ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

سخني درباره غفلت ودرمان آن/2

غفلت در عبادت


از چيزهايى كه براى همه ما دردآور است و ما را رنج مى‏دهد، اين است كه ما در متن بهترين پايگاه اخلاق يعنى عبادات خود در فكر خارج آن هستيم! در متن عملى كه براى ما سازنده است متوجه امور ديگريم; مثلا، انسان در نماز كه مناجات عبد با مولا و بهترين وسيله براى ندا و نجواى بنده با خداست، متوجه نيست كه چه مى‏گويد. او نه تنها از معارف نماز، آگاه نيست و نه تنها مفاهيم آن را در ذهن نمى‏گذراند بلكه به خارج از آن مى‏پردازد.
گاهى انسان بر طبق شريعت نماز مى‏خواند، يعنى واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعايت مى‏كند، ولى حضور قلب ندارد اين نماز گرچه از نظر فقهى باطل نيست، ليكن از نظر اخلاقى و كلامى نمازى بى‏اثر است. تامين حضور قلب در نماز، بسيار مشكل است. با اين كه هر نماز چند دقيقه، بيشتر طول نمى‏كشد، اين هنر در نمازگزار نيست كه موقع نماز خود را ضبط كند. اگر انسان همان چند دقيقه، خود را ضبط كند و بداند با چه كسى سخن مى‏گويد، بقيه امور او تامين است; اما چون در همان چند دقيقه، قدرت حضور و ضبط ندارد، ساير امور او هم ناكام است.
نماز، «صراط‏» است و صراط با غفلت‏سالك نمى‏سازد; زيرا اگر انسان غفلت كند، از صراطى كه از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، سقوط مى‏كند:
«و ان الذين لا يؤمنون بالاخرة عن الصراط لناكبون‏» (29)
غفلت‏زدگانى كه به آخرت ايمان ندارند تحقيقا از راه راست افتاده‏اند.
البته تلازمى متقابل وجود دارد كه نماز درست، انسان را از زشتيها باز مى‏دارد و اعمال زشت هم انسان را از انجام صحيح نماز و ساير عبادات باز مى‏دا
رد; كسى كه پيش از نماز، مواظب اعضا و جوارح خود يا حلال و حرام نباشد، در نماز هم توفيق حضور قلب نخواهد داشت و نمى‏داند با چه كسى سخن مى‏گويد در نتيجه جوابهايى را هم كه از او مى‏شنود، درك نمى‏كند. در اين صورت، بار فقهى چنين نمازگزارى به مقصد رسيده; در حالى كه بار كلامى و اخلاقى وى همچنان بر زمين مانده است. قرآن كريم مى‏فرمايد: واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافل هستند:
«فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون‏» (30).
عبادت، آنگاه در تهذيب روح و تزكيه جان مؤثر است كه عبادت كننده به مضامينش عارف و معتقد باشد و آنها را در ذهن خود حاضر كند; اما اگر در متن عبادت، غفلت داشته باشد، ديگر راه براى تزكيه او نيست. غفلت‏به تعبير ائمه (عليهم‏السلام)، چرك روح است (31). وقتى آينه شفاف دل را چرك بپوشاند، چيزى را نشان نخواهد داد و اگر ما در متن عبادت، گرفتار غفلت و چرك شويم، راهى براى تهذيب روح نداريم.
نمازهاى پنجگانه شبانه روز براى نجات انسان از غفلت است و چون انسان در نماز هم به دام غفلت مى‏افتد، مامور به خواندن نماز «غفيله‏» مى‏شود و آن، نمازى است كه بين نماز مغرب و عشاء خوانده مى‏شود. چون عده‏اى در صدر اسلام، بين نماز مغرب و عشا، استراحت مى‏كردند و در فاصله بين دو نماز از ياد خدا غفلت مى‏كردند، خداوند براى نجات از غفلت، اين نماز را تشريع كرد و به «غفيله‏» موسوم شد.
گاهى انسان در كنار دوستانش مى‏نشيند و سخنان عادى مى‏گويد و احساس خستگى نمى‏كند; اما هنگامى كه به نماز مى‏ايستد براى او دشوار است; زيرا با خدا مانوس نيست و سخن گفتن با كسى كه انسان با وى مانوس نيست، ملال‏آور است. ما نيز اگر خواستيم ببينيم آيا با خدا مانوسيم يا نه، بايد ببينيم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال مى‏كنيم يا احساس نشاط.


راه حل مشكل </SPAN& gt;


آنچه گفتيم تحليل درد بود; راه درمان را نيز بايد بشناسيم. چون تهذيب روح، بدون شناخت درد و آشنايى با راه درمان آن ممكن نيست.
راه حلى كه قرآن ارائه مى‏دهد يكى «مراقبت از خود»، و ديگرى «ياد خدا» است; انسان بايد اولا مواظب جلسات، خواندنيها، شنيدنيها، خوردنيها و پوشيدنيهاى خود باشد; مواظب باشد چه سخنى را مى‏شنود و چه مى‏گويد، دقت كند كه در كنار سفره غذاى حلال مى‏نشيند يا حرام؟ لباسى را كه بر تن مى‏كند بايد گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهى شخص لباسى مى‏پوشد تا مشهور شود و هنگامى كه از كوى و برزن مى‏گذرد لباسش جلب توجه كند. اين نشان مى‏دهد كه او گرفتار خودبينى است.
اگر انسان، مواظب جلسات علمى خود باشد و سخنى جز براى رضاى خدا و به سود جامعه اسلامى نگويد، به تدريج زمينه فراهم مى‏شود تا به ياد خدا دل ببندد. وقتى به ياد خدا دل بست، به آسانى خاطره‏هاى خوب در ذهنش ترسيم مى‏شود. از اين رو قرآن كريم، ذكر خدا را براى غفلت‏زدايى و قرب به حق به ما مى‏آموزد.
هر يك از عبادتهاى معمولى، حد و نصابى دارد ولى ياد خدا در دل و نام‏خدا بر لب، حدى ندارد:
«يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا» (32).
كسى كه‏زياد به ياد خدا باشد، براى وى علاقه به خدا ملكه و او در تعلق به حق و تخلق‏به اخلاق الهى، متخصص، مجتهد و صاحب ملكه مى‏شود. در اين‏صورت نه تنها در حال عبادت مى‏فهمد كه با معبود خود سخن مى‏گويد، بلكه‏درخارج از عبادت نيز به ياد حق است; آنگاه فرق او با ديگران روشن مى‏شود.ديگران در حال نماز، حواسشان نزد خدا، قيامت و معارف نماز نيست و او در غير حالت نماز نيز به ياد خدا و در نماز است: «خوشا آنان كه دايم در نمازند».
ذكر خدا حسنه است و هر كس در اين راه مجاهده كند و قدمى بردارد پاداش مضاعف دارد:
«من جاء بالحسنة فله خير منها» (33)
«من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (34)
هر كس يك
ساعت‏براى مراقبت، زحمت ‏بكشد، ده ساعت او را حفظ مى‏كنند و به پيش مى‏برند و قهرا نجات پيدا مى‏كند، و حفظ خاطرات در نماز براى او سهل و آسان خواهد شد.


راه غفلت‏زدايى


خداى سبحان همه جهان را با يك فيض اداره مى‏كند; هم نظام تكوين را با يك فيض عام تربيتى به كمال راهنمايى مى‏كند و هم نظام تشريع را با يك هدايت نورانى به كمال لايق، رهنمود مى‏دهد. درباره نظام تكوين، مى‏فرمايد:
«و ما امرنا الا واحدة‏» (35)
ما با يك امر، همه هستى را مى‏پرورانيم. درباره نظام تشريع نيز مى‏فرمايد:
«قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفكروا» (36)
من با يك موعظه و رهنمود، جهان بشريت را تربيت مى‏كنم و آن اين است كه: براى خدا برخيزيد.
آنها كه در تهذيب روح كوشش كرده‏اند مى‏گويند: اولين قدم، «يقظه‏» و بيدارى است. انسان خوابيده، نه مى‏ايستد و نه مى‏رود. اگر زلزله‏اى بيايد، خانه بر سر او مى‏ريزد و اگر سيلى بيايد، جسد او روى آب پيدا مى‏شود و طعمه هر حادثه تلخ ديگر خواهد شد. انسان بيدار است كه خطر را حس مى‏كند و از آن مى‏رهد.
انسان غافل در خواب است و حديث پيامبر اكرم‏صلى الله عليه و آله و سلم: «الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا» (37) ناظر به همين معناست.
همچنين در سخنان نورانى على بن ابيطالب اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است: «نعوذ بالله من سبات العقل‏» (38) ما از خواب و تعط
يلى عقل به خدا پناه مى‏بريم.
عقل بشر آن جا كه نمى‏فهمد، معطل و آن جا كه مى‏فهمد ولى كارى نمى‏كند خاموش است. عقل، چه عقل نظرى و چه عقل عملى، بايد كوشا و فعال باشد. اگر كسى بيدار شود، اين بيدارى با حركت آميخته است. اول، بيدارى از خواب، آنگاه ايستادگى و آنگاه سير است.
راه غفلت زدايى، چنانكه گذشت، «ذكر» است; كتاب و سنت‏براى غفلت‏زدايى از انسان، اذكار را به عنوان ادعيه و عبادات، مشخص كرده‏اند تا انسان، هنگام صبح، ظهر، شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده يا بيمار يا بعد از بهبودى از بيمارى و در روزهاى هفته و در ساعات روز و در اعياد دينى و مانند آن، ذكرى مناسب بگويد. (39) به ما دستور داده شده است كه در كنار سفره براى هر يك از انواع غذا «بسم الله الرحمن الرحيم‏» بگوييم و اگر موفق نشديم، در طليعه امر بگوييم: «بسم الله من اوله الى آخره‏» و اصولا گفتند هر كارى كه مى‏كنيد، در آغاز «بسم الله الرحمن الرحيم‏» بگوييد كه به اين ترتيب، آن كار نمى‏تواند چيزى جز واجب و مستحب باشد. البته اگر مباح هم باشد مى‏شود به آن، صبغه عبادى داد.
اولا، نمازهاى پنجگانه شبانه روز از بهترين مصاديق ذكر خدا و از مهمترين عوامل غفلت‏زدايى است:
«اقم الصلوة لذكرى‏» (40)
و نمازگزار با خداى خود مناجات دارد: «المصلى يناجى ربه‏» (41)
چون نمازگزار با خداى خود، مناجات مى‏كند، شايسته است تميزترين لباس را در هنگام نماز بپوشد و معطر باشد. ثانيا، پس از اين مناجات (نماز) مستحب است نمازگزار سى و چهار بار «الله اكبر» سى و سه بار «الحمد لله‏» و سى و سه بار «سبحان الله‏» بگويد و اين ذكرى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به وجود مبارك حضرت صديقه طاهره فاطمه زهراء (سلام‏الله‏عليها) آموخت.
صدر الدين قونوى از «جامع الاصول‏» ابن اثير نقل كرده است كه رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم با سپاهيانش هر گاه به فرازى مى‏رسيدند، هنگام صعود، «الله‏اكبر» و هنگام هبوط، «سبحان الله‏» مى‏گفتند و در همان حديث آمده است كه روش نماز نيز بر همين اساس، تنظيم شده است:
«كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و جيوشه اذا علوا الثنايا كبروا و اذا هبطوا سبحوا، فوضعت الصلوة على ذلك‏» (42).
چون انسان در نماز، هر وقت‏سر بر مى‏دارد «الله اكبر» و هر وقت‏
خميده مى‏شود (ركوع) يا پايينتر مى‏رود (سجود) «سبحان الله‏» مى‏گويد.
در شرح اين حديث، جناب ابوالمعالى مى‏گويد: ذات اقدس اله در سوره «حديد» مى‏فرمايد:
«هو معكم اين ما كنتم‏» (43)
هر جا باشيد خدا با شماست; همچنين در سوره «مجادله‏» مى‏فرمايد:
«ما يكون من نجوى ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا ادنى من ذلك و لا اكثر الا هو معهم اين ما كانوا» (44)
نجواكنندگان در هر جا و در هر شرايطى باشند خدا با آنهاست. بنابراين، بر اساس اين اصل كه خدا با همه ما در همه شرايط هست، توهم مى‏شود هنگامى كه ما بر بلندى صعود مى‏كنيم، در كبريايى با خدا شريك شده‏ايم، از اين رو براى نفى اين توهم تكبير مى‏گوييم و تكبير بدين معناست كه خدا منزه است از اين كه در كبريايى شريك داشته باشد. همچنين هنگامى كه هبوط مى‏كنيم، توهم مى‏شود كه خداى سبحان نيز هبوط مى‏كند! پس براى زدودن اين توهم نيز در حال نزول،«سبحان الله‏»مى‏گوييم (45); يعنى، او منزه از هبوط است:
با اين كه خدا در همه‏جا با ماست در حال ركوع و خميدگى، سجود و افتادگى، اضطجاع، استلقاء و در اعماق زمين و اوج آسمان، اما«سبحان الله‏»كه خود، پايين، خميده، افتاده مضطجع و مستلقى باشد!
اما وقتى انسان بر فراز بام ساختمانى مى‏رود يا به قله كوهى صعود مى‏كند يا سر از ركوع يا سجود بر مى‏دارد، جلوه كبريايى حق براى او روشنتر مى‏شود و بنابراين، «الله اكبر»مى‏گويد; يعنى، گرچه خدا در همه حالات با ماست، اما اين بدان معنا نيست كه وقتى ما سر از ركوع بر مى‏داريم، او نيز سر بر مى‏دارد! او «اكبر» و برتر از اين اوصاف است:
«الله اكبر من ان يوصف‏» (46).
از اين جا معلوم مى‏شود كه ديگران در حال نماز هم غافلند، ولى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در غير نماز نيز حالت نماز داشت.
بهترين حال براى انسان، همان حالت مناجات با خداست و نماز جلوه گاه اين مناجات است:
«لو يعلم المصلي من يناجي ما انفتل‏» (47)


اگر نماز گزار بداند كه با خدا مناجات مى‏كند و مناجات با او لذيذ و گوارا باشد، هرگز نماز را رها نمى‏كند، چنانكه گفتگو با دوست در كام انسان شيرين است و هر چند طولانى شود از آن احساس ضعف و خستگى نمى‏كند.


اذكار دينى و آموزش معارف


اذكار دينى افزون بر آن كه از انسان غفلت‏زدايى مى‏كند، معارف الهى را نيز آموزش مى‏دهد و ره‏توشه معرفتى مسافران به سوى خدا را فراهم مى‏كند، چنانكه ذكر شريف «لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم‏» كه از گنجينه‏هاى عرشى است:
قال الله تعالى لنبيه صلى الله عليه و آله و سلم في ليلة المعراج:
اعطيتك كلمتين من خزائن عرشي «لا حول و لا قوة الا بالله و لا منجا منك الا اليك‏» (48)
معناى بلند و فوايد فراوانى دارد; امام باقر (سلام‏الله‏عليه) در تفسير اين ذكر فرمودند: آن جا كه قدرتى را به جا صرف كرده و خدا را اطاعت كرده‏ايد، اين قدرت بر اطاعت از ناحيه خداست و آن جا كه معصيت نكرده‏ايد، در حقيقت، عنايت الهى بين شما و آن معصيت‏حائل شده است. پس «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏» يعنى:


«لا حول لنا عن معصية الله الا بعون الله و لا قوة لنا على طاعة الله الا بتوفيق الله عزوجل‏» (49).
گاهى انسان را به گناه دعوت مى‏كنند، اما مانعى فرا راه او پديد مى‏آيد. او نمى‏داند راهى كه به آن دعوت شده‏است، راه گناه است و نيز نمى‏داند چرا راه بندان شد، اما بعد مى‏فهمد او را به مجلس گناه دعوت كرده بودند و اين راه بندان، همان «حول الهى‏» بود كه بين او و گناه حائل شد. اين كه ما در نماز مى‏گوييم:


«بحول الله و قوته اقوم و اقعد» به اين معنا نيست كه فقط در حال نماز كه بر مى‏خيزيم و مى‏نشينيم، «بقوة الله‏» است; بلكه به اين معناست كه همه حركات و سكنات ما، در نماز و در غير نماز به قوت الهى است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم اين ذكر شريف را ذكر فرشتگان حامل عرش معرفى كرده است:
«تسبيح حملة العرش‏» (50)
و در برخى روايات تفسيرى آمده است كه فرشتگان حامل عرش نيز كه ذات اقدس خداوند از آنان به
«الذين يحملون العرش‏» (51)
ياد مى‏كند، هنگامى كه حمل عرش الهى، يعنى مقام فرمانروايى خدا، برايشان دشوار بود ذكر
«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏»
را به آنان آموختند:
«اعلمكم كلمات تقولونها يخف بها عليكم. قالوا: و ما هي؟ قال: تقولون: «بسم الله الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم و صلى الله على محمد و آله الطيبين فقالوها فحملوه‏» (52)
البته شايد چنين ذكرى براى فرشتگان «دفع تعب‏» باشد نه «رفع نصب‏».
بنابراين، «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» در نماز مصداقى از آن اصل كلى است; زيرا: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏»، «نفى جنس‏» است; يعنى، هيچ جا حيلوله و منع و هم چنين قدرت و توانى نيست مگر به عنايت ذات اقدس خداوند و اختصاصى به نماز يا غير نماز و نيز اختصاصى به انسان و غير او ندارد. فرشته‏ها نيز در حمل عرش، مشمول اين اصل كلى و جامعند.

ائمه (عليهم السلام) دستور داده‏اند كه ذكر و دعايى را كه ما ارائه مى‏كنيم بگوييد و آن را كم يا زياد نكنيد. اين خضوع در برابر وحى، نشانه عقل است; زيرا با برهان فلسفى، ثابت‏شده است كه بشر، نيازمند به وحى است و نياز بشر را جز وحى، چيز ديگرى تامين نمى‏كند. آنگاه بشر نمى‏تواند در برابر ره آورد وحى اظهار نظر كرده به دنبال چيزى ديگر برود. انسان عاقل، نه از اين و آن، ذكر طلب مى‏كند و نه در برابر خواسته ديگران، به آنان ذكر مى‏آموزد، بلكه به همين دستورات دينى عمل مى‏كند و آن را به ديگران ارائه مى‏كند


www.sibtayn.com

به این مطلب امتیاز دهید
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید