منبع: عرفان اسلامى جلد ششم، نوشته ی حضرت آیت الله حسین انصاریان
قرآن مجید مسئله با عظمت سجود را در چند مرحله متذکر شده است:
1– سجود موجودات.
2- سجود اهل طاعت و عبادت.
3- تکبر ابلیس از سجود و عاقبت شوم او.
4- تکبر انسانهاى بىمعرفت از سجود به حق و عاقبت آنها.
5- نهى از سجود به غیر خدا.
بخواست حضرت حق، تا آنجا که توفیق او رفیق راه باشد و مانعى در این مسیر دقیق و راه لطیف ایجاد نگردد به بررسى هر پنج قسمت به همان معنایى که ذکر شد پرداخته مىشود.
1– سجود موجودات
قرآن کریم در آیات متعددى تمام موجودات عالم را در حال سجده
بر حضرت حق معرفى مىکند و نظام احسن و اتقن عالم و گردش تمام موجودات را در مدار مخصوص به خود و پخش منافع بىشمار و عظیم را از موجودات عالم، اعم از سماوى و ارضى و بحرى و برى معلول سجود آنان در برابر حضرت رب العزه مىداند.
[أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ] «۱».
آیا ندانستهاى که هر که در آسمانها و هر که در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مىکنند؟ و بر بسیارى [که از سجده امتناع دارند] عذاب، لازم و مقرّر شده است و کسى را که خدا خوار کند، گرامى دارندهاى براى او نیست؛ به یقین خدا هر چه را بخواهد انجام مىدهد.
خداوند عزیز در پایان این آیه، تمرد از سجود یعنى سرپیچى از اطاعت و عبادت خودش را، سبک انگاشتن حق حساب کرده و سبک انگارى حق، سبک کردن شخصیت انسان به دست خویش است و هر کس به خفت و خوارى و سبکى که معلول سرپیچى از فرمان خداست گرفتار شود، راهى براى مکرمت و بزرگوارى و شخصیت ندارد.
آرى، عزت و نظم و منفعت دهى و تداوم حیات موجودات غیر انسانى عالم، گرچه خالى از ارادهاند در پرتو سجده آنان به حضرت دوست است.
و چه زشت و قبیح و بدکردار و بدسیرت و شقى و پست و دنى و بدبختاند آن دستهاى که در پایان آیه شریفه مىفرماید: به خاطر عدم سجده و اطاعتشان عذاب بر آنان حتمى گشته.
بیایید از باب شکر در برابر احسانها و نعمتهاى او سر ذلت و انقیاد در برابر حضرتش به خاک عبادت و مذلت بگذاریم.</FON T>
و باز در قرآن مجید درباره سجود موجودات مىفرماید:
[أَوَ لَمْ یَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ* وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّهٍ وَ الْمَلائِکَهُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ* یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ] «۲».
آیا به سوى آنچه خدا آفریده ننگریستند که سایههاى آنان در حالى که فروتنانه براى خدا سجده مىکنند، از راست و چپ برمىگردد؟* و آنچه در آسمانها و زمین از جنبندگان و فرشتگان وجود دارد، فقط براى خدا سجده مىکنند و تکبّر و سرکشى نمىورزند.* از پروردگارشان که بر فراز آنان است، مىترسند و آنچه را به آن مأمور مىشوند، انجام مىدهند.
و نیز در قرآن مجید مىفرماید:
[وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ] «۳».
کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى میل و رغبت یا بىمیلى و کراهت و نیز سایههایشان بامداد و شام گاه براى خدا سجده مىکنند.
[وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ] «۴».
و گیاه و درخت همواره [براى او] سجده مىکنند.
2– سجود اهل طاعت و عبادت
آنان که به وادى با عظمت معرفت قدم گذاشته و از نور بصیرت بهرهمند شدهاند و در نتیجه به الوهیت حضرت حق و به بندگى و مملوکیت خویش، با تمام وجود به اقرار و اعتراف برخاستهاند،
بر خود لازم و حتم مىبینند که از پى اوامر انبیا و امامان علیهم السلام به عبادت قیام کرده و از حضرت حق اطاعت نمایند و به پیشگاه او سجده به معناى حقیقى برند، یعنى کمال انقیاد و خضوع و تذلل را نسبت به عظمت و فرامین او رعایت کنند، قرآن مجید یاد آنان را گرامى داشته و از وجود مبارک آنان به عنوان بندگان با کرامت حق یاد مىکند و آنان را عباد شایسته و سارع در خیرات مىداند:
[لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّهٌ قائِمَهٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ* یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ] «۵».
[همه اهل کتاب] یکسان نیستند، از اهل کتاب گروهى درستکار [و رعایت کننده حقّ خدا و مردم] هستند، آیات خدا را در ساعاتى از شب مىخوانند و [به پیشگاه حق از روى تواضع و فروتنى] سجده مىکنند.* [در سایه قرآن و نبوّت پیامبر] به خدا و روز قیامت ایمان مىآورند و به کار ش
ایسته و پسندیده فرمان مىدهند و از کار ناپسند و زشت بازمىدارند و در کارهاى خیر مىشتابند و اینان از شایستگانند.
از این دو آیه استفاده مىشود که گروهى از اهل کتاب مانند دوستان و همکیشان خود پافشارى بر باطل نکرده، بلکه تسلیم پیامبر صلى الله علیه و آله و قرآن شدند و به راه راست و صراط الهى آمدند.
در قرآن مجید درباره بندگان واقعى خود مىفرماید:
[سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ] «۶».
نشانه آنان در چهرهشان از اثر سجود پیداست.
و نیز در قرآن مجید درباره عباد مورد رضایت خود مىفرماید:
[أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ] «۷».
[آیا چنین انسان کفرانکنندهاى بهتر است] یا کسى که در ساعات شب به سجده و قیام و عبادتى خالصانه مشغول است، از آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد؟
و نیز در نشانههاى عباد واقعى مىفرماید:
[وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً] «۸».
و آنان که شب را براى پروردگارشان با سجده و قیام به صبح مىرسانند.
و باز در قرآن مجید مىفرماید:
[إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً] «۹».
همانا کسانى که پیش از [نزول] آن معرفت و دانش یافتهاند، زمانى که بر آنان مىخوانند، سجدهکنان به رو در مىافتند.
و در آیهاى دیگر مىفرماید:
[إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا] «۱۰».
هنگامى که آیات [خداىِ] رحمان بر آنان خوانده مىشد، سجده کنان و گریان به رو مىافتادند.
آرى، لذتى که اینان از معرفت به حق و عظمت او و از معرفت به خود و کوچکى خویش مىیابند و از پى مستى این لذت، کمال تواضع و خضوع و نهایت تذلل و سجده در پیشگاه او برند، براى غیر اینان قابل وصف و درک نیست.
خصوصیت علمى و عملى سجده
و نیز در قرآن مجید، سجده و بعضى از حقایق عالى الهى را از نشانههاى بندگان حقیقى خود دانسته مىفرماید:
[إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ* تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ] «۱۱».
فقط کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که وقتى به وسیله آن آیات به آنان تذکر داده شود، سجده کنان به رو در مىافتند و همراه با سپاس، پروردگارشان را از هر عیب و نقصى تنزیه مىکنند در حالى که [از سجده و سپاس و تنزیه] تکبّر و سرکشى نمىورزند؛* [ملازم بستر استراحت و خواب نیستند، بلکه] پهلوهایشان از خوابگاههایشان دور مىشود در حالى که همواره پروردگارشان را به علت بیم [از عذاب] و امید [به رحمت و پاداش] مىخوانند و از آنچه آنان را روزى دادهایم، انفاق مىکنند.
فیلسوف بزرگ اسلامى مرحوم صدر المتألهین شیرازى در توضیح این دو آیه مىفرماید:
در این دو آیه سه خصوصیت علمى قلبى و سه خصوصیت عملى جسمى براى مؤمن ذکر شده، تا در پرتو این شش برنامه روشن شود که کلمه شهادت بدون معرفت برهانى یا کشفى موجب آزادى از شقاوت ذاتى علمى نیست و به عبارت دیگر علم تنها که محصول یادگرفتن یک سلسله الفاظ است بدون تعمق برهانى یا کشفى در مفهوم و حقیقت آن علت نجات نیست و مجرد اعمال بدنى بدون تهذیب و تزکیه باطن موجب نجات از عذاب الیم نیست.
اما سه صفت علمى قلبى که صاحبش به حقیقت آن رسیده عبارت است از:
1- ذکر خدا.
2- تسبیح و حمد به حقیقت.
3- آزادى از تکبر و در برابر حق.
اما سه صفت و سه خصوصیت عملى جسمى عبارت است از:
1- بیرون آمدن از رختخواب به وقت نیمه شب جهت عبادت.
2- دعا در دل تاریک شب.
3- انفاق از آنچه روزى شده در راه خدا.
اما شرح هر یک از این سه خصوصیت علمى قلبى و عملى جسمى:
1- ذکر حقیقى باعث سجده واقعى است، به این صورت که عبد با درک معارف الهیه و فایده گرفتن از حقایق ایمانیه و موعظه شدن به تقوا و زهد حقیقى، داراى حالت تذکر دائم مىگردد و به طور مرتب نور مواعظ و امثال در دلش تجلى مىکند و در حقیقت عقل و روح او با معارف وحدت پیدا مىکند، در این حال از مواعظ و نصایح و قرآن و تقوا فایدهها گرفته و به این نتیجه مىرسد که ظاهر دنیا بىارزش و راه فقط راه خدا و صراط مستقیم است و در این نقطهاى است که بر اثر برخورد قلب صافش به معارف و فطرت پاکش به حقایق، با تمام هستى در برابر حضرت دوست به سجده افتاده و سر تواضع و انقیاد و ذلت بر خاک پیشگاه ربوبى مىساید و از نقشه حیوانیت، با کمک این سجود به مقام انسانیت سفر مىکند.
و این نتیجه دل دادن به معارف الهیه و حقایق ربانیه است و براى لقلقه زبان و علم بدون برهان و مکاشفه این همه اثر نیست، این مراتب از آثار و خواص علم عارفان باللّه و آیات خداست و این علم اساس دین و ریشه بقیه حسنات و نیکىهاست.
2- پس از تجلى این علم و آراسته شدن عبد به معرفت برهانى یا کشفى، در مقام تسبیح و تقدیس و تحمید حضرت حق برخواهد آمد، چرا که از طریق این معرفت به این حقیقت مىرسد که وجود اقدس حق منزه از هر عیب و نقص و داراى کمال بىنهایت در بىنهایت است، پس فقط ذات او استحقاق تسبیح و تحمید دارد.</SPAN >
این تسبیح و حمد در حقیقت عبارت از تنها نمودن ذات از اوصاف مادى و اتصاف به صفات ملائکه اللّه و تشبه و تخلق به اخلاق اللّه است و به حقیقت این است تسبیح و حمد مؤمنان، چنانچه بزرگان از علم و عرفان اشاره فرمودهاند.
آرى، کثرت تمرین تسبیح و حمد بر اساس معرفت و رسوخ در اتصاف به صفت کمال، آدمى را حقیقت آن تسبیح و جنس آن صفت مىکند.
آیا ندیدى کثرت آتشگیرى آهن در مجاورت آتش او را به صورت یک پارچه شعله و آتش در مىآورد، پس تعجب ندارد که مؤمن بر اثر معرفت و تسبیح و تحمید حق موجودى خالص از عوارض ظاهر دنیا شود و همانند ملائکه مقرب که شأنى جز تسبیح و تقدیس ندارند مسبح و حامد گردد!
و این اخلاق عرفا و حکماست که حقایق را از زواید و مشخصات خالص کنند و به تنقیح مقاصد از فضول و زواید اقدام نمایند و بین ذاتى و عرضى را در هر باب جداسازى کنند.
چگونه با ذکر و معرفت و تسبیح و حمد این عمل را نسبت به خود روا ندارند و خویشتن را از عوارض غیر الهى و از فضول دنیا و زواید مادى خالص ننمایند؟
اینان بر اثر کثرت برنامه تجرید و توحید به مرتبه تجرد از خلائق مىرسند، تا جایى که حقیقت را با نور بصیرت مىبینند و آنجاست که با تمام هستى مسبح و منزه و حمدگو مىکردند.
الهى واقعى و متصفان به حقایق و معارف زبانیه اینانند، به قول عارف زندهدل، الهى قمشهاى:
گر پسندى غیر او یارى الهى نیستى ور کشى جز عشق او بارى الهى نیستى
غیر آن زیباى مطلق غیر آن معشوق کل گر ببازى دل به دیارى الهى نیستى
چون نشینى طرف گلزارى به یاد گلرخى خاطرت گر رنجد از خارى الهى نیستى
گر به گنجى دهى آن اشکى که از شوقش شبى ریزى از چشم گهربارى الهى نیستى
سینهاى بىکینه گر دارى تو از اهل دلى ور دلى از خود بیازارى الهى نیستى
چون خلیل عشقى اندر آتش نمرودیان آتشت گر نیست گلزارى الهى نیستى
زآتش نمرود کسى ترسد خلیل پاک جان نورى ار بگریزى از نارى الهى نیستى
3- محصول معرفت برهانى و کشفى اینان و تسبیح و حمدشان خلاصى از تکبر در برابر حق و شؤون حق است.
اینان در برابر خلق هم به صفات نفس و ظهور انانیت تکبر نمىکنند، چرا که وقتى انسان در مقام فناى ذات و صفت نسبت به مولا باشد و غرق در شهود حضرت رب و صفات او، چگونه تکبر کند، در برابر چشم دل اینان وجود، منحصر به حق و صفات و افعال اوست، پس بر که تکبر کنند، در حقیقت با این معرفت و تسبیح و حمد بر مقام نیستى رسیدهاند و آن کسى که به نیستى رسیده و هر چه غیر حق را نیست مىداند، در برابر که تکبر نماید؟!
این بزرگواران در اخلاق خود آنقدر متواضعاند که در میان هر جمعیت یا در هر شهرى که زندگى مىکنند، خود را از همه بدتر و از مقام انسانیت دورتر مىدانند.
4- تجافى از مضاجع در ظاهر، خالى گذاشتن رختخواب از بدن و رها کردن خواب براى نماز شب است، چرا که مردم مؤمن و اهل معرفت داراى تهجد شبانه و قائم به صلاه در تاریکى شبند.
و در باطن آزاد کردن ارواح است، به حسب قواى عملیه از تاریکىهاى مادیت و شواغل جسمى پست و قیام از رختخواب بدن و خروج از عالم اجسام به قطع تعلقات غیر الهى و محو آثار غیر ربانى است، یا خروج از عالم امکان به محو صفات امکانى و منور شدن به نور الهى و فیض ربوبى است.
معاذ بن جبل مىگوید:
در غزوه تبوک خدمت رسول اللّه صلى الله علیه و آله بودیم، گرماى سختى بود، در حدى که مردم از هم جدا شده بودند، من از همه به پیامبر نزدیکتر بودم، نزدیکتر شدم و گفتم: یا رسول اللّه! عملى به من بیاموز که داخل بهشت شوم و از آتش دوزخ دور گردم، فرمود: مسئله بزرگى پرسیدى، ولى آسان است در صورتى که خداوند بر بندهاش آسان کند، آن گاه فرمود: خدا را عبادت کن و به او شرک نورز، نماز واجب را ادا
کن و زکات مفروضه را بپرداز و روزه ماه رمضان را بگیر.
آن گاه فرمود: تو را به درهاى بهشت آگاهى دهم؟ عرضه داشتم: آرى، فرمود:
روزه سپر است، صدقه کفاره عطا است و برخاستن مرد در دل تاریک شب جهت کسب رضایت حق، سپس آیه شریفه [تَتَجافى جُنُوبُهُمْ] «۱۲» را قرائت کرد «۱۳».
5- و اما دعاى آنان توجه قلب ایشان است به توحید حقیقى یعنى لیس فى الدار غیره دیّار و نظر به مقام عندیّت است و عبادت و دعاى آنان به مقتضاى خوف از سخط ربّ و بُعد از جناب دوست و طمع به عنایت و لطف و محبت و اجر و ثواب اوست.
6- و اما انفاق آنان مربوط به تمام نعمتهایى است که حضرت رب العزه در اختیار آنان گذاشته از مال، علم، آبرو، قدرت، شخصیت.
پی نوشت ها:
(۱)- حج (۲۲): ۱۸.
(2)- نحل (۱۶): ۴۸- ۵۰.
(3)- رعد (۱۳): ۱۵.
(4)- الرحمن (۵۵): ۶.
(5)- آل عمران (۳): ۱۱۳- ۱۱۴.
(6)- فتح (۴۸): ۲۹.
(7)- زمر (۳۹): ۹.
(8)- فرقان (۲۵): ۶۴.
(9)- اسرا (۱۷): ۱۰۷.
(10)- مریم (۱۹): ۵۸.
(11)- سجده (۳۲): ۱۵- ۱۶ این آیه شریفه حاوى سجده واجبه است.
(12)- سجده (۳۲): ۱۶.
(13)- بحار الأنوار: ۸۴/ ۱۲۳، باب ۶.</o: p>
ادامه دارد…
پایگاه عرفان
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor