هارون الرشید از جادوگرى خواست که در مجلس کارى کند که حضرت موسى بن جعفر علیه السلام از عهده اش بر نیامده و در میان مردم شرمنده و سرافکنده گردد. جادوگر پذیرفت .
هنگامى که سفره انداخته شد، جادوگر حیله اى بکار برد که هر وقت امام موسى بن جعفر علیه السلام مى خواست نانى بردارد، نان از جلو حضرت مى پرید.
هارون بخاطر اینکه خواسته ناپاکش تأمین شده بود سخت خوشحال بوده و به شدت مى خندید.
حضرت موسى بن جعفر علیه السلام سر برداشت. نگاهى به عکس شیرى که در پرده نقش شده بود نمود و فرمود:
– اى شیر خدا! این دشمن خدا را بگیر. ناگهان همان شکل به شکل شیرى بسیار بزرگ درآمده ، جست و جادوگر را پاره پاره کرد.
هارون و خدمتگزارانش از مشاهده این قضیه مهم، از ترس بیهوش شدند. پس از آن که به هوش آمدند. هارون به امام علیه السلام گفت :
– خواهش مى کنم از این شیر بخواه که پیکر آن مرد را به صورت اول برگرداند.
امام موسى بن جعفر علیه السلام فرمود:
– اگر عصاى موسى آنچه را که از ریسمان ها و عصاهاى جادوگران بلعیده بود، برمى گرداند، این عکس شیر هم آن مرد را بر مى گرداند.
بحارالانوار جلد ۴۸صفحه۴۱
http://akhlagh.net