ونداليسم يا تخريبگرايي پديدهاي است که امروزه در مناطق شهري شيوع پيدا کرده در ايران ونداليسم را نوعي بزهكاري جوانان و نوجوانان دانسته و هنوز بصورت ناشناخته مي باشد.
وندالیسم يعني تخریب کنترل نشده اشیای و آثار فرهنگی باارزش یا اموال عمومي است که یک ناهنجاري اجتماعي به حساب میآید و فردي كه اين كار را انجام مي دهد در اصطلاح جامعه شناسان وندال مي گويند تخریب اموال عمومی از سوی جوانان و نوجوانان دارای عوارض و پیامدهای مادی و معنوی بوده كه جنبه هاي عوارض انسانی را مي توان بسیار فراتر دید
.
مقدمه:
همه ما با افرادی که بی اعتنا به مقررات اجتماعی حقوق دیگران را نادیده گرفته و با تخریب اموال عمومی خشم خود را موقتا فرو مینشانند برخورد داشته ایم. آیا این یک بیماری است و یا نشان از خشم فرو خورده افرادی که راه رهایی از احساسات منفی خود را نمی دانند؟
در تعاریف وندالیسم آمده است که وندالیسم(vandalism) برگرفته از واژه وندال(vandal) است. وندال نام قومی از اقوام ژرمن – اسلاو بوده که در قرن پنجم میلادی در سرزمینی در میان دو رودخانه اودر و ویستول زندگی میکردند. آنان مردمی خشن و جنگ طلب بودند که مکرراً به سرزمینهای اطراف حمله کرده و پس از تخریب مناطق تصرف شده به تاراج اموال مردم می پرداختند. ویژگی تهاجمی و خرابکارانه قوم وندال سبب گردیده تا رفتارهای خشونت بار عمدی که به منظور تخریب اموال عمومی و دشمنی با علم و صنعت و آثار تمدن صورت می گیرد تحت عنوان وندالیسم مطرح شود. در اغلب تعاریف ارائه شده در باب مفهوم وندالیسم در مباحث انحرافات و آسیبهای اجتماعی، محققین از آن به عنوان رفتار معطوف به تخریب و خرابکاری اموال، تأسیسات و متعلقات عمومی نام برده اند و به گفته دکتر سید مهدی صابری روانپزشک؛ تفاوت «وندالهای کهن » در هجومهای وحشیانه خود، چیزی را ویران میکردند که خود نس
اخته بودند، اما «وندانهای مدرن » چیزی را نابود میسازند که جامعه خودشان آن را ساخته است.
ونداليسم پدیده ای نوظهور و مدرن در جامعه جديد است كه عكس العملي است خصمانه و واكنشي است كينه توزانه به برخي از صور فشارها، تحميلات، ناملايمات، حرمانها، اجحاف ها و شكستها. در ستون جامعه شناسي انحرافات و آسيبشناسي اجتماعي ونداليسم به مفهوم داشتن نوعي روحيه بيمارگونه به كار رفته كه مبين تمايل به تخريب آگاهانه، ارادي و خود خواسته اموال، تاسيسات و متعلقات عمومي است (ويلکينسن، كلارك، 1991) معالوصف بايد توجه داشت كه اغلب صاحب نظران و محققان آن را به مثابه جنايتي خرد و از انواع بزهكاري جوانان به شمار آوردهاند(محسنی تبریزی 1379 ص 195-194).
برای شناسائی این پدیده باید گفت تقریباً هر کاری که ما انجام می دهیم به نوعی اجتماعی است، یعنی آن را از دیگران یاد گرفته ایم و با دیگران نیز انجام داده ایم و به طریقی مربوط به عده ای نیز می شود. بنابر این رفتار اجتماعی انسانها، دارای یک نظم اجتماعی است یعنی اینکه جامعه انسانی به شکل قابل ملاحظه ای در بیشتر مواقع، منظم عمل می کند(محسنی تبریزی 1383 صص 27-26). اما در شهر های بزرگ بارها شاهد ویرانگری عمدی و رفتارهای غیر مسئولانه و ضد اجتماعی برخی از افراد هستیم که به طور عمد به تخریب و نابودی هر آن چه زیبا و هر آن چه متعلق به دیگران است می پردازند که این امر نشان دهنده نقص در پذیرش هنجارهای فرهنگی جامعه از سوی برخی افراد می باشد. پروفسور «گابریل موزر» استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه «رنه دکارت» فرانسه می گوید وندالها در اعمال خود مشخص کرده اند که احساس اجحاف و بی عدالتی دو انگیزه مهم برای خرابکاری و رفتارهای ویرانگرانه آنان است(تبریزی و صفری شالی 1383 ص 6-5)
همانطور که پیشتر گفته شد ونداليسم به عنوان یک پدیده اجتماعی را عموماً اندیشمندان به ناسازگاری نوجوانان با محیط اجتماعی تعبیر می کنند. وجه مشترك همه تعاريف ونداليسم در كاركرد منفي اين پديده و مذموم بودن آن در همه فرهنگهاست و اين نكوهيده بودن به حدي ميرسد كه برخي صاحبنظران، وندالها را دشمنان آشكار جامعه و عمل آنها را نهايت گستاخي در رفتارها و تلقيها دانستهاند و کشورها نیز سعی کرده اند با وضع قوانینی بازدارنده با این پدیده ناهنجار مقابله کنند(صالح آبادی، وبلاگ)
تعریف وندال
یسم و پیشینه تاریخی آن
در اغلب تعاريف ارايه شده در باب مفهوم ونداليسم در مباحث انحرافات و آسيب هاي اجتماعي، محققين و صاحب نظران از آن به عنوان رفتار معطوف به تخريب و خرابكاري اموال، تأسيسات و متعلقات عمومي نام برده اند. به طور عموم لغت وندالیسم در قالبهای گوناگونی تعریف شده است و به شرح زیر می باشد
وندالیسم(Vandalism): به آن دسته از بزهکاری هایی گفته می شود که هدف اصلی در آن ها، ویرانگری عمدی، آگاهانه و خودخواسته ی اموال عمومی است. وندال ها کسانی هستند که به دلایلی در برابرهرآنچه زیبا و کاربردی است و متعلق به همهی مردم است ، نوعی گرایش تعمدی به رفتارهای نامسئولانه و تخریب گرایانه دارند. با وجود پیشینه ی کهن، در کاربرد روان شناختی و جامعه شناختی، به تنازع بیمارگونه با نشانه های امروزین تمدن، “وندالیسم” گفته می شود.مهم است که بدانیم در مواردی که فرد به تخریب اموال شخصی اش اقدام کند، این واژه صدق نمی کند.
وندالیسم به مفهوم آسیب اجتماعی
ونداليسم رامی توان بمثابه يك آسيب يا درد اجتماعي تلقي كرد. كلارك ، هوبر ، ويلكينسن و گلداستون ونداليسم را چون ساير انحرافات اجتماعي ناشي از ناسازگاريهاي حاكم بر روابط فرد و جامعه، تضعيف و فروپاشي آتوريته اخلاقي در تنظيم روابط بين افراد، تزلزل نهادهاي جامعه در انتقال ارزش هاي اجتماعي، سلطه شرايط آنوميك بر جامعه و واكنش و عكس العمل خصمانه و خشن برخي افراد به تحميلات و شرايط نامطبوع، نامطلوب و غيرعادلانه بيروني مي دانند. ميلز ونداليسم و ساير اشكال كج
رفتاري را معلول دگرگوني ساختي در جامعه مي داند. بزعم او كشاكش ميان اخلاق، رسوم، ارزش ها و منافع گروه هاي اجتماعي زمينه را براي پيدايي انواع صور بزهكاري، كجرفتاري و يا آسيب اجتماعي فراهم مي سازد. زماني كه يك نظام اخلاقي مورد تغيير و يا تهديد قرار گيرد، افرادي كه نظام اخلاقي موجود حافظ منافع آنهاست در ممانعت از تضعيف و يا تغيير آن كوشا مي شوند. در مقابل گروه ديگري خواستار دگرگوني و فروپاشي آن مي گردند. درنتيجه بين دو گروه اجتماعي متعارض و متضاد برخورد و ستيزه درمي گيرد و زمينه مساعدي براي پيدايش آسيب هاي اجتماعي خاصي فراهم مي شود (محسنی تبریزی ، 1386، 17-14).
ونداليسم به مفهوم يك انحراف و كجروي اجتماعي
در منابع مربوط به انحرافات و كجروي هاي اجتماعي، ونداليسم به مثابه نوعي بزه و از انواع جرائم خرد مطرح شده است.براي آنكه ونداليسم در مفهوم جرم شناختي و آسيب شناختي اجتماعي آن بعنوان گونه اي كجروي و انحراف محسوب گردد، لازم است به اختصار در باب مفاهيم كجروي، بزهكاري، انحراف و صور آن توضيح داده شود. جامعه شناسان و علماي علوم اجتماعي خصوصاً پيروان مكتب جامعه شناسي نظم و كاركرد گرايي بر اين باورند كه حيات اجتماعي بر واقعيتي بنام هنجار استوار است. هنجارها قواعد رفتار اجتماعي به شمار مي ايند كه اجراي اصول و قواعد رفتاري هر جامعه را تضمين مي كنند. بقاء و استمرار حيات هر جامعه در گروپیروی و متابعت اعضاء جامعه از هنجارها و ارزش هاي فرهنگي مقررشده است، بااین وجود در همه جوامع بشري همه افراد به يكسان از هنجارها و ارزش هاي اجتماعي پيروي نمي كنند. از اين رو جامعه پیروی كنندگان هنجارهاي اجتماعي را “همنوا” ونقض کنندگان آن را “ناهمنوا” مي نامد. از ميان اشخاص نابهنجار كساني كه رفتار نابهنجارشان تداوم داشته ومدت مدیدی دوام آورد كجرو يا منحرف و رفتار آنان كجروي ياانحراف اجتماعي ناميده مي شود. بنابراين، براي آنكه عملي انحراف محسوب گردد، بايد عوامل مختلفي درنظر گرفته شوند. اين عوامل دربرگيرنده اهميّت نسبي هنجارها، موقعيت كنشگر، وضعيت فردي و اجتماعي او و شرايطي كه عمل در آن محقّق شده، مي باشد(افخمی)
به طور کلی در اغلب تعاريف ارايه شده در باب مفهوم ونداليسم در مباحث انحرافات و آسيب هاي اجتماعي، محققين و صاحب نظران از آن به عنوان رفتار معطوف به تخريب و خرابكاري ا
موال، تأسيسات و متعلقات عمومي نام برده اند.به عنوان مثال پاتريس ژانورن آن را «نوعي روحيه بيمارگونه» تعريف مي كندگفته می شود ریشه این واژه، از عنوان قوم «وندال» گرفته شده است که موجب سرنگونی و فروپاشی امپراتوری بزرگ روم غربی شدند. نکته قابل توجه اینکه «وندال هاي كهن »، در هجوم هاي وحشيانه خود، چيزي را ويران مي كردند كه خود نساخته بودند، اما «وندال هاي مدرن »، چيزي را نابود مي سازند كه از آن جامعه خودشان است (مرتضی صالح آبادی).
علل ظهور پدیده وندالیسم
بررسیهای روانشناسی و تربیتی نشان میدهد وندالیسم غالبا ریشه اكتسابی دارد و از شرایط محیطی ناشی میشود. نوجوانان و جوانان متهمان اصلی این نوع رفتارهای خرابكارانه هستند و وضعیت اجتماعی شهرها نظیر سطح درآمد، تسهیلات رفاهی و معیشتی، محرومیتهای طبقاتی، مهاجرنشینی و… وقوع آن را تشدیدمیكند.
علل وقوع وندالیسم مجموعهای به هم تنیده از عوامل فرهنگی و اجتماعی میباشد كه در جامعه معضل بیكاری، پر نشدن اوقات فراغت و تخلیه نشدن هیجانات روحی نوجوانان، مهمترین آنهاست. نقش رسانهها و مراكز فرهنگی و آموزشی نظیر دانشگاهها، مدارس و… درجامعه پذیری جوانان وجلوگیری از بروز وندالیسم بسیارموثراست.
شرایط فرهنگی جامعه نشان میدهد هر جا كه رسانهها دست به كار شدهاند و برای فرهنگ سازی به صورت جدی برنامهریزی و عمل كردهاند، نتایج مطلوبی حاصل شده است. اطلاعرسانی درباره علل، نتایج و تبعات فردی و اجتماعی وندالیسم یك ضرورت جدی محسوب میشود و میتوان انتظار داشت افزایش آگاهیها به كاهش مخاطرات و آسیبها در این حوزه بینجامد. از میان علل شایع وندالیسم كه در جوامع بشری شناخته شدهاند برخی از آنها كه در جامعه نقشی جدی و پررنگ دارند به شرح زیرند.
عوامل فردی-روانی- زیستی موثر بر وندالیسم
1- هیجانات روحی: دلیل وندالیسم هر چه باشد، در شكل نهایی از یك هیجان روحی ناشی میشود كه به صورت عصبانیت، پرخاشگری، عصیان جمعی و خودنمایی به تخریب میانجامد. كاهش هیجانات نامطلوب و هدایت و تخلیه بخشی از آن به اقتضای سن، موقعیت فردی و اجتماعی، فشارها و ناملایمات زندگی روزمره به وجود میآید، یكی از وظایف مهم دولتها و نهادهای حكومتی است.
اين اعمال اعتراض افراد نسبت به چيزي است كه به دست نياورده اند و با تخليه هيجاني همراه است. در واقع مي توان گفت حسن اين اعمال اين است كه افراد به جاي خودآزاري يا دگرآزاري به شيء آزاري مي پردازند و اين امر سبب مي شود كه درگيري هاي بين فردي كاهش يابد.
فرويد معتقد است: انسان داراي دو گرايش مرگ و زندگی است. در گرايش مرگ ، افراد با تخريب كردن ارضاء مي شوند. به نوعي گرايش افراد به خشونت بيشتر است. اين حس گاهي اوقات در كودكان نيز ديده مي شود؛ آنها نه از جنبه شناختي بلكه با خشم و بدون تفكر و به طور مستمر، اسباب بازي هايشان را خراب مي كنند و اين اخطاري است كه والدين در سنين كودكي بايد آن را جدي بگيرند زيرا ونداليسم نيز نوعي علاقه به تخريب با هيجانات عاطفي شديد است. افزایش كمیت و كیفیت مراكز تفریحی، مجموعههای ورزشی و امكانات تخلیه انرژی افراد بویژه نوجوانان و جوانان و ارائه تسهیلات برای استفاده اقشار مختلف از آنها یكی از كاركردهای مطلوب جامعه است كه به كاهش وندالیسم منجر میشود و متاسفانه بسیاری از شهرهای بزرگ و كوچك در این زمینه با محرومیت مواجهند. حتی در شهرهای بزرگ برخلاف تصور عمومی اهالی بسیاری از محلهها و مناطق شهری با كمبودهای تفریحی و ورزشی مواجهند و انرژی جوانان اگر هرز نرود و سركوب نشود، به تخریب و اخلال منجر میشود.
2- خودنمایی: خودنمائی در گروه دوستان نیز در این حوزه آسیبی جدی است و بسیار پیش میآید كه عدهای از محصلان سوار بر اتوبوس به پاره كردن روكش صندلیها میپردازند یا در ایستگاه اتوبوس شیشههای جداره سرپناه را میشكنند تا قدرت بازو و جسارت خود را به رخ همسالان بكشند و جلب توجه و خو
دنمایی كنند. رها شدن انرژی عقدههای سركوفته خانوادگی و اجتماعی، ناكامیهای فردی و جمعی و محرومیتهای فرهنگی نیز در این حوزه قابل بررسی است و البته به بحث و دقت نظر در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تودههای مردم و طبقات جامعه نیاز دارد.
عوامل خانوادگی موثربر وندالیسم
1- تنبيه، شدت عمل بيش از حد و سختگيري افراطي: تنبيه، شدت عمل و سختگيريهاي افراطي كه از سوي والدين درخصوص فرزندان اعمال ميشود باعث ميشود كه جوانان ، از والدين خود طرد شوند، نيازهاي اساسي آنها ناديده گرفته شود و به احساسات و عواطف آنها توجه نشود. پس هنگامي كه جوان يا فرزند خانواده از خانواده طرد شود باعث ميشود با كمترين هزينه يا كمترين محبت از طرف ديگران و گروههاي نابهنجار جذب شود.
2- زيادهروي در ابراز مهر و محبت و مراقبت و محافظت بيش از اندازه: مهر و محبت بيش از اندازه كه معمولاً از سوي مادران اعمال ميشود منجر به عدم رشد طبيعي فرزندان ميشود و باعث عدم اعتماد به نفس شخصي و توسل به والدين ميشود. پس با توجه به اين كه كودك در خانواده هيچگونه محدوديتي را نميچشد پس توان مقابله با مشكلات زندگي در خود نمييابد پس اگر فرزند در جامعه يا در كنكور يا مسائلي از اين قبيل دچار شكست يا آنطور كه بايد مطابق ميل ايشان باشد اتفاق نيفتد دچار انواع ناراحتيهاي روحي و رواني اجتماعي خواهد شد، پس همراه مهر و محبت، بايد آموزش روي پاي خود ايستادن، اعتماد به نفس را در فرزندان دهيم.
3- توقعات نامعقول و انتظارات نابجا از فرزندان: انتظارات والدين بايد متناسب با تواناييهاي فرزندانتان باشد اگر والدين توقعات بيش از حد معقول از نوجوانان، خود داشته باشند باعث ميشود كه فرزندان آنها از نظر رشد در زمينههاي مختلف تحصيلي – غيره، و نيز عزت نفس در حد پاييني قرار گيرند.
4- نظم و انضباط نامعقول و افراطي: از آنجا كه نظم و انضباط همچنانكه لازمة پيشرفت هر جامعهاي است براي هر خانواده نيز همين حكم را دارا است منتها هنگامي كه از حد متعادل خود خارج ميشود آثار زيانباري به بار خواهد آورد و مانع رشد و تعالي خواهد شد. انضباط خشكي كه گاهي از سوي والدين نسبت به فرزندان وارد ميشود منجر به ايجاد محروميتها و ناكاميهاي غير اصولي براي كودك شده كانونهاي خانواده را سرد و از
هم گسيخته مينمايد. فضاي تهديد و ترس امنيت فرزندان را سلب و به لحاظ عاطفي وضعيت نابهنجاري براي فرزندانتان به وجود ميآورد. البته در مقابل در خانوادههايي نيز كه هيچگونه نظم و انضباطي حاكم نيست و فرزندان خود را در آزادي و بيقيد وبندي رها ميكنند اين قبيل خانوادهها هم نابهنجارهايي به وجود ميآورند. در اين حالت نيز شخص، با پيدايش شخصيتي خودمدار و خيرهسر به خود اجازه ميدهد ديگران را مورد تعرض و آزار قرار دهد. پس به طور كلي ميتوان گفت كه اگرکودک در محيط خصومت زندگي كند ياد ميگيرد كه ستيزهجويي كند اگر كودك در محيط شرمندگي زندگي كند ياد ميگيرد كه احساس گناه كند، اگر در محيط بردباري زندگي كند ياد ميگيرد صبور باشد، اگر در محيط اميدواركننده زندگي كند، اعتمادبه نفس را ياد ميگيرد، اگر در محيط تحسين زندگي كند، قدرداني ياد ميگيرد، اگر در محيط منصفانه زندگي كند عدالت را ياد ميگيرد، اگر در محيط امن زندگي كند باايمان ميشود. پس ميتوان نتيجه گرفت كه ونداليسم «تخريب اموال» مانند همه رفتارهاي نابهنجار ديگر از عوامل رفتاري آسيبزاي خانواده سرچشمه ميگيرد، مخصوصاً اگر كودك در محيط خانوادگي همراه با خشونت زندگي كند ياد ميگيرد كه ستيزهجويي كند پس ستيزهجويي و ونداليسم ميتوان گفت كه ابتدا در محيط خانواده آموخته ميشود.
عوامل اجتماعی موثربروندالیسم
1- تضاد طبقات: وندالها به طبقه خاصی تعلق ندارند و تنها در محدودههای مشخص از شهرها به خرابكاری نمیپردازند. یك خرابكار اعمال ناهنجار خود را در همه جای شهر به نمایش میگذارد و محدودیتی قائل نمیشود. با این حال، میتوان ادعا كرد وجود خرده فرهنگها و مهاجرنشینی در یك محدوده مشخص شهری به افزایش وندالها و وندالیسم در آن قسمت كمك میكند. در حقیقت طبقات مختلف اجتماعی و افزایش فاحش فاصله میان خاستگاه عمده وندالیسم محسوب میشود. هنگامی كه یك جامعه دچار تضاد و اختلاف طبقاتی میشود، تفاوتهای پنهان در لایههای درونی زندگی نظیر تربیت خانوادگی، نگرش فردی و اختلاف شوون اخلاقی و عقیدتی در ظاهری آشكار و كاربردی تجلی مییابد و به حوزههای ملموس زندگی و رفتار اجتماعی كشیده میشود. اختلاف طبقاتی نوعی بیعدالتی و خصومت را در جامعه القا میكند كه برتریهای شهروندی را برنمیتابد. مفاهیمی نظیر تقسیم شهر به بالا و پایین وجود حا
شیه نشینی درشهرهای بزرگ از تفاوت در بهرهمندیهای شهروندی و تسهیلات رفاهی زندگی اجتماعی حكایت میكند و منبعی برای تولید رفتارهای خصمانه و عصیانگری طبقاتی میشود. در چنین حالتی، سازههای موجود در مناطقی كه به سكونت طبقات مرفه اختصاص دارند یا وسایلی كه برای ارائه تسهیلات شهری بیشتر در این قسمتها نصب میشوند، بیش از پیش در معرض تخریب قرار میگیرد و نقش عقدهها و تضادهای طبقاتی پررنگتر میشود.
2- تربیت اجتماعی: نظام تربیتی جامعه از كاركردهای فنی، اخلاقی، تاریخی و قانونی آن نشات میگیرد و حاصل میشود ضعف این نظام براستی بزرگترین نارسایی یك جامعه محسوب میشود كه چهره حال و آینده آن را مخدوش میكند و حیات اجتماعی اعضای آن را به مخاطره میافكند. توجه به این نكته كه تمدنهای شهری بستری برای تجلی ماهیت متغیر زندگی مدرن امروزی هستند و شهرهای جامعهای كه یاد ندهد و یاد نگیرد، محكوم به نابودیاند ضرورتهای آموزشهای محیطی و كاركردهای تعلیم اجتماعی را آشكار میكند. بیارزش دانستن اموال و منافع عمومی مهمترین آسیب این حوزه است كه ریشه در ناپختگی فردی، ضعفهای فرآیند اجتماعی شدن در مرحله عمل و فقدان آموزش و اطلاعرسانی درباره محیط دارد.
عوامل اقتصادی موثربروندالیسم
-مالیات و خدمات: نظریههای كلاسیك مالیات كه تا امروز نیز كاربرد دارند و اساس و پایه ارائه خدمات مطلوب و به روز به شهروندان محسوب میشوند، بر ایجاد یك نوع توازن ملموس و ذهنی میان اخذ مالیات و ارائه خدمات تاكید میكنند در حقیقت باید میان این دو شاخصه رابطه معناداری وجود داشته باشد و یك راهكار اساسی این است كه مالیات شهروندان به طور مستقیم و غیرمستقیم برای ارائه خدمات صرف شود و بعكس آن پولی غیر از مالیات برای ارائه خدمات هزینه نشود. در چنین حالتی شهروندان میپذیرند و به عینه مشاهده میكنند كه خدمات شهری نتیجه مالیاتی است كه خودشان میپردازند و بالطبع در مقابل حفظ و صیانت از سازههای ارائه كننده این خدمات مسوولیتی دو چندان بر دوش خود احساس میكنند.(افخمی)
زیرساخت روانی وندالیسم چیست؟
در وندال ها “پرخاشگری” اصلی ترین زیرساخت می باشد. پرخاشگری یکی از مکانیزم های دفاع روانی برای تسلط بر محیط و کسب آرامش است. خشم و پرخاش زاده ی موقعیت های نامطلوب همانند
ورشکستگی و فقر، دلتنگی و بی وفایی، درد و رنج، بیماری ها و…است. پرخاشگری در رویارویی با افراد با کتک و تحقیر و توهین و شکنجه و سرزنش های افراطی و… و در رویارویی با اشیاء با خرابکاری و ویرانگری نشان داده می شود. در صورت کسب معیارهای تعریف شده و تداوم و توالی کافی می توان در یک واژه پرخاشگری نسبت به افراد را “سادیسم” و پرخاشگری نسبت به اشیاء را “وندالیسم” نامید(خداشناس)
انواع وندالیسم
طبق تقسیم بندی جزئی، وندالیسم عموماً بر سه نوع فردی، گروهی و بین نسلی می باشد.
وندالیسم فردی و گروهی: وندالیسم “گروهی” با برنامه و هدفی مشخص اجرا می شود، اما وندالیسم “فردی” اغلب بدون برنامه و هدف مشخص است. اگرچه وندالیسم گروهی بیشتر و آشکارتر یا پررنگ تر جلوه می کند، اما درعمل، آسیب های پنهان اجتماعی واقتصادی وندالیسم شخصی بسیار گسترده تر و عمیق تراست. بيشتر وندال ها آسيب و تخريب آنها بسيار وسيع مي باشد مانند: نقاشی ها و مجسمه های گالری های هنری، آثار باستانی در موزه ها، بناهای تاریخی، اماکن مذهبی، مجسمه ها، نیمکت و صندلی های عمومی، فضاهای سبز، سطل های زباله و… در جنگل ها، پارک ها و میادین، چراغ ها و باجه های تلفن های خیابانی، اموال رستوران ها و هتل ها، صندلی های سینما، مترو، قطار، اتوبوس، هواپیما و ورزشگاه ها، ریل های قطار، آسانسورها، کتابهای کتابخانه های عمومی، در و دیوارهای شهر، اموال مدرسه، تابلوهای راهنمایی و رانندگی، انبارها و استخرهای عمومی، دستشویی های عمومی، عابر بانک ها و…، آتش افروزی در جنگل ها و انبارهای عمومی، شکستن لامپ ها در گذرگاه های عمومی و پارک ها، شکستن شیشه های خانه های متروکه، بمب گذاری با هدف تخریب اموال عمومی(و نه آسیب های انسانی) و بسیاری موارد دیگر.
ونداليسم بين نسلي: هنگامي كه فاصله بين فرهنگ عمومي وفرهنگ رسمي زياد باشد، فاصله بين معيارهاي تنظيم كننده واقعيات با شرايط واقعي حاكم برواقعيات زياد مي شود وعكس العمل نسلي را در پي دارد كه هنجارها ، قواعد، رسوم ، الگوها وعادات وقوانين نسلي ديگر را كه واقعيات و شرايط او را درنظر نمي گيرد طرد مي كند. فاصله هرچه بيشتر و عميق تر بين فرهنگ عمومي وفرهنگ رسمي نيز يكي از عوامل تعيين كننده اي است كه معين مي سازد، يك نسل تقابل ديدگاهها ، رفتارها و ا
لگوهاي خود با نسلي ديگر را به شكل مشاركتي واصلاحي ببيند يا تعامل را راه حل مناسبي نديده چرا كه شكاف را آنقدر اساسي وعميق بيابد كه تنها راه را در خرابي وفروپاشي تمامي نظامي ارزيابي كند كه انعطافي براي درنظرگرفتن خواستها، نگرشها والگوهاي نسل اوقائل نمي شود. به بيان ديگر، كنش و واكنش نسلها نسبت به شرايط موجود و نسبت به يكديگرست كه مي تواند موجب شود آسيب اجتماعي ونداليسم پديد آمده، گسترش يافته ومتجلي شود. اگر تفاوتهاي نسلي در جامعه اي به حدي باشد كه شكاف محسوسي را نشان دهد، آنگاه نسلهاي درتقابل با يكديگر چند راه پيش روي دارند. اگر نسلي كه نهادهاي جامعه را در كنترل هنجارها، نگرشها، رفتارها والگوهاي خود دارد به نگرشها، ايده ها، هنجارها، رفتارها والگوهاي نسلي كه در زيردست او پرورده مي شود، توجه نكرده وكاملاً تجويزي ويك طرفه، نحوه كنش موردانتخاب او نسبت به شرايط موجود ونسل مقابل باشد، اولين گام براي تشكيل پديده ونداليسم را برداشته است. نسل زير دست چندراه پيش روي خود دارد، يا آنچه را كه در تقابل با نسل مسلط مي بيند از طريق تعامل وهمفكري وهمجوشي برطرف سازد ، از سرايت ونداليسم به خود تااين مرحله از كنش اجتناب كرده است ، ولي انتخابهاي بعدي او تحت تأثير واكنشهاي نسل مسلط قرار دارد. اگر نسل مسلط همچون گذشته برشيوه تجويز وتحديد يك طرفه خود استمرار ورزد، علاوه برآن كه خود را نگرشها، باورها والگوهاي ديگري كه برخاسته از شرايط جديد حاكم برواقعيت وجامعه است محروم ساخته، خود را در خطر واكنش بعدي نسل زيردست به شكل خرابكاري وآشوبگري وندال قرار داده است. اما واكنش بعدي نسل زير دست چگونه مي تواند باشد؟ اگر بنابرهردليلي كنش مناسب خود را براي حل مشكل رها كرده وبه مقابله به مثل بپردازد در راه آشوبگري گام برداشته است وبه جاي حل مشكل، مشكل را حذف كرده است واگر روزي بخواهد براي برطرف كردن نيازهاي خود از آن استفاده كند ، بايد مجدداً خرابهاي خود را آباد كند. درنهايت نحوه عمل وعكس العمل نسلهاي مسلط و زيردست نسبت به يكديگر ونسبت به واقعيات موجود است كه تعيين كننده نهايي است. اين امر هنگامي بيشتر از كنترل افراد خارج شده و ونداليسم را تابع شرايط موجود مي سازد كه اولاً فاصله بين واقعيات و شرايط اجتماعي جامعه با هنجارها، باورها، رفتارها والگوهاي نسلها زياد بوده و ثانياً شكاف بين فرهنگ رسمي و فرهنگ عمومي عميق وگسترده باشد وهنگامي بيشتر م
تأثر از انتخاب كنشهاي نسلهاست كه آنها به جاي مشاركت وتعامل با يكديگر ، تجويز وحذف يكديگر را دنبال كنند وبراي ديدگاهها، هنجارها، باورها ، رفتارها والگوهاي ديگري مشروعيت قائل نشوند. بايد دقت كرد كه در بسياري از موارد تفاوتهاي موجود در هنجارها، نگرشها، رفتارها و الگوهاي هرنسل برخاسته از شرايط حاكم برتعامل يك نسل است واز منظر نسلي كه با تعاملات ديگري سروكار داشته واز شرايط ديگري متأثر شده به شكلي اجتناب ناپذير متفاوت است. به نظر مي رسد كه مي توان به بررسي برخي از اين علل اجتناب ناپذير پرداخت.
ادامه دارد…
گردآوری: میگنا http://migna.ir