هر چند اراده و مشيّت الهى پس از شهادت يازدهمين ستاره درخشان امامت و ولايت بر غيبت فرزند بزرگوارش حضرت مهدى (عج) تعلّق گرفت و بدين ترتيب، خورشيد امامت تا هنگامى كه خدا بخواهد در پس ابر غيبت پنهان گشت؛ در نتيجه، عموم مردم از فيض وجود و شرفيابى به حضور آن حضرت محروم شدند، ليكن ارتباط آن گرامى با مردم بويژه شيعيان
و دوستدارانش بطور كلّى قطع نشد و مردم مىتوانستند از طريق سفيران آن حضرت ديدگاهها و نظرات امام زمان (عج) در مورد مسائل مختلف دينى را به دست آوردند.
ارتباط مردم با امام زمان (عج) در دوران غيبت صغرى كه 69 سال به طول انجاميد، از طريق سفيران و نايبان خاص آن حضرت بود كه از سوى ايشان تعيين مىشدند. آنان در هر زمان لازم با پيشوايشان ديدار مىكردند و مشكلات، مسائل و خواستههاى شيعيان را به محضر امام زمان (عج) ارائه و منعكس كرده، رهنمودها و پاسخهاى كتبى يا شفاهى آن بزرگوار را به شيعيان منتقل مىكردند.
البته در اين دوران چه بسا افراد ديگرى نيز كه قرب و منزلت ويژهاى نزد حضرت بقيّةاللّه داشتند، به افتخار ديدار آن گرامى نايل مىآمدند، ولى سمت سفارت و نيابت خاصّ نداشتند.
سفيران و نايبان امام عصر در دوران غيبت صغرى عبارت بودند از: ابو عمرو، عثمان بن سعيد عمرى، فرزندش ابو جعفر محمد
بن عثمان، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى و ابوالحسن على بن محمّد سَمُرى. در اينجا، نخست به معرّفى اجمالى هر يك از آنان، سپس به بيان خط مشى عمومى آنان در دوران سفارت مىپردازيم.
الف) عثمان بن سعيد عمرى
نخستين نايب خاص حضرت مهدى (عج) ابو عمرو، عثمان بن سعيد عمرى[1] اسدى است. وى از چهرههاى برجسته شيعه و از شخصيّتهاى مورد وثوق امام هادى و امام عسكرى عليهماالسّلام بود و سمت وكالت آن دو امام بزرگوار را داشت. امام هادى (علیه السلام) درباره او فرمود:
«هذا ابُو عَمْرٍو، الثِّقَةُ الْامينُ، ما قالَهُ لَكُمْ فَعَنّى يَقُولُهُ، وَ ما ادّاهُ الَيْكُمْ فَعَنى يُؤَدّيهِ»؛[2]
اين ابو عمرو، مورد وثوق و درست كردار است، هر آنچه به شما بگويد از جانب من گفته و هر چه به شما رساند، از جانب من رسانده است.
امام عسكرى (علیه السلام) نيز بعد از رحلت پدر بزرگوارش وثاقت او را تأييد كرد و فرمود:«هذا ابُو عَمْرٍو، الثِّقَةُ الْامينُ، ثِقَةُ الْماضى وَ ثِقَتى فِى الَمحْيا وَ ال
ْمَماتِ فَما قالَهُ لَكُمْ فَعَنى يَقُولُهُ وَ ما ادّا الَيْكُمْ فَعَنى يُؤَدّيهِ»؛[3]
اين ابو عمرو، ثقه و امين است. مورد وثوق امام پيشين و من در حيات و مرگم مىباشد. هر چه به شما بگويد از سوى من گفته است و هر چه به شما ابلاغ كند از سوى من ابلاغ كرده است.
عثمان بن سعيد كه در روزگار خفقان و اختناق حكومت عباسيان وكالت عسكريين عليهماالسّلام را بر عهده داشت، به منظور سرپوش نهادن بر فعّاليتهاى سياسى خود به تجارت روغن اشتغال داشت، به همين جهت به وى «سمّان» (روغن فروش) مىگفتند.
وى وجوهات شرعى و اموال دريافتى از شيعيان را در ظرفهاى روغن جاى مىداد و خدمت امام هادى (ع) مىفرستاد.[4]
جلالت، وثاقت و راست كردارى عثمان بن سعيد، زبانزد عام و خاص بود و همگان از او سخن مىگفتند. ابو العباس حميرى مىگويد:
ما بيشتر مواقع، تعريفها و تمجيدهاى امام عسكرى (علیه السلام) درباره عثمان بن سعيد را عنوان مىكرديم و آنها را دليل بر ارجمندى و مرتبت والاى او مىدانستيم.[5]
عثمان بن سعيد، علاوه بر آنكه توسط امام عسكرى (علیه السلام) به جانشينى و نيابت حضرت مهدى (عج) منصوب شده بود،[6] پس از شهادت آن حضرت از سوى امام عصر بر اين سمت ابقا شد و در طول مدت حدود پنج سالى كه زنده بود، رسالت خود را به بهترين شكل انجام داد، چنان كه در توقيع شريف حضرت حجّت پس از درگذشت او خطاب به فرزندش محمد بن عثمان آمده است.
«انَّا لِلهِ وَ انَّ
ا الَيْهِ راجِعُونَ. تَسْليًما لِأَمْرِهِ وَ رِضاءً بِقَضائِهِ. عاشَ ابُوكَ سَعيدًا وَ ماتَ حَميدًا، فَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ الْحَقَهُ بِاوْلِيائِه وَ مَواليهِ عَلَيهِمُ السَّلامُ، فَلَمْ يَزَلْ مُجْتَهِدًا فى امْرِهِمْ، ساعِيًا فيما يُقَرِّبُهُ الَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الَيْهِمْ، نَضَّرَاللَّهُ وَجْهَهُ وَ اقالَ عَثْرَتَهُ»؛[7]
ما براى خداييم و بازگشتمان به سوى اوست. تسليم فرمان خدا و راضى به قضاى او هستيم. پدرت سعادتمندانه و نيكو از اين جهان ديده بربست. خدا رحمتش كند و او را به اوليا و دوستان خود ملحق سازد، چرا كه همواره در (زنده نگه داشتن) امر آنان كوشا بود و در امورى كه او را به خدا نزديك سازد، تلاش فراوان داشت، خداى بزرگ رويش را سفيد گرداند و از لغزشهايش درگذرد.
ب) محمد بن ع
ثمان
سفير دوّم امام عصر (عج) در غيبت صغرى ابو جعفر محمد بن عثمان است. وى پس از درگذشت پدرش عهدهدار سفارت گشت و سفارتش حدود چهل سال به طول انجاميد. او در اين مدّت معاصر بود با خلافت معتمد، معتضد، مكتفى و ده سال از خلافت مقتدر عباسى. محمد بن عثمان همچون پدرش چهرهاى وارسته و شخصيّتى برجسته بود. وى در دوران امامت امام عسكرى (علیه السلام) وكيل آن حضرت بود. امام عسكرى (علیه السلام) خطاب به يكى از اصحاب خود درباره او و پدرش فرمود:
«الْعَمْرى وَ ابْنُهُ ثِقَتانِ فَما ادَّيا الَيْكَ فَعَنى يُؤَدِّيانِ وَ ما قالالَكَ فَعَنى يَقُولانِ، فَاسْمَعْ لَهُما وَ اطِعْهُما فَانَّهُمَا الثِّقَتانِ الْمَأْمُونانِ»؛[8]
عمرى و فرزندش، مورد اعتماد و وثوق من هستند. هر چه بر تو روايت كنند از من روايت مىكنند و هر چه به تو بگويند از من مىگويند. پس به سخنان آن دو گوش فرا ده و از آنان اطاعت كن، زيرا آن دو مورد وثوق و درست كردارند.
امام عسكرى (علیه السلام) در سخنى ديگر در جمع گروه زيادى از شيعيان و ياران خود كه از يمن به محضر آن حضرت شرفياب شده بودند به وكالت محمد بن عثمان از طرف فرزند خود حضرت ولىّ عصر (عج) تصريح كرد و فرمود:
«اشْهَدُوا عَلى انَّ عُثمانَ بْنَ سَعيدِ الْعَمْرى وَكيلى وَ انَّ ابْنَهُ مُحَمَّدًا وَكيلُ ابْنى مَهْدِيِّكُمْ»؛[9]
گواه باشيد كه عثمان بن سعيد عمرى وكيل من است و پسرش محمد وكيل فرزندم مهدىّ شما.
علاوه بر اينها، پدرش عثمان بن سعيد پيش از در گذشتش از سوى امام زمان (عج) او را به جانشينى خود و نيابت خاص آن حضرت منصوب كرد.[10]
محمّد بن عثمان، علاوه بر انجام وظايف مهمّ سفارت، كتابهايى نيز در زمينه فقه تأليف كرد و در آنها اخبار و احاديثى را كه از امام عسكرى و امام زمان(عليهماالسّلام) شنيده بود و نيز رواياتى را كه از پدرش به نقل از امام هادى و امام عسكرى(عليهماالسّلام) شنيده بود گرد آورد.[11]
دومين سفير امام (علیه السلام) به درجهاى از بندگى رسيده بود كه- با رهنمود مولايش ولىّ عصر- زمان مرگ خود را مىدانست و پيش از فرا رسيدن موعد آن خود را آماده مىكرد و سرانجام در ماه جمادى الاولى، سال 304 يا 305 هجرى قمرى به ديدار حق شتافت.[12]
ج) حسين بن روح نوبختى
ابوالقاسم، حسين بن روح نوبختى، سوّمين سفير خاص حضرت حجت است. وى جزو ده نفر از شيعيانى بود كه در بغداد به عنوان نماينده و كارگزار محمد بن عثمان به جمعآورى وجوه شرعيّه و رسيدگى به مسائل پيروان اهل بيت اشتغال داشتند.[13]
دومين نايب امام كه در يكى دو سال آخر زندگى از نظر سنّى بسيار پير و ناتوان شده بود، همه مسؤوليّتهاى خود را بر عهده حسين بن روح گذارد.[14]
محمد بن عثمان پيش از درگذشتش بزرگان شيعه را فراخواند و خطاب به آنان گفت:
چنانچه براى من پيشامدى رخ داد، امر نيابت بر عهده ابوالقاسم، حسين بن روح نوبختى است. من مأمورم او را پس از خود بر جايگاه خويش بگذارم. به او رجوع كنيد و در امور خود به وى روى آوريد.[15]
رابطه «جعفر بن احمد بن متيل» با محمد بن عثمان بقدرى تنگاتنگ و صميمى بود كه همگان بر اين باور بودند كه جز وى كسى جانشين محمد بن عثمان نخواهد بود، غافل از آنكه نظر مبارك ولىّ عصر (عج) به فرد ديگرى بوده است. جعفر بن احمد مىگويد:
در لحظات آخر عمر محمد بن عثمان، نزد سرش نشسته بودم و با او گفتگو مىكردم و ابوالقاسم حسين بن روح در پايين پايش قرار داشت. محمد بن عثمان رو به من كرد و گفت: مأمور شدهام به ابوالقاسم، حسين بن روح وصيت كنم (و امر نيابت را به او واگذار نمايم) من (با شنيدن اين سخن) از بالاى سر او برخاستم و دست ابوالقاسم را گرفتم و بر جاى خويش نشاندم و خود در پايين پايش قرار گرفتم.[16]
حسين بن روح مدت 21 سال عهدهدار منصب سفارت بود و سرانجام در ماه شعبان، سال 326 هجرى ديده از جهان فرو بست.[17]
د) على بن محمّد سَمُرى
ابوالحسن، على بن محمّد سمرى آخرين سفير حضرت ولى عصر (عج) است. وى از اصحاب امام عسكرى (علیه السلام) بود[18]و پيش از درگذشت حسين بن روح از سوى وى- به امر امام زمان (عج)- به مقام سفارت پس از او منصوب شد[19] «4»، ليكن مدت سفارتش بيش از سه سال به طول نينجاميد.
دوران كوتاه سفارت سَمُرى با خلافت دو تن از خلفاى عباسى به نام «راضى» و «متّقى» همزمان بود. جامعه اسلامى در اين دوران همچون دوران سفراى پيشين و حتّى بيشتر از آن گرفتار ظلم و جنايت و آدمكشى سردمداران عباسى بود. شدّت اختناق و فشار عليه پيروان اهل بيت بحدّى بود كه حسين بن روح در بسيارى از موارد ناچار به «تقيّه» بود.[20]
اين فشار و اختناق در دوران سفارت على بن محمّد سمرى نيز ادامه داشت و آن بزرگوار بيش از ديگر سفيران از طرف رژيم خون آشام عباسى در رنج و آزار بود و شايد يكى از علّتهاى مهمّ پايان يافتن دوران سفارت با درگذشت سَمُرى و تعلّق مشيّت حقّ بر آغاز غيبت كبرى همين مسأله باشد.
على بن محمّد سمرى، در نيمه شعبان سال 329 هجرى درگذشت[21] و با رحلت او باب سفارت بسته شد و دوران غيبت صغرى پايان گرفت.
خط مشى كلّى نايبان
نواب خاصّ حضرت ولىّ عصر (عج) در طول هفتاد و اندى سال دوران نيابت خود، فعّاليتها، موضعگيريها و خط مشيهاى سياسى- فرهنگى مختلفى داشتند كه برخى از آنها بين هر چهار سفير مشترك و برخى ديگر مختص هر سفير بود. به خاطر محدوديّت حجم درس، تنها به بعضى از خط مشيهاى كلّى و عمومى سفيران در دوران غيبت صغرى اشاره مىكنيم.
<B& gt;1. رعايت كامل مسائل امنيّتى
شرايط سياسى- اجتماعى در اين دوران ايجاب مىكرد كه نايبان امام زمان (عج) در انجام رسالت نيابت و چگونگى ارتباط خود با امام و مردم نهايت احتياط را بكنند. آنان در بيشتر نوشتههاى خود به امام (علیه السلام) نه از خود اسمى مىبردند و نه از حضرت. براى مثال، چنين مىنوشتند: «كَتَبْتُ الَى النَّاحِيَةِ» يا «كَتَبْتُ اليه» به ناحيه مقدسه نوشتم يا به او نوشتم. «خرج الجواب» پاسخ چنين آمد.[22]اين مسأله، منشأ ابهام در پارهاى از توقيعات شريفه گشته، بگونهاى كه معلوم نيست به كدام يك از نوّاب القا شده است.
نكته ديگرى كه در همين رابطه مطرح است غير علوى بودن سفيران است، با آنكه در آن زمان چهرههاى برجستهاى از علويان با صلاحيّت براى احراز مقام نيابت وجود داشتند؛ ولى از آنجا كه رژيم عبّاسى حساسيّت و كينه خاصّى نسبت به علويان داشت و چه بسا اگر مقام سفارت بر عهده يكى از آنان گذارده مىشد، مشكلات و موانع بيشترى بر سر راه تشكيلات امامت شيعى پديد مىآمد. امام زمان (عج) نايبان خود را از ميان غير علويان برگزيد تا از تعرض و تعقيب دشمن مصون باشند.
2. آماده سازى براى غيبت كبرى و رسيدگى به مشكلات مردم
تمامى نايبان در جهت ايفاى رسالت خود به دو مسأله عنايت بيشتر داشتند:
اول) آماده كردن اذهان مردم براى غيبت كبرى و گوشزد كردن ا
ين نكته كه لازم نيست امام (علیه السلام) در دسترس امت باشد، بلكه امّت مىتواند از طريق ارتباط با فرد يا افرادى كه امام تعيين كرده، مسائل و مشكلات خود و جامعه را مطرح سازد و نظر مبارك امام را بيابد.
اين سياست در حقيقت ادامه سياستى بود كه امام هادى و امام عسكرى(عليهماالسّلام) آن را بنيان نهادند و در دوران غيبت صغرى ابعاد گستردهترى پيدا كرد.
دوم) حلّ مسائل و مشكلات جامعه اسلامى بويژه شيعيان كه به طور قهرى از پنهان بودن امام (علیه السلام) و عدم دسترسى مردم به ايشان پديد مىآيد. آنان در پرتو شناخت و آگاهىاى كه از اوضاع و احوال سياسى، اجتماعى و فرهنگى زمان خود داشتند، به خوبى توانستند از عهده اين دو وظيفه مهمّ برآيند و رضايت امام زمان (عج) را جلب كنند.
3. بروز كرامتها
نايبان خاص حضرت مهدى (عج) در شرايط لازم براى اثبات حقانيّت ادعاى خود و زدودن هر نوع شك و ابهامى از دلها كرامتهايى از خود بروز مىدادند. آنان- بر اساس آنچه در منابع تاريخى و روايى آمده است- به زبانهاى مختلف صحبت مىكردند، بدون آنكه آموزشى ديده باشند، از نيّت افراد خبر مىدادند، زمان مرگ ديگران و حتى خود را مىدانستند [23] و موارد ديگر.
اين كرامتها در راستاى رسالت الهى آنان و با عنايت و لطف خاص پيشواى بزرگوارشان در دست آنان ظاهر مىشد و از نظر عقلى و نقلى هيچ مانعى ندارد.
مهمترين اثر اين كرامتها علاوه بر تثبيت موقعيّت سفارت و استوارى اعتقاد شيعيان، رسوايى مدّعيان دروغين سفارت و وكالت بود.
همزمان با سفارت اين بزرگواران، افراد زيادى بدروغ ادعاى سفارت كردند [24]، ولى چون مردم از آنان حجّت و دليل مىخواستند، از ابراز آن ناتوان مانده رسوا مىشدند؛ به عنوان نمونه:
«حسين بن منصور حلّاج» ادعاى سفارت كرد و پيامى براى «ابو سهل، اسماعيل بن على نوبختى» كه از چهرههاى علمى و ادبى عصر خود بود و نزد مردم موقعيّت و مرتبتى والا داشت فرستاد، به اين اميد كه نظر او را به خود جلب كند. شايد با جلب نظر او، مردم نيز به وى متمايل گردند.
«ابو سهل» در پاسخ درخواست وى براى او چنين پيام فرستاد:
من هر چند از تو كرامتهاى بسيار شنيدهام، ليكن اكنون درخواست كوچكى از تو دارم و آن اينكه من زنان را دوست دارم، ولى پيرى مرا از آنان دور داشته است. من ناگزيرم هر جمعه ريشهاى خود را خضاب كنم وگرنه كهنسالى من نزد آنان آشكار مىگردد. از تو مىخواهم كارى كنى كه مرا از خضاب بىنياز سازى و ريشهايم را سياه گردانى. اگر چنين كنى من فرمانبردار تو خواهم شد.
«حلّاج» وقتى اين پيام را دريافت فهميد كه اشتباه كرده براى وى پيام فرستاده است و از او مأيوس شد.
«ابو سهل» با اين درخواست كوچك او را نزد مردم رسوا و كيدش را برملا ساخت.[25][26]
[1]. در كتاب غيبت نوشته شيخ طوسى، ص 214 آمده است: كنيه عثمان بن سعيد ابو عمرو بود، ولى امام عسكرى(علیه السلام) دستور بهتخفيف آن داد و از آن پس« عمرى» خوانده مىشد.
[2]. الغيبة، ص 215.
[3]. همان.
[4]. همان مدرك، ص 214.
[5]. الغيبة، ص 216.
[6]. ر. ك. همان مدرك، ص 217.
[7]. منتخب الاثر، ص 359؛ ص 219.
[8]. الغيبة، ص 219؛ منتخب الاثر، ص 395.
[9]. الغيبة، ص 216؛ منتخب الاثر، ص 394.
[10]. ر. ك. الغيبة، ص 218.
[11]. همان مدرك، ص 221.
[12]. الغيبة، ص 223.
[13]. همان مدرك، ص 225.
[14]. ر. ك. همان مدرك، ص 224- 225.
[15]. همان مدرك، ص 226.
[16]. الغيبة، ص 226.
[17]. همان مدرك، ص 238.
[18]. ر. ك. جال شيخ طوسى، ص 432.
[19]. الغيبة، ص 242.
[20]. ر. ك. الغيبة، ص 237.
[21]. ر. ك. جال شيخ طوسى، ص 432.
[22]. ر. ك. معادن الحكمة، ج 2، ص 308- 310.
[23]. ر.
ك. الغيبة، ص 195، 199، 222 و 242.
[24]. براى آگاهى بيشتر از اين افراد به الغيبة، ص 213، رجوع كنيد.
[25]. ر. ك. الغيبة، ص 246- 247.
[26].نگاهی به زندگانی امام مهدی علیه السلام، علی رفیعی.
www.mazaheb.com