منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

فرق بين وهابيها و بهائيها چیست؟

فهرست مطالب

آيين وهابيت
آيين وهابيت، به ظاهر زاييده انديشه «محمدبن عبد
الوهاب» (1206 – 1115 ه.ق ) نجدى است؛ ولى ريشه ‏هاى آن‏
م سال 728 ه.ق در زندان دمشق. و نگاشته‏هاى او بنيادهاى اعتقادى وهابيان را تشكيل مربوط به «ابن تيميه» است مى‏دهد.
وقتى «ابن تيميه» آرا و عقائد خود را درباره زيارت قبر پيامبر(ص) و مسافرت براى آن آشكار ساخت و آن را حرام دانست؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و. كتاب‏هاى ارزشمندى در رد وى نوشته شد
ر.ك: كتابنامه ردّ وهابيت در مجله مكتب اسلام (سال 29) و نشريه تراثنا (شماره 17).
افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسيق او پرداخته و او را فردى منحرف معرفى كردند. «ذهبى» دوست معاصر «ابن تيميه»، در نامه دوستانه‏اى او را در اشاعه و گسترش فساد، همتاى حجّاج خواند.
تكملة السيف الصيقل، 190.
غائله ابن تيميه با مرگ او فروكش كرد. شاگرد معروف او «ابن القيم»، به ترويج آراى استاد پرداخت؛ ولى چندان نتيجه نگرفت. او نيز در سال 751 ه.ق درگذشت و با مرگ او، مكتب استادش به دست فراموشى سپرده شد.
در اواسط قرن دوازدهم هجرى‏
حدود سال‏هاى 1145 ه.ق. بار ديگر انديشه‏هاى «ابن تيميه» به وسيله شخصى به نام «محمد» فرزند «عبدالوهاب» در سرزمين «نجد» احيا شد.
پدر «عبدالوهاب» با عقايد فرزند خود مخالف بود؛ از اين رو، تا پدر در قيد حيات بود، وى از اظهار آنها خوددارى مى‏كرد. وقتى پدر در سال 1153 ه.ق درگذشت، او عرصه را براى نشر عقايد خود مناسب ديد؛ لذا با همكارى امير شهر «عُيَيْنَه» به نام «عثمان‏بن حمد»، به نشر آنها پرداخت. چيزى نگذشت كه «عثمان» از طرف امير «احساء»، مورد توبيخ قرار گرفت. او نيز ناچار شد عذر «شيخ» را بخواهد و او را از «شهر» بيرون كند.
«شيخ محمد» در سال 1160 ه.ق از شهر «عيينه» بيرون رفت و رهسپار «درعيه» شد. در آن زمان رياست شهر با «محمدبن سعود»، (جد آل سعود ) بود؛ سرانجام ميان آن دو، ارتباط برقرار شد. امير شهر، به او وعده پشتيبانى داد و او نيز به امير، نويد قدرت و غلبه بر بلاد داد.
شيخ دعوت خود را تحت عنوان «توحيد» و مبارزه با شرك آغاز كرد و ديگران – به جز خود و پيروان مكتبش – را مشرك معرفى كرد. حملات او به اطراف و اكناف نجد، آغاز گرديد. نفوس زيادى از زن و مرد و كودك قبايل اطراف، به دست اتباع شيخ كشته شدند و اموال زيادى تحت عنوان «غنايم از مشركان» گرد آمد.
در زمانى كه «شيخ محمد» به «درعيه» آمد و با «محمدبن سعود» توافق كرد، مردم آنجا در نهايت تنگدستى و احتياج بودند.
«آلوسى» از قول «ابن بشر نجدى» نقل مى‏كند: «من (ابن بشر) در اول كار شاهد تنگدستى مردم «درعيه» بودم، سپس آن شهر را در زمان «سعود» مشاهده كردم. مردم از ثروت فراوان برخوردار شدند و سلاح‏هاى ايشان با زر و سيم زينت يافت. بر اسبان اصيل و نجيب سوار مى‏شدند و جامه‏هاى فاخر در برمى‏كردند. از تمام لوازم ثروت بهره‏مند بودند؛ به حدى كه زبان از شرح و بيان آن قاصر است!
روزى در يكى از بازارهاى «درعيه» ناظر بودم كه مردان، در طرفى و زنان در طرف ديگر قرار داشتند. در آنجا طلا و نقره، اسلحه، شتر، گوسفند، اسب، لباس‏هاى فاخر، گوشت، گندم و ديگر
مأكولات به قدرى زياد بود كه زبان از وصف آن عاجز است. تا چشم كار مى‏كرد، بازار ديده مى‏شد و من فرياد فروشندگان و خريداران را مى‏شنيدم كه مانند همهمه زنبور عسل، درهم پيچيده بود. يكى مى‏گفت: فروختم و ديگرى مى‏گفت: خريدم».
«ابن بشر» شرح نداده است كه اين ثروت هنگفت، از كجا پيدا شده بود؛ ولى با قرائن تاريخى، معلوم مى‏شود اينها از جنگ با مسلمانان قبايل و شهرهاى ديگر «نجد» – به جرم موافقت نكردن با عقايد وى – و غارت كردن اموال آنان، به دست آمده است.
روش «شيخ محمد» در مورد غنايم جنگى، اين بود كه آن را هر طور مايل بود به مصرف مى‏رساند و گاهى تمام به دو يا سه نفر عطا مى‏كرد. غنايم هر چه بود، در اختيار شيخ قرار داشت و امير نجد هم با اجازه او، مى‏توانست سهمى ببرد.
يكى از بزرگ‏ترين نقاط ضعف «شيخ»، اين بود كه با مسلمانانى كه از عقايد كذايى او پيروى نمى‏كردند، معامله كافر حربى مى‏كرد و براى جان و ناموس آنان، ارزشى قائل نبود!! كوتاه سخن اينكه، «محمدبن عبدالوهاب» به توحيد با تفسير غلطى كه مى‏گفت، دعوت مى‏كرد و هركس مى‏پذيرفت، خون و مالش سالم مى‏ماند؛ وگرنه خون و مالش، مانند كفار حربى، حلال و مباح بود.
جنگ‏هاى «وهابيان» در «نجد» و خارج از «نجد» – از قبيل «يمن» و «حجاز» و اطراف «سوريه» و «عراق» – بر همين پايه قرار داشت. هر شهرى كه با جنگ و غلبه بر آن دست مى‏يافتند، بر ايشان حلال بود. اگر مى‏توانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار مى‏دادند؛ اگر نه به غنايم آنها اكتفا مى‏كردند.
جزيرة العرب فى القرن العشرين، ص 341..
كسانى كه با عقايد او موافقت كرده و دعوت او را مى‏پذيرفتند، مى‏بايست با او بيعت كنند. و اگر كسانى به مقابله برمى‏خاستند، كشته مى‏شدند و اموالشان تقسيم مى‏گرديد! به عنوان نمونه سيصد مرد از. اهالى يك قريه به نام «فصول» در شهر «احساء» را به قتل رسانيدند و اموالشان را به غارت بردند.
تاريخ المملكة العربية السعودية، ج 1، ص 51.
در تاريخ تولد و فوت شيخ، غير از 1206 – 1115 اقوال ديگرى هم
هست. پس از او پيروانش به همين روش عمل كردند. در سال 1216 ه.ق «امير سعود» وهّابى، سپاهى مركب از بيست هزار مرد جنگى تجهيز كرد و به «شيخ محمدبن الوهاب» در سال 1206 ه.ق در گذشت شهر كربلا حمله‏ور شد. كربلا در اين ايام در نهايت شهرت و عظمت بود و زائران ايرانى و ترك و عرب بدان، روى مى‏آوردند. «سعود» پس‏ از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گرديد و كشتار سختى از مدافعان و ساكنان آن نمود.
سپاه «وهابى» چنان رسوائى در شهر كربلا به بار آورد كه به وصف نمى‏گنجد. پنج هزار تن يا بيشتر (تا بيست هزار هم نوشته‏اند) را به قتل رسانيدند. پس از آنكه «امير سعود» از كارهاى جنگى فراغت يافت، به طرف خزينه‏هاى حرم امام حسين(ع) متوجه شد. اين خزاين، از اموال فراوان و اشياء نفيسى انباشته بود، وى هر چه در آنجا يافت، برداشت و به غارت برد!!
«كربلا» پس از اين حادثه، به وضعى درآمد كه شعرا براى آن مرثيه‏ می گفتند.
تاريخ كربلا و حائر حسين‏عليه السلام، صص 172 – 174. «وهابيان» در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و بى‏گاه به شهر كربلا و اطراف آن، مى‏گفتند و نيز به شهر «نجف» حمله برده و آنجا را غارت مى‏كردند. نخستين حمله در سال 1216 ه.ق بود. اين هجوم در روز «عيد غدير» آن سال انجام گرفت.
حملات وهابيان به جدّه، مكه، مدينه، سوريه و عراق، بيش از آن است كه در اينجا بيان گردد. پيوسته جنگ‏هاى خونين بين حكومت عثمانى از طريق امراى مصر و وهابيان وجود داشت. گاهى بر اثر ضعف دولت عثمانى، وهابيان بر طائف، مكه و مدينه دست يافته و آثار و مشاهد اسلامى را ويران مى‏كردند و اموال را به غارت مى‏بردند. سرانجام از آنجا به نجد طرد مى‏شدند و عثمانى‏ها تسلط خود را بر اين مناطق با گماشتن خاندان «شريف» بر رياست حرمين حفظ مى‏كردند.
در جنگ جهانى اول، مسأله «پان عربيسم» زنده شد و با اشغال شام و اردن و عراق از طريق دولت‏هاى بزرگ (مانند بريتانيا و فرانسه)، وحدت كشورهاى عربى از هم گسست و هر نقطه‏اى از اين بلاد، به اميرى سپرده شد.
بلاد نجد، به آل سعود – كه بزرگ آنها در آن روز «عبدالعزيزبن سعود» (پدر شاه فهد) بود – واگذار گرديد. اين مسأله به جهت همكارى نزديك وى با بريتانيا، در شكستن قدرت دولت عثمانى بود. اين واگذارى، تحت شرايطى استعمارى انجام گرفت كه در تاريخ مذكور است.
بعدها مصالح بريتانيا و جهان استعمار، ايجاب كرد كه بر قلمرو قدرت وهابيان، افزوده شود و حرمين شريفين و منطقه حجاز، در اختيار آل سعود قرار گيرد. از اين رو، با برنامه‏ريزى خاصى – كه بريتانيا در آن دست داشت – در سال 1344 ه.ق وهابيان، حرمين شريفين را پس از يك جنگ خونين تصرف كردند و تنها در طائف دوهزار تن از عالمان بزرگان و زنان و مردان را كشتند؛ به گونه‏اى كه خود «عبدالعزيز» بر اين جنايت اعتراف كرد! در نتيجه، به حكومت خاندان «شرفا» در اين سرزمين خاتمه داده شد و اين دو منطقه وسيع اسلامى – به ضميمه نجد و حجاز – به نام «سعودى» در دفاتر دولت‏هاى بزرگ استعمارى، ثبت شد. نام «نجد» و «حجاز» منسوخ گرديد و عبدالعزيز خود را در سال 1350 ه.ق(1310 ه.ش ) شاه دو منطقه خواند و كشور به نام «مملكت عربى سعودى» – نه اسلامى – نام‏گذارى شد. وى تا سال 1334ه.ش زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او فرزن
دان وى به نام‏هاى: سعود، فيصل، خالد، فهد، عبداللَّه حاكمان‏ اين سرزمين بوده و هستند.
جهت آگاهى بيشتر ر.ك: آية اللَّه جعفر سبحانى، پرسش‏ها و پاسخ‏ها.

بهائيت
بهائى‏گرى فرقه‏اى منشعب از بابى‏گرى است. بنيانگذار آن ميرزا حسينعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنيا آمد و در شمار نخستين گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب ميرزا يحيى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشينى باب را كرد و چون در آن زمان بيش از نوزده سال نداشت برادرش ميرزا حسينعلى (بهاءاللَّه) زمام كارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابيان به ناصرالدين شاه تيراندازى كردند و چون شواهدى بر نقش حسينعلى در اين كار وجود داشت، در پى دستگيرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفير و دولت روس از او حمايت كردند و به اين وسيله از مرگ نجات يافت. او سپس به بغداد رفت و در نامه‏اى به سفير روس از وى و دولت روس قدردانى كرد. در بغداد كنسول دولت انگليس و نماينده دولت فرانسه با او ملاقات كرد و حمايت دولت‏هاى خود را به او ابلاغ كرده و تابعيت انگلستان و فرانسه را به او پيشنهاد نمودند. ميرزا يحيى (صبح ازل) نيز مخفيانه به بغداد رفت. در اين هنگام بغداد، كربلا و نجف مركز اصلى فعاليت بابيان شد و در پى اختلاف بر سر ادعاى «موعود بيان» يا «من يُظهِرُهُ اللَّه» آدمكشى‏هاى شديدى بين بابيان رواج يافت. نزاع بين حسينعلى و ميرزايحيى بر سر اين ادعا موجب افتراق بابيان به دو فرقه بهائيه (پيروان حسينعلى) و ازليه (پيروان ميرزايحيى) شد. گفته شده است كه در پى اين منازعات ميرزا يحيى برادرش بهاءاللَّه را مسموم كرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پايان عمر به رعشه دست مبتلا بود.
ميرزا ح
سينعلى پس از اعلام «من يُظهِرُهُ اللهى» خويش ادعاى الوهيت و ربوبيت نمود. او خود را «خداى خدايان، آفريدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقيقى»، «رب مايُرى‏ و مالا يُرى» ناميد. پيروانش نيز پس از مرگ وى قبر او را قبله خويش گرفتند.
او افزون بر ادعاى ربوبيت، شريعت جديد آورد و كتاب «اقدس» را نگاشت. بهائيان آن را «ناسخ جميع صحائف» مى‏دانند. او كتاب‏هاى ديگرى نيز نوشته است كه پر از اغلاط املايى و انشائى است. مهمترين كتاب او «ايقان» است كه به خاطر وجود اغلاط بسيار در زمان حياتش مورد تصحيح و تجديد نظر قرار گرفت.

فرقه‏هاى بابى و بهائى‏
بعد از اعدام سيد على محمد، بابيت به سه فرقه تقسيم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه، نزاعى بين دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه ديگر افزوده شد، در نتيجه مجموعاً پنج فرقه شدند:
1. ازليه (به رهبرى ميرزا يحيى نورى، صبح ازل)،
2. بهائيه (به رهبرى ميرزا حسين على، بهاءاللَّه)،
3. بابيه خالص (فقط رهبرى سيد على محمد باب را قبول دارند)،
4. بابيه بهائيه عباسيه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى)
5. ناقضون (اتباع ميرزا محمد على، برادر عبدالبهاء) المدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، ج 3، ص 312، العميد عبدالرزاق محمد اسود.

عقايد بهائيت‏
چندى از عقايد و احكام بهائيت عبارت است از:
1. با ظهور سيد على محمد باب اسلام پايان گرفته و اينك دين جديد ظهور كرده و مردم بايد همگى‏ بهایی شوند. شخصيت و انديشه‏هاى كاشف الغطاء كتاب «الايات البينات» به كوشش احمد بهشتى، ص 109، كانون نشر انديشه اسلامى.
2. پنهان كردن دين (تقيه) ضرورى است.
3. روزه نوزده روز است، قبل از عيد شروع و به عيد نوروز ختم مى‏شود.
4. نماز جماعت باطل است مگر در نماز ميت.
5. قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عكا است.
6. حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نيست. «حج» در خانه‏اى كه بهاء در آن اقامت داشته، يا در خانه‏اى كه سيدعلى محمد باب در شيراز در آن سكنى داشته است به جا آورده مى‏شود.
7. اعياد عبارت است از:
– عيد ولادت باب، اول محرم.
– عيد ولايت بهاء، دوم محرم.
– عيد اعلان دعوت باب، پنجم جمادى.
– عيد نوروز
المدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، العميد عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 308 – 311، انتشارات الدار العربية للموسوعات.،
8. نماز پنج تكبير دارد و در دو وقت خوانده مى‏شود: يكى هنگام تولد و ديگرى هنگام مرگ.
عبادتگاه‏ها طبق وصيت بهاء بايد از نه مناره و يك گنبد تشكيل بشود. اين عبادتگاه‏ها در فرانكفورتِ آلمان، سيدنى در استراليا، كامپالا در اوگاندا، ليميت در شيكاگو، پاناماسيتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان است
‏شخصيت و انديشه‏هاى كاشف‏الغطاء، ص 111 و 139، احمد بهشتى..
همچنين در فروع تعاليم بهائيت به احكامى برمى‏خوريم كه بعضى از آنها عبارت است از:
– ازدواج با محارم غير از زن پدر، حلال مى‏باشد. (يعنى با حكم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و ديگران حلال مى‏گردد!)
– معاملات ربوى آزاد و حلال است.
– تمام اشياء حتى خون، سگ، خوك، بول و… پاك است.
– حجاب زنان ملغى مى‏باشد.
– دخالت در سياست ممنوع مى‏باشد.
در بررسى عقايد، احكام و تاريخ بهائيت به روشنى معلوم مى‏گردد كه استعمار براساس برنامه و طرح از پيش تعيين شده‏اى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دين اسلام و نفى و انكار نبوت، امامت، معاد و تعاليم و قوانين و احكام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نيابت خاص حضرت حجت(عج)، پس از آن ادعاى مهدويت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهيت و نسخ اسلام مى‏نمايند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مى‏دهند و به ساختن كعبه جديد! در شيراز اهتمام مى‏ورزند و با آداب و ادعيه و ذكر و زيارتنامه‏هاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مى‏پردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مى‏دهند و چون همواره از تعاليم و آموزه‏هاى سياسى اسلام و تشيع رنج برده‏اند، از اصل ورود و دخالت در سياست را ممنوع اعلام مى‏نمايند!
بدين ترتيب همه زمينه‏ها آماده و مهيا مى‏شود تا مبانى و اركان اعتقادى و ارزش‏هاى اخلاقى و پايبندى‏هاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و يكپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبديل گردد و از قدرت بى‏نظير مذهب تشيع و مراكز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماى بيدار و آگاه كه مدافعان راستين اسلام و سنگرهاى مستحكم دفاع از هويت دينى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مى‏باشند، كاسته شود و راه‏هاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد. بهائيت در نهايت يكى از بارزترين جريانات حامى صهيونيزم و استعمار غرب و برنده مسابقه خدمت به آمريكا، انگليس و اسرائيل شد و از همين رو همواره مورد پشتيبانى آنها قرار گرفته است. اين جريان براى نابودى ايران با هر دولتى همراه شد تا آنجا كه عباس افندى جانشين حسينعلى بهاء در جنگ جهانى اول جمال پاشا فرمانده ارتش عثمانى را براى حمله به ايران تشويق نمود. سرانجام اين خيانت‏ها و خوش‏خدمتى ب
ه قشون بريتانيا دريافت لقب «سر» و «نايت هود» جهت آگاهى بيشتر از رابطه بهائيت و استعمار بنگريد:.
الف. بهائيت آن گونه كه هست، جام جم، ش 29، 6 شهريور 1386، ويژه تاريخ معاصر (ايام).
از دربار لندن است‏ب. فرهنگ پويا (فصلنامه)، ش 7، اسفند 1386.
كتاب‏هاى بهائى‏ها عبارتند: 1. الاتقان؛ 2. اشراقات والبشارات والطرزات؛ 3. مجموعه الواح مباركه، كه وصاياى بهاء به پسران خود مى‏باشد؛ 4. كتاب شيخ؛ 5. الدرر البهية؛ 6. الحجج البهية؛ 7. الفرائد؛ 8. فصل الخطاب 9. اقدس.
برخى نيز برآنند كه اين كتاب‏ها را به بهاء نسبت داده‏اند ولى او ننوشته است بلكه پيروان او نوشته و به او نسبت داده‏اند
المدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، ص 311 و 312..
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
الف. احمد بهشتى، الايات البينات، (شخصيت و انديشه‏هاى كاشف الغطاء)، آيت‏اللَّه العظمى جعفر كاشف الغطاء، نشر انديشه‏هاى اسلامى؛
ب. نورالدين چهاردهى، بهائيت چگونه پديد آمد، انتشارات فتحى؛
پ. محمد محمدى اشتهاردى، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان؛
ت. رضا برنجكار، آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 181 – 194؛
ث. ابوتراب هدائى، بهائيت دين نيست؛
ج. تاريخ باب و بهاء، ترجمه حسن فريد گلپايگانى؛
چ. جمعى از نويسندگان، قائم، پيامبر، خدا، كداميك؟؛
ح. فضل اللَّه مهتدى، خاطرات صبحى؛
خ. يوسف فضايى، بابى‏گرى و بهايى‏گرى؛
در كتاب شخصيت و انديشه‏هاى كاشف‏الغطاء از دو كتاب ديگر نيز ياد شده است كه عبارتند از: 1. هفت وادى، 2. هيكل.د. كينياز دالگوركى، باب و بهاء در ايران؛

بهائيت در اسناد ساواک

 

سرشت بهائيت، از بدو تأسيس تاكنون، با مخالفت نسبت به اسلام و مسلمانان عجين شده و سران و فعالان اين فرقه، با همه دولت‏ها و كانون‏هاى استكبار به ويژه آمريكا و اسرائيل، همسويى و همكارى دارد.
در اين باره اسنادى از ساواك رژيم شاه به دست رسيده كه در ادامه متن كامل ارائه مى‏گردد
گزارش ساواك از جلسات بهائيان، جام جم، شماره 6 شهريور 1386، ص 58:
امروز ديگر مسلمانان زير دست بهائيان خواهند بود
… ارتباط اعضاى بيت‏العدل اعظم با زعماى كشورهاى مختلف طورى است كه حتى رئيس جمهور آمريكا [ليندون‏] جانسون مرتب به احباى ايران تبريك مى‏گويد… خوشبختانه امروز ديگر مسلمانان زير دست بهائيان خواهند بود. چون مسلمانان هميشه عقب افتاده هستند. همچنان كه تمام دولت‏هاى اسلامى از ساير دول، عقب مانده‏اند. سپس آقاى ادب معاون بانك ملى اظهار كرد: تا زمانى كه من در بانك ملى هستم، سعى مى‏كنم كه افراد مورد نياز بانك را از احبا [بهائيان‏] بپذيريم. همچنين تا آنجايى كه برايم مقدور است نسبت به كارمندان مسلمان بانك از نظر تأمين حقوق و پرداخت مزايا و فوق العاده آزار و اذيت بكنم.

(خيلى محرمانه) هرچه بتوانيد ملت اسلام را رنج دهيد!
جلسه‏اى با شركت 9 نفر از بهائيان ناحيه 15 شيراز در منزل آقاى فرهنگ آزادگان وزير نظر آقاى لقمانى تشكيل شد. بعد از قرائت‏نامه آقاى
ولى‏اللَّه لقمانى… رخن گفت. وى اضافه كرد:… اكنون از آمريكا و لندن صريحاً دستور داريم در اين مملكت، مد لباس و يا ساختمان‏ها و بى‏حجابى را رونق دهيم كه مسلمان، نقاب از صورت خود بردارد… در ايران و كشورهاى مسلمان ديگر هر چه بتوانيد با پيروى از مد و تبليغات، ملت اسلام را رنج دهيد تا آنها نگويند امام حسين فاتح دنيا بوده و على، غالب دنيا… اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائيل ساخته مى‏شود. اين مسلمانان آخر به دست بهائيان از بين مى‏روند و دنياى حضرت بهاءاللَّه رونق مى‏گيرد.
طرفدارى از اسرائيل‏
… فعلاً ما طرفدار دولت اسرائيل هستيم و با كشورهاى عربى و اسلامى مخالف مى‏باشيم.
… اسرائيل حق دارد اعراب را بمب‏باران كند چون مسلمانان نمى‏گذارند ما زندگى كنيم و مرتباً به ما نيش مى‏زنند اين است كه از طرف بيت‏العدل به محافل روحانى دستور داده شده افرادى كه در ادارات دولتى و پست‏هاى حساس مشغول كار هستند، در كارهاى مسلمانان كارشكنى كنند و نگذارند مسلمانان پيشرفت كنند. همان‏طورى كه 7 سال پيش براى يهوديان دستور رسيده بود كه تمامى زمين‏ها و مغازه‏هاى مسلمانان را بخرند و مملكت را تصرف كنند و اقتصاد را به دست بگيرند.
جاسوس در تمام وزارتخانه‏ها
… ساعت 30/6 بعدازظهر مورخ 7/3/47 كميسيون نظر نفحات‏اللَّه در محفل شماره 4 واقع در تكيه نواب منزل اسداللَّه قدسيان‏زاده تشكيل شد. عباس
اقدسى كه سخنران كميسيون بود اظهار كرد جناب آقاى اسداللَّه علم وزير دربار سلطنتى به ما لطف زيادى كرده‏اند. مخصوصاً جن
اب آقاى اميرعباس هويدا (بهائى و بهائى‏زاده) انشاءاللَّه هر دو نفر كدخداى كوچك بهائيان مى‏باشند. گزارشاتى از فعاليت‏هاى خود به بيت‏العدل اعظم الهى مرجع بهائيان مى‏دهند… دولت اسرائيل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده ما جامعه بهائيت، فعاليت اين قوم عزيز يهود را ستايش مى‏كنيم… پيشرفت و ترقى ما بهائيان اين است كه در هر اداره ايران و تمام وزارتخانه‏ها يك جاسوس داريم و هفته‏اى يك‏بار كه طرح‏هاى تهيه شده وسيله دولت به عرض شاهنشاه آريامهر مى‏رسد، گزارشاتى در زمينه طرح به محفل‏هاى روحانى بهائى مى‏رسد. مثلاً در لجنه پيمانكار، كادر بهائيان ايران هر روز گزارش خود را در زمينه ارتش ايران و اين كه چگونه اسلحه به ايران وارد مى‏شود و چگونه چتربازان را آموزش مى‏دهند به محفل روحانى بهائيان تسليم مى‏كنند.

 

http://maaref.porsemani.ir

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها.

 

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید