دوران قاجاریه به عنوان نخستین دوران نزدیکی با غرب با اهمیت بود. اوّلین بار ناصرالدین شاه قاجار با هدیه هایی که از سفر اروپا برای حرمسرای خود آورد، تغییری نه اجباری به پوشش طبقات بالای جامعه داد. بدین صورت تغییر لباس از میان زنان اندرون قصر
آغاز شد و به تدریج از حرمسرای شاهی به خانه اعیان و سایر اقشار جامعه سرایت کرد. اما پوشش زنان در بیرون از خانه تا دوره مشروطیت و مدتی پس از آن به شکل سنتی چادر، چاقچور و روبنده باقی بود.
تحولات سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه نیز در جامعه زنان بی تأثیر نبود، به ویژه آنکه احزاب سیاسی و گروههای متعدد مسئله تعلیم و تربیت زنان و اصلاح وضع آنان را در رأس برنامه خود قرار داده بودند. برخی از رهبران این جریان یکی از عوامل اصلی متمدن بودن را حضور زنان در عرصه اجتماع می دانستند و مانع اصلی حضور را در سبک و شیوه زیستی و سنتی جامعه و نوع پوشاک جستجو می کردند! بنابراین به دنبال یک سری انتقادات نسبت به حضور زنان در اندرونی با بیان آزادی زن از اسارت، جریانی بین تجددخواهان بروز کرد و اینان خواستار حضور زن در عرصه اجتماعی شدند.
چندی بعد با روی کار آمدن رضاخان کسانی که ترک سنت و پیروی از فرهنگ غربی را مهم ترین عامل پیشرفت می دانستند، در پست های کلیدی کشور قرار گرفته و مسئولیت های حساسی را برعهده گرفتند. اینان سیاست «مدرن» کردن کشور را در زمینه های اداری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مد نظر قرار دادند.
در اولین مرحله سیاست نوسازی فرهنگی، پوشاک مردان مورد توجه قرار گرفته و با وضع قانون در سال 1307ش جز طبقه روحانیون، تمامی اتباع ذکور ایرانی موظف شدند به لباس متحدالشکل در آمده، کلاهی با نام کلاه پهلوی بر سر بگذارند. به عبارتی کت و شلوار و کمربند غربی جایگزین تن پوش های سنتی مانند شال، قبا، سرداری و لباده شد.
با سفر رضاخان به ترکیه در خرداد سال 1313ش نسخه برنامه های «کمال آتاتورک» برای به اصطلاح مدرنیزه کردن جامعه پیش روی او قرار گرفت و اثر عمیقی بر نگرش او نسبت به میزان استفاده از پوشاک غربی و دیگر الگوهای غربی گذاشت، به طوری که مصمم شد ایرانیان همچون اروپایی ها لباس بپوشند. او از همان ترکیه دستوری خطاب به نخست وزیر وقت صادر کرد که از آن پس تمام کارگران ایرانی کلاههای لبه دار به سبک اروپایی به نام کلاه شاپو بر سر بگذارند. توجیه رضاخان این بود که لبه پهن کلاه، کارگرانی را که در هوای آزاد کار می کردند از آفتاب سوختگی حفظ می کند.
در 16 تیر 1314 به حکم کابینه به سر گذاشتن این کلاه برای تمام مردان اجباری شد و به این ترتیب جای کلاه پهلوی را گرفت.
سپس در فاصله سال های 1313ش تا 1314ش به منظور آماده ساختن افکار عمومی جهت کشف حجاب، اقدامات وسیع تبلیغاتی صورت پذیرفت و کم کم در مدارس و جشن های فرهنگیان استفاده از حجاب ممنوع شد.
به دنبال این سیاست، رضاخان در اوایل خرداد 1314ش به کلیه وزرا، مدیران، رؤسا و کارمندان دولت دستور داد هفته ای یک شب با زنان خود در کلوپ ایران حضور یابند. وی به حکمت وزیر فرهنگ امر کرد معلمان و دختران در مدارس زنانه می بایست بدون حجاب باشند و اگر زن یا دختری سرپیچی کرد او را به مدارس راه ندهند.
از سوی دیگر، به تعدادی از فرهنگیان دستور داده شد جمعیتی تشکیل داده و با حمایت دولت، پیشقدم نهضت آزادی زنان شوند. این جمعیت بعدها «کانون بانوان» نامگذاری شد. با این تمهیدات در آبان 1314ش، هنگامی که رضاخان پس از بازگشت از سفر مازندران، از میزان موفقیت و پیشرفت بی حجابی بانوان سؤال کرد، وزیر معارف پاسخ داد:
«اکنون دختران خردسال با روی گشاده به مدرسه می روند، ولی نسبت به زنان تنها اقدام معارف کافی نیست. باید در خانواده های عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد. اگر شخص اعلیحضرت پیشقدم شوند، مردم هم تأسی خواهند کرد.»
به این ترتیب 17 دی 1314ش در عمارت دانشسرای عالی تهران با حضور شاه و خانواده اش جشنی بر پا شد تا دیپلم فارغ التحصیلان به آنان اعطا شود. در این مراسم رؤسای مدارس و همسران صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادی زن و «کشف حجاب» نامگذاری شد. از آن پس جشن های متعددی برگزار شد و مقامات عالی رتبه مملکتی و نظامی، رؤسای ادارات و کارمندان با زنان بی حجاب خود شرکت می کردند. از سوی دیگر در یک اقدام خشونت آمیز پلیس مأمور شد در سراسر کشور چادر زنان را از سر آنان به زور بردارد.
پیش از واقعه گوهرشاد، رضاخان برای تغییر لباس زنان، الزام و اجباری اعلام نکرده بود، اما برخی از اعضای دربار که در خارج تحصیل کرده بودند و با زدودن کامل حجاب موافق بودند، زمینه چنین اقداماتی را فراهم آوردند. یکی از حامیان چن
ین دیدگاهی، وزیر وقت دربار عبدالحسین تیمورتاش بود که در جلسه کابینه در سال 1312 واردات کلاههای زنانه از خارج را قانونی کرد.
هر چند رفته رفته مقاومت مردم بر زور حکومت چیره آمد، اما سه چهار سال آخر سلطنت رضاخان، زنان با لباس های بلند ساده، جوراب های کلفت و کلاههای حصیری لبه پهن در اجتماع ظاهر می شدند. در برخی روستاها و شهرهای کوچک، زنان از خانه هایشان بیرون نیامدند تا اینکه در شهریور 1320 رضاخان مجبور به کناره گیری از سلطنت شد.
به هر حال کشف حجاب رضاخانی سبب تغییرات عمده ای در شیوه پوشش زنان شد و بیش از هر زمانی در دوری پوشش آنان از مدل های بومی و ملی ایرانی مؤثر افتاد. اما این روند با ظهور انقلاب اسلامی رویکرد متفاوتی یافت.
با انقلاب اسلامی در سال 1357 حجاب، جایگاه و ارزش واقعی خود را در جامعه کسب کرد و پوشش زن مسلمان ایرانی، لباس رزم و حضور اجتماعی و سیاسی، نیز شاخص هویت و شخصیت استقلال طلبانه و آزادی خواها
نه وی شد.
با این حال باید اعتراف کرد گذشت زمان و عوامل گوناگون بر این پدیده افتخارآفرین اثر گذاشته، تا آنجا که چندی است اکثر علاقه مندان به موضوع با توجه به همه جهات بر این نکته تأکید دارند که می بایست مدل هایی با بهره گرفتن از فرهنگ اسلامی و ملی طراحی گردد و به عنوان لباس ملی عرضه شود؛ شاید از این باب صدمات وارده بر پدیده فرهنگی پوشش زن ایرانی کاهش یابد.
بی توجهی به طراحی مدل های ملی می تواند به نوعی پاک کردن صورت مسئله به شمار آید. این فرایند واقعیتی است که باید به آن پرداخت و سلیقه های مختلف دختران و زنان کشور را با مدل های مناسب پاسخ گفت.
طراحان
با اینکه ایران در زمره تمدن های کهن است و طبق مستندات تاریخی در 550 سال پیش از میلاد در ایران باستان پوشش زیبا با طرح های متنوع وجود داشته است، اما امروزه اثری پایدار از طرح های ملی دیده نمی شود.
روح انگیز حمیدی از استادان سابق دانشگاه الزهراست. وی در سال 1349 فارغ التحصیل شد و در همان سال لباسی را در آکادمی هنر برلین در رشته مد و طراحی لباس زنان عرضه کرد که مورد توجه استادان آکادمی قرار گرفت، به طوری که از طرح او تابلویی دو متری به همراه الگوی لباس در یکی از بزرگ ترین فروشگاههای برلین به نمایش گذاشتند.
لباسی که وی برای پوشش زنان طراحی کرد شامل یک پیراهن و یک مقنعه تا روی شانه ها بود که از فرق سر زیپ داشت و در مواقعی که هوا خوب بود می شد آن را باز کرد تا چون شنلی شانه ها را بپوشاند. اگر چه وی در آلمان درس می خواند و می توانست برای پایان نامه خود هر نوع لباسی را طراحی کند، اما طرحش را که از سجاده مادربزرگش الهام گرفته بود با مختصات نزدیک به فرهنگ ملی ارائه کرد. این اتفاق در سال 49 زمانی رخ داد که ایران در سایه سیاست های پهلوی هر چه بیشتر از داشته های ملی و بومی دور می شد.
& lt;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0cm 0cm 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>حمیدی معتقد است برای رسیدن به پاسخی مطلوب برای پوشش زنان باید کارشناسان و متخصصان رشته های گوناگون دور هم جمع شوند و زوایای مختلف و متفاوت پدیده را بسنجند و با آگاهی و شناخت نسبت به این زمینه اقدام کنند.
وی تحقق این مهم را امری مفید برای ابراز هویت ایرانی ارزیابی می کند و معتقد است اگر این طراحی درست و اصولی صورت بگیرد، در شناساندن و تفکیک ما از دیگر همسایگان خاورمیانه ای بسیار با اهمیت است.
حمیدی تأکید می کند: باید لباسی خاص زن ایرانی داشته باشیم.
فتانه جنابی د
یگر طراح پوشش و حجاب زنان است که پس از مطرح شدن بحث لباس ملی و طراحی پوششی همخوان با فرهنگ و هنر ایرانی به فکر طراحی چادر برای بانوان ایرانی افتاد.
وی با طراحی چادر ایرانی تلاش می کند به جامعه زنان ثابت کند زن می تواند با حفظ حجاب برتر خود در فعالیت های اجتماعی به راحتی حضور یابد.
چادری که جنابی طراحی کرده و نام «چادر ایرانی» را بر آن نهاده، به حرکت سریع و راحت صاحب آن کمک می کند. این چادر با آستین های بلند و درزی در قسمت جلو که با دکمه بسته می شود، مانند مانتویی است که سرپوش داشته باشد.
وی می گوید: مدت ها بود که به فکر طراحی لباس و چادری متناسب با طرح های ایرانی بودم. مطرح شدن «طرح لباس ملی»، فرصتی شد برای پیگیری جدی خواسته ام. چادری که طراحی کرده ام، ایرانی است و نه ملی؛ یعنی ممکن است صدها مدل دیگر نیز طراحی شود. در واقع این، تنها نوعی از چادر ایرانی است.

 ;جنابی در خصوص اینکه چادر تا چه حد پوشش ایرانی شمرده می شود اظهار می کند: در این باره تحقیق مفصلی انجام داده ام. از زمانی که چهار تمدن در دنیا وجود داشت
خانم جنابی، طراح چادر ایرانی:
«چادر ایرانی» یک نیم دایره کامل است، هیچ درزی در اطراف نمی خورد و به همین دلیل آستین ها بلند است و شروع آن هم از جلوی سر است. ضمن اینکه چین های عمودی زیر آستین ها دارد و کلوش بودن پایین آن، امکان حرکت راحت تر و سریع تر را به خوبی فراهم می کند.
و بر اساس نقوش به جا مانده بر سفالین
ه ها و حتی فرش های ایرانی، زن ایران زمین همواره سرپوش داشته، پوشش پر از رنگ و طرح بوده است. پس از ورود اسلام به ایران همین سرانداز شکل حجاب به خود گرفته، چادر امروزی سرانداز قدیمی است که رفته رفته تکمیل شده است. ناگفته نماند همین پوشش در برخی مقاطع تاریخی به افراط و در برخی مقاطع به تفریط کشیده شده است.
جنابی در خصوص رنگ غالب سراندازهای زنان ایرانی در بیشتر مناطق به ویژه شهرهای بزرگ همچون تهران که سیاه است عنوان می کند:
بیشتر سراندازهای زنان ایرانی در مناطق مختلف رنگین و طرح دار بوده است. اما هم اکنون اغلب مناطق از رنگ مشکی برای پوشش استفاده می کنند. این موضوع در شهر بزرگی چون تهران ریشه های عمیقی دارد. در این خصوص کار تحقیقاتی در سطح دبیرستان ها انجام دادیم و از دختران دانش آموز خواستیم بگویند به چه رنگی تمایل دارند. نتیجه به دست آمده از تحقیق نشان داد 98 درصد آنان رنگ مشکی را انتخاب کردند و در توجیه این انتخاب عنوان کرده اند که «دیگر بزرگ شده اند». از سوی دیگر آلودگی های محیطی موجب شده تمایل به سمت رنگ های تیره بیشتر باشد.
وی در خصوص چادر طراحی شده خود و تفاوت آن با چادر عربی می گوید: به لحاظ الگویی، چادر عربی کاملاً مستطیل شکل است و به همین دلیل آستین آن کوتاه می شود و از وسط سر پوشیده می شود. اما «چادر ایرانی» یک نیم دایره کامل است، هیچ درزی در اطراف نمی خورد و به همین دلیل آستین ها بلند است و شروع آن هم از جلوی سر است. ضمن اینکه چین های عمودی زیر آستین ها دارد و کلوش بودن پایین آن، امکان حرکت راحت تر و سریع تر را به خوبی فراهم می کند.
وی می افزاید: 23 خیاط با من همکاری دارند و در جاهای مختلف برای کسانی که ابراز تمایل می کنند چادر می دوزند. در ضمن، ترتیبی داده ایم چادرهای فعلی بانوان با یک تغییر به چادر ایرانی تبدیل شود. همچنین سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، از این چادرها برای زنانی که به خانه خدا عازم می شوند استفاده می کند.
مهلا زمانی، طراح لباس که در سال 1353 از رشته طراحی فارغ التحصیل شد و از همان زمان با فروش 172 تابلوی شخصی خود اقدام به طراحی لباس زنان با طرح سنتی کرده است نیز اعتقاد دارد ایرانیان باید لباس ملی داشته باشند. البته منظور وی از لباس ملی یک لباس متحد نیست، بلکه طراحی هزاران لباس خصوصا برای زنان با توجه به فرهنگ ایرانی و بدون اجبار به پوشیدن است.&l t;/P>
به بیان وی تنوع بسیار زیادی در پوشاک ایرانی دیده می شود. در ایران هر قومی برای خود لباس محلی جداگانه ای دارد و این قابل قیاس با هیچ کشوری نیست. اما در عین حال در حضور جهانی و خارج از مرز خود فاقد لباسی است که او را ایرانی معرفی کند. اگر با مقنعه و مانتو یا چادر در دنیا حاضر شویم نمی توانیم بگوییم ایرانی هستیم چرا که ممکن است یک زن عرب نیز به همین شکل لباس بپوشد.
مهلا زمانی تأکید می کند: تمدن ها و ملل پیشرفته برای حفظ فرهنگ و هویت بومی خود تلاش کرده اند و لباس ملی یکی از آنهاست؛ لباسی که در مجامع بین المللی نمادی از فرهنگ هر کشور است. ساری زنان هندی، کیمونوی زنان ژاپنی، چادر زنان عرب و … در هر جایی از جهان حضور این مردمان را متمایز می کند. اما پوشش و حجاب زن ایرانی همچنان با گذشت قرن ها دستخوش دگرگونی است.
پی نوشتها:
با روی کار آمدن رضاخان کسانی که ترک سنت و پیروی از فرهنگ غربی را مهم ترین عامل پیشرفت می دانستند، در پست های کلیدی کشور قرار گرفته و مسئولیت های حساسی را برعهده گرفتند.
رضاخان پس از بازگشت از سفر مازندران، از میزان موفقیت و پیشرفت بی حجابی بانوان سؤال کرد، وزیر معارف پاسخ داد:
«اکنون دختران خردسال با روی گشاده به مدرسه می روند، ولی نسبت به زنان تنها اقدام معارف کافی نیست. باید در خانواده های عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد. اگر شخص اعلیحضرت پیشقدم شوند، مردم هم تأسی خواهند کرد.»
بی توجهی به طراحی مدل های ملی می تواند به نوعی پاک کردن صورت مسئله به شمار آید. این فرایند واقعیتی است که باید به آن پرداخت و سلیقه های مختلف دختران و زنان کشور را با مدل های مناسب پاسخ گفت.
www.hawzah.net