شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
امامت و رهبري
حضرت زهرا علیهاالسلام در فراز ديگري از كلام گهربار خويش ميفرمايد: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة؛ خداوند متعال اطاعت از ما (اهل بيت علیهم السلام) را براي ايجاد نظم در ميان ملت و امامت ما را براي ايمني از تفرقه و تشتت [در جامعه] قرار داد.
مقام امامت
منصب امامت همانند نبوت با گزينش و نصب خداوند متعال و با راهنمايي و اعلام رسول خدا صلی الله علیه وآله و يا از طريق امامي كه با نص رسول خدا صلی الله علیه وآله منصوب به امامت گرديده است، معين ميشود؛ چه اينكه مردم توانايي تشخيص و انتخاب امام داراي شرايط ويژه امامت و رهبر جهاني را ندارند؛ زيرا انفاس قدسي انسانهاي والا كه به مقام خطير امامت برگزيده ميشوند و داراي شرايط ويژه امامت ميباشند، فقط از سوي خداوند قابل شناسايي و درك است.
بجز خداي نداند امام عالم كيست كه قدر گوهر يك دانه گوهري داند
مقام راهبري گر به حق بود، نيكوست وگرنه هر كه تو بيني ستمگري دان
به همين جهت از روزي كه رسول خدا صلی الله علیه وآله مأموريت يافت تا جانشين خود را معين كند و تداوم بخش وظيفه رسالت باشد، در فرصتهاي مناسب به معرفي جانشينان دوازدهگانه خود كه برگزيده الهي بودند، پرداخته و بر امامت اميرمؤمنان علي علیه السلام تا امامت حضرت مهدي علیه السلام به طور مكرر و به صورت تصريحي و تلويحي تأكيد نمود.
خواجه نصير الدين طوسي، نظريهپرداز بزرگ جهان تشيع در موضوعات كلامي و … در اين زمينه مينويسد: «اَلْاِمَامُ لُطْفٌ فَیَجِبُ نَصَبُهُ عَلَی اللهِ تَعَالَی تَحْصِیلاً لِلْغَرَضِ؛(23) وجود امام لطف [بر امت] است؛ پس لازم است كه خداوند امام را بر [امت] نصب و معين نمايد تا غرض حاصل شود.
آري! با وجود امام، مردم به اطاعت نزديك و از معصيت دور ميشوند و اگر امام نباشد، فتنه و فساد برميخيزد و در صورت نصب امام از سوي خداوند، سعادت دين و دنياي انسانها تأمين خواهد شد و اين هدف متعالي خداوند و همان معناي سخن حضرت فاطمه علیهاالسلام است كه خداوند اطاعت از رهبري اهل بيت علیهم السلام را موجب نظم، و امامت معصومين علیهم السلام را سرچشمه امنيت و وحدت قرار داده است.
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
تمثيلي روشن براي امامت
روزي جمعي از اصحاب و ياران امام صادق علیه السلام جمع بودند كه امام علیه السلام به هشام بن حكم كه تازه جواني بود، رو كرده، فرمود: اي هشام! او پاسخ داد
: لبّيك، اي زاده رسول خدا صلی الله علیه وآله. امام فرمود: آيا گزارش نميدهي كه با عمرو بن عبيد (يكي از علماي بزرگ اهل سنت) چگونه مناظره نمودي؟ عرض كرد: جلالت شما مرا ميگيرد و شرم ميدارم و زبانم نزد شما به كار نميافتد كه از خود تعريفي كرده باشم! امام علیه السلام فرمود: «إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْ ءٍ فَافْعَلُوا؛ چون به شما امري نمودم، بجاي آوريد.»
هشام عرض کرد: وقتي خبر مجلس مسجدِ بصره عمرو بن عبيد به من رسيد، بر من گران آمد؛ به سويش رفته و روز جمعهاي وارد مسجد بصره شدم. جماعت بسياري را ديدم كه در اطراف عمرو بن عبيد گرد آمده بودند. او جامه پشمينه سياهي به كمر بسته و عبايي بهدوش انداخته و مردم از او سؤال ميكردند، من هم از مردم راه خواستم، به من راه دادند تا در مقابل او نشستم، آنگاه گفتم:
اي مرد دانشمند! من مردي غريبم، اجازه دارم مسئله بپرسم؟ گفت: بپرس! گفتم: شما چشم داريد؟، گفت: پسر جانم! اين چه سؤالي است؟ چيزي را كه ميبيني، چگونه از آن ميپرسي؟! گفتم: سؤال من همين طور است. گفت: بپرس پسر جانم! اگر چه پرسشت احمقانه است. گفتم: شما جواب همان را بفرماييد. گفت: بپرس.
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
گفتم: شما چشم داريد؟ گفت: آري، گفتم با آن چهكار ميكنيد؟ گفت با آن رنگها و اشخاص را ميبينم. گفتم: بيني داريد؟ گفت: آري، گفتم: با آن چه ميكني؟گفت ميبويم. گفتم: دهان داريد؟ گفت: آري. گفتم: با آن چه ميكنيد؟ گفت مزه را ميچشم. گفتم: گوش داريد؟ گفت: آری، گفتم: با آن چه ميكنيد؟ گفت: با آن صدا را ميشنوم، گفتم: شما دل داريد؟ گفت: آري، گفتم: با آن چه ميكنيد؟ گفت: با آن هر چه بر اعضا و حواسم درآيد، تشخيص ميدهم.
گفتم: مگر با وجود اين اعضا، از دل بينيازي نيست؟ گفت: نه، گفتم: چگونه با آنكه اعضا صحيح و سالم باشد (ديگر چه حاجت به دل داري)؟
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
گفت: پسر جانم! هر گاه اعضاي بدن در چيزي كه ببويد يا ببيند يا بچشد يا بشنود ترديد كنند، آن را به دل ارجاع دهد تا ترديدش برود و يقين حاصل كند. من گفتم: پس خدا دل را براي رفع ترديد اعضا گذاشته است؟ گفت: آري، گفتم: دل لازم است، وگرنه اعضا را يقيني نباشد؟ گفت: آري.
گفتم: اي عمرو بن عبيد! خداي تبارك و تعالي كه اعضايت را بدون امامي كه صحيح را تشخيص دهد و ترديد را متيقّن كند وانگذاشته، چگونه اين همه مخلوق را در سرگرداني و ترديد و اختلاف واگذارد.
و براي ايشان امامي كه در ترديد و سرگرداني خود به او رجوع كنند قرار نداده؛ در صورتي كه براي اعضاي تو امامي قرار داده كه حيرت و ترديدت را به او ارجاع دهي؟!!
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
او ساكت شد و جوابي نداد، سپس متوجّه شده وگفت: اهل كجايي؟ گفتم: اهل كوفه. گفت: پس تو همان هشام بن حكم هستي. سپس مرا در آغوش گرفته و بجاي خود نشانيد و خودش از آنجا برخاست و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.
در اينجا حضرت صادق علیه السلام خنديد. و فرمود: اين را چه كسي به تو آموخت؟ عرض كردم: اي زاده رسول خدا! بر زبانم جاري شد. حضرت فرمود: به خدا سوگند اين مطالب در صحف ابراهيم و موسي مكتوب است. (24)
دفاع از امامت
محمد بن ابي حذيفه، پسر دايي معاويه بود؛ ولي يكي از ياوران و طرفداران پايدار امام علي علیه السلام به شمار ميرفت. معاويه به واسطه علاقهاي كه او به علي علیه السلام داشت، دستگيرش نموده، مدتي او را به زندان انداخت.
روزي با اطرافيان خود مشورت كرد كه اگر صلاح ميدانيد، اين نادان (محمد بن ابي حذيفه) را از زندان خارج كنيم، به سوي خود راهنمايي كرده، امر نماييم علي را سبّ كند و در ضمن از گرفتاري زندان راحت گردد.
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
همه موافقت كردند. دستور داد او را از زندان بياورند. وقتي حاضر شد، معاويه گفت: محمد! هنوز وقت آن نرسيده كه دست از محبت و پشتيباني علي برداري و از اين گمراهي برگردي؟ نميداني كه عثمان كشته شد. عايشه و طلحه و زبير به خونخواهي او قيام كردند، چون علي پنهاني مردم را به ريختن خون عثمان وادار كرده بود. ما انتقام خون او را ميخواهيم بگيريم. محمد بن ابي حذيفه پاسخ داد:
معاويه! تو ميداني من از همه خويشان تو به تو نزديكترم و بهتر از همه به حال تو آشنايي دارم؟ معاويه جواب داد: بله! همين طور است. محمد گفت: پس با اين خصوصيات، سوگند به خدا كشنده عثمان را جز تو نميدانم؛ زيرا هنگامي كه عثمان تو و امثال تو (افراد ستمگر) را به حكومت منصوب كرد، مهاجر و انصار پيوسته پيشنهاد ميكردند كه شماها را از حكومت عزل نمايد و ريشه ظلم را براندازد.
او نيز از بركنار كردن شما امتناع ميورزيد؛ از اينرو، آنچه به او رسيد، به واسطه كردار تو و امثال تو بود.
طلحه و زبير نيز از كساني بودند كه مردم را بر كشتن عثمان تحريص مينمودند.
اي معاويه! خدا را گواه ميگيرم، از هنگامي كه در جاهليت و اسلام تو را ميشناسم، هيچگونه تغييري نكردهاي و از اسلام و فضائل اخلاقي آن كمترين بهرهاي نبردهاي و ذرهاي از كردار ناپسندت كاسته نشده است.
دليل گفتارم همين است كه مرا به واسطه حب و دوستي علي علیه السلام سرزنش ميكني، با اينكه سپاهيان و هواداران اميرالمؤمنين علي علیه السلام همه از مردمان شب زندهدار و پيوسته روزهگير و از مهاجرين و انصارند؛ اما اطرافيان تو را مردماني منافق و دو رو تشكيل دادهاند.
آزادشدگاني كه از ترس، اسلام آوردند و بندگاني كه از قيد بردگي، رهايي يافتند، آنها را تو در دينشان فريب دادي، گوهر ايمانشان را گرفتي، ايشان نيز دنياي تو را پسنديده، از آن راه تو را فريب دادند. آنچه انجام دادهاي، خودت خوب ميداني و آنها نيز آنچه كردهاند، خبر دارند!
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
سوگند به خدا كه براي هميشه علي علیه السلام را به خاطر رضاي خدا و پيامبرش دوست ميدارم و تو را به خاطر خدا و پيامبرش دشمن و تا جان در بدن دارم، در اين عقيده استوار و ثابت خواهم ماند.
شرح بخشی از خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها/ بخش چهارم (امامت و رهبری)
معاويه كه از شدت خشم و غضب به خود ميپيچيد، دستور داد او را به زندان برگردانند و آنقدر در زندان نگاه داشتند تا از دنيا رفت. (25)
پی نوشت:
(23) كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلي، نشر اسلاميه، ص284.
(24) الاحتجاج علي اهل اللجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، 1403، ج2، ص367.
(25) منتهي الامال، شيخ عباس قمي، نشر اسلاميه، تهران، ج1، ص214.
عبدالکریم پاک نیا
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه