رهیافت تعامل اجتماعی:
رهیافت تعاملگرایان اجتماعی، تلفیقی از جنبههای رفتارگرایی سنتی و دیدگاههای نظریه پردازان رهیافت زبانی است. به عنوان مثال، نظریهپردازان تعامل اجتماعی همچون طرفداران رویکرد زبانی بر این باورند که زبان از ساختار و قواعد خاصی برخوردار است که آن را از رفتارهای دیگر متمایز میسازد.
بههرحال در این رهیافت همچون رفتارگرایی بر نقش محیط در ایجاد چنین ساختاری تاکید میگردد. نظریهپردازن تعامل اجتماعی بر این این باورند که ساختار زبان انسان از نقش اجتماعی-ارنباطی زبان در روابط انسانی نشأت میگیرد.
در رهیافت رفتاری، نقش کودکان در فراگیری زبان کاملا انفعالی است. به عبارتی دیگر در این دیدگاه رشد زبان کودک منحصرا از تربیت والدین نشات میگیرد. در هیافت زبانی کودکان همچون پردازندگان فعال زبان عمل میکنند. اگرچه که کودکان از والدین تاثیر میپذیرند اما توانایی فراگیری زبان در آنها صرفا ذاتی است. به اعتقاد نظریهپردازان تعامل اجتماعی، والدین و اطرافیان تجارب مورد نیاز زبانی را در اختیار کودک قرار میدهند. کودک و محیط زبانی وی نظامی پویا59را شکل میدهند که برای برقراری ارتباط موثر اجتماعی در هر مرحله از رشد و پیشرفت در مهارت زبانی، وجود هریک مستلزم عملکرد دیگری است. به اعتقاد پیروان رهیافت تعامل اجتماعی، کودکان از طریق راهبردهای خاص خود به پردازش دادههای اطلاعاتی محیط اطراف، پرداخته و به تدریج موفق به تعمیم یافتهها میشوند. این راهبردها مستلزم کسب اطلاعات زبانی میباشد.
نظریهپردازان تعامل اجتماعی فرض را بر این گذاردهاند که رشد زبانی معادل با فراگیری قواعد دستوری است. قواعدی که ایجاد جملات معنادار و ساختمند را میسر میسارند. و این همان باور زبانشناسان است. آنان نیز در جستجوی وجوه مشترک در میان کودکان از فرهنگهای م
ختلف و با زبانهای مختلفاند. هر چند در این رهیافت سعی بر اینست که ساختار زبانی تبین شود اما در مقایسه با رهیافت زبانی کمتر به شکل ساختار و زمان تحول آن پرداخته میگردد. نقشهای زبان در خلال ارتباط اجتماعی نیز در سراسر مراحل رشد حائز اهمیت پنداشته میشود. در این رهیافت مسئله توانش-کیش زبانی به گونهای معتدلتر مورد نظر قرار میگیرد.
نظریهپردازان تعامل اجتماعی به وجود ساختار دستوری معترفند و در عین حال در پی تبین توانش زبانی کودک میباشند. اما آنچه که کودکان حقیقتا دربارهء زبان میدانند (توانش) تنها از طریق آنچه که میگویند و درک میکنند (کنش) در متن مکالمات اجتماعی قابل بررسی است. عموما میتوان گفت که تعاملگرایان بیش از زبانشناسان نیازمند دادههای اطلاعلاتی در زمینهء کنش زبانیاند تا دریابند که کودکان قواعد خاص دستوری را میدانند.
به عنوان مثال مشاهده شده که والدین کودکان غالبا نقش اصلی در ارتباط را دارند. مثلا بر واژههای مهم معنایی تاکید کرده، سرعت کلام خود را پایین آورده و واژهها را
تکرار میکنند. (دی پائولو و کلمن 1986) 60تعاملگرایان اجتماعی نیز هر دو جنبهء مغالطهآمیز نقش طبیعت زبانی و نیز”پرورش”61را در نظر میگیرند. آنان دریافتهاند که ساختمان فیزیولوژیکی بدن انسانها به گونهای است که استفاده از زبان را میسر میسازد و اینکه برخی تواناییهای زبان نیاز به بلوغ دستگاههای فیزیولوژیک را دارند. در عین حال، آنان معتقدند که کودکان در صورتی زبان را فرا میگیرند که به مرحلهء خاصی از رشدشناختی برسند. از سوی دیگر تعاملگرایان مانند رفتارگرایان تأکید میورزند که محیط به ویژه سیستم تعامل اجتماعی مکانی برای کاوش در باب پدیدآیی زبان است.
طرفداران این نظریه بر این باورند که جنبههای خاصی از تجربه و حتی آموزش برای رشد مهارتهای زبانی کودک میباشند. از دیدگاه تعاملگرایان اجتماعی، مکانیسمهای ذاتی به تنهایی نمیتوانند بیانگر تسلط کودکان بر زبان باشند و علاوه بر آن توانش زبانی فراتر از شرطی سازی و تقلید محض است و جنبههای غیرزبانی تعامل (مانند قراردادهای اجتماعی) را در بر میگیرد. بسیاری از تعامل گرایان در مباحث خود به ماهیت ویژه کلام والدین که متناسب با نیازهای کودکان است یا به عبارتی کلام مادرانه62 (CDS) اشاره کرده و وجود آن را در رشد زبان کودک ضروری میدانند.
تحقیقات نشان دادهاند که والدین گفتار خود را با علائق کودک هماهنگ میسازند نه با ساخت زبانی وی. یعنی والدین دربارهء موضوعاتی مانند خوردن غذا، میوه و یا مسائلی صحبت میکنند که به کودک مربوط میشود اما هیچگونه شواهدی در دست نیست که والدین با طبقهبندی ساخت نحوی و مشکل ساختن تدریجی آن به طور ناخودآگاه کودک را از مرحلهء زبانی به مرحلهء دیگر هدایت میکنند-باید اینگونه نتیجه
گرفت که نمیتوان با استناد به زبان مادرانه مراحل فراگیری زبان در کودک را توجیه کرد. به هرحال در نظریهء تعاملگرایان، کلام مادرانه از اهمیت خاصی برخوردار است.
کلام پدران نیز عمدتا همان ویژگی کلام مادران را دارد. هرچند پژوهش حاکی از آنست که پدران برای روشن ساختن منظور خود بیشتر از جملات امری استفاده کرده و دامنهء واژگان مورد استفاده در آنها وسیعتر است. (راندال 1980) 63. آنان همچنین بیشتر جملات را تکرار کرده
و کلام خود را چندان با توانایی زبان کودک سازگار نمیسازند.
دقیقا مشخص نیست که چرا نحوهء سخن گفتن والدین با فرزندانشان به گونهای متفاوت است. احتمالا دلیل این مسئله توانایی محدود درک خردسالان میباشد. والدین نیز دریافتهاند که کودکان برای پردازش پیام نیاز به کمک آنها دارند. بههرحال به اعتقاد پژوهشگران حساسیت بزرگسالان نسبت به رفتار زبانی کودکان متغیر است.
این واقعیت که کلام والدین به هنگام گفتگو با کودکان سادهتر از حد معمول است شاید همگان را به سمت این نتیجهگیری رهنمون سازد که ساده بودن کلام بزرگسالان، کودک را در فراگیری زبان یاری میکند. بههرحال بنابر اظهارات پژوهشگران، پیچیدگی درون داد زبانی، رشد زبان را تسهیل مینماید. چامسکی نیز براساس دلایل منطقی به این نتیجه رسید. سادگی بیش از حد درون نهاد زبانی، مانع از آن میشود تا کودکان در معرض سازههایی قرار گیرند که وجود آنها برای یادگیری زبان ضروری است البته شاید کارآیی درونداد زبانی در فراگیری دستور زبان محدود باشد اما نقش آن در رشد مها
رتهای کاربردی به مراتب مهمتر است. تحقیقات نشان داده که کلام بزرگسالان با فرزندانشان به گونهای است که آنها را در مکالمات دخالت میدهند. همچنین مشاهده شده که والدین بر آموزش آداب اجتماعی در کلام (مثلا بیان جملات مؤدبانه) تاکید میورزند. شاید کودکان جنبههای کاربردی زبان را اینگونه فرامیگیرند. البته هنوز مشخص نیست که آیا چنین تعالیمی برای گذرانیدن باقی مراحل رشد زبان ضروری است یا نه. بههرحال صاحبنظران بر این باورند که این گونه آموزش به کاربرد اجتماعی زبان کمک میکند.
بههرحال از آنجایی که والدین برخی فرهنگها هیچگونه تعدیلی را به عمل نمیآروند، باید اذعان داشت که ویژگیهای این گونه سیاق سخن نمیتواند لازمهء فراگیری زبان باشد. هرچند نمیتوان ارزش آن را در فرایند رشد زبان کودک انکار نمود.
ارزیابی دیدگاه تعامل اجتماعی:
یکی از نقاط قوت رهیافت تعاملی، ماهیت التقاطی آن میباشد. تعاملگرایان به دلیل اعتقاد به این نگرش که زبان حاصل تعامل میان ظرفیتشناختی و زبان کودکان و محیط زبانی اجتماعی آنهاست، از نتایج تحقیقات در زمینهء دیگر حوزههای مطالعاتی نیز بهرهمند گشتهاند.
و اما وجه مشخصهء رهیافت تعاملگرایان اجتماعی اهمیتی است که آنان برای کلام مادرانه یا CDS قائل میگردند. بیشترین اهمیت تحقیق روی CDS یه واسطهء اعمال محدودیت آن در مورد فرضیههایی است که به ماهیت و انواع مکانیسمهای یادگیری زبان میپردازند.
پژوهشگران در این زمینه برای دستیابی به نتایج معتبر غالبا بیشترین توجه را معطوف به مکالمات مادر و فرزند نموده و دریافتهاند که کلام ساده و متناسب با نیازهای کودک موجب تسهیل (به تصویر صفحه مراجعه شود) فرایند فراگیری زبان مادری میشود پژوهشگران زبان مادرانه 14 زبان مختلف را مشاهده کرده و دریافتهاند که تمامی بزرگسالان (از جمله پدرها) به هنگام صحبت با نوزادان این تمهید خاص را به کار میبندند. بنابر تحقیقات انجام شده، کودکان نیز از همان آغاز تولد در خلال دوران کودکی ترجیح میدهند که بزرگسالان به این شیوه با آنها صحبت کنند. (فرنال و کوهل 1987) . 64
اخیرا به واسطهء پژوهشهای انجام شده در این زمینه برخی ویژگیهای موثر کلام مادرانه در فراگیری زبان مشخص گردیده است. تنی چ
ند از پژوهشگران به مدت 9 ماه به مطالعه بر روی 16 نوزاد 18 ماهه و مادرانشان پرداختند. آنها مشاهده کردند که صرف مدت زمان طولانی در حین گفتگو و به کارگیری جملات پیچیدهتر مادران به هنگام صحبت با نوزادن پیامدهای مثبتی را به دنبال داشت. به عبارت دیگر استفاده هر چه بیشتر از کلام مادرانه، تسریع یادگیری زبان در کودکان را موجب گردید.
و اما به رغم نقاط قوت نظریه تعاملگرایان اجتماعی، میبایستی برخی از نقاط ضعف این دیدگاه را نیز مطرح ساخت. یکی از مشکلات نگرش تعاملگرایان اجتماعی شاید از این واقعیت ناشی شود که این رهیافت برخلاف دیگر نظریهها قدمت چندانی ندارد. بنابراین بسیاری از تبیینات این نظریه برپایه فرضیههایی نا آزموده است.
در سال 1977، تنی چند از پژوهشگران این پرسش را مطرح ساختند که آیا واقعا کلام مادرانه ساده و به دور از پیچیدگی است. آنان مشاهده کردند جملات پرسشی و امری که بیشتر در کلام بزرگسالان خطاب به کودکان بیان میشود پیچیدهتر از جملات دیگرند. بنابر اظهارات این پژوهشگران هرچند بزرگسالا
ن به زبان سادهتر با کودکان سخن میگویند اما این بدان معنا نیست که کلام آنها زبانی ساده میباشد. به اعتقاد شاتز این ادعا که کلام مادرانه منشاء اصلی دادههای اطلاعاتی زبانی در فرایند یادگیری زبان مادری است، چندان منطقی نمیباشد مگر آنکه بتوان مکانیسمی را تشریح کرد که به واسطهء آن این قبیل تعدیلات در گفتار موجب پیشرفت در رشد زبانی کودک نمیشوند.
رهیافت پیوندگرایان/ الگوهای توزیع مشاه
نظریهء پیوندگرایی در اصل از آرای اندیشمندان قرن نوزدهم نشات میگیرد. لیکن در سال 1965، تنی چند از پژوهشگران به اصلاح این نظریه پرداختند. الگوهای پیوندگرایی یا PDP در حال حاضر در آمریکای شمالی از محبوبیت قابل ملاحظهای برخوردار است. این الگو در آزمایشهایی که بر روی حافظهء انسان، ادراک و مسألهگشایی65انجام میگیرد رایج میباشد.
الگوی PDP با اصول فطریگرایان سنخیتی ندارد. به اعتقاد نظریهپردازان معتقد به این الگو کودکان کلام را از طریق نمونههایی که به آنها ارائه میشود، فرامیگیرند. آگاهی از نحوهء پردازش زبان در آنها هیچ منشاء ذاتی ندارد. در الگوی PDP مکانیسم یادگیری زبان از ساختارهایی کاملا متفاوت بهرهمند میشود که این ساختارها، تداعیهای محرک پاسخ رفتارگرایان و یا نظامی از قواعد (از دیدگاه نظریه پردازان زبانی) نمیباشد. بلکه مشتمل بر شبکههای اتصالات اندکیاند. نقش این ات
صالات، تعبیر درونداد66زبانی و ایجاد کلام است.
ارزیابی رهیافت پردازش اطلاعات:
شواهد پژوهشی قابل ملاحظهای حاصل بررسی بزرگسالان حاکی از اعتبار رهیافت پردازش اطلاعات میباشد کاربرد این الگو در فرایند یادگیری زبان مادری، با استقبال فراوان صاحب نظران مواجه بوده است. اما از آنجایی که الگوی یاد شده قدمت چندانی ندارد، یافتههای به دست آمده اندک میباشد، سیستمها و فرایند پردازش موازی غالبا در حوزهء شناخت بزرگسالان مورد بررسی قرار گرفتهاند به عنوان مثال حافظه معنایی بزرگسالان، گاه به مثابه شبکههایی از روابط معنایی سازمان مییابد.
زمانی که واژهای ارائه میشود واژههای مرتبط در حافظه فعال شده یا به عبارتی دسترسی به آنها میسر میگردد. به عنوان مثال اشخاص پس از شنیدن کلمهء پرستار به سرعت واژههای مرتبط به لحاظ معنایی (مثلا زن و پزشک) را تشخیص میدهند. بنابراین پردازش اولیه، سبب گسترش فعالسازی در سراسر سیستم یا شبکه اطلاعات مرتبط با محرک اولیه میگردد. نقش الگوهای پردازش مشابه در فراگیری به اثبات رسیده است. در سال 1987، رامل هارت و مک کلاند67، 400 فعل در زمان گذشتهء آنها را به عنوان محرک در اختیار آزمودنیها قرار دادند. آنان افعال بیقاعده را پیش از افعال با قاعده و به تعداد بیشتر ارائه کردند. کودکان در این سیستم، تمامی افعال را در جای درست خود به کار برده، سپس به مرحلهء تعمیم غلط رسیده و نهایتا فقط افعال با قاعده را منظم و موارد استثنایی را به درستی مشخص میکردند.
در عین حال باید مجددا تاکید کرد که الگوی یاد شده کاملا جدید است و نه تنها پژوهشگران با کمبود دادههای اطلاعاتی مواجهاند، بلکه حتی در یافتن مثالهای نقیض68درچار مشکل میباشند. درهرحال این رهیافت نیز عاری از نقض نمیباشد. تا زمانی که این الگو دارای وجه مشترک با موضوع نظریه زبانی است در معرض همان انتقادات مشابه قرار دارد. به عنوان مثال در چهارچوب این الگو واکنش اطرافیان در اصلاح خطاهای زبانی در نظر گرفته نمیشود.
با توجه به مشاهدات انجام شده مبنی بر واکنش اطرافیان درقبال اصلاح خطاهای زبانی کودک، این مکانیسم یادگیری خاص و متعاقبا نقش محیط اجتماعی را نباید نادیده گرفت. یکی از عوامل که این الگو را اینچنین جذاب جلوه میدهد نهایتا گمراهکننده است. الگوی PDP مشابه با سازمان نورونهای مغزی میباشد. بنابر این به دلیل شباهت ظاهری آن با سیستم بیولوژیکی الن الگو مورد پذیرش قرار میگیرد. و این در حالی است که بررسی دقیقتر عملکرد نورونها و گرههای فعال شونده تفاوتهای بسیاری را آشکار میسازد. به اعتقاد سمپسون، طرفداران PDP بیش از حد به استعاره69مغز متوسل میشوند هرچند نقاط قوت این نظریه مستقل از آن میباشد.
نتیجه
باید اذعان داشت که پژوهشگران برای تبیین دقیق فرایند رشد زبان کودک راه درازی را در پیش دارند. و این خود به سبب اهمیت این پدیده پیچیده است. تمامی نظریههای عمده در زمینه رشد زبان کودک عاری از نقص نیستند. به عنوان مثال بیشترین نقص نظریهء رفتارگرایی تاکید بیش از حد آن بر اصول ساده برای توجیه رشد زبان است. همانگونه که پیش از این اظهار داشتیم نظریهپردازان زبانی نیز هرگاه از تبیین منشاء کلام کودکان ناتوان میمانند به ذاتی بودن آن متوسل میشوند. البته تا زمانی که در نظریههای زبانی، الگوی یادگیری عام مشخص کننده ساختار روانی زبان و متغیرهای محیطی موثر بر رشد زبان کودک با یکدیگر تلفیق نشوند، فرایند فراگیری زبان مادری همچنان مبهم خواهد بود.
http://psychoanalyse.blogfa.com