این مقاله، به پیامدهای گوناگون جسمی، فرهنگی ـ اجتماعی و روانی فقر بر بهداشت روانی میپردازد. فقر فرهنگی، انزوا، پرخاشگری، ضعف اخلاقی و دینی، کاهش عزت نفس، اضطراب و اختلالات روانی از جملة این آثار مخربند. رویکرد متون اسلامی به مسائل فقر و به معانی گوناگون آن در منابع دینی دیگر مباحث این مقال است، دلائل عدم مطلوبیت فقر در این منابع عبارتند از: تضاد فقر با عدالت اجتماعی، پناهبردن به خداوند از فقر در ادعیة امامان معصوم، اهمیت دین برای انسجام اسلامی در جامعه، برنامة دین برای اهداف متعالی و عواقب نامطلوب فقر از منظر دین. سرانجام، توضیح و تبیین مواردی که موهم این برداشت است که اسلام با مسئلة فقر مخالفتی ندارد، بلکه آن را تأیید میکند.
مقدمه
مسائل اقتصادی در تأمین بهداشت روانی انسانها نقشی بسیار مهم ایفا میکند. جامعه با رفع فقر و محرومیت میتواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن از بیماریهای روانی و شکوفایی استعدادهای افراد بردارد. هر چند خود فرد باید برای تأمین سلامت روانی خود بکوشد، اما به نظر میرسد که جامعه نق
ش پررنگتری در این امر دارد. از اینرو، راهبردها و خط مشیهای کلی جوامع برای ارتقای بهداشت روانی در مرتبة اول باید متمرکز بر ابعاد اقتصادی و اجتماعی باشد، نه پزشکی و درمانی؛ به عبارت دیگر، با رفع تبعیضها و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و تأمین معیشت مناسب برای همة افراد جامعه، بسیاری از مشکلات روانی از جامعه رخت برمیبندد و هزینههای سنگین درمان کاسته میشود. در این بحث با نگاهی عمیقتر به مسئلة نابرابری و فقر، پیامدهای آن را برای بهداشت روانی فردی و اجتماعی بررسی میکنیم و سپس رویکرد متون اسلامی دربارة فقر را بررسی میکنیم.
شاید بتوان مسئلة نابرابری و فقر را تلخترین و دردناکترین مسئلة اجتماعی بشر در طول تاریخ دانست. در دنیای امروز که پیشرفت اقتصادی عظیمی نصیب بشریت شده است، این معضل نه تنها حل نشده که فاصلة فقیر و غنی نسبت به اعصار پیشین، بیشتر نیز شده است. سازمان بهداشت جهانی در گزارشی که در سال 1995 منتشر کرده است، فقر شدید را بیرحمترین قاتل و مهمترین علت رنج و درد در جهان میداند. ما در ضمن بررسی آثار فقر، بخشهایی از این گزارش را که به صورت کتاب منتشر شده است، نقل خواهیم کرد.
آثار فقر
الف. آثار جسمی
فقر به صور گوناگون، سلامت جسمی طبقة پایین جوامع را تهدید میکند. فقر، علت اساسی واکسینه نشدن نوزادان، در دسترس نبودن آب تصفیهشده و بهداشت، عدم وجود دارو و دیگر راهکارهای درمانی و مرگ نوزادان به هنگام زایمان است. فقر علت اساسی کاهش امید به زندگی، معلولیت و ناتوانی و گرسنگی است. فقر مهمترین علت بیماری روانی، استرس، خودکشی، از همپاشیدن خانواده و مصرف مواد مخدر میباشد. در سال 1990 تعداد افرادی که در فقر شدید زندگی میکردند، یک میلیارد و صدمیلیون نفر تخمین زده شده است؛ یعنی بیش از یکپنجم جمعیت کرة زمین. با وجود آنکه از هر ده کودک، هشت نفر علیه پنج بیماری عمدة کشنده برای کودکان واکسینه میشوند و به طور کلی بین سالهای 1980 و 1993 میزان مرگ و میر نوزادان به 25درصد کاهش یافته و امید به زندگی بیش از چهار سال افزوده شده و به حدود 65 سال رسیده است، اما در کشورهای در حال توسعه، هر سال دوازده میلیون و دویست هزار کودک زیر پنج سال میمیرند. علّت بیشتر این مرگ و میرها، امراضی است که با صرف چند سِنت برای هر کودک، قابل پیشگیری است. امید به زندگی در کشورهای توسعهنیافته طبق آمار 1993، چهلوسه سال و در کشورهای توسعهیافته، هفتاد و هشت سال؛ یعنی دو برابر کشورهای فقیر است. در کشورهای ثروتمند، امید به زندگی در سال 2000، به هفتاد و نه سال میرسد، ولی در برخی کشورهای بسیار فقیر، این شاخص به چهلودو سال تنزل مییابد. تعداد کودکان زیر پنج سال که در سال 1993 مُردند (یعنی 12. 2میلیون نفر)، معادل کل جمعیت نروژ و سوئد است. [1]
در آستانة ورود به سال 2000، حدود 30 درصد از ثروتمندترین مردم دنیا، متجاوز از 45 درصد گوشت جهان را مصرف میکنند. این در حالی است که نزدیک 800 میلیون نفر دچار سوء تغذیهاند. بیش از 85 درصد کالاها را20 درصد ثروتمندان جهان مصرف میکنن
د، اما 20 درصدِ فقیرترین اقشار جامعه 0. 4 درصد کالاهای مصرفی را در اختیار دارند. درآمد کشورهای عقبمانده کمتر از 89 میلیارد دلار است و این در حالی است که 10 نفر از ثروتمندترین افراد جهان 1. 5 برابر رقم مزبور را در اختیار دارند. حدود 60 درصد مردم ساکن در کشورهای در حال توسعه از خدمات بهداشتی کافی برخوردار نیستند. این در حالی است که در آمریکا و اروپا سالیانه معادل هزینة بهداشت و غذای آن 60 درصد، تنها جهت خرید عطریات مصرف میشود. مشکل جمعیت وسیعی از مردم جهان فقر مطلق است و از حداقل سرپناه و خوراک و پوشاک محرومند. متجاوز از 30 درصد کشورهای در حال توسعه از آب سالم محرومند و سالیانه 30 میلیون نفر از گرسنگی میمیرند. با وجود اینکه متوسط مصرف پروتئین در کشورهای اروپایی متجاوز از 120 گرم در روز است، این رقم در کشورهای آفریقایی به سختی به 20 گرم در روز میرسد. [2]
با توجه به ارتباط میان بیماری جسمی و بیماری روانی، فقر از راه تأثیرگذاری بر سلامت جسم، بهداشت روانی فرد را به خطر میاندازد و امکان ابتلا به بیماریهای روانی را در وی افزایش میدهد. بیماریهای جسمی و روانی معمولاً همراه با هم در یک فرد دیده میشوند. افرادی که بیمار روانی تلقی میشوند، غالباً به لحاظ جسمی نیز بیمارند. از سوی دیگر، بیماران یا ناتوانان جسمی، اغلب دچار ناراحتی روانیاند؛ مثلاً، در کهنسالی، میان افسردگی از یکسو، و بیماریهای جسمی، از دستدادن کنترل بر ترشحات بدن، فقدان تعادل و ناشنوایی از سوی دیگر، ارتباط و همبستگی وجود دارد. این ارتباط بین افسردگی، اختلالات شناختی، اغتشاش ذهنی حاصل از عفونت، اثرات جانبی دارو، دیابت و اختلالات تغذیهای نیز وجود دارد. بنابراین، اگر یک گروه اجتماعی یا افراد منطقة خاصی را در نظر بگیریم که مرگ زودرس، مرض قلبی، بیماریهای مزمن و ناتوانکننده، زخمهای گوارشی، حوادث دوران کودکی و امثال آنها در آنان بیشتر است، به احتمال زیاد فقیرند و میزان خودکشی، افسردگی، اضطراب و اسکیزوفرنی در بین آنان زیاد است. [3]
ب. آثار فرهنگی ـ اجتماعی
1. فقر فرهنگی: غالباً فقر مادی با فقر فرهنگی همراه است. کسی که از حیث مادی فقیر است، فکرش آنقدر مشغول تأمین مایحتاج اولیة زندگی است که کمتر مجال و فرصتی برای برآوردن نیازهای فرهنگی و تربیتی خود و خانوادهاش دارد. اگر هم فرصتی برای این کار پیش بیاید، زمینهها و امکانات آن برایش فراهم نیست. در نتیجه، بسیاری از مواهب و استعدادهای خدادادی وی به فعلیت نمیرسند و بهرهبرداری درستی از آنها صورت نمیگیرد. آلفرد مارشال در کتاب تاریخی خود چنین مینویسد: درست است که به رغم فقر، تحت تأثیر عوامل دینی، روابط دوستی و محبتهای خانواده، ممکن است انسان احساس بزرگترین خوشبختی را بکند و امکان داشته باشد استعدادهای خود را شکوفا سازد، ولی با وجود این باید اذعان داشت که در محیط فقر، به ویژه در مناطق پرجمعیت، فقر اقتصادی موجب از بینرفتن و پژمردهشدن استعدادهای انسانی میشود. کسانی که در شهرهای بزرگ کنونی زندگی میکنند، فرصت کمتری مییابند تا با دیگران پیوند دوستی ببندند. بدون شک، بیماری روحی، جسمی، اخلاقی و فکری فقرا علل دیگری نیز دارد، امّا فقر یکی از عمدهترین آنهاست بهطور کلی رفتار ناهنجار فقرا ناشی از فقر آنان است هنگامی که علل فقر را بررسی میکنیم، درواقع در علل تنزل مقام عدة زیادی از ابنای بشر مطالعه میکنیم. [4]
فقر فرهنگی و فقدان تعلیم و تربیت و تحصیلات مناسب، فرد را از دستیابی به روشهای کنترل بر
محیط و کاستن از استرسهای ناشی از فقر و محرومیت باز میدارد و او را در معرض اختلالات روانی قرار میدهد. علاوه بر این، محرومیت از سواد و تحصیلات، فقر مادی را تشدید میکند و این تسلسل همچنان ادامه مییابد و با افزایش فقر، بهداشت روانی فرد بیشتر آسیب میبیند.
2. انزوا: تنگدستی به طور طبیعی سبب میشود فرد از چشم جامعه ساقط شود و به گوشة تنهایی پناه برد. حضرت علی علیه السلام فرمودند: «غنا در غربت وطن است و فقر در وطن غربت». [5] یعنی کسی که ثروتمند است اگر در غربت هم باشد، انگار که در وطن خود زندگی میکند، امّا تنگدست در وطن خود نیز همانند غریبه است; کسی به او اعتنا نمیکند و در نتیجه منزوی است. کمبود روابط با دیگران و احساس تنهایی زمینة مساعدی است برای ابتلا به بیماریهای روانی. از عوامل جاذبة میانفردی و ارتباطات مناسب با دیگران، وضعیت ظاهری و از جمله، پوشش افراد است. به دلیل اینکه معمولاً فقر موجب میشود وضعیت ظاهری و لباس فرد در حد پایین و نامطلوب باشد، فقرا در برقراری روابط اجتماعی مشکلات جدی خواهند داشت که گاه موجب در پیشگرفتن انزوا از سوی آنان میشود.
3. پرخاشگری: در جامعهای که به سبب بیعدالتی در توزیع ثروتهای عمومی، مردم به دو دستة فقرا و اغنیا تقسیم شدهاند و فاصلة طبقاتی عظیمی بین آنان وجود دارد، کینه و عداوت موج میزند. مردم فقیر با دیدن زندگی اشرافی ثروتمندان و مشاهدة زندگی فلاکتبار خود، کینة آنان را به دل میگیرند و عقدههای روانی بسیار در خود بهوجود میآورند. علاوه بر این، کینة درونی و فروخوردة فقرا ممکن است روزی سرباز کند و کسانی را که مسبب این وضعیت هستند، در خود فروبرد. بنابراین، خشم و پرخاشگری طبقات پایین جامعه یا متوجه خود آنان میشود و عقدههای روانی بهوجود میآورد و یا معطوف اغنیا میگردد و جامعه را از حالت تعادل به سوی هرجومرج سوق میدهد. امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش محمد حنفیه فرمود: «پسرم، از فقر بر تو بیمناکم. از آن به خدا پناه ببر که فقر کاستی در دین و پریشانی در فکر و عقل ایجاد میکند و سبب دشمنی و کینه است». [6] جملة جالبی هم در این زمینه از ابوذر نقل شده است: «فردی که مایحتاج زندگی خود را در خانه ندارد، بسیار در معرض آن است که پرخاشگری خود را نهتنها متوجه افراد، بلکه در جهت تخریب کل نظام اجتماعی سوق دهد». [7]
4. ضعف اخلاقی و
نابهنجاریهای اجتماعی: فقر زمینة مساعدی است برای برخی صفات زشت اخلاقی، نظیر حسد که نتیجهاش در جامعه به صورت نابهنجاریهای اجتماعی بروز میکند. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «کسی را که دنبال رزق و روزی خود میرود، نکوهش نکنید؛ زیرا کسی که امکانات زندگی ندارد، خطا و اشتباهاتش زیاد است». [8] یکی از پیشتازان جرمشناسی در طی یک بررسی نشان داده است که در ایتالیا خانوادههای فقیر 60 درصد جمعیت را تشکیل میدادند، اما جرایم مربوط به آنها 85 تا 90 درصد کل جرایم بوده است. همچنین برخی تحقیقات دیگر حاکی از آن است که 19 درصد جرایم مربوط به فقرای لندن بوده است، در صورتی که آنان 8 درصد جمعیت را تشکیل میدادند. البته این بدان معنا نیست که همة فقرا بزهکار هستند، بلکه باید گفت که اگر بیشتر منحرفان و مجرمان فقیر باشند، بیشتر فقرا مجرم و بزهکار نیستند.
مارکس، هانری جرج، ویلیام بونگر و دیگران در شیوههای پیشنهادی خویش توصیه میکنند که باید کوشش خود را در راه بهبود وضع توزیع درآمدها بهکار ببریم و بر نابرابریهای اقتصادی فائق آییم. نهتنها به دلیل اینکه این امر به خودی خود زیبنده نیست، بلکه به دلیل اینکه نابرابریهای اقتصادی زایندة فساد، تباهی و انواع کجرویهاست. [9]
5. ضعف اعتقاد و دینداری: شاید مهمترین پیامد منفی فقر از دیدگاه دین آن باشد که فقر بستر مناسبی برای کفر و بیدینی و ضعف اعتقادی است. در روایت مشهوری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «کاد الفقر ان یکون کفراً»; فقر به مرز کفر نزدیک است. [10] احتمالاً مشکلبودن فهم رابطة فقر مالی با کفر موجب شده است که برخی، فقر در این روایت را به فقر نفس (فقر روانی) تفسیر کنند، امّا باید گفت که برخی دیگر از مفسران حدیث، نظیر غزالی، لفظ فقر در این سخن را به همان معنای فقر مادی گرفته و در تبیین آن گفتهاند: فقر، انسان را در پرتگاه کفر قرار میدهد؛ زیرا اولاً، موجب حسادت به توانگران میشود که حسد، حسنات و خوبیهای انسان را از بین میبرد و ثانیاً، فقر موجب میشود که فقیر در برابر ثروتمندان اظهار ذلت و خواری کند و به آبرو و دینش لطمه وارد شود؛ ثالثاً، سبب ناخشنودی به قضا و قدر الهی و نارضایتی از روزی میشود و این امر، اگر هم کفر نباشد، به کفر میکشاند. [11] علاوه بر این، در سخن دیگری که از پیامبر اکرم ص
لی الله علیه و آله و سلم در اواخر عمرشان نقل شده است، ایشان به حاکمان پس از خود تذکراتی میدهند که از جملة آنها این است که مردم را فقیر و تهیدست نگذارند تا به کفر کشیده شوند. [12] در واقع، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حاکمان و برنامهریزان اقتصادی جامعه، فقرزدایی را یادآوری میکند و به آنان هشدار میدهد که باید با اجرای عدالت و رفع تبعیض و برنامهریزی برای استفادة بیشتر و بهتر از مواهب الهی، موجبات تأمین معیشت مناسب را برای عموم مردم فراهم کنند تا به کفر و بیدینی کشیده نشوند. با توجه به اینکه متولیان امر جامعه فقط میتوانند مأمور از بینبردن فقر مادی باشند، نه فقر روانی و با توجه به اینکه در هر دو حدیث از رابطة فقر و کفر سخن گفته شده است، میتوانیم بگوییم که به احتمال قوی مقصود از فقر در «کاد الفقر أن یکون کفراً»، فقر مادی است. علاوه بر این، در برخی منابع، سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به این صورت نقل شده است که اگر رحمت خداوند بر فقرای امت من نبود، فقرْ آنان را به مرز کفر نزدیک میکرد. [13] این سخن، یا حدیث مستقلی در کنار آن سخن مشهور است یا یک حدیث است که در برخی منابع به صورت کامل و در برخی دیگر، ذیل آن آمده است. در هر حال، به دلیل اینکه مسلماً مقصود از فقرا در این سخن نیازمندان جامعه است، قاعدتاً فقر در بخش پایانی آن نیز به معنای فقر مادی است.
در گفتار دیگری هم که پیش از این ذکر کردیم، امام علی علیه السلام فقر را کاستی در دین توصیف میکند. اینکه فقر موجب نقصان دین است، به چه معناست؟ فقر اگر حاصل از تنبلی و سستی فرد نباشد، گناه و جرم نیست و ننگی برای فرد به حساب نمیآید. پس منظور از این رابطه آن است که فقر موجب میشود کسانی که ایمان قوی ندارند زودتر به گناه بیفتند؛ زیرا برخی گناهان از فقر و احتیاج ناشی میشوند. این تفسیری است که استاد شهید مطهری از این جمله دارد. [14] شیخ محمد عبده هم در شرح این جمله چنین نظری دارد و میگوید: زمانی که فقر شدید شد، ممکن است انسان را وادار به خیانت، دروغگویی، ذلتپذیری، امتناع از کمککردن به حق کند و همة اینها کاستی در دین است. [15]
از نظر ما، تفسیر دیگری نیز برای این جمله متصور است؛ فقرا به دلیل فقر مالی از انجامدادن برخی اعمال عبادی نظیر حج، صدقه و دستگیری از نیازمندان محروم هستند. هرچند این امر به اختیار آنان
صورت نگرفته است و تقصیری متوجه آنان نیست، امّا در هرحال محرومیت از برخی منافع دینداری و اعمال عبادی است. به همین جهت، آموزههای دینی تأکید دارند که فقرا از لحاظ مالی باید بهنحوی تأمین شوند که علاوه بر نیازهای ضروری و فیزیولوژیک، نظیر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج، بتوانند نیازهای معنوی خود را نیز ارضا کنند. امام صادق علیه السلام در روایتی میفرماید: «به مؤمن از زکات آنقدر داده میشود که بخورد، بیاشامد، لباس تهیه کند، ازدواج نماید، حج بهجا آورد، صدقه دهد و قرض خود را ادا کند».[16] جمع بین این دو تفسیر دربارة رابطة فقر و کاستی در دین هم ممکن است؛ بدینصورت که فقرا اگر ایمان قوی نداشتند، زودتر به گناه میافتند و درنتیجه، دینداری و ایمانشان کاستی میپذیرد، اما اگر صبر و تحمل کردند و در مقابل وسوسة گناه و آلودگی توانستند مقاومت کنند، از برخی مزایای دینداری و کارهای عبادی محروم میشوند. [17]
ج. آثار روانی
همانگونه که بیان شد، آثار جسمی و فرهنگی ـ اجتماعی فقر، تأثیر بسیاری بر سلامت روان دارد. با وجود این، در این بخش برخی پیامدهای نامناسب روانی را که معمولاً بدون واسطه از فقر ناشی میشود، بررسی میکنیم.
1. کاهش عزتنفس
فقیر از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیست و همواره مورد تحقیر قرار میگیرد. احتمالاً بتوان گفت که بیشترین آثار روانی فقر از نگرش منفی مردم نسبت به آن نشأت میگیرد. مردم با فقرا به شیوهای کاملاً متفاوت از ثروتمندان رفتار میکنند. این نگرش منفی و تحقیرآمیز در مورد مستضعفان را در مدرسه، فروشگاه، مطب پزشک، بیمارستان، بانک و مراکز اجتماعی دیگر میتوان مشاهده کرد. ونسان دکلژاک (1989) معتقد است که در اجتماع مادی امروزی، کسانی که احساس میکنند پایینتر یا بیلیاقتتر از دیگرانند یا حتی احساس میکنند که محکوم شدهاند، در همة موارد زندگی احساس شرمساری و خجالت میکنند. این شرم مثل یک زخم روحی احساس میشود و به «نوروز طبقه» شباهت دارد. درواقع، نگاه و رفتار دیگران برای تشکیل هویت شخصی و خودپندارة کسی که مبتلا به «نوروز طبقه» است، اهمیت مییابد.
انسان فقیر احساس میکند که بینوا، فقیر، بیدست و پا، بیلیاقت و کمتر از همه است. او باور میکند که همین هویت را دارد. قبول تحقیر دیگران به تدریج درونی میشود و فرد را به این نتیجه میرساند که خود را تحقیر کند و عزتنفس و اعتماد به نفسش را از دست بدهد و این تصور در وی ایجاد شود که مسبب اصلی همة بدبختیها و ناشایستگیها، تنها خود اوست. [18]
به نظر میرسد که نگاه متفاوت به فقرا به اجتماع مادی امروز اختصاص ندارد؛ همیشه اینگونه بوده است. امیرالمؤمنین علیه السلام در کلامی بسیار زیبا میفرماید که وقتی دنیا به کسی رو کرد (مثلاً صاحب ثروت یا قدرت شد)، مردم فضایل و خوبیهایی را که دیگران دارند، به او نسبت میدهند، اما اگر دنیا به کسی پشت کرد، حتی خوبیهای خود وی از او گرفته میشود. [19] آن حضرت در سخن دیگری میفرماید: «فقیر حقیر و ناچیز شمرده میشود. به حرفش گوش نمیدهند و جای
گاهش را نمیشناسند. اگر فقیر راست بگوید، او را دروغگو مینامند و اگر زاهد باشد، او را نادان میخوانند». [20]
خلاصه، فقیر به دلیل عدم برخورداری از جایگاه شایسته در میان جامعه، عزتنفس خود را از دست میدهد و به همین دلیل در معرض ابتلا به انواع اختلالات روانی قرار میگیرد. خودکشی که اکنون دومین علت مهم مرگومیر در میان جوانان است، ارتباط و همبستگی بسیار نیرومندی با طبقة اجتماعی و محرومیت دارد. همچنین خودکشی با الکلیسم و اعتیاد که در میان کارگران غیرماهر، بیکاران و بیخانمانها رواج بیشتری دارد، مرتبط است. همچنین افسردگی که شاید به لحاظ تعداد افرادی که به آن مبتلا هستند متداولترین شکل بیماری روانی باشد، همبستگی و ارتباط بسیار شدیدی با طبقة اجتماعی دارد؛ هرقدر فقیرتر باشد، احتمال ابتلا به افسردگی در وی بیشتر خواهد بود. رفتار خودآزارانة شدید نیز که دستکم ده برابر بیشتر از خودکشی رواج دارد و درواقع پیشدرآمدی برای آن است، همین الگوی ارتباط با طبقة اجتماعی را نشان میدهد. [21]
2. اضطراب و تشویشخاطر
لازمة وجود آرامش در زندگی، تأمینشدن حداقل امکانات معیشتی است. بدون وجود این امکانات، فرد دچار اضطراب و نگرانی میشود و زمینة ابتلا به بیماری روانی شدیدتر ایجاد میگردد. امام صادق علیه السلام در حدیث طولانی و معروفی که در مقام بحث با مدعیان زهد و متصوفة زمان خود داشتند، به روش زندگی سلمان اشاره میکند و میفرماید: سلمان وقتی نصیب سالانة خود را از بیتالمال میگرفت، به اندازة یک سال مخارج خود را ذخیر
ه میکرد. به او گفتند: تو با این همه زهد و تقوا به فکر ذخیرة یک سال خود هستی؟ شاید امروز یا فردا بمیری و به آخر سال نرسی. سلمان در جواب گفت: شاید هم نمردم. چرا فقط مردن مرا فرض میکنید و زنده ماندنم را در نظر نمیگیرید؟ اگر زنده ماندم، نیازهایی دارم که باید برآورده شوند. ای نادانها، شما نمیدانید که انسان اگر به مقدار کافی وسایل زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کوتاهی میکند و نشاط و نیروی خود را در این راه از دست میدهد، ولی اگر به قدر کافی وسایل زندگی فراهم شد، آرامش و اطمینانخاطر مییابد. [22]
3. اختلالات روانی
تا اینجا به برخی آثار روانی فقر اشاره کردیم و تبیینهای نظری بر اساس متون اسلامی از آن ارائه دادیم. تحقیقات تجربی نیز ارتباط نزدیک وضعیت اقتصادی فرد و بهداشت روانی وی را تأیید میکند. معلوم نیست که آیا وضعیت اقتصادی نامناسب، فرد را در معرض ابتلا به اختلالات روانی قرار میدهد یا ابتلا به اختلالات روانی موجب وضعیت بد اقتصادی میشود، اما با وجود این، روشن است که قرارگرفتن در شرایط بد اقتصادی، افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی میکند. علاوه بر این، شرایط اقتصادی نامناسب، رهایی از بیماری روانی و بازیابی سلامت را بسیار دشوار میکند. این در مقایسه با افرادی است که در شرایط بهتر و مطلوب اقتصادی قرار دارند. [23]
یکی از اولین تحقیقات در مورد رابطة میان متغیرهای اجتماعی و اختلالات روانی، بررسی روابط بین طبقه اجتماعی و اسکیزوفرنی بود. از زمان اجرای اولین مطالعه در دهة 1930 میلادی در آمر
یکا، تاکنون تحقیقات پیگیرانه فراوانی در نقاط گوناگون دنیا اجرا شده و ثبات غیرمنتظرهای در تمام این مطالعات یافت شده است. در مطالعة اولیهای که در سال 1939، فاریس و دانهام منتشر کردند، محل سکونت تمام بیماران بستریشده در یک دورة دوازده ساله در چهار بیمارستان ایالتی و دوازده بیمارستان خصوصی شهر شیکاگو روی نقشة سرشماری آن شهر مشخص شد. وقتی آمار بیماریهای روانی برحسب تعداد موارد در هر صد هزارنفر بیان شد، محققان متوجه تفاوت در بروز اختلال روانی در نواحی گوناگون شهر شدند. این موضوع بهویژه در مورد اسکیزوفرنی قابلتوجه بود؛ 700 مورد در نواحی مرکزی شهر و 100 مورد در نواحی مسکونی حومة آن. قدم بعدی همبستهکردن شاخصهای اجتماعی و جمعیتشناختی دیگر با میزانهای متفاوت پذیرش بیمارستانی در نواحی گوناگون آن شهر بود. در نواحیای که بیماران بیشتر بودند، الکلیسم، اعتیاد و فقر هم بیشتر بود و ساکنان آن غالباً جزو پایینترین طبقات اجتماعی بودند و زیر خط رسمی فقر زندگی میکردند. این دو محقق از مطالعة خود نتیجه گرفتند که فقر و نابسامانی اجتماعی، زمینهساز اسکیزوفرنی و سایر مشکلات روانیاند.
در این مطالعه، چندین خطای بارز وجود داشت که عمدهترین آنها اصطلاحاً جهت علیت[24] نام دارد؛ بدین معنا که آنان فرض میکردند که فقر علت بروز بیماریهای روانی است. امروزه امکان اتخاذ جهت علّی کاملاً مخالف با این فرض هم وجود دارد. امروزه بحث بر سر اینکه آیا موقعیت اجتماعی پایین، علت اختلال روانی است یا اختلال روانی سبب میشود موقعیت اجتماعی بیماران در پایینترین سطح باشد، به بحثی کهنه تبدیل شده و هنوز بهطور کامل حل نشده است.
پس از این مطالعه، مطالعات دیگری با روشهای بهتر، از قبیل بررسی فردی بیماران بستریشده و روش زمینهیابی اجتماعی نیز انجام گرفتهاند که همه نشاندهندة ارتباط موقعیت اجتماعی پایین و خطر بالاتر مشکلات روانیاند. در یک بررسی تطبیقی از یافتههای 44 مطالعه که از روش زمینهیابی اجتماعی استفاده کرده بودند، معلوم شد که طبقة اجتماعی تنها متغیر جمعیتشناختی است که بهطور پایدار با وضعیت روانشناختی ارتباط دارد. سن، جنس و نژاد هیچکدام چنین ارتباط پایداری را نشان ندادند. در 28 مطالعه از 33 مطالعهای که طبقة اجتماعی را به مثابة یک متغیر درنظر گرفته بودند، در پایینترین طبقة اجتماعی، مشکلات روانی بیش از سا
یر طبقات بهچشم میخورد. [25]
وضعیت اجتماعیـ اقتصادی پایین (از نظر درآمد، تحصیلات و شغل) ارتباط نیرومندی با بیماران روانی دارد. چندین دهه است که مشخص شده است افراد طبقة اجتماعیـ اقتصادی پایینتر، حدود دوونیم برابر بیشتر از طبقات بالاتر احتمال ابتلا به اختلال روانی دارند. دلایل این ارتباط کاملاً روشن نیست، اما ممکن است وجود استرس بیشتر در زندگی فقرا و آسیبپذیری بیشتر آنان در برابر انواع عوامل استرسزا در مجموع، منجر به برخی اختلالات روانی نظیر افسردگی شود. [26] مؤلف دیگر در این زمینه، ارتباط میان شرایط اقتصادی و بهداشت روانی را چنین خلاصه کرده است: فقرا بیش از اغنیا، تقریباً به همة بیماریها و ناتوانیها اعم از جسمی و روانی مبتلا میشوند. این هم به لحاظ دفعات ابتلا و هم شدت و مدت آن است. [27]
ادامه دارد…
http://bashgah.net