تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنهی قیامت سخت وحشتناک است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید»، از سعادتِ شخص است، یعنی از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ یعنی رو بهسوی خدا کردن را نصیبش کند.
دعا و تقاضای نادرست!
در باب دعا، مسئله این است که دعای او چه نسبت به خودش و
چه نسبت به غیر، چه معنوی و چه مادّی، باید دعای خیر باشد؛ یعنی یا دفع ضرر کند و یا جلب منفعت. امّا «نعوذبالله»! درخواست ضرر کردن از خدا، چه برای غیر و چه برای خودش درست نیست.
ضرر رسانی به خود در دو دسته از روایات:
دسته اول؛
و امّا نسبت به خود؛ چون، دیگر این به طریق اولی است. در این باب دو دسته روایت داریم یک دسته از روایات، به طور مطلق میگویند و به تعبیر من این روایات علّتی نیاورده و تعلیلی در آنها وجود ندارد. روایت میگوید: از خدا، برای خودت، درخواست مرگ نکن! این بالاترین ضرر است که بگویم: خدایا! مرگم را برسان!
نفرین و لعنت تعارفی!
البتّه این دعا یک وقت جنبه تعارفی دارد، که به آن کاری نداریم. در این جنبه اراده جدّیای نیست. در چنین افرادی اراده استعمالی وجود دارد، اینها هیچوقت حاضر به مرگ نیستند. میگوید: خدایا! مرگم بده؛ امّا اراده جدّی ندارد، ما به اینها کاری نداریم. آنهایی که ارادهی جدّی دارند را مطرح میکنم.
آرزوی مرگ نکن
«رُوِی
عن رَسوُلِالله(صَلّیاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَّم) قال: لا یتَمَنَینَّ أَحَدُکمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه»،[1] حضرت فرمودند: هیچگاه احدی از شما برای ضرر، حادثه و گرفتاریای که، «نَزَلَ بِه»، بهسوی او فرود آمده درخواست و تمناّ و آر
زوی مرگ نکند!
هیچکدام از شما درخواست مرگ نکند، چرا؟ چون نمیدانی که چه چیزی جلوتر برای خودت را پیش فرستادی! هیزم جهنّم فرستادی، یا نهالهای زیبا برای بهشت؟ کدامیک از اینها است؟
تو محدودی؛ راهها محدود نیست
وقتی در شدّت گرفتاری قرار گرفتهای، خیال میکنی که همه راهها بهسوی تو مسدود است. این به خاطر آن است که تو خودت محدود هستی، لذا خیال میکنی راهها مسدود است. در حالی که اینطور نیست. وقتی به بالا رو کنی و سراغ آن موجودی که محدود نیست و لایتناهی است بروی، خواهی دید که هیچ راهی برای او مسدود نیست. به خصوص آن هم در شبهای ماه مبارک رمضان که گفتم همهی حجابها برطرف شده است. دقّت کنید!
گره از کارم باز کن!
این روایت از پیغمبراکرم است که میگوید: وقتی گرفتار شدی و ضرری متوجّه تو شد، عصبانی نشو تا اینکه بگویی: خدایا! مرگم را برسان! اصلاً و ابداً چنین چیزی نگو! برو به خدا بگو: خدایا! گره را باز کن!
دسته دوم؛
آرزوی مرگ، قطعکننده مسیر
در اینجا به چند روایت اشاره میکنم؛ هرچه همه را بازگشت به یک چیز میکند. از پیغمبراکرم است که دارد: «رُوِی عَن رَسوُلِالله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) لاَ یتَمَنَّینَّ أَحَدٌ مِنْکمُ الْمَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یزْدَادَ خَیرًا وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یسْتَعْتِبَ»،[2] هیچکدام از شما درخواست و آرزوی مرگ نکند، چرا؟ چون یا از افراد نیکوکار محسوب میشود و چون آدم نیکوکاری است اگر در اینجا بماند، مرتّباً کار نیک میکند و بر نیکیهایش افزوده میشود. پس چرا بمیرد؟ نیکی کند، خوبی کند، تا به خوبیهای خود اضافه کند، «وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یسْتَعْتِبَ»، نعوذبالله! و اگر از کسانی که نیکی کردن ملکهاش باشد نیست و به اصطلاح بدکاره و گناهکار است، در اینجا یک احتمال وجود دارد که اگر بماند میتواند توبه کند و برگردد.
آرزوی بازگشت به دنیا
روایت دیگری از پیغمبراکرم است که: «لا تَمَنَّوُا المَوتَ فَاِنَّهُ یقطَعُ العَمَلَ وَ لا یرَدُّ الرَّجُلَ فَیستَعتِبُ»؛ حضرت میفرماید: هیچکدام از شماها آرزو و تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ چون اگر بمیری، دیگر نمیتوانی کاری انجام دهی، «فَاِنَّهُ یقطَعُ العَمَل»، تمام شد، «وَ لا یرَدُّ الرَّجُل»، و بازگشتی هم نیست، «فَیستَعتِب»،[3] میخواهی برگردی و جبران کنی، امّا دیگر راه بازگشت بسته شده است. این همان است که در آیه قرآن هم میآمده است که وقتی هنگام مرگ میرسد و حُجب کنار میرود، ملکات و اعمال خود را که نگاه میکند به وحشت میافتد، «رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ».[4] آنجا آرزوی بازگشت به دنیا میکند. به خدا میگوید:
خدایا! «رَبِّ ارْجِعُونِ»، من را به دنیا برگردان. شاید عمل صالح انجام دهم. امّا جواب چه میآید؟ «کلّا»، راه بازگشتی نیست.
مواظب باش، چه دعایی میکنی!
چه آرزویی میکنی؟ درصدد این باش که خودت را اصلاح کنی! در روایت دیگری از پیغمبراکرم[5] است اینها غالباً از پیغمبر است. «لا تَمَنَّ المَوتَ فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید وَ إِنَّ مِنَ السَعادَه أَن یطوُلَ عُمرُ العَبد وَ یرزُقَهُ الله اَلإنابَه»،[6] تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنهی قیامت سخت وحشتناک است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید»، از سعادتِ شخص است، یعنی از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ یعنی رو بهسوی خدا کردن را نصیبش کند. <o:p> ;
نمیدانی چه چیزی برای آن دنیا فرستادی!
«لا یتَمَنَّ اَحَدُکم المَوت فَإِنَّهُ لا یدری ما قَدَّم لِنَفسی»،[7] هیچکدام از شما درخواست مرگ نکند، چرا؟ چون نمیدانی که چه چیزی جلوتر برای خودت را پیش فرستادی! هیزم جهنّم فرستادی، یا نهالهای زیبا برای بهشت؟ کدام یک از اینها است؟
این روایت از پیغمبراکرم است که میگوید: وقتی گرفتار شدی و ضرری متوجّه تو شد، عصبانی نشو تا اینکه بگویی: خدایا! مرگم را برسان! اصلاً و ابداً چنین چیزی نگو! برو به خدا بگو: خدایا! گره را باز کن!
آیا برای رفتن به جهنّم شتاب میکنی؟
در یک روایت دارد: «لا تَمَنَّ المَوت فَإِن کنتَ مِن أَهلِ الجَنَّه فَالبَقاءُ خَیرٌ لَک وَ إِن کنتَ مِن اَهلِ النّار فَما یعجِلُک إِلَیها»،[8] چرا درخواست مرگ میکنی؟ اگر اهل بهشت باشی بمانی بهتر است، چرا؟ چون کارهای بهشتساز بیشتر انجام میدهی؛ امّا اگر اهل آتش باشی، چرا برای رفتن به جهنّم شتاب میکنی؟ حالا اگر جهنّمی باشی مقداری دیرتر بروی بهتر نیست؟ نگاه کنید! با هر کسی یک طور صحبت میکنند.
هلاکت ابدی از خدا نخواه!
موسی بنجعفر(علیهالسّلام) شنید که شخصی از خدا تقاضای مرگ میکند، «سَمِعَ مُوسَى(علیهالسّلام) رَجُلًا یتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ هَلْ بَینَک وَ بَینَ اللَّهِ قَرَابَةٌ یحَامِیک لَهَا؟»، حضرت فرمودند: بین تو و خدا خویشاوندیای وجود دارد تا از تو پشتیبانی کند؟ «قَالَ
لَا»، گفت: نه! قوم و خویشی با خدا ندارم، «قَالَ فَهَلْ لَک حَسَنَاتٌ قَدَّمْتَهَا تَزِیدُ عَلَى سَیئَاتِک؟»، آیا حسناتی داری که پیش فرستاده باشی تا بر گناهانت غلبه کنند؟ «قَالَ لَا» گفت: نه! ندارم، «قَالَ فَأَنْتَ إِذاً تَتَمَنَّى هَلَاک الْأَبَدِ»،[9] حضرت فرمود: پس تو هلاکت ابدی از خدا میخواهی. آدم عاقل که اینطوری نمیکند!
دعای تقاضای شهادت
شما در دعاها ببینید! این را به ما آموختهاند که شما تقاضای شهادت کنید! این هم مرگ است، امّا مرگ فیسبیلالله. بگذارید از ماه رمضان بگویم. در دعاهای شبهای ماه رمضان این را میخوانید: «وَ لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ بَیتِک الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِک فَوَفِّقْ لَنَا»،[10] این دعای ماه رمضان است که در هر شب میخوانیم. این را به عنوان نمونه گفتم که در دسترس ما است. تقاضا میکند: «قَتلاً فی سَبیلِک فَوَفِّق لَنا»، این موت عین سعادت است؛ یعنی چه؟ یعنی شهادت عین سعادت است.
<B& gt;پی نوشت ها :
[1] . کنز العمال ج2 ص93
[2]. سنن نسائی، ج6، ص382
[3]. کنز العمال، ج15، ص553
[4]. سوره مبارکه مۆمنون، آیات99 و100
[5]. این روایات غالباً از پیغمبر است
< ;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>[6]. کنز العمال، ج15، ص554
[9]. کنز العمال، ج15، ص555
[10]. کنز العمال، ج15، ص553
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله تهرانی