَنْکَ الْکِرامَ» « بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۶۰.»
از سخن زشت و رکیک بپرهیز، زیرا زشتگویى، فرومایگان را در اطرافت نگاه مىدارد و عناصر شریف و بزرگوار را از گردت پراکنده مىکند.
بدبختانه بعضى از افراد بر اثر معاشرت با اشخاص بدزبان و فحّاش، چنان به بدزبانى و دشنامگویى خو مىگیرند، که حتّى در ملاقاتهاى عادّى و در ضمن احوالپرسى، سخن خود را با لغات زشت مىآمیزند. به اینان باید توجّه داد که تمام کلماتى که مىگویند
در نامه عملشان ثبت مىشود و در قیامت مورد بازخواست قرار مىگیرند. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«مَنْ لَمْ یَحْسَبْ کَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ کَثُرَتْ خَطایاهُ وَ حَضَرَ عَذابُهُ» « بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۰۴.»
کسى که سخن خود را جزو اعمالش به حساب نیاورد (و بىپروا حرف بزند)، لغزشهایش بسیار و عذابش نزدیک شده است.
www.fatehnet.ir
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه