آيين وهابيت
آيين وهابيت، به ظاهر زاييده انديشه «محمدبن عبد
الوهاب» (1206 – 1115 ه.ق ) نجدى است؛ ولى ريشه هاى آنم سال 728 ه.ق در زندان دمشق. و نگاشتههاى او بنيادهاى اعتقادى وهابيان را تشكيل مربوط به «ابن تيميه» است مىدهد.
وقتى «ابن تيميه» آرا و عقائد خود را درباره زيارت قبر پيامبر(ص) و مسافرت براى آن آشكار ساخت و آن را حرام دانست؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و. كتابهاى ارزشمندى در رد وى نوشته شد ر.ك: كتابنامه ردّ وهابيت در مجله مكتب اسلام (سال 29) و نشريه تراثنا (شماره 17).
افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسيق او پرداخته و او را فردى منحرف معرفى كردند. «ذهبى» دوست معاصر «ابن تيميه»، در نامه دوستانهاى او را در اشاعه و گسترش فساد، همتاى حجّاج خواند. تكملة السيف الصيقل، 190.
غائله ابن تيميه با مرگ او فروكش كرد. شاگرد معروف او «ابن القيم»، به ترويج آراى استاد پرداخت؛ ولى چندان نتيجه نگرفت. او نيز در سال 751 ه.ق درگذشت و با مرگ او، مكتب استادش به دست فراموشى سپرده شد.
در اواسط قرن دوازدهم هجرىحدود سالهاى 1145 ه.ق. بار ديگر انديشههاى «ابن تيميه» به وسيله شخصى به نام «محمد» فرزند «عبدالوهاب» در سرزمين «نجد» احيا شد.
پدر «عبدالوهاب» با عقايد فرزند خود مخالف بود؛ از اين رو، تا پدر در قيد حيات بود، وى از اظهار آنها خوددارى مىكرد. وقتى پدر در سال 1153 ه.ق درگذشت، او عرصه را براى نشر عقايد خود مناسب ديد؛ لذا با همكارى امير شهر «عُيَيْنَه» به نام «عثمانبن حمد»، به نشر آنها پرداخت. چيزى نگذشت كه «عثمان» از طرف امير «احساء»، مورد توبيخ قرار گرفت. او نيز ناچار شد عذر «شيخ» را بخواهد و او را از «شهر» بيرون كند.
«شيخ محمد» در سال 1160 ه.ق از شهر «عيينه» بيرون رفت و رهسپار «درعيه» شد. در آن زمان رياست شهر با «محمدبن سعود»، (جد آل سعود ) بود؛ سرانجام ميان آن دو، ارتباط برقرار شد. امير شهر، به او وعده پشتيبانى داد و او نيز به امير، نويد قدرت و غلبه بر بلاد داد.
شيخ دعوت خود را تحت عنوان «توحيد» و مبارزه با شرك آغاز كرد و ديگران – به جز خود و پيروان مكتبش – را مشرك معرفى كرد. حملات او به اطراف و اكناف نجد، آغاز گرديد. نفوس زيادى از زن و مرد و كودك قبايل اطراف، به دست اتباع شيخ كشته شدند و اموال زيادى تحت عنوان «غنايم از مشركان» گرد آمد.
در زمانى كه «شيخ محمد» به «درعيه» آمد و با «محمدبن سعود» توافق كرد، مردم آنجا در نهايت تنگدستى و احتياج بودند.
«آلوسى» از قول «ابن بشر نجدى» نقل مىكند: «من (ابن بشر) در اول كار شاهد تنگدستى مردم «درعيه» بودم، سپس آن شهر را در زمان «سعود» مشاهده كردم. مردم از ثروت فراوان برخوردار شدند و سلاحهاى ايشان با زر و سيم زينت يافت. بر اسبان اصيل و نجيب سوار مىشدند و جامههاى فاخر در برمىكردند. از تمام لوازم ثروت بهرهمند بودند؛ به حدى كه زبان از شرح و بيان آن قاصر است!
روزى در يكى از بازارهاى «درعيه» ناظر بودم كه مردان، در طرفى و زنان در طرف ديگر قرار داشتند. در آنجا طلا و نقره، اسلحه، شتر، گوسفند، اسب، لباسهاى فاخر، گوشت، گندم و ديگر
مأكولات به قدرى زياد بود كه زبان از وصف آن عاجز است. تا چشم كار مىكرد، بازار ديده مىشد و من فرياد فروشندگان و خريداران را مىشنيدم كه مانند همهمه زنبور عسل، درهم پيچيده بود. يكى مىگفت: فروختم و ديگرى مىگفت: خريدم».
«ابن بشر» شرح نداده است كه اين ثروت هنگفت، از كجا پيدا شده بود؛ ولى با قرائن تاريخى، معلوم مىشود اينها از جنگ با مسلمانان قبايل و شهرهاى ديگر «نجد» – به جرم موافقت نكردن با عقايد وى – و غارت كردن اموال آنان، به دست آمده است.
روش «شيخ محمد» در مورد غنايم جنگى، اين بود كه آن را هر طور مايل بود به مصرف مىرساند و گاهى تمام به دو يا سه نفر عطا مىكرد. غنايم هر چه بود، در اختيار شيخ قرار داشت و امير نجد هم با اجازه او، مىتوانست سهمى ببرد.
يكى از بزرگترين نقاط ضعف «شيخ»، اين بود كه با مسلمانانى كه از عقايد كذايى او پيروى نمىكردند، معامله كافر حربى مىكرد و براى جان و ناموس آنان، ارزشى قائل نبود!! كوتاه سخن اينكه، «محمدبن عبدالوهاب» به توحيد با تفسير غلطى كه مىگفت، دعوت مىكرد و هركس مىپذيرفت، خون و مالش سالم مىماند؛ وگرنه خون و مالش، مانند كفار حربى، حلال و مباح بود.
جنگهاى «وهابيان» در «نجد» و خارج از «نجد» – از قبيل «يمن» و «حجاز» و اطراف «سوريه» و «عراق» – بر همين پايه قرار داشت. هر شهرى كه با جنگ و غلبه بر آن دست مىيافتند، بر ايشان حلال بود. اگر مىتوانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار مىدادند؛ اگر نه به غنايم آنها اكتفا مىكردند. جزيرة العرب فى القرن العشرين، ص 341..
كسانى كه با عقايد او موافقت كرده و دعوت او را مىپذيرفتند، مىبايست با او بيعت كنند. و اگر كسانى به مقابله برمىخاستند، كشته مىشدند و اموالشان تقسيم مىگرديد! به عنوان نمونه سيصد مرد از. اهالى يك قريه به نام «فصول» در شهر «احساء» را به قتل رسانيدند و اموالشان را به غارت بردند. تاريخ المملكة العربية السعودية، ج 1، ص 51.
در تاريخ تولد و فوت شيخ، غير از 1206 – 1115 اقوال ديگرى هم هست. پس از او پيروانش به همين روش عمل كردند. در سال 1216 ه.ق «امير سعود» وهّابى، سپاهى مركب از بيست هزار مرد جنگى تجهيز كرد و به «شيخ محمدبن الوهاب» در سال 1206 ه.ق در گذشت شهر كربلا حملهور شد. كربلا در اين ايام در نهايت شهرت و عظمت بود و زائران ايرانى و ترك و عرب بدان، روى مىآوردند. «سعود» پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گرديد و كشتار سختى از مدافعان و ساكنان آن نمود.
سپاه «وهابى» چنان رسوائى در شهر كربلا به بار آورد كه به وصف نمىگنجد. پنج هزار تن يا بيشتر (تا بيست هزار هم نوشتهاند) را به قتل رسانيدند. پس از آنكه «امير سعود» از كارهاى جنگى فراغت يافت، به طرف خزينههاى حرم امام حسين(ع) متوجه شد. اين خزاين، از اموال فراوان و اشياء نفيسى انباشته بود، وى هر چه در آنجا يافت، برداشت و به غارت برد!!
«كربلا» پس از اين حادثه، به وضعى درآمد كه شعرا براى آن مرثيه می گفتند. تاريخ كربلا و حائر حسينعليه السلام، صص 172 – 174. «وهابيان» در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و بىگاه به شهر كربلا و اطراف آن، مىگفتند و نيز به شهر «نجف» حمله برده و آنجا را غارت مىكردند. نخستين حمله در سال 1216 ه.ق بود. اين هجوم در روز «عيد غدير» آن سال انجام گرفت.
حملات وهابيان به جدّه، مكه، مدينه، سوريه و عراق، بيش از آن است كه در اينجا بيان گردد. پيوسته جنگهاى خونين بين حكومت عثمانى از طريق امراى مصر و وهابيان وجود داشت. گاهى بر اثر ضعف دولت عثمانى، وهابيان بر طائف، مكه و مدينه دست يافته و آثار و مشاهد اسلامى را ويران مىكردند و اموال را به غارت مىبردند. سرانجام از آنجا به نجد طرد مىشدند و عثمانىها تسلط خود را بر اين مناطق با گماشتن خاندان «شريف» بر رياست حرمين حفظ مىكردند.
در جنگ جهانى اول، مسأله «پان عربيسم» زنده شد و با اشغال شام و اردن و عراق از طريق دولتهاى بزرگ (مانند بريتانيا و فرانسه)، وحدت كشورهاى عربى از هم گسست و هر نقطهاى از اين بلاد، به اميرى سپرده شد.
بلاد نجد، به آل سعود – كه بزرگ آنها در آن روز «عبدالعزيزبن سعود» (پدر شاه فهد) بود – واگذار گرديد. اين مسأله به جهت همكارى نزديك وى با بريتانيا، در شكستن قدرت دولت عثمانى بود. اين واگذارى، تحت شرايطى استعمارى انجام گرفت كه در تاريخ مذكور است.
بعدها مصالح بريتانيا و جهان استعمار، ايجاب كرد كه بر قلمرو قدرت وهابيان، افزوده شود و حرمين شريفين و منطقه حجاز، در اختيار آل سعود قرار گيرد. از اين رو، با برنامهريزى خاصى – كه بريتانيا در آن دست داشت – در سال 1344 ه.ق وهابيان، حرمين شريفين را پس از يك جنگ خونين تصرف كردند و تنها در طائف دوهزار تن از عالمان بزرگان و زنان و مردان را كشتند؛ به گونهاى كه خود «عبدالعزيز» بر اين جنايت اعتراف كرد! در نتيجه، به حكومت خاندان «شرفا» در اين سرزمين خاتمه داده شد و اين دو منطقه وسيع اسلامى – به ضميمه نجد و حجاز – به نام «سعودى» در دفاتر دولتهاى بزرگ استعمارى، ثبت شد. نام «نجد» و «حجاز» منسوخ گرديد و عبدالعزيز خود را در سال 1350 ه.ق(1310 ه.ش ) شاه دو منطقه خواند و كشور به نام «مملكت عربى سعودى» – نه اسلامى – نامگذارى شد. وى تا سال 1334ه.ش زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او فرزن
دان وى به نامهاى: سعود، فيصل، خالد، فهد، عبداللَّه حاكمان اين سرزمين بوده و هستند. جهت آگاهى بيشتر ر.ك: آية اللَّه جعفر سبحانى، پرسشها و پاسخها.
بهائيت
بهائىگرى فرقهاى منشعب از بابىگرى است. بنيانگذار آن ميرزا حسينعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنيا آمد و در شمار نخستين گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب ميرزا يحيى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشينى باب را كرد و چون در آن زمان بيش از نوزده سال نداشت برادرش ميرزا حسينعلى (بهاءاللَّه) زمام كارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابيان به ناصرالدين شاه تيراندازى كردند و چون شواهدى بر نقش حسينعلى در اين كار وجود داشت، در پى دستگيرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفير و دولت روس از او حمايت كردند و به اين وسيله از مرگ نجات يافت. او سپس به بغداد رفت و در نامهاى به سفير روس از وى و دولت روس قدردانى كرد. در بغداد كنسول دولت انگليس و نماينده دولت فرانسه با او ملاقات كرد و حمايت دولتهاى خود را به او ابلاغ كرده و تابعيت انگلستان و فرانسه را به او پيشنهاد نمودند. ميرزا يحيى (صبح ازل) نيز مخفيانه به بغداد رفت. در اين هنگام بغداد، كربلا و نجف مركز اصلى فعاليت بابيان شد و در پى اختلاف بر سر ادعاى «موعود بيان» يا «من يُظهِرُهُ اللَّه» آدمكشىهاى شديدى بين بابيان رواج يافت. نزاع بين حسينعلى و ميرزايحيى بر سر اين ادعا موجب افتراق بابيان به دو فرقه بهائيه (پيروان حسينعلى) و ازليه (پيروان ميرزايحيى) شد. گفته شده است كه در پى اين منازعات ميرزا يحيى برادرش بهاءاللَّه را مسموم كرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پايان عمر به رعشه دست مبتلا بود.
ميرزا ح
سينعلى پس از اعلام «من يُظهِرُهُ اللهى» خويش ادعاى الوهيت و ربوبيت نمود. او خود را «خداى خدايان، آفريدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقيقى»، «رب مايُرى و مالا يُرى» ناميد. پيروانش نيز پس از مرگ وى قبر او را قبله خويش گرفتند.
او افزون بر ادعاى ربوبيت، شريعت جديد آورد و كتاب «اقدس» را نگاشت. بهائيان آن را «ناسخ جميع صحائف» مىدانند. او كتابهاى ديگرى نيز نوشته است كه پر از اغلاط املايى و انشائى است. مهمترين كتاب او «ايقان» است كه به خاطر وجود اغلاط بسيار در زمان حياتش مورد تصحيح و تجديد نظر قرار گرفت.
فرقههاى بابى و بهائى
بعد از اعدام سيد على محمد، بابيت به سه فرقه تقسيم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه، نزاعى بين دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه ديگر افزوده شد، در نتيجه مجموعاً پنج فرقه شدند:
1. ازليه (به رهبرى ميرزا يحيى نورى، صبح ازل)،
2. بهائيه (به رهبرى ميرزا حسين على، بهاءاللَّه)،
3. بابيه خالص (فقط رهبرى سيد على محمد باب را قبول دارند)،
4. بابيه بهائيه عباسيه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى)
5. ناقضون (اتباع ميرزا محمد على، برادر عبدالبهاء) المدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، ج 3، ص 312، العميد عبدالرزاق محمد اسود.
عقايد بهائيت
چندى از عقايد و احكام بهائيت عبارت است از:
1. با ظهور سيد على محمد باب اسلام پايان گرفته و اينك دين جديد ظهور كرده و مردم بايد همگى بهایی شوند. شخصيت و انديشههاى كاشف الغطاء كتاب «الايات البينات» به كوشش احمد بهشتى، ص 109، كانون نشر انديشه اسلامى.
2. پنهان كردن دين (تقيه) ضرورى است.
3. روزه نوزده روز است، قبل از عيد شروع و به عيد نوروز ختم مىشود.
4. نماز جماعت باطل است مگر در نماز ميت.
5. قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عكا است.
6. حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نيست. «حج» در خانهاى كه بهاء در آن اقامت داشته، يا در خانهاى كه سيدعلى محمد باب در شيراز در آن سكنى داشته است به جا آورده مىشود.
7. اعياد عبارت است از:
– عيد ولادت باب، اول محرم.
– عيد ولايت بهاء، دوم محرم.
– عيد اعلان دعوت باب، پنجم جمادى.
– عيد نوروزالمدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، العميد عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 308 – 311، انتشارات الدار العربية للموسوعات.،
8. نماز پنج تكبير دارد و در دو وقت خوانده مىشود: يكى هنگام تولد و ديگرى هنگام مرگ.
عبادتگاهها طبق وصيت بهاء بايد از نه مناره و يك گنبد تشكيل بشود. اين عبادتگاهها در فرانكفورتِ آلمان، سيدنى در استراليا، كامپالا در اوگاندا، ليميت در شيكاگو، پاناماسيتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان استشخصيت و انديشههاى كاشفالغطاء، ص 111 و 139، احمد بهشتى..
همچنين در فروع تعاليم بهائيت به احكامى برمىخوريم كه بعضى از آنها عبارت است از:
– ازدواج با محارم غير از زن پدر، حلال مىباشد. (يعنى با حكم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و ديگران حلال مىگردد!)
– معاملات ربوى آزاد و حلال است.
– تمام اشياء حتى خون، سگ، خوك، بول و… پاك است.
– حجاب زنان ملغى مىباشد.
– دخالت در سياست ممنوع مىباشد.
در بررسى عقايد، احكام و تاريخ بهائيت به روشنى معلوم مىگردد كه استعمار براساس برنامه و طرح از پيش تعيين شدهاى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دين اسلام و نفى و انكار نبوت، امامت، معاد و تعاليم و قوانين و احكام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نيابت خاص حضرت حجت(عج)، پس از آن ادعاى مهدويت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهيت و نسخ اسلام مىنمايند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مىدهند و به ساختن كعبه جديد! در شيراز اهتمام مىورزند و با آداب و ادعيه و ذكر و زيارتنامههاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مىپردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مىدهند و چون همواره از تعاليم و آموزههاى سياسى اسلام و تشيع رنج بردهاند، از اصل ورود و دخالت در سياست را ممنوع اعلام مىنمايند!
بدين ترتيب همه زمينهها آماده و مهيا مىشود تا مبانى و اركان اعتقادى و ارزشهاى اخلاقى و پايبندىهاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و يكپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبديل گردد و از قدرت بىنظير مذهب تشيع و مراكز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماى بيدار و آگاه كه مدافعان راستين اسلام و سنگرهاى مستحكم دفاع از هويت دينى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مىباشند، كاسته شود و راههاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد. بهائيت در نهايت يكى از بارزترين جريانات حامى صهيونيزم و استعمار غرب و برنده مسابقه خدمت به آمريكا، انگليس و اسرائيل شد و از همين رو همواره مورد پشتيبانى آنها قرار گرفته است. اين جريان براى نابودى ايران با هر دولتى همراه شد تا آنجا كه عباس افندى جانشين حسينعلى بهاء در جنگ جهانى اول جمال پاشا فرمانده ارتش عثمانى را براى حمله به ايران تشويق نمود. سرانجام اين خيانتها و خوشخدمتى ب
ه قشون بريتانيا دريافت لقب «سر» و «نايت هود» جهت آگاهى بيشتر از رابطه بهائيت و استعمار بنگريد:.
الف. بهائيت آن گونه كه هست، جام جم، ش 29، 6 شهريور 1386، ويژه تاريخ معاصر (ايام).
از دربار لندن استب. فرهنگ پويا (فصلنامه)، ش 7، اسفند 1386.
كتابهاى بهائىها عبارتند: 1. الاتقان؛ 2. اشراقات والبشارات والطرزات؛ 3. مجموعه الواح مباركه، كه وصاياى بهاء به پسران خود مىباشد؛ 4. كتاب شيخ؛ 5. الدرر البهية؛ 6. الحجج البهية؛ 7. الفرائد؛ 8. فصل الخطاب 9. اقدس.
برخى نيز برآنند كه اين كتابها را به بهاء نسبت دادهاند ولى او ننوشته است بلكه پيروان او نوشته و به او نسبت دادهاند المدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، ص 311 و 312..
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
الف. احمد بهشتى، الايات البينات، (شخصيت و انديشههاى كاشف الغطاء)، آيتاللَّه العظمى جعفر كاشف الغطاء، نشر انديشههاى اسلامى؛
ب. نورالدين چهاردهى، بهائيت چگونه پديد آمد، انتشارات فتحى؛
پ. محمد محمدى اشتهاردى، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان؛
ت. رضا برنجكار، آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 181 – 194؛
ث. ابوتراب هدائى، بهائيت دين نيست؛
ج. تاريخ باب و بهاء، ترجمه حسن فريد گلپايگانى؛
چ. جمعى از نويسندگان، قائم، پيامبر، خدا، كداميك؟؛
ح. فضل اللَّه مهتدى، خاطرات صبحى؛
خ. يوسف فضايى، بابىگرى و بهايىگرى؛
در كتاب شخصيت و انديشههاى كاشفالغطاء از دو كتاب ديگر نيز ياد شده است كه عبارتند از: 1. هفت وادى، 2. هيكل.د. كينياز دالگوركى، باب و بهاء در ايران؛
بهائيت در اسناد ساواک
سرشت بهائيت، از بدو تأسيس تاكنون، با مخالفت نسبت به اسلام و مسلمانان عجين شده و سران و فعالان اين فرقه، با همه دولتها و كانونهاى استكبار به ويژه آمريكا و اسرائيل، همسويى و همكارى دارد.
در اين باره اسنادى از ساواك رژيم شاه به دست رسيده كه در ادامه متن كامل ارائه مىگردد گزارش ساواك از جلسات بهائيان، جام جم، شماره 6 شهريور 1386، ص 58:
امروز ديگر مسلمانان زير دست بهائيان خواهند بود
… ارتباط اعضاى بيتالعدل اعظم با زعماى كشورهاى مختلف طورى است كه حتى رئيس جمهور آمريكا [ليندون] جانسون مرتب به احباى ايران تبريك مىگويد… خوشبختانه امروز ديگر مسلمانان زير دست بهائيان خواهند بود. چون مسلمانان هميشه عقب افتاده هستند. همچنان كه تمام دولتهاى اسلامى از ساير دول، عقب ماندهاند. سپس آقاى ادب معاون بانك ملى اظهار كرد: تا زمانى كه من در بانك ملى هستم، سعى مىكنم كه افراد مورد نياز بانك را از احبا [بهائيان] بپذيريم. همچنين تا آنجايى كه برايم مقدور است نسبت به كارمندان مسلمان بانك از نظر تأمين حقوق و پرداخت مزايا و فوق العاده آزار و اذيت بكنم.
(خيلى محرمانه) هرچه بتوانيد ملت اسلام را رنج دهيد!
جلسهاى با شركت 9 نفر از بهائيان ناحيه 15 شيراز در منزل آقاى فرهنگ آزادگان وزير نظر آقاى لقمانى تشكيل شد. بعد از قرائتنامه آقاى
ولىاللَّه لقمانى… رخن گفت. وى اضافه كرد:… اكنون از آمريكا و لندن صريحاً دستور داريم در اين مملكت، مد لباس و يا ساختمانها و بىحجابى را رونق دهيم كه مسلمان، نقاب از صورت خود بردارد… در ايران و كشورهاى مسلمان ديگر هر چه بتوانيد با پيروى از مد و تبليغات، ملت اسلام را رنج دهيد تا آنها نگويند امام حسين فاتح دنيا بوده و على، غالب دنيا… اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائيل ساخته مىشود. اين مسلمانان آخر به دست بهائيان از بين مىروند و دنياى حضرت بهاءاللَّه رونق مىگيرد.
طرفدارى از اسرائيل
… فعلاً ما طرفدار دولت اسرائيل هستيم و با كشورهاى عربى و اسلامى مخالف مىباشيم.
… اسرائيل حق دارد اعراب را بمبباران كند چون مسلمانان نمىگذارند ما زندگى كنيم و مرتباً به ما نيش مىزنند اين است كه از طرف بيتالعدل به محافل روحانى دستور داده شده افرادى كه در ادارات دولتى و پستهاى حساس مشغول كار هستند، در كارهاى مسلمانان كارشكنى كنند و نگذارند مسلمانان پيشرفت كنند. همانطورى كه 7 سال پيش براى يهوديان دستور رسيده بود كه تمامى زمينها و مغازههاى مسلمانان را بخرند و مملكت را تصرف كنند و اقتصاد را به دست بگيرند.
جاسوس در تمام وزارتخانهها
… ساعت 30/6 بعدازظهر مورخ 7/3/47 كميسيون نظر نفحاتاللَّه در محفل شماره 4 واقع در تكيه نواب منزل اسداللَّه قدسيانزاده تشكيل شد. عباس اقدسى كه سخنران كميسيون بود اظهار كرد جناب آقاى اسداللَّه علم وزير دربار سلطنتى به ما لطف زيادى كردهاند. مخصوصاً جن
اب آقاى اميرعباس هويدا (بهائى و بهائىزاده) انشاءاللَّه هر دو نفر كدخداى كوچك بهائيان مىباشند. گزارشاتى از فعاليتهاى خود به بيتالعدل اعظم الهى مرجع بهائيان مىدهند… دولت اسرائيل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده ما جامعه بهائيت، فعاليت اين قوم عزيز يهود را ستايش مىكنيم… پيشرفت و ترقى ما بهائيان اين است كه در هر اداره ايران و تمام وزارتخانهها يك جاسوس داريم و هفتهاى يكبار كه طرحهاى تهيه شده وسيله دولت به عرض شاهنشاه آريامهر مىرسد، گزارشاتى در زمينه طرح به محفلهاى روحانى بهائى مىرسد. مثلاً در لجنه پيمانكار، كادر بهائيان ايران هر روز گزارش خود را در زمينه ارتش ايران و اين كه چگونه اسلحه به ايران وارد مىشود و چگونه چتربازان را آموزش مىدهند به محفل روحانى بهائيان تسليم مىكنند.
http://maaref.porsemani.ir
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها. فرق بين وهابيها و بهائيها.