روح الله شاهديâ، دکتر سيد اسحاق حسيني کوهساري ââ[1][2]
چكيده< /o:p>
زيارت آل ياسين از زيارتهاي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است که طبرسي آن را به نقل از توقيع حميري در کتاب خود (احتجاج) آورده است. اين زيارت به درخواست شيعيان از ناحيه مقدسه صادر شده است و علما و بزرگان به آن عنايت داشتهاند. در اين نوشتار به دنبال شناخت بيشتر زيارت و اثبات اعتبار و آل ياسين بودن اهل بيت عليهم السلام هستيم.
طرح بحث
اطمينان به صحت و حتمي بودن امور، انسان را در به کارگيري آنها در زندگي خويش با طمأنينه و آرامش همراه ميكند. اين مهم در امور اعتقادي و باورهاي ديني از جمله ادعيه و زيارات، از دقت و ظرافت بيشتري برخوردار است؛ زيرا از يک سو اوصاف خداوند، خارج از وصف است و هرگونه سخن در شناخت اوصاف و ويژگيهاي حضرتش، مگر از عباد مخلصش غيرقابل قبول است:
>سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ*إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ< (صافات: 159و160)
از سوي ديگر، شناخت معصوم، مگر از جانب خدا و معصومان ممكن نيست:
«يَا عَلِيُّ! مَا عَرَفَ اللَّهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَنِي إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَكَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا»[3]
همچنين عارض شدن مشکلاتي همچون حذف سند، تصحيف، تحريف و… در تاريخ پر فراز و نشيب اسلام به خصوص تاريخ تشيع، راه معرفت و رسيدن به سعادت، بسي دشوار مينمايد؛ ولي اثبات اعتبار و نيز مطابقت اين اخبار با آموزه هاي قرآن، اطمينان از به کارگيري تعاليم آن را فراهم ميآورد. در اين مقاله به بررسي اعتبار زيارت«آل ياسين» خواهيم پرداخت.
گونه هاي زيارت آل ياسين
کتب ادعيه و زيارات دو زيارت را گزارش کردهاند که با عبارت «سلام آل ياسين» شروع ميشوند. راوي هر دو زيارت، محمد بن عبدالله حميري است. او با دو تن از نايبان خاص حضرت ولي عصر عليه السلام هم عصر بود و گرايش شديدي به حضرت ولي عصر عليه السلام داشت. در اين راستا بود که به واسطه سفيران حضرت، با امام مهدي عليه السلام رابطه برقرار کرد. وي خدمت آن عزيز، نامه هايي ارسال ميكرد و مسائل شرعي و نيازهاي ديني خود را از آن بزرگوار ميپرسيد و پاسخ ميگرفت. براي وي از سوي حضرت ولي عصر عليه السلام دو بار زيارت صادر شده است. که دو زيارت، شباهت زيادي به يکديگر دارند و در واقع نسبت ميان آنها عموم و خصوص من وجه است.
علامه مجلسي; زيارت اول را که در زمان محمد بن عثمان، نايب دوم امام زمان عليه السلام صادر شده است، در کتاب د
عاي بحارالانوار از خط شيخ محمد بن علي جَبَعي جد شيخ بهايي، و در کتاب مزار از سيد بن طاووس که آن را زيارت ندبه ناميده و در سرداب مقدس خوانده ميشود، نقل كرده است. (مجلسي، 1403: ج 56، ص 92). سپس همين زيارت را از قول مؤلف المزار الکبير نقل كرده است، به علاوه دوازده رکعت نماز. مؤلف ميگويد: أحمد بن إبراهيم گفت: به محمد بن عثمان که از نواب امام زمان عليه السلامبود گلايه كردم که بسيار مشتاق ديدن مولاي خود هستم. گفت: «با اشتياق، خواهش ديدار آن حضرت را داري؟»
گفتم: «بله». گفت: «خدا تو را به سبب اشتياقت ثواب دهد، و روي مبارک آن حضرت را به آساني و با عافيت به تو بنمايد». پس گفت: ديدار آن حضرت را در اين ايام غيبت، آرزو مکن که بايد مشتاق خدمت آن حضرت باشي، [نه ديدار او]، و نبايد درخواست اجتماع با آن حضرت را داشته باشي که اين [عدم امکان اجتماع با حضرت] از امور حتمي خداست و تسليم و انقياد در برابر خداوند لازم است؛ ليکن توجه کن به سوي آن حضرت به وسيلة زيارت کردن بعد از دوازده رکعت نماز که در هر رکعت، سوره >قل هو الله أحد< بخواني و بعد از هر دو رکعت، سلام بگويي، و بر محمد وآل محمد صلوات بفرستي؛ پس بگو: سلام على آل ياسين ذلک هو الفضل المبين من عند الله و الله ذو الفضل العظيم.[4] (ابن مشهدي، 1419: ص586)
اما زيارت دوم را که همان زيارت آل يس مشهور است، اولين بار ابو منصور احمد بن علي بن ابيطالب طبرسي (م588) در کتاب ارزشمند خويش، احتجاج نقل نموده (طبرسي، 1403: ج2، ص492) و سپس علامه مجلسي در مجلدات پنجاه و سوم، (ص171) نود و يکم (ص2) و نود و نهم (ص81) بحار الانوار زيارت را نقل کرده است. بر همين اساس طبق نقل سيد بن طاووس که از بزرگان و فحول در شناسايي و نقل ادعيه و زيارات است، ما زيارت دوم را زيارت آل ياسين ميدانيم و به بررسي آن ميپردازيم.
سند زيارت آل ياسين
& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” lang=FA>احمد بن علي طبرسي صاحب کتاب احتجاج
نخستين مصدر ناقل زيارت«آل يس» کتاب احتجاج اثر مرحوم احمد بن علي طبرسي (م588ق) است که زيارت را به نقل از محمد بن عبدالله حميري، در بخش«مقدارى از فرمايشات امام زمان عليه السلامدر مورد مسائل فقهى و غير آن در توقيعاتى که توسط نواب چهارگانه و غير ايشان از او صادر شده» (طبرسي، 1381: ترجمه جعفري، ج2، ص604) آورده است.
بزرگان و علماي متقدم و متأخر، طبرسي را ستوده و به کتابش اعتماد کردهاند. شيخ آقا بزرگ طهرانى;در ذيل عنوان کتاب مىنويسد:
الاحتجاج على أهل اللجاج تأليف شيخ جليل، أبو منصور احمد بن على بن ابي طالب الطبرسى، استاد رشيد الدين محمد بن على بن شهر آشوب السروى است که او در سنه 588 وفات يافته، …. تمام مرسلات در کتاب از احاديث مستفيض مشهور و اجماعى از مخالف و موافق مىباشد. کتاب فوق الذکر، از جمله کتب معتبرهاى است که مُعتمَد تمام علماى اعلام همچون علامه مجلسى;و محدث حر عاملى; و مانند آن دو بزرگوار مىباشد (طهراني، بيتا: ج1، ص282).
شيخ حر عاملي مىگويد:
احمد بن على بن أبى طالب طبرسى، دانشمند فاضل و فقيه پرهيزگار و مؤلف کتاب احتجاج بر أهل لجاج که کتاب خوب و کثير الفوائدى مىباشد. مرحوم مؤلف روايت مىکند از سيد عالم و عابد أبوجعفر مهدى بن أبي حرب حسينى مرعشى، و او از شيخ بزرگوار أبو عبد الله جعفر بن محمد بن احمد دوريستى، و او از پدرش محمد بن أحمد دوريستى، و او از شيخ صدوق محمد بن على بن حسين بن بابويه القمى، و براى مؤلف در نقل حديث، هم طرق ديگر و هم تأليفات ديگرى نيز هست». (حر عاملي، بيتا: ج2، ص17)
ابن شهر آشوب نيز صحت انتساب کتاب به استادش طبرسي را تاييد کرده، علاوه بر احتجاج، برخي ديگر از آثار او را نام ميبرد. (مازندراني، ص61، رقم 125). سيد بزرگوار، ابن طاووس در فصل 54 کتاب کشف المحجه مطالعه آن را به پسرش توصيه ميكند و مىگويد: «و کتاب الاحتجاج لأبي منصور أحمد بن على بن أبي طالب الطبرسي». (ابنطاووس، 1330: ص35) علاّمه مجلسي نيز احتجاج را از منابع بحارالانوار قرار داده و فرموده است: «سيدبن طاووس او و کتابش را ستوده است»، و سپس ميگويد: «اکثر متأخّران از کتاب احتجاج روايت كردهاند». (مجلسي، 1403: ج1،
ص28)
اين توثيقات در حالي است که طبرسي، انگيزه خود را از نوشتن کتاب، اثبات شرعي بودن بحث و گفتوگو و جدل به حق، و ترغيب شيعيان به اين کار بيان کرده، و از آوردن سلسله روات احاديث با اعتقاد به اجماع، عقل و تواتر روايات در کتب فريقين، چشم پوشيده است. (طبرسي، 1403: ج 1، ص 1). بر همين اساس با توجه توثيقات مذکور، کتاب احتجاج و مؤلف آن، احمد بن علي طبرسي; مورد اعتمادند؛ هرچند هيچ نگاره و اثر بشري، سواي معصوم، خالي از انتقاد و احياناً اشتباه نيست؛ از همين رو به همين مقدار از نقل توثيقات طبرسي، بسنده كرد، در ادامه به بررسي شخصيت راوي زيارت محمد بن عبدالله حميري ميپردازيم.
شخصيت شناسي محمد بن عبدالله حميري (راوي زيارت)
محمد بن عبدالله بن جعفر حميري راوي زيارت آل ياسين است. وي از سوي علماي رجال، توثيق شده و مورد اعتماد آنها قرار گرفته است. نجاشي درباره اش ميگويد:
محمد بن عبدالله حميري از محدّثان مورد اعتماد و در ميان دانشمندان قم، از برجستهها و نمونه هاست. او چنان شخصيّتي است که باب مکاتبه اش با حضرت وليّ عصر عليه السلام باز بود و با آن بزرگوار، ارتباط داشت و مسائل گوناگوني را در زمينه هاي ديني، از آن حضرت سؤال کرد. استاد من، احمد بن حسين غضائري برايم ميگفت: «من اصل سؤالها و جواب هاي حضرت را که در بين سطرها نوشته بودند، ديده ام.» (نجاشي، 1365: ص355)
شيخ طوسي در سه جا از کتاب رجال از وي نام برده است. (طوسي، 1373: ص439، 445، 448). علّامه حلّي هم درباره اش ميگويد: «او محدّثي است فرزانه که با حضرت وليّ عصر عليه السلاممکاتبه و ارتباط داشت.» (حلّي، 1411: ص157).
نام او محمّد، کنيه اش ابوجعفر و معروف به«حِمْيَري قمّي» است. (نجاشي، 1365: ص 355؛ طوسي، 1420: ص442).او اهل قم و منسوب به قبيلهاي در يمن به نام «حِمْيَر» است. صاحب لسان العرب ميگويد: «حمير بزرگ خاندان طائفه حمير بود و او حمير بن سبأ است» (ابنمنظور، 1414: ج4، ص215).
تاريخ ولادت اين عالم بزرگوار، مبهم است و حتي نام بيش از دو يا سه استاد روايت نداشته است. اين اساتيد عبارتند از:
پدر بزرگوارش، عبدالله بن جعفر حميري قمي (صاحب قرب الاسناد).
احمد بن محمد بن خالد برقي قمّي (دانشمند برجسته و مؤلف کتاب معروف محاسن).
از شاگردان محمد بن عبدالله الحميري ميتوان علي بن حسين بن شاذويه (صدوق، 1400: ص99، ح7). و احمد بن هارون
(همان، 1400: ص39، ح7) از استادان مرحوم صدوق، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي صاحب کامل الزيارات، (ابنقولويه، 1356: ص24) حسن بن حمزه علوي حسيني طبري (مفيد، 1413: ص12) از اساتيد برجسته جناب شيخ مفيد را نام برد. از توثيق حميري توسط علماي رجال شيعه، نجاشي و شيخ طوسي به دست ميآيد که زيارت آل ياسين از نظر سندي، معتبر وکتاب ناقل زيارت و راوي آن، مورد اعتمادند.
در نام گذاريها مناسبت خاصي در نظر گرفته نميشود و به طور قطع در ادعيه و زيارات نيز گاهي اينچنين عمل شده است. دربارة زيارت «آل يس» نيز چنين احتمالي مطرح است كه با توجه به اينکه اين زيارت با جمله«سلام علي آل يس» آغاز ميشود، زيارت به اين نام مشهور شده باشد. از آنجا که در تفسير آيه اول سوره «يس» گفته شده است كه «يس» يعني محمد صلي الله عليه و آله و سلم و«آل ياسين» يعني اهل بيت عليهم السلام[5] بايد در يافتن معناي لغوي، دقت بيشتري مبذول كرد.
برخي، «آل ياسين» را يک کلمه دانسته اند (اِلياسين)، و معتقدند قرائت آن به فتح و مدِ همزه و کسر لام (آلِ)، و اعتقاد به اينکه نام پدر الياس عليه السلام، ياسين بوده است، به دليل شکل کتابت به صورت منفصله است (آلِ يس)؛ چنانکه منشأ قرائت به «آلِ يس» را نيز تفسير ياسين به رسول الله دانستهاند و معتقدند اضافه شدن«ين» به آخر کلمه الياس به منظور حفظ نظم اواخر آيات و همچنين تعظيم و بزرگداشت با زياد شدن مباني بوده است. (مصطفوي، 1360: ج1، ص130).
برخي نيز«آل ياسين» را ترکيبي اضافي دانستهاند به معناي «الياس و اهل او.» (طريحي، 1375: ج4، ص: 126). اما دراينباره كه «آل ياسين» را در لغت به معناي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت عليهم السلام بدانيم، ابتدا بايد به تحليل واژه «آل» بپردازيم.
واژه «آل» را لغت شناسان مشتق از «اهل» به معناي پيروان و افرادِ هم عقيدة يک شخص دانستهاند و معتقدند در اثر گسترش استعمال، لفظ «اهل» به افراد درون ِخانة يک مرد (اهل بيت) نيز اطلاق شده است. اهل هر پيغمبر نيز، همان امت اويند. (طريحي، 1375: ج5، ص314؛ ابنمنظور، 1414: ج11، ص38).
صاحب قاموس نيز معتقد است؛ با توجه به کاربرد قرآني آل موسى، آل هرون، آل ابراهيم، آل عمران… و اينکه خداوند ميفرمايد: >فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيلِ< (هود: 81). و در جاي ديگر ميفرمايد: >إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيناهُمْ بِسَحَر< (قمر: 34). آل به معناي اهل است.
عدهاي نيز قدر مسلم معناي «آل» را همان اهل خانه مرد ميدانند؛ اما اشتقاق «آل» را از اهل نپذيرفته و آن را از ريشه «
اَول» به معناي تقدم و ترتب بر ديگري دانسته اند؛ بر اين اساس «آل» به افرادي اطلاق ميشود که عنوان، روش و دين آنها، به شخصي بر ميگردد. اين اطلاق با توجه به قراين، مفهومي گسترده مييابد؛ اما با اين گسترش مفهوم، تنها به مطلق اتباع از يک شخص معنا ميشود. اين نکته نيز قابل يادآوري است که قيد مفهومي در«آل» رجوع و اتکاست. برخلاف «اهل» که قيد مفهومي آن، انس و همدلي است.[6]
«ياسين» نيز با توجه به سخن گروهي که«اِلياسين» را الياس و اهل او معنا کرده اند، مساوي است با الياس. (طريحي، 1375: ج4، ص126). اين نظر با در نظر گرفتن«ال» و «ياسين» به صورت مجزا، قابل دفاع
نيست؛ زيرا اهل لغت با در نظر گرفتن«آل» در کنار«ياسين» آن را به معناي الياس گرفته اند؛ وگرنه ياسين به صورت مجزا، معناي خاصي به جز آنچه به عنوان حروف مقطعه خوانده شده است، ندارد که در اينجا با توجه به رسم الخط قرآن مطرح نيست، مگر اينکه بگوييم تعبير به «الياسين» به جاى «الياس» يا به سبب اين است که الياسين لغتى در واژه «الياس» بود، و هر دو به يک معنا است، و يا اشاره به الياس و پيروان او است که به صورت جمع آمده است. نخست «الياس» منسوب گشته و «الياسى» شده، سپس به صورت جمع درآمده و «الياسيين» گرديده، و بعد مُخفّف شده و «الياسين» شده است (مكارم شيرازي، 1374: ج19، ص 143). بنابراين از نظر لغوي، «آل ياسين» مساوي است با الياس، و اقوال ديگر، مخالف ظاهر آيات قرآن است (مصطفوي، 1360: ج1، ص 129).
اما روايات زيادي وارد شده مبني بر اينکه «يس» نام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است و اهل بيت ايشان آل ياسين هستند. امام صادق عليه السلام از اجدادش از امام علي عليه السلام
ميفرمايد: ياسين، محمد است و ما آل ياسين هستيم (فيض كاشاني، 1415: ج4، ص: 282).
فرات کوفي نيز معنعناً از ابن عباس نقل ميکند که ميگويد: آل ياسين همان آل محمدند. (فرات كوفي، 1410: ص356)
نيز نقل شده است که مأمون از حضرت امام رضا عليه السلام ميپرسد: «آيا غير از آنچه مشهور است در اينکه شما اهل بيت، همان آل پيغمبر هستيد، آيهاي در قرآن وجود دارد؟» امام پس از تلاوت آيات اوليه سوره يس< ;/SPAN>>يس وَ الْقُرْآنِ الْحَکيمِ إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ< (يس: 1و2). و نقل اينکه يس نام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است و کسي در آن شک ندارد، فرمود: «خداوند از اين رهگذر، چنان فضلي به اهل بيت پيامبر عليهم السلام عطا کرده که هيچ کس به کنه وصف آن پي نمي برد، مگر اينکه بينديشد. آنجا که خداوند به احدي مگر انبيا درود نفرستاده و ميفرمايد: >< ;B>سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ< (صافات: 79). و ميفرمايد: >سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ< (همان: 109). و ميفرمايد: >< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” lang=FA>سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ<، (همان: 120). اما نفرموده سلام بر آل نوح و آل ابراهيم و آل موسي و هارون، و فرموده است: >سَلامٌ عَلى إِلْياسِينَ< (همان: 130). و آل ياسين، آل محمدند. (بحراني، 1416: ج4، ص626).< ;/o:p>
از دوازده روايت نقل شده در تفسير برهان که آل ياسين را آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم ميداند، تنها پنج روايت از امامان عليهم السلام نقل شده، دو روايت از اميرالمؤمنين، دو روايت از امام صادق و يکى از امام رضا عليهم السلام. بقيه روايات از ابن عباس و ابو مالک و ابو عبد الرحمن ميباشد. آنچه از حضرت رضا عليه السلام روايت شده به لحاظ سند، صحيح است و ساير روايات بنا بر آنکه «جعفر بن محمّد بن مسرور» که مورد پسند مرحوم صدوق است، ثقه باشد، صحيح هستند. (قرشي، 1371: ج1، ص107).
مؤلف تفسير نمونه، با اظهار اينکه تنها يکي از روايات منقول در معاني الاخبار [كه با روايات البرهان يکسان است] به اهل بيت منتهي ميشود، به علت مجهول بودن «کادح» يا «قادح» که در سلسله راويان قرار دارد، سکوت و عدم بيان نظر را بهتر ميدانند (مكارم شيرازي، ج19،
ص: 146). از همين رو به بررسي اين شخصيت ميپردازيم.
ادامه دارد…
مجله انتظار شماره 34 &am p;nbsp; http://entizar.ir
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه -آموزش مجازی قران ونهج البلاغه