ب: متانت در سخن گفتن
در این مورد به آیاتى که در سوره «حجرات» وارد شده است، اکتفاء مىورزیم:
«یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصوتکم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون»(حجرات /۲).
«اى افراد با ایمان! صداى خود را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و با او بلند سخن نگوئید (فریاد نزنید) همانطور که با یکدیگر بلند سخن مىگوئید، تا مبادا پاداش عمل شما بدون توجه از بین برود».
2- «ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الدین امتحن الله قلوبهم للتفوى لهم مغفره و اجرعظیم» (حجرات /۳).
«آنهائى که از صداى خویش در (محضر
پیامبر) مىکاهند، کسانى هستند که خداوند دلهاى آنان را براى پرهیزگارى آزموده است براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است».
3- «ان الذین ینادونک من و راء الحجرات اکثرهم لا یعقلون» (حجرات /۴)
«آنان که تو را از بیرون اطاق بلند صدا مىزنند بیشترشان نمىفهمند».
4- «ولو انهم صبروا حتى تخرج الیهم لکان خیراً لهم و الله غفور رحیم».(حجرات /۵).
«اگر آنان صبر مىکردند تا خود بیرون آئى براى آنها بهتر بود، خداوند آمرزنده و مهربان است».
جامعه خشن: پیامبر که داراى روح لطیف و فردى آزاده بود، گرفتار افرادى شده بود که از بسیارى از مزایاى اخلاقى دور بودند و با شخصیتى مانند رسول اکرم طورى سخن مىگفتند که گوئى با یک فرد چوپان سخن مىگویند.
در سال نهم هجرت که آن را «عام الوفود» مىنامند، هیئت و دستههاى مختلفى از قبائل اطراف براى تشرف به اسلام به مدینه مىآمدند، و وقت و بى وقت پشت در اطاق پیامبر که با مسجد چندان فاصله نداشت مىایستادند، فریاد مىکشیدند که «یا محمد اخرج: اى محمد از اطاق بیرون بیا!» ۱ این کار علاوه بر این که استراحت رسول خدا را بهم مىزد یک نوع بى احترامى به شخصیتى مانند پیامبر (ص) بود و لذا قرآن در آیه چهارم این سوره این گونه افراد را کم فهم و بى خرد شمرده است.
او نه تنها در این قسمت از آداب معاشرت، از بیگانگان و عربهاى بیابانى ناراحتى داشت، بلکه برخى از یاران و اصحاب نزدیک آن حضرت هم، ادب سخن را در محضر وى مراعات نمىکردند.
بخارى محدث معروف جهان تسنن مىنویسد: هیئتى به نمایندگى از قبیله «بنى تمیم» وارد مدینه شد، هر کدام از ابىبکر و عمر، شخصى را براى ملاقات با آنها معین نمودند، اختلاف آنان در تعیین آن فرد منجر به مشاجره شد و داد و فریاد آنان در محضر پیامبر (ص) باعث رنجش خاطر او گردید براى جلوگیرى از تکرار این حرکات ناشایست در محضر آن پیشواى بزرگ، آیه دوم و سوم نازل گردید و این عمل را آنچنان بد شمرد که نتیجه آن «حبط» اعمال معرفى گردید. ۲
این احترامات مخصوص زمان پیامبر نیست – اگر پیامبر در حال حیات احترام دارد پس از وفات نیز همان احترام را خواهد داشت، حتى موقعى که عایشه در شهادت حسن بن على (ع) در کنار قبر پیامبر (ص) سروصدا به راه انداخت و به کمک دستهاى از دفن فرزند پیامبر کنار قبر جدش جلوگیرى به عمل آورد، حسین بن على (ع) براى خاموش کردند وى این آیه را خواند:
«یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى» سپس این جمله را فرمود: «ان الله حرم من المؤمنین امواتا ما حرم منهم احیاء: خداوند انجام هر نوع عملى را که درباره شخص مؤمن در حال حیات او تحریم کرده، در حال مرگ وى نیز تحریم نموده است» ۳
همانطور که دانشمندان از این آیه فهمیدهاند این قبیل احترامات به پیامبر عظیم اختصاص ندارد، بلکه همه پیشوایان اسلام، و علما و اساتید و پدران و مادران و عموم بزرگان از این گونه احترامها باید برخوردار باشند، از این جهت در حرمها و آستانههاى مقدس، باید از داد و فریاد و امثال آن، خوددارى نمود.
3- مجادله با پیامبر ممنوع است
مجادله و استدلال با مسلمات طرف بر ضد او، یکى از طرق استدلال است که در اسلام به آن دعوت شده است آنجا که خدا به پیامبر دستور مىدهد که «وجادلهم بالتى هى احسن» (نمل /۱۲۵) با آنه با شیوه زیبا به جدال برخیز».
ولى مع الوصف مجادله و مناقشه با پیامبر حرام و ممنوع است و مقصود آن همان «مراء» و تعصب بر باطل مىباشد، چنانکه مىفرماید:
«و من یشاقق الرسول من بعدما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولى و نصله جهنم و سائت مصیراً» (نساء /۱۱۵).
«هر کس که با پیامبر پس از روشن شدن نشانه حق، به جدال برخیزد و از غیر راه مؤمنان پیروى کند وارد دوزخ مىسازیم چه سرانجام بدى است».
جمله «من بعد ما تبین له الهدى» بیانگر همین واقعیت است و این که هدف را «مناقشه» حقیقت یابى نبوده و جز لجاجت، چیزى در کار نباشد.
با این بیان مفاد دیگر آیاتى که مجادله با پیامبر را نکوهش مىکند، روشن مىگردد چنانکه مىفرماید:
«یجادلونک فى الحق بعدما تبیین (انفال /۶): با تو پس از روشن کردن واقعیتها مجادله مىکنند».
این نوع مجادلهها که براى حقیقت یابى و واقع بینى صورت نمىگیرد، حرام و ممنوع است ولى اگر طرف به خاطر درک حقیقت از در جدال وارد شود و سرانجام پس از روشن گشتن حق، از حق پیروى نماید هرگز حرام نبوده و پیامبر نیز به این نوع مذاکرهها گوش فرا مىدهد و مجادله مردم نجران با پیامبر این نوع از مجادله بود قرآن آن را در سوره آل عمران آیههاى ۵۹ – ۶۰ نقل نموده است.
4- رعایت وقت پیامبر (ص)
برخى از یاران پیامبر خواستار آن بودند که پیامبر وقت خصوصى در اختیار آنان بگذارد ولى موافقت با این درخواست، مایه اتلاف وقت گرانبهاى پیامبر بود.
از طرف دیگر بستن این باب به طور کلى مقرون به مصلحت نبود، زیرا چه بسا مطالبى باید به طور خصوصى به پیامبر برسد و دیگرى از آن آگاه نگردد، در این موقع براى جلوگیرى از تفویت وقت پیامبر، مقرر شد که هر کس بخواهد، با پیامبر خص
وصى سخن بگوید، باید قبلاً مبلغى به عنوان صدقه بپردازد تا از این طریق، فقط کسانى که واقعاً کار جدى دارند، به طور خصوصى سخن بگویند.
این حکم الهى روى مصالحى هر چند بعدها نسخ شد ولى عملاً ثابت نمود که این گروه براى وقت گرانبهاى پیامبر به اندازه یک دینار ارزش قائل نبودند و لذا پس از نزول آیه احدى از آنان حاضر به «نجوى» با پیامبر نشد زیرا شرط لازم آن این بود که یک دینار، قبلاً به عنوان «صدقه» بپردازند فقط در این میان، امیرمؤمنان به این آیه عمل نمود و چون کار ضرورى داشت یک دینار صدقه داد آنگاه با پیامبر به «نجوى» پرداخت.
مجاهد وقتاده مىگویند: احدى پس از این حکم با پیامبر «نجوى» نکرد جز على بن ابى طالب (ع) یک دینار صدقه داد و به طور خصوصى با پیامبر به سخن پرداخت ۴.
قرآن در این مورد مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجویکم صدقه ذلک خیرلکم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم ءاشفقتم ان تقدموا بین یدى نجویکم صدقات فاذلم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلوه و اتو الزکوه و اطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون» (مجادله /۱۲-۱۳).
«اى افراد با ایمان هر موقع بخواهید با پیامبر سرى سخن بگوئید، پیش از آن صدقهاى بدهید این کار براى شما نیکو و مایه پاکیزگى است اگر چیزى براى دادن صدقه نیافتید در این صورت خدا آمرزنده و مهربان است، آیا از «فقر» ترسیدید، از اینکه پیش از «نجوى» صدقهاى بدهید اکنون که انجام ندادید و خدا نیز توبه شما را پذیرفت نماز را بپا دارید و زکات بدهید، خدا و پیامبر او را اطاعت کنید، خدا از آنچه که انجام دهید آگاه است».
5- ایذاء و آزار پیامبر حرام است
یکى از محرمات در اسلام، ایذاء مسلمان است و این حکم به پیامبر اختصاص ندارد ولى تحریم آن درباره پیامبر، از تأکید بیشترى برخوردار است از این جهت در آیات قرآن روى تحریم ایذاء پیامبر تأکید شده مىفرماید:
«ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخره و اعدالهم عذاباً مهیناً» (احزاب /۵۷)
«آنان که خدا و پیامبر او را آزار مىدهند، در دنیا و آخرت، مورد لعن الهى قرار مىگیرند و براى آنان در آخرت عذاب خوار کنندهاى است».
روح هر چه لطیفتر شد، تأثیر او از کارهاى ناشایست و خارج از حدود ادب بیشتر مىشود از این جهت قرآن امورى را متذکر مىگردد که مایه ایذاء پیامبر بود هر چند آنان به آن توجه نداشتند و بخشى از این امور در سوره احزاب آیه ۵۳ وارد شده است:
«یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبى الا ان یوذن لکم الى طعام غیر ناظرین انیه ولکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طبتم فانتشروا ولا مستانسین لحدیث ان ذلکم کان یودی النبى فیستحیى منکم و الله لا یستحیى من الحق».
: اى افراد با ایمان به خانههاى پیامبر وارد نشوید، مگر اینکه به شما اذن دهند (و اگر براى صرف طعام دعوت شدید، پیش از موعد نیائید) و در انتظار وقت غذا ننشینید وقتى دعوت شدید وارد شوید، هنگامى که غذا صرف کردید متفرق شوید، به بحث و گفتگو ننشینید این کار پیامبر را ناراحت مىکند و از شما شرم مىکند ولى خدا از بیان (حق) شرم ندارد».
در این آیه امورى که مایه ناراحتى روحى پیامبر بود و یاران از آنها غفلت داشتند بازگو شده است و آنها عبارتنداز:
1- بدون اذن وارد خانه پیامبر نشوید.
2- در صورتى که براى صرف طعام دعوت شدهاند، پیش از موعد مقرر نیایند و در انتظار وقت غذا ننشینند.
3- پس از صرف غذا متفرق شوند و خانه رسول خدا را خانه انس قرار ندهند زیرا این کار وقت پیامبر را مىگیرد، و او را از انجام امورى بزرگ که بر عهده او است، باز مىدارد.
در آیه دیگر یکى از مظاهر ایذاء پیامبر، اتهام «خوش باورى» «خوش بینى» به او زدن است چنانکه مىفرماید:
«و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو اذن قل اذن خیرلکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمه للذین آمنوا منکم و الذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم» (توبه /۶۱)
«از منافقان کسانى هستند که پیامبر را اذیت مىکنند و به او مىگویند خوش باور و گوش است (به سخن همه هر چه هم ضد و نقیض باشد گوش فرا مىدهد) بگو خوش باور بودن او به نفع شما است، او به خدا ایمان دارد و به نفع مؤمنان تصدیق مىکند، و براى آنان که فرستاده خدا را اذیت مىکنند، عذاب دردناک است».
البته مقصود از «خوش بینى» این نیست که او در همه جا به طور جدى تصدیق مىکند، زیرا چنین چیزى امکان ندارد و هیچ گاه به نفع جامعه اسلامى نیست، بلکه مقصود این است که سخنان همه را مىشنود، و به ظاهر هیچ کس را تکذیب نمىکند ولى در مقام عمل، به تحقیق مىپردازد.
ادامه دارد…
http://moudeomam.com