نگرش صليبيان به مسلمانان طى جنگهاى صليبى (بخش اول)
شهرزاد ساسانپور
مقاله حاضر با هدف بررسى نگرش مسيحيان درباره مسلمانان در طى جنگهاى صليبى به نگارش درآمده است. بدين منظور علاوه بر منابع اختصاصى، از ساير منابع و پژوهشهاى جديد در اينباره استفاده شده است.
در اين مقاله، پس از مقدمه كوتاهى درباره علل، روند و پىآمدهاى جنگهاى صليبى، وضعيت جهان اسلام مقارن با جنگهاى صليبى و نگرش مسيحيان به مسلمانان در اين دوران بررسى شده است. در ادامه، به ديدگاه ويليام صورى، اسقف مشهور مسيحى و يكى از شاهدان جنگهاى صليبى، درباره اسلام و مسلمانان به صورت «بررسى موردى» پرداخته شده است.
مقدمه
جنگهاى صليبى يكى از جنگهاى مهم ميان مسلمانان و مسيحيان است كه به دلايل گوناگون اتفاق افتاد. موضوع اين مقاله، بررسى ديدگاه صليبيان درباره مسلمانان در طى جنگهاى صليبى است. اين مسئله اهميت فراوانى دارد، چرا كه تاكنون پژوهشگران بيشتر به ديدگاه مسلمانان درباره مسيحيان توجه كردهاند، از اينرو، دانستن نگرش صليبىها درباره مسلمانان اهميت وافرى دارد.
جنگهاى صليبى از سال 1095 تا 1291م ادامه يافت. از اين رو، به مدت بيش از 150 سال مبارزه و كشمكش ميان جهان اسلام و مسيحيت برقرار گرديد. در طى اين جنگها، دورانهاى استراحت نيز به وجود مىآمد، اما اغلب، حالت تخاصم و جنگ حاكم بود. علل گوناگون مذهبى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى و… را مىتوان زمينهساز وقوع اين جنگها دانست، مانند آزادسازى كليساى قيامت – كه الحاكم باللَّه، خليفه فاطمى، آن را ويران كرد و سپس با هزينه مسلمانان تعمير شد2 – و اماكن مقدس مسيحيان، نظير بيت المقدس از تصرف مسلمانان؛3 عفو گناهان به عنوان ثواب شركت در جنگهاى صليبى؛4 عشق رسيدن به بهشت شرق؛5 خطبه پاپ اوربانوس دوم در مجمع كلرمون و اعلان جهاد مذهبى؛6 پيشتازى تركان سلجوقى و تضعيف امپراطورى بيزانس؛ افزايش حس جاهطلبى در شهرهاى تجارى ايتاليا، مثل ونيز، جنوا. پيزا و آمالفى
جهت گسترش قدرت تجارى؛ ازدياد جمعيت؛ خشكسالى؛ عدم تقسيم عادلانه زمين؛ گسترش قدرت فئودالها و ملاّكين در اروپا و… .
در طى اين سالها هشت جنگ صليبى اتفاق افتاد. در نخستين جنگ صليبى (1099-1095م) كه صليبىها با امير سلاجقه روم (قليچ ارسلان) در آسياى صغير رو به رو شدند، مسيحيان اورشليم (بيت المقدس) را از دست فاطميان خارج ساختند،7 و مملكت لاتينى اورشليم را بنا نهادند. عمادالدين زنگى، موسس سلسله اتابكان موصل، ادسا (اورفه، رها) و جناح خاورى مسيحيان را از دست آنها خارج ساخت.8 دومين جنگ صليبى (1148-1146م) با فتح مجدد «رها» به دست نورالدين زنگى آغاز شد. لوئى هفتم، پادشاه فرانسه به تشويق «قديس برنارد» آماده جنگ شد و در (1147م) «كنراد» با لشكريان آلمانى عازم اورشليم شدند.9 در سومين جنگ صليبى (1192 – 1189م)، صلاح الدين ايوبى شهر «عكا» را آزاد كرد، اما بيت المقدس در دست صليبان باقى ماند.10 چهارمين جنگ صليبى (1204 – 1202م)، به علت اختلاف ميان كليساى شرقى و غربى و حمله صليبىها به قسطنطنيه آغاز شد.11 پنجمين جنگ صليبى، با اعلان جنگ از سوى پاپ اونوريوس سوم آغاز شد. شاهان مجارستان و اتريش براى آزاد سازى بيت المقدس حركت كردند، اما طغيان رود نيل باعث شكست و عقب نشينى صليبيان، «دمياط» شد.12 در ششمين جنگ صليبى، بيت المقدس توسط ايوب، مشهور به سن لويى يا (لوئى مقدس) و يا ملك صالح ايوبى به دست مسلمانان افتاد. در هفتمين جنگ صليبى، لوئى نهم، پادشاه فرانسه براى فتح بيت المقدس عازم شد، اما «مماليك» كه به جاى ايوبيان قدرت گرفته بودند، صليبىها را شكست دادند. در جنگ هشتم صليبى، شارل – دانژو از فرانسه به بنوحفص در تونس حمله كرد. سپس مماليك مصر و شام، دشمن مشترك اروپاييان و مغولان محسوب شدند. در پايان، مغولان از مماليك بارها شكست خوردند و از شام خارج شدند. به هر ترتيب، جنگهاى صليبى پايان گرفت.13
پىآمد جنگهاى صليبى براى جهان اسلام عبارت بود از: ازدواج صليبيان با زنان مسيحى مقيم سوريه، تشتت سياسى در جهان اسلام، ازدياد مفاسد اجتماعى، شدت يافتن شكاف ميان فقير و غنى، شكوفايى تجارت خارجى (به خصوص در عصر مماليك)، تأثير ادبى – فرهنگى جنگهاى صليبى و
ورود كلمات بيگانه در متون عربى، گسترش فن خطابه و نگارش كتاب و… . اين پىآمدها براى جهان غرب عبارتست از: تعديل و زوال قدرت فئودالها؛ جنبشها و بدعتهاى مذهبى و مبارزه مقامات كليسا با آنها؛ نوگرايى در انديشه غربى به دليل آشنايى با متفكران و فيلسوفان مسلمان؛ تحول علوم فرهنگى، پزشكى، كيميا، گياهشناسى، جانورشناسى؛ رونق اقتصادى؛ گسترش شرقشناسى و اقتباس اروپايىها از برخى از ويژگىهاى فرهنگ اسلامى يا به قول «فوشه شارترى»14 شرقى شدن غربيان.15
در مقاله حاضر، ضمن توجه مختصر به وضعيت جهان اسلام در آستانه جنگهاى صليبى، نگرش مسيحيان به مسلمانان طى جنگهاى صليبى بررسى شده و ديدگاه ويليام صورى درباره آن جنگها به عنوان مطالعه موردى در اين پژوهش مطرح گشته است.
وضعيت جهان اسلام در آستانه جنگهاى صليبى
در آستانه جنگهاى صليبى و هم زمان با قرن پنجم هجرى، سرزمينهاى شام، عراق و ايران كانون اختلافات فرقهاى و مذهبى بود؛ اختلاف ميان حنفىها و شافعىها، اشعرىها و معتزلىها و نيز شافعىها و شيعيان (روافض) گسترش يافت. با افول پايگاه معتزلىها در قرن پنجم هجرى، اشعرىها كه اطاعت از پيشواى فاجر يا عادل را واجب مىدانستند، قدرت گرفتند.
از اين رو، ابوالحس
ن ماوردى در احكام السلطانيه، اساس فقه سياسى اهل سنت را پايه گذارى كرد و امام محمد غزالى در كتاب المستظهرى به توجيه جنگ با مخالفان اهل سنت (شيعيان و اسماعيليان) پرداخت. در حقيقت، وى فرمان قتل اسماعيليان و هواداران فاطميان كه متهم به همكارى با صليبيان بودند، صادر كرد. فضاى آكنده از دشمنى ميان مسلمانان، به خصوص شيعه و سنى و تعصب انديشوران سياسى، چون غزالى، اختلافات ميان مسلمانان را به شكاف بزرگى تبديل كرد.
در سال 462ه هم زمان با حكومت آلب ارسلان، امپراتور روم شرقى، رومانوس ديوجانوس، به حلب حمله و محمود بن صالح مرداس16 را مغلوب كرد. اين مسئله باعث توجه آلب ارسلان به حلب و روم شرقى شد. وى پس از فتح حلب در ناحيه ملازگرد، امپراتور روم شرقى را اسير نمود، اين اولين ضربهاى بود كه دولت مسيحى بيزانس از دولتى مسلمان دريافت كرد، اما سقوط تدريجى دولت سلجوقى، زمينه ساز پيروزى صليبيان و اشغال مناطق شام گرديد.
«تتش بن الب الرسلان» بعد از مرگ ملكشاه به سلطنت رسيد و نواحى رها، حران، انطاكيه، بوزان و حلب را تحت تسلط خود در آورد. او سپس اهالى نصيبين را مقهور و نواحى ديار بكر، موصل و جزيره را فتح كرد.17
مرگ تتش به دست «بركيا رق» باعث اختلاف ميان فرزندان تتش شد. از اين رو، «دقاق» حكومت دمشق و «رضوان» حكومت حلب را به دست گرفتند. قليچ ارسلان از سلاجقه روم نيز كه آسياى صغير را در اختيار داشت، هم زمان با هجوم صليبيان، بر سر نواحى جزيره مالت با امراى دانشمنديه18 در كشمكش بود.19
اسماعيليان و فاطميان در طىّ جنگهاى صليبى با مسيحيان همكارى داشتند. چنان كه در سال 523ه رؤساى فرقه اسماعيليه دمشق با صليبىها مكاتبه كردند و براى اشغال دمشق، به آنها قول همكارى دادند.20 مكاتبهها ميان فاطميان و دولت روم شرقى باعث شد تا مورخانى، چون ابن اثير، علت اصلى حمله صليبىها به حوزه جهان اسلام را «ترس فاطميان از حضور سلاجقه در مصر» بدانند.21
با تقسيم شدن اسماعيليان به دو فرقه مستعلوى و نزارى، مستعلى با كمك وزيرش، افضل بن بدرجمالى، قدرت را به دست گرفت، اما در حقيقت قدرت اصلى در اختيار افضل بود و خليفه فاطمى، همچون مهرهاى بى اثر، عمل مىكرد. در اين هنگام، جنگهاى صليبى آغاز شد. زوار ارمنى بيت المقدس اقدام به برقرارى راه ارتباطى شرق و غرب نمودند و به تدريج بر شمار زائران مسيحى فلسطين و بيت المقدس افزو
ده شد. عواملى، چون سقوط خلافت فاطميان به دست صلاح الدين ايوبى، خواندن خطبه بنام خليفه عباسى، سقوط دولت اموى اندلس و ضميمه شدن خاك اسپانيا به قلمرو شارلمانى (فرانسه)، سبب شد تا مردم جنوب فرانسه كه با اسپانيايىها ريشه مشترك داشتند، به كمك فرانسويان بشتابند و در هر نقطه از اندلس، دول غرب يا بربر قدرت يافتند. با اشغال «طليطله» به دست آلفونس ششم، پادشاه كاستيل، به تدريج مسيحيان بر سراسر اندلس چيره شدند و تونس از حوزه خلافت فاطميان جدا شد. در طرابلس قبيله «زناته» از قبايل بربر شمال آفريقا، جنبش استقلال طلبانه ايجاد كردند. جمهورىهاى ژنوا و پيزا به شهرهاى مهديه و زوبله تجاوز كردند و سرانجام جزيره سيسيل به دست «نورماندىها» افتاد و از نقشه جهان اسلام محو شد. در حالى كه امراى قرطبه دائماً با خلفاى بغداد در كشمكش بودند، خلفاى عباسى با آن كه شاهد جنگ و ستيز فرانسويان با مسلمانان اسپانيا بودند، با پادشاهان فرانسه پيوند دوستى و مودت برقرار كردند.
چنان كه پين، شاه فرانسه سعى مىكرد مسلمانان را به جان يكديگر انداخته و از اين موضوع به نفع خود استفاده كند، منصور، خليفه عباسى كشتى حامل جنگجويان را از سواحل آفريقا، براى نبرد با عبدالرحمن اموى به اسپانيا فرستاد22 و هارون الرشيد با شارلمانى، امپراطور فرانسه، روابط دوستانه برقرار نمود، ايجاد تسهيلات جهت زيارت مسيحيان بيت المقدس، از جمله درخواستهاى شارلمانى از هارون الرشيد بود.23
در قرن پنجم هجرى، بغداد دستخوش درگيرىهاى مذهبى و شورشهاى مختلف گرديد. دخالت خليفه المقتدى در امور سياسى سبب شد تا وى به دستور ملكشاه سلجوقى، بغداد را ترك كند، اما با مرگ ملكشاه، خليفه قدرت سابق خود را باز يافت. شورش ارسلان بساسيرى و فتح بغداد، تبعيد و زندانى شدن خليفه القائم را به دنبال داشت. بىتوجهى خليفه و سلطان سلجوقى به امورى، مانند [اهميت] فتح بيت المقدس در نزد صليبيان، تقاضاى امپراطور بيزانس براى جنگ مشترك عليه صليبيان و اشغال آسياى صغير به دست صليبيان، باعث از دست رفتن بيت المقدس شد.24
نگرش مسيحيان به مسلمانان طى جنگهاى صليبى
نويسندگان مسيحى سدههاى هشتم تا سيزدهم ميلادى، تصويرى مخدوش از اسلام ارائه كردهاند. از نظر آنها، اسلام، مذهبى غير صادق، متمايل به بت پرستى و نوعى بدعت مسيحى محسوب مىشد. آنان نه تنها نبوت پيامبر اسلام را انكار كرده و او را ضد مسيح دانستهاند، بلكه ضعفهاى اخلاقى زيادى براى دين اسلام و پيامبرش بر شمردهاند، از جمله آن كه محمدصلى الله عليه وآله مطالب درستى از عهد عتيق و عهد جديد را در قرآن آورده، اما پارهاى از بدعتها، نظير برخى از ويژگىهاى آيين مانويت و نيز مطالبى از خود را بدان افزوده است.25
گمان مىرود ايجاد اين تصوير مخدوش از اسلام، عمدتاً واكنش مسيحيان در برابر برترى فرهنگى مسلمانان، به ويژه در اندلس بوده باشد.26 در آن دوران، مسيحيان تصور مىكردند كه نسبت به مسلمانان نه تنها از جنبه مذهبى، بلكه از نظر اخلاقى نيز برترند؛ در چشم مسيحيان حاضر در جنگهاى صليبى، مسلمانان جنگجويان خشنى به نظر مىآمدند، از اين رو تمسخر و ذكر نقاط ضعف مسلمانان و اسلام در قالب ترسيم و تحريف دين اسلام مطرح شد. اين قالب كه ذهن صليبيان را از قرن دوازدهم تا نوزدهم ميلادى به خود مشغول كرده بود، در چهار وجه از سوى مسيحيان مطرح شد كه عبارتند از:
1. اسلام نه تنها صدق نيست، بلكه انحراف عمدهاى از حقيقت است… محمدصلى الله عليه وآله صدق و كذب را به هم آميخته… است؛ در حالى كه موضوعاتى، مانند «وجود خدا» در مسيحيت با منطق ثابت مىشود، اين موضوع در دين اسلام متكى به وحى است.
2. مسيحيان اروپاى غربى مانند توماس آكويناس در سدههاى دوازدهم و سيزدهم ميلادى معتقد بودند كه «اسلام دينى است كه با شمشير و خشونت ترويج مىشود.»27
3. اسلام «مذهب تن آسانى» است. از نظر مسيحيان قرون وسطى، ازدواج مرد مسلمان با زنان متعدد (به صورت عقدى يا به صورت ديگر) و وعده قرآن در هم نشينى با حوريان بهشتى كه در اسلام مجاز است، مردود مىباشد.
4. محمدصلى الله عليه وآله مخالف مسيح است. به عقيده مسيحيان قرون وسطى، در قرآن اشتباهات بديهى وجود دارد [و از اين رو، آنان ]رسالت محمدصلى الله عليه وآله را قبول نمىكردند.28
به همين دليل، در «ترانه رولان» مس
لمانان، بت پرست معرفى شدهاند.29 نورمن دانيل در كتاب اسلام و غرب مىنويسد: حتى در منصفانهترين توصيفهاى قرون وسطايى از حيات محمدصلى الله عليه وآله نكات فراوانى مكتوم ماندهاند30 از اين رو، توجه مسيحيان در شناخت شخصيت پيامبر متمركز بود. يوحناى دمشقى و تئوفان معترف در ميان مورخان بيزانسى مطالبى را ارائه دادند، اما ادامه جنگهاى صليبى مانع از اطلاع رسانى مستمر مىشد.31
بدين ترتيب، مسيحيان سده دوازدهم ميلادى بينش كافى از اسلام نداشتند. با فتح جزيره «ايبرى» به دست صليبيان و تماس نزديك مسيحيان با مسلمانان، رهبران مسيحى به كسب اطلاعات دقيقتر از مسلمانان پرداختند. در اين زمينه «پدر آلفونسو» كتاب گفت و شنود با اسلام را نوشت، اما قدم جدىتر را پير معزز Peter the Venerable رئيس صومعه كلونى با نوشتن رديهاى بر مطالب اسلام كه لازم مىديد مسيحيان، آن مطالب را باطل بدانند، برداشت. «روبركتونى» نيز ترجمهاى از قرآن تهيه كرد. هر چند توماس آكويناس و پير معزز به دنبال تغيير ديانت مسلمانان بودند، خصوصاً آنهايى كه تحت حاكميت مسيحيان اسپانيا قرار داشتند.32
رساله دولت مسلمان، محمد، قوانين و دين او نوشته گيوم طرابلسى؛ مشاجرات قلمى ريكولدوس دو سانتا كروس desantacruceRicoldus، كشيش فرقه دو سن دومينيك، در بغداد با مسلمانان؛ ترجمه قرآن به اهتمام پيردو كلونى (1156م)، كتاب توماس آك
ويتاس با عنوان Summa contraentiels و تلاشهاى كاتامان ديموند اول، بزرگترين مبلغ مسيحى قرون وسطى، تا حدودى از شبهات پيشين درباره اسلام كاست.33
با گسترش اسلام در ميان مسيحيان، برداشت مخدوش از اسلام بسيار كمرنگ شد و افرادى مانند «پيرمغزز»، برداشت جديدى از اسلام را در ديدگاه مسيحيان ارائه كردند. ادوارد گيبون نيز فصل پنجاهم كتاب انحطاط وسقوط امپراطورى روم را به بررسى مذهب اعراب، وصف عربستان قبل از ظهور اسلام، ظهور حضرت محمدصلى الله عليه وآله و نيز تعاليم، خصايص و شخصيت ايشان تا وفات اختصاص داد؛ او در اين كتاب مىنويسد: «حضرت محمدصلى الله عليه وآله به مسلمانان آموخته است كه مبدع دين عيسوى را عزيز و محترم بدارند، احترامى كه در فكر مرد مسلمان آميخته به اسرار است… .» عيسويان لاتينى يكى از اصول اعتقادى خود كه بارور شدن مادر با كره عيسى از نفحه روح القدس است، از قرآن كريم گرفتهاند و اين كار را «عار» ندانستهاند.34
ميدانهاى جنگ، اشتياق مسيحيان را براى گردآورى اطلاعات بيشتر و دقيقتر از اسلام تقويت كرد. برداشت مسلمانان و مسيحيان آن زمان از جنگهاى صليبى به كلى متفاوت از يك ديگر بود، زيرا جنگهاى صليبى نزد اكثر مسلمانان، حادثهاى بود كه در مناطق دور دست و مرزى رخ داده است.35 درباره نحوه رفتار مسلمانان با صليبيان، ادوارد گيبون،36 شكيب ارسلان،37 رنو،38 گوستاو لوبون و…39 مطالبى را در كتابهاى خود ذكر كردهاند.
بررسى جنگهاى صليبى از ديدگاه ويليام صورى
در اين قسمت به بررسى ديدگاه ويليام صورى به عنوان يك مسيحى حاضر در جنگهاى صليبى درباره مسلمانان مىپردازيم. دلايل گزينش ويليام صورى و بررسى موردى كتاب او، الحروب الصليبيه، از اين قرار است:
1. ويليام صورى در «صور» بيت المقدس حضور داشته است. او يا متولد فلسطين بوده و يا پدرش
از مهاجمان صليبى به فلسطين بوده است؛
2. وى به زبانهاى لاتين، فرانسه و عربى آشنايى داشته است؛
3. از سوى ديگر وى تحصيلات عاليه داشته است، به خصوص تحصيلات مذهبى، كه حتى به رياست اسقفهاى صور مىرسد؛
4. «صورى» كتاب جنگهاى صليبى خود را مقارن با آن جنگها (در يك دوره 90 ساله) نوشته است؛
5. او در دورهاى از آن جنگها حضور داشت و شاهد وضعيت جهان اسلام و مسلمانان در آن شرايط بود. از اين رو، در فصول مختلف كتاب خود، به طور غير مستقيم و مستقيم به اسلام و مسلمانان و… اشاراتى كرده است. بنابراين، اين كتاب يكى از منابع مناسب جهت شناخت ديدگاه مسيحيان درباره مسلمانان در طى جنگهاى صليبى محسوب مىشود.
اشارهاى اجمالى به زندگى و آثار علمى ويليام صورى
الف) دوران كودكى و نوجوانى
مورخان درباره سال تولد ويليام صورى اختلاف نظر دارند؛ عدهاى، مانند بيورى، مورخ انگليسى 1127م و بعضى ديگر، 1130م را سال تولد وى دانستهاند. وى بيش از پنجاه سال از عمرش را در طلب علم در دولت لاتينى بيت المقدس و يا فرانسه و ايتاليا صرف كرد و بيشتر به تحقيق در امور مذهبى پرداخت. هم چنين وى مدتى مسئوليت ديوان رسائل را در دربار مملكت لاتينى بيت المقدس بر عهده داشته و مدتى هم سفير پادشاه عمورى در دربار امانوئل، امپراطور بيزانس، بوده است و در كنار آن مشاغل خاصى در مراكز دينى داشته و به يكى از مقامهاى مالى كشيشهاى مسيحى؛ يعنى رياست اسقفهاى صور، دست يافته است. او در حالى فوت كرد كه حسرت «بطريقى بيت المقدس» را در دل داشت.
درباره خانواده و نَسب وى نيز اختلاف نظر فراوانى وجود دارد؛ اكثر مورخان بر اين عقيدهاند كه او در مملكت لاتينى بيت المقدس به دنيا آمده، اما در اين كه پدر او چه كسى بود و از كجا به بيت المقدس آمد، اتفاق نظر وجود ندارد. برخى بر اين عقيدهاند كه ويليام، اصالتاً اهل فرانسه بوده و عدهاى او را اهل ايتاليا به شمار آوردهاند، بعضى نيز وى را انگليسى و عده ديگرى او را اهل آلمان دانستهاند. يكى از علل اختلاف در خصوص سرزمين اصلى ويليام صورى، تشابه اسمى او با اسقف ديگرى از اهالى انگلستان بوده است كه به دليل اقامت در صور، او را با نام ويليام صورى مىشناسند؛ در واقع بايد گفت او ويليام صورى اول است كه در سال 1170م رياست اسقفهاى صور را به عهده دا
شته و ويليام صورى دوم، مولف كتاب مورد نظر ما، از او (صورى اوّل) با عنوان «سلف بزرگ ما» ياد مىكند. از آن جا كه وى مدتى در فرانسه و ايتاليا به تحصيل پرداخته، عدهاى او را فرانسوى الاصل دانستهاند.
حسن حبشى معتقد است كه او فرانسوى، آلمانى، انگليسى و يا ايتاليايى نبوده، بلكه پدر او از سكنه بيت المقدس و احتمالاً متولد قدس بوده و شايد جزء هزاران نفرى بوده كه همراه سربازان صليبى وارد قدس شدهاند، البته او در اين خصوص نظر قطعى نداده است.
ب) تحصيلات و مشاغل
ويليام از ابتداى طفوليت ميل زيادى به درس و تحصيل داشت و ناگزير به تعدادى از مدارس عصر خود كه بعضى وابسته به ديرها و كنيسهها و برخى نيز به كاخ پادشاه مرتبط بودند، رفت و آمد مىكرد. دانشآموزان اين مدارس غالباً از طبقات بالا به شمار مىآمدند. او بعدها تحصيلات خود را در فرانسه ادامه داد و علاقه زيادى به مطالعه تعاليم مسيحى نشان داد. همين موضوع باعث شد كه تعدادى از بزرگان دينى، از جمله بطرس برشلونه (بارسلون) در اسپانيا از او حمايت كنند، چرا كه او معتقد بود ويليام آينده درخشانى خواهد داشت، حمايتهاى او باعث شد كه ويليام مراتب پيشرفت را در كليساى مسيحى طى كند و تا مقام رياست اسقفهاى صور ترقى نمايد. از ديگر حاميان وى فولشرز، بطريق مقدس، بوده كه به ويليام كمك كرد به همراه عدهاى به ايتاليا اعزام شود و در آن جا به مدت دو سال تحصيل كند. از عواملى كه دامنه اطلاعات او را گسترش داد، ارتباط وى با برخى از مراكز فرهنگى در سال 1167م بوده است او در قالب هيأتى از طرف پادشاه عمورى به عنوان سفير نزد امپراطور بيزانس امانوئل، به قسطنطنيه اعزام شد تا معاهدهاى بين مملكت لاتينى و امپراطورى بيزانس براى پشتيبانى از حمله به مصر منعقد كند. در همينجا بود كه ويليام اطلاعات خود را در خصوص زبان يونانى تكميل كرد. پادشاه عمورى اعتقاد زيادى به وى داشت و از او خواست كه كتابى درباره تاريخ مملكتش بنويسد.
او مدتى نيز تربيت بلدوين چهارم، فرزند عمورى را بر عهده داشت و اين امر زمينه ارتباط او را با شمار زيادى از رجال دربار و اشراف مملكت فراهم كرد. او مدتى نيز به عنوان مستشار پادشاه عمورى خدمت كرد كه قبل از او رالف، رئيس اسقفهاى بيت الحم، اين شغل را بر عهده داشت.
ج) تأليفات و آثار علمى
ويليام صورى در باب مسائل تاريخى،
سه كتاب به رشته تحرير درآورده كه دو جلد آن با جنگهاى صليبى ارتباط نزديكى دارد و كتاب سوم وى درباره فعاليتهاى مجمع كليسا بوده كه در اواخر سال 1178 ميلادى در روم منعقد شده و ويليام جزء شركت كنندگان آن بوده است. او به تقاضاى شاه عمورى، كتاب انجازات الملك عمورى Gesta Amolrici Regis را درباره وى نوشت. سپس پادشاه عمورى به او پيشنهاد كرد كه كتابى در مورد مملكتش از زمانى كه در دست لاتينها بوده بنويسيد. ويليام اين كتاب را نوشت و مطالبى درباره اميران شرقى بدان افزود و تحت عنوان اعمال امراء المشرق Gesta arientalium prinlirn نوشت كه ظاهراً اين دو كتاب از ميان رفتهاند. اما كتاب مفصل او يعنى تاريخ كبير كه درباره جنگهاى صليبى است، در قرن شانزدهم ميلادى توجه پژوهشگران را به خود جلب كرده است.40
د) روش كار كتاب تاريخ كبير يا تاريخ الحروب الصليبية
اين كتاب يك دوره نود ساله تاريخ دو مركز مهم اسلامى شرق؛ يعنى مصر و شام، بين سالهاى (1184 – 1094م) را در بر مىگيرد. پارهاى از مباحث كتاب نيز درباره مناطقى چون عراق و آسياى صغير مىباشد. ويليام صورى در تقسيم بندى كتاب خود با پيروى از روش قدما از اصطلاح «كتاب»، كه امروزه به جاى آن از فصل يا باب استفاده مىشود، بهره جسته است و هر كتاب را به چند فصل تقسيم كرده كه منظور از آنها «گفتار» است. ويليام، كتاب بزرگ خود را
به 23 بخش تقسيم كرده و هر يك را با عنوان كتاب آورده است. همه بخشها تقريباً از نظر تعداد صفحه برابرند، به جز كتاب آخر كه كوچكتر است. او در بحث خود، براى هر پادشاه دو كتاب اختصاص داده است، غير از گودفروى كه تنها يك كتاب به او اختصاص يافته، زيرا مدت حكومت وى از يك سال تجاوز نكرده است و او جزء كسانى كه به عنوان پادشاه، حكومت مملكت بيت المقدس را بدست گرفتند به حساب نمىآيد و از ميان آنها، تنها كسى است كه توانسته است لقب حامى مزار مقدس را دريافت نمايد.
هم چنين ويليام، درباره بولروين چهارم، سه كتاب اختصاص داده است. فصلهاى هر كتاب بخشهاى كوتاهى در حدود يك صفحه و حداكثر دو صفحه است. هر كتاب، تقريباً سى فصل است به جز فصل آخر كه خلاصهاى از مطالب قبلى است.
ويليام قبل از آنكه به «گودفروى» بپردازد، هشت كتاب به صورت مقدمه آورده است:
در كتابهاى اول، دوم و سوم، از بيدارى يا خيزش مسيحيت براى آزاد سازى قدس صحبت كرده و فعاليتهاى «پطرس ناسك» را كه از طلايه داران لشكركشى اول مسيحيان غير نظامى بوده، شرح داده است. سپس به تجمعات آن در قسطنطنيه پرداخته و تصرف نيقيه و پيشروى به آسياى صغير را توضيح داده است. در كتاب چهارم، از تصرف شمال شام و شروع محاصره انطاكيه بدست مسيحيان سخن گفته و كتاب پنجم به محاصره انطاكيه و تصرف آن اختصاص يافته است.
كتاب ششم، شامل گرفتارىها و دستآوردهاى صليبيان از اين محاصره و پيروزىهايشان مىباشد، كه زمينه ساز جدائى و انشقاق در بين صفوف آنها شد. در كتاب هفتم، اين بحث را طرح كرده كه اگر اين اتفاق مىافتاد آنها پيشروى شان را بسوى بيت المقدس ادامه مىدادند. كتاب هشتم، مربوط به پايان سفر حج و تصرف قدس است. در كتابهاى نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم مطالبى از «گادفروى» و «ملك بولد وين اول» و گسترش قلمرو حكومت او آورده و سپس مباحثى درباره بلدوين دوم و ناآرامى در شمال شام ذكر نموده است كه كل اين مطالب، جلد اول كتاب فعلى ويليام صورى را تشكيل مىدهد.
مباحث كتاب سيزدهم تا بيست و سوم كه در جلد دوم كتاب فعلى ويليام وجود دارد، از قرار زير است:
كتاب سيزدهم شامل: تصرف صور و گسترش نفوذ مماليك برديگر سرزمينهاى لاتينى است.
كتاب چهاردهم: شامل فولك foulgue بعنوان امير بيت المقدس و ناآرامى در سوريه شمالى است.
كتاب پانزدهم: درباره تلاشهاى امپراطور يوحنا براى گسترش نفوذ خود بر امير نشينهاى لاتينى است.
كتاب شانزدهم: شامل همكارى و مشاركت بلدوين سوم و مادرش ملكه مليزند در فرمانروايى سومين هجوم صليبى مىباشد.
كتاب هفدهم: درباره تصرف عسقلان به جاى تداوم سومين هجوم صليبى است.
كتاب هجدهم: در خصوص اوج قدرتمندى قدس لاتينى در زمان بلدوين سوم و سرآغاز استيلا بر مصر مىباشد.
كتاب نوزدهم: شامل دوران عمورى اول و منازعه بر سر مصر است.
كتاب بيستم: در باب كشاكش بر سر مصر است.
كتاب بيست و يكم: در خصوص ناكامى بلدوين جذامى در سلطه بر بيت المقدس مىباشد.
كتاب بيست و دوم: شامل نزاع بر سر منافع شخصى است.
كتاب بيست و سوم: در خصوص اين سؤال است كه آيا نجات قدس از توانايى ريمون كنت طرابلس خارج بود يا بدست ريمون امكانپذير بود؟
طرح اين سؤال از سوى ويليام صورى دلالت بر آن دارد كه اين بحث در اثناء درگيرى بين اميران صليبى كه هر يك در تلاش براى تصرف بيت المقدس بودند، مطرح و نوشته شده است، در حالى كه اوضاع و احوال، به ويژه ظهور ايوبيان در مصر، خطرى براى صليبيان بود كه ويليام آن را درك كرده و بدان صادقانه و صراحتاً پرداخته است. سير حوادث هم نظر او را تأييد نموده است.
لازم به ذكر است كه اين كتاب، در اصل به زبان انگليسى نوشته شده و بعدها به عربى ترجمه شده است. از اين كتاب، دو ترجمه به زبان عربى صورت گرفته است: يكى، از سهيل زكار و ديگرى از حسن حبشى. در اين تحقيق از ترجمه عربى سهيل زكار از كتاب (History of deeds done beyond the sea) استفاده شده است.
نگرش ويليام صورى به اسلام و مسلمانان در طى جنگهاى صليبى
در اين فصل نمونههايى از نظريات ويليام را كه در كتاب دو جلدى خود آورده است، ارائه مىدهيم:
1. ذكر پيامبر اسلام و نحوه گسترش اسلام
ويليام درباره پيامبر اسلام و روند گسترش اسلام آورده است كه:
بنابر آنچه از تاريخهاى قديم بر مىآيد، باورها و انديشههاى محمدصلى الله عليه وآله در دوره امپراطورى هراكليوس جاى پاى محكمى در شرق پيدا كرد. محمدصلى الله عليه وآله… اعلام نمود كه پيامبرى است مبعوث از جانب خداوند… و بر شرق، خاصه شبه جزيره عربستان استيلا يافت. و بذرى… كه كاشته بود توسط جانشينانش به زور شمشير و سختگيرى و نه از طريق وعظ و ارشاد41 براى اجبار مردم به گردن نهادن به باورهاى پيامبرصلى الله عليه وآله منتشر شد.42
ويليام صورى به هنگام توصيف انطاكيه و تصرف آن به دست ملكشاه سلجوقى مىنويسد:… زمانى كه هم شرق به لرزه در آمده و جانشينان محمدصلى الله عليه وآله بازور بر همه سرزمينهاى شرق مسلط شده و آنها را به مذهب و دين و اعتقادات فاسد خود در آوردند، (مردم) اين شهر از تحقير پيامبران خود دارى كرده و در حد توان خود از پذيرش سيطره قوم كافر (مسلمانان) امتناع كرده بودند.43
2. رفتار عمر در قدس
عمر در مدت اقامت خود در اين شهر، در باره احوال ساكنان آن بررسىهاى دقيقى انجام داد. … وى در خصوص موقعيت و محل كليساى قيامت نيز تحقيق كرد كه خرابهها و باقى ماندههاى كليسا به او نشان داده شد. او دستور به تجديد بناى كليسا داد و براى اين امر پول كافى اختصاص داد و صنعتگران و كارگران و ديگر ملزومات،
نظير چوب و سنگ مرمر را آماده كرد، به گونهاى كه ساختمان بنا، در مدت كوتاهى به پايان رسيد. سپس زمينهاى با ارزشى را به اين كليسا اختصاص داد كه عوايد حاصل از آنها براى برآوردن نيازها و ملزومات كليسا و تعمير و تعويض وسايل آن، نظير مشعلها و… به كار مىرفت.44
3. اطلاق واژه كفار بر مسلمانان
ويليام صورى در جاى جاى كتاب خود از مسلمانان با واژه كفار نام برده است؛ براى مثال در مبحث تصرف انطاكيه به دست ملكشاه سلجوقى مىنويسد: لقد اصبحت خاضعه للكفره أى للمسلمين.45
4. فتح فلسطين به دست مسلمانان
ويليام دليل اصلى فتح فلسطين به دست مسلمانان را اين گونه بيان مىكند:
ميان ايرانيان و روميان بر سر مناطق [مرزى]، درگيرى وجود داشت و اندكى قبل از مسلمانان، كسرى (پادشاه ايران) به سوريه حمله كرد. او شهرهاى آنجا را ويران ساخت، خانهها را به آتش كشيد، كنيسهها را خراب كرد و مردمان آن را محبوس ساخت. كسرى پس از آن كه بر قدس دست يافت، 36 هزار نفر از ساكنان آن جا را به قتل رساند و «صليب صلبوت» را با خود به ايران برد. … بعد از مدت كوتاهى، قيصر حكومت روم را در دست گرفت و پس از جنگ با كسرى سرزمينهاى تحت تابعيت او را ويران ساخت… از اين رو، زمانى كه عربها به اين سرزمينها وارد شدند، شهرها را متروك يافتند و با استفاده از فرصت بدست آمده به طرف قدس حركت كردند. در اين شهر، جز عده كمى از مسيحيان، كسى باقى نمانده بود و اعراب در مقابل دريافت جزيه، به آنها اجازه اقامت در شهر دادند.46
5. تشريح وضع قدس
و بدين طريق، شهر قدس تحت سلطه دشمنان بى ايمان درآمد و علت آن گناهانى بود كه ما (مسيحيان) مرتكب مىشديم. شهر قدس چهارصد سال يوغ بندگى و ظلم و ستم را تحمل كرد و در اين مدت، بسته به روحيات امير و حاكمى كه بر آن سلطه داشت، وضعيت شهر تغيير مىكرد. گاهى اوقات اوضاع بهتر مىشد و گاهى هم به وخامت مىگراييد؛ حال او شبيه مريضى بود كه با تغيير آب و هوا مرض وى شدت و ضعف پيدا كند47… .
6. ستايش هارون الرشيد
ويليام مىنويسد «با اين وجود خداوند در دوره حكومت هارون الرشيد حاكم بى نظير و قابل ستايش بر تمام شرق سلطه داشت؛ امن و آسايش را بر ملتش ارزانى داشت؛ شخصيت بزرگ و تسامح و ادب كم نظير اين مرد تا به امروز مايه اعجاب و شگفتى در
شرق است.»48
7. نمونههايى از آزار و سختگيرى بر مسيحيان از سوى مسلمانان
بعد از اين (تخريب كليسا) اوضاع مسيحيان بدتر شد و اين وضعيت صرفاً به دليل احساس ياس و نااميدى ناشى از تخريب كليسا نبود، بلكه سختگيرىهاى ناشى از خدمات اضافى بود كه بر آنها (مسيحيان) تحميل مىشد؛ از آنها جزيه و مالياتهاى سنگين طلب مىشد و اين كارها بر خلاف عرف و امتيازهايى بود كه حكام پيشين به مسيحيان داده بودند. علاوه بر اين، از اجراى مراسم دينى ممانعت به عمل مىآمد و آنها را مجبور به ماندن در خانهها مىكردند، به ويژه در ايام و روزهاى مقدس جرأت نداشتند ميان مردم ديده شوند. پس از مدتى، خانههاى مسيحيان نيز براى آنها نا امن گرديد، چرا كه دشمنان به خانههايشان سنگ و آشغال و كثافت پرتاب مىكردند؛ آنان بدون محاكمه مجازات مىشدند؛ اموالشان مصادره و دارايىهايشان به سرقت مىرفت؛ فرزندان و دخترانشان از خانهها دزديده مىشدند و به زور يا به سخنهاى ملايم و وعدههاى شيرين، مسيحيان مجبور به ترك دين خويش مىگرديدند.49
ويليام مورد ديگرى از آزار مسلمانان به مسيحيان را اين گونه وصف مىكند:
مسجد الاقصى براى مسلمانان اهميت خاصى داشت. مرد مسلمانى براى اين كه بهانهاى پيدا كند تا مسيحيان را از قدس اخراج كند، شبانه جسد سگ مردهاى را به مسجد مىاندازد و هنگامى كه مسلمانان براى اداى نماز صبح به مسجد مىروند، جسد سگ را در آن جا مىبينند و فكر مىكنند كه مسيحيان اين كار را انجام دادهاند. جماعت خشمگين با حركت در شهر و ايجاد سر و صدا تلاش مىكنند تا حكم قتل همه مسيحيان را بگيرند. مسيحيان نيز خود را براى مرگ آماده مىكنند. يك جوان مسيحى كه اوضاع را چنين مىبيند به دروغ، اتهام انداختن جسد را به گردن مىگيرد تا بقيه نجات يابند.50
8. برخورد نامناسب سلاجقه با زائران مسيحى
بدنبال شكست امپراطور بيزانس از سلاجقه و ايجاد شرايط نامناسب براى مسيحيان، نااميدى شديدى ساكنان سرزمين فلسطين را در بر گرفته بود. در اين خصوص ويليام صورى آورده است: «پس از آن كه گروه بزرگى از مسيحيان يونانى و لاتين (اروپا) كه در سرزمينهاى دشمن با مرگ به هزار گونه روبهرو شده بودند، به آنها اجازه ورود مىدادند كه اين گروه به قصد زيارت اماكن مقدسه وارد بيت المقدس شوند، اما نگهبان دروازههاى شهر فقط به شرطى به آنها
اجازه ورود مىداد كه يك سكه طلا (به عنوان جزيه نقدى) بپردازند. از آن جا كه بسيارى از حجاج دارايى خود را در راه از دست داده بودند و چيزى نداشتند كه به عنوان جزيه پرداخت نمايند، اين مسئله بحرانساز شد و بدين ترتيب، بيش از هزار نفر از حجاجى كه منتظر ورود به شهر بودند، در بيرون ديوارهاى شهر از گرسنگى و بى لباسى (عيارى) جان باختند.51 حجاجى هم كه توانايى پرداخت جزيه را داشتند وضع بهترى نداشتند، چون هر آن در معرض اهانتها و تهاجمات قرار داشتند و ممكن بود فردى به صورتشان آب دهان بيندازد يا مشتى بر گوششان بنوازد».52
ويليام درباره رفتار بد تركان با مسيحيان و رفتار خوب و مناسب مصريان و ايرانيان با مسيحيان آورده است: «بعد از مرگ الحاكم، پسرش الظاهر، بر سر كار آمد. وى معاهدهاى را كه پدرش كنار گذاشته بود با رومانوس امپراطور قسطنطنيه تجديد كرد و امتياز ساخت مجدد كليساى قيامت را به آنها اعطا كرد… .
با اين حال گرفتارىهاى متوالى كه هر روز شكل جديدى به خود مىگرفت، پايان نيافت و… هر وقت كه امير يا نماينده جديدى از طرف خليفه فرستاده مىشد، تنبيههاى تازهاى به كار گرفته مىشد و با شيوههاى ديگرى اموال مردم چپاول مىشد و ادعا مىشد كه امپراطور (خليفه) دستور داده است كه در صورت تأخير پرداخت جزيه و ماليات، كليساها را خراب بكنند… با اين همه، در زمان حكومت ايرانيان (خليفه بغداد) و مصريان، مسيحيان اوضاع بهترى داشتند، ولى با افزايش قدرت تركان به حدى كه سرزمينهاى مصر و ايران را در بر گرفت، اوضاع و احوال مسيحيان دوباره رو به وخامت گذاشت و وقتى كه قدس به سلطه آنها در آمد، ملت (يا قوم) خداوند در طول 38 سال،53 گرفتارىهاى عظيمى را متحمل شدند.54
9. برخورد نامناسب تركان با مقدسات مسيحيان
ويليام صورى در اين خصوص مىنويسد:
«تركها حرمت مقدسات را رعايت نمىكردند؛ اماكن مقدس را آلوده ساخته و كاهنان را از آنجا بيرون انداخته بودند؛ آنها كليساها را براى كارهاى پست و ناپاك بكار گرفته و از برخى از اتاقها و كاخهاى مقدس به عنوان اصطبل اسبها و ديگر حيوانات باركش استفاده مىكردند و در آنها كارها و مشاغلى داير شده بود كه با شان اين اماكن تناسب نداشت؛ عكسهاى قديسين از ديوارها محو شده و… تركان خشم خود را بر سر اين تصاوير ريخته بودند؛ انگار كه آن اشخاص زنده بودند، چشمانشان را در
آورده و بينىهايشان را كنده بودند و عكسها را با گل و كثافت و نجاسات آلوده كرده و يا پوشانده بودند.»55
ادامه دارد…