جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
از این طرف اومدی: 
کتاب سلمان محمدی، خبر جاثلیق، بخش دوم

کتاب سلمان محمدی، خبر جاثلیق، بخش دوم

فهرست مطالب

در چشمه سار علم


على(ع) فرمود: شفاى درد سينه هاى شما، و روشنايى دلهاى شما نزد من است، من آنچه را شما دنبال آن هستيد شرح خواهم داد، به گونه اى كه
براى شما ترديدى باقى نماند. من از كارهاى شما خبر مى دهم و با دليلو برهان شما را راهنمايى خواهم كرد. اكنون به من توجه كن، گوش جان به من بسپار، ذهن خود را كاملا آماده كن، وآنچه را من بيان مى كنم، به خاطر سپرده دار.


خداوند متعال، كه ستايش دائم براى اوست، با فضل و لطف و عنايت خويش، عهد خود را تصديق نمود، دين خود را عزت بخشيد، و بنده و رسول خويش محمد(ص) را نصرت داد، و احزاب را به تنهايى در هم شكست، پس ملك مطلق وحمد بى پايان متعلق به اوست، و او بر همه كارى توانا است.


خداوند متعال، محمد(ص) را برگزيده و هدايت كرد، با رحمت خويش او را گرامى داشت و براى همه مردم فرستاد، و نيز با رافت خويش او را بر «جن و انس» مبعوث داشت، و اطاعت او را بر اهل آسمان و زمين واجب گردانيد، و آن حضرت را «امام» پيامبران قبل از خود، و «خاتم پيامبران – ع » و وارث آنان قرار داد.


آرى، خداوند كليدهاى دنيا و آخرت را به او سپرد، او را نبى و رسول و حبيب و امام قرار داد، به سوى خود(معراج) برد، به سمت راست عرش خود، جايى كه هيچ فرشته مقربى و نيز هيچ نبى مرسلى راه نداشت، نزديك گردانيد، و به او وحى كرد: آنچه را ديد، دل او هم حقيقت يافت (19) و نشانه هاى او را هم براى انبياء بيان كرد، و از آنان پيمان گرفت: به او ايمان بياورند، و او را يارى نمايند (20) .


سپس خداوند به پيامبران فرمود: آيا آنچه را گفتم، اقرار كرديد، و از پيمان من پيروى خواهيد كرد؟ آنان گفتند: اقرار داريم، خداوند هم فرمود: پس شما گواه باشيد، و من هم بر شما شاهد خواهم بود (21) .


هم چنين خداوند درباره پيامبر ما فرمود: او را در تورات و انجيلى كه در دست آنهاست مى يابند، كه آنها را امر به معروف و نهى از منكر مى كند، پاكيزه ها را حلال و پليدها را براى آنان حرام مى گرداند، و احكام پر رنج را كه چون زنجير به گردن نهاده بودند بر مى دارد، پس آنها كه به او ايمان آوردند، و او را عزت و نصرت بخشيدند، نورى(قرآن) را كه به او نازل شد، پيروى نمودند، آنان رستگاران خواهند بود (22) .


خلاصه، وضع پيغمبر(ص) چنين بود، تا اينكه خداوند مقام او را كمال بخشيد، او را وسيله رحمت خود نمود، مقام او را بالا برد، هرگاه خداوند نام خود را مى برد، آن حضرت را به اطاعت خويش متصل ساخته و مى فرمايد: هر كس اطاعت رسول خدا كند، از خداوند اطاعت كرده است (23) . و نيز فرموده: هر چه را رسول(ص) به شما دستور مى دهد، بگيريد و به كاربنديد، و از هر چه شما را منعمى كند، پرهيز داشته باشيد (24) .


پيامبر(ص) هم، رسالت الهى خويش را به پايان رسانيد، ولايت خود را با دليل وبرهان روشن نمود، آيات خداوندى را تحكيم بخشيد، راه احكام شريعت را هموارنمود، و امت را به راه نجات راهنمايى كرد، باب هدايت و حكمت را به روى آنان گشود، و اين ويژگى هاى پيامبر(ص) چيزى بود كه، پيامبران قبل از او هم مژده آن داده بودند، عيسى روح الله و معجزه الهى در «انجيل» مى گويد: احمد عربى، پيامبردرس ناخوانده اى است، كه صاحب شتر سرخ مو و عصا مى باشد، و وصى خود رابراى امت تعيين خواهد كرد.


وصى محمد(ص) كانون علم الهى، جايگاه اسرار خداوند، تحكيم بخش آيات كتاب او، تلاوت كننده حقيقى آيات قرآن، باب حطة (25) يعنى باب توبه و گناه شويى، و وارث كتاب خداست، كه او را با كتاب در ميان مردم به يادگارگذاشته، و از مردم براى او پيمان اطاعت گرفته، و فرموده: قد خلفت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلواابدا، كتاب الله و عترتى اهل بيتى...


در ميان شما چيزى را به يادگار گذاشتم، كه اگر بدان چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، آنان: كتاب خدا وعترت من از اهل بيت من مى باشند، آنان دوسرمايه گران قيمت هستند، كتاب خدا «ثقل اكبر» است، كه چون ريسمانى از آسمان تا زمين امتداد دارد، يك سر آن به دست شما و سر ديگر آن به دست خداوند متعال است، و كتاب و عترت(ع) جدايى ناپذيرند، تا روز قيامت كنار «حوض كوثر» بر من وارد شوند (26) .


آرى، از عترت جلوتر حركت نكنيد، كه از دين خارج مى شويد، و چيزى را از ديگران نپذيريد كه هلاك مى گرديد، از ديگران چيزى نياموزيد، چون آنان از ديگران اعلم مى باشند، و من هم وصى پيامبر(ص) و مفسر كتاب، عارف به حلال و حرام آن، آشنا به محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، و مثالها و عبرتها و معانى آن هستم، وعلم و دانشى كه پس از پيامبر(ص) مورد احتياج امت است نزد من مى باشد، و وضع هر شخص صالح و منحرف را مى دانم.


بارى، علم به بلاها، مرگها، وصيتها، انساب، و تشخيص حق از باطل نزد من است، من از پيدايش اسلام و كفر، وضع كرات و حكومت دولتها اطلاع دارم، بنابراين، از هر چه تا روز قيامت واقع
مى شود، از من سؤال كنيد، از وضع آنچه درروزگار عيسى(ع) آن گاه كه خداوند او را به پيامبرى مبعوث داشت بپرسيد، وضع هر «وصى»اى، هرگروهى را كه صد نفر صد نفر هدايت يا گمراه مى شوند، و از وضع پيشوايان و سردمداران آنان تا روز قيامت سؤال كنيد.


هم چنين، از هر آيه اى از كتاب خدا، كه در شب يا روز نازل شده بپرسيد، از تورات و انجيل و فرقان عظيم سؤال كنيد، زيرا رسول خدا(ص) چيزى از علم خويش را براى من مكتوم نداشته، و هر چه را امتهاى اهل تورات وانجيل وگروههاى كافران و مخالفان و اديان مختلف نياز داشته باشند، براى من بيان فرموده، زيرا آن حضرت«خاتم پيامبران – ع » است و بر همگان ايمان و اطاعت و نصرت وى واجب خواهد بود، و اين مطلب هم در تورات و انجيل و زبور آمده و خداوندمى فرمايد:



در صحيفه هاى پيامبران پيشين، به خصوص در صحف ابراهيم(ع)وموسى(ع) آمده است (27) و خداوند هرگز عهد و پيمان خويش را در مورد بندگان ضايع نمى گرداند، و امت را پس از پيامبر(ص) سرگردان نمى گذارد، و اين كار ممكن نيست، چون خداوند خود را با خصلتهاى رافت و رحمت و عفو و امر به معروف و نهى از منكر و اقامه ميزان مستقيم، توصيف فرموده است.


آرى، خداوند متعال به پيامبر(ص) وحى فرموده، همانطور كه به «نوح – ع » وساير پيامبران بعد از وى وحى مى كرده، چنانكه به موسى(ع) و عيسى(ع) وحى نازل مى كرده، بنابراين، خداوند نبوت پيغمبر(ص) را ت
صديق فرموده، آن حضرت نيز رسالت خويش را به انجام رسانده، و من هم بر آن عمل شاهد مى باشم، چنانكه خداوندخود نيز فرموده است: چگونه است آن گاه كه از هر امتى شاهدى بياوريم، و تو را نيز بر اين امت به گواهى بخواهيم؟
(28) . هم چنين خداوند فرموده: براى شهادت (به نبوت تو) خداوند و كسى كه علم كتاب نزد او هست، كفايت خواهدكرد (29) .


باز هم خداوند متعال، نبوت محمد(ص) را تصديق فرموده، به وى وسيله عطاكرده، و او را وسيله ارتباط باخويش قرار داده و مى فرمايد: اى اهل ايمان! خدا را درنظر داشته، و همراه صادق
ين باشيد.
(30) و آن صادقين ماهستيم، من برادر پيامبر(ص)در دنيا و آخرت مى باشم، و شاهد او براى بعد از رحلت او خواهم بود، و من وسيله ميان پيغمبر(ص) و امت او هستم، و من و فرزندانم وارث او مى باشيم، و من و فرزندانم مانند «كشتى نوح- ع» در ميان امت او مى باشيم، نجات يافت و هر كس تخلف نمود هلاك گرديد، و من و فرزندانم مانند «باب حطه» براى توبه و بازگشت از گناه، در ميان «بنى اسرائيل» هستيم، و من نسبت به پيامبر(ص) مثل «هارون» نسبت به «موسى – ع » مى باشم، با اين تفاوت كه پس از پيغمبر(ص) پيامبر ديگرى نمى آيد.


بارى، شاهد از جانب پيامبر(ص) در دنيا و آخرت من هستم، و رسول خدا(ص)هم، كه بر اساس هدايت وراهنمايى هاى الهى سخن مى گفت، اطاعت و محبت نسبت به من را براى اهل ايمان و كفر و نفاق واجب
شمرده، هر كس مرا دوست بدارد مؤمن است، و هر كس با من كينه ورزد، كافر خواهد بود.


به خدا سوگند، من هرگز دروغ نگفته ام، هرگز پيامبر(ص) هم به من دروغ نگفته، من گمراه نشده ام، كسى هم مرا به گمراهى نكشانده، و من بر راه هدايتى كه خداوندبراى پيامبر خويش تبيين فرموده، و آن حضرت نيز مرابدان فرا خوانده حركت مى كنم. بنابراين، شما از هر چه هست و هرچه خواهد شد تا روز قيامت، از من سؤال كنيد.


حجت اوصياء


جاثليق، با شنيدن سخنان على(ع) متوجه همراهان خويش شد و گفت: به خداوند سوگند، اين شخص سخنگوى دانشمند پرتوان و گشاينده مشكل ما است، ما هم از خداوند مى خواهيم، به وسيله او به حقست يابيم و نور هدايت گيريم، چون اين مرد «حجت اوصياء» از جانب «انبياء – ع » برقوم خويش مى باشد.


آن گاه، جاثليق على(ع) را مخاطب قرار داد و گفت: اين مردم چگونه از تو، روى گردان شدند؟ و مقامى را ادعاكردند كه تو بدان سزاوارترى؟ البته اين كار به زيان خود آنها تمام شده، آنان به حق خود ظلم كرده اند، و اين كاربه ضرر «اوصياء» نخواهد بود، زيرا خداوند با عطاى علم و دانش و ارتباط با پيامبران(ع)، آنان را از ديگران بى نيازكرده است. اكنون، اى عالم حكيم! از وضع من و خود خبر بده، آيا تو در پيشگاه خداوند چه مقامى دارى؟ و وضع من نزدخدا چگونه خواهد بود؟


امام على(ع) فرمود: من، در پيشگاه خداوند مؤمن هستم، و نيز در نزد خود باف
ضل و رحمت و هدايت و نعمتى كه به من عطا فرموده، مؤمن استوارى هستم، خداوند متعال هم پيمان مرا از اهل ايمان گرفته و به عرفت خويش هدايت فرموده، و من در اين جهت هيچگونه شك و ترديدى ندارم، بر ميثاق الهى كه از من گرفته استوار مى مانم، و با لطف و رحمت الهى، اين روش را تغيير نخواهم داد.


البته جايگاه من هم بهشت مى باشد، و در اين جهت هم هيچ شك و ترديدى ندارم، چنانكه اگر كسى هم پس از آنكه خداوند به من يقين و گواهى عطا كرده، شك و ترديد كند، گرفتار شرك و الحاد گرديده است.


اما تو، در پيشگاه خداوند كافر هستى، زيرا پيمانى را كه خداوند به هنگام ولادت و آن گاه كه بالغ شده اى، و قدرت تشخيص خوب و بد، و خير و شر رايافته اى، از تو گرفته و بدان اقرار نموده اى، منكر شده اى، چنانكه آنچه را خداوند از اخبار پيامبران(ع) در انجيل نازل فرموده، ناديده انگاشته اى، و اگر بر اين حال باقى بمانى، بدون ترديد در آتش خواهى بود.


جايگاه ما، در بهشت و دوزخ


جاثليق ادامه داد: به من خبر بده، جايگاه من در آتش، و جايگاه تو در بهشت كجاست؟


على(ع) فرمود: من هنوز داخل بهشت نشده ام، كه جاى خود را در بهشت و جاى تو را در دوزخ بشناسم، امامى توانم به استناد كتاب خداوند متعال، جايگاههارا به تو معرفى كنم.


خداوند متعال، محمد(ص) را بر اساس حق مبعوث داشته، و بر او كتابى نازل كرده كه: «از پيش و پس در آن باطل راه ندارد، زيرا آن نازل شده خداى حكيم وحميد است » (31) .


خداوند در اين كتاب، همه علوم را تبيين و تحكيم بخشيده، و براى رسول خود، اخبار بهشت و درجات و منزلهاى آن را بيان فرموده، بهشت را ميان بندگان تقسيم نموده، و هر كس در مقابل عمل خويش و فضايل و ايمانى كه داشته، مكان و منزلتى خواهد داشت.


بر اين اساس، خداوند مقام ما را تصديق كرده، و منزلگاه «نيكان» و جايگاه «فاجران» را كه، عذاب براى آنان آماده شده به ما معرفى نموده، و مى فرمايد: «دوزخ داراى هفت در است، و هر درى براى گروهى از گمراهان معين گرديده است (32) .


بنابراين، هر كس بر حال كفر و فسق و شرك و نفاق و ظلم بميرد، «هر كدام از درى داخل دوزخ خواهند شد». (33) چنانكه خداوند در جاى ديگر مى فرمايد: «در اين عذاب براى هوشمندان، عبرت و بصيرتى است» (34) و پيامبر(ص) و آل او «متوسمين» هستند، و من و امامانى كه از نسل من به وجود مى آيند، «متوسمين» و هوشمندان خواهيم بود.


هر چه مى خواهى سؤال كن


آن گاه جاثليق، رو به ياران خود كرد و گفت: ما به خوب شخصى دست يافتيم، اميد است به وسيله او به حقست يابيم و خواسته خويش را به دست آوريم، اكنون مسايل ديگرى از وى سؤال مى كنيم، اگر توانست جواب مارا بدهد، در كارخود تجديد نظر مى كنيم، و آن را از او مى پذيريم.


امام على(ع) فرمود: اگر سؤالهاى تو را جواب دهم، و همراه با دليل و برهان روشن باشد، كه نتوانى آن را رد كنى و به پذيرش آن ناچار شوى، حاضرى به دين مادرآيى؟


جاثليق گفت: آرى.


امام على(ع) فرمود: مى توانى خدا را بر خود گواه و كفيل بگيرى، كه اگر حق وراه و هدايت براى تو روشن گرديد، خود و ياران تو به دين ما درآييد؟


جاثليق گفت آرى، نسبت به تعهد باتو، خدارا وكيل و شاهد برخودمى گيرم، كه تسليم دين شما شوم.


على (ع) فرمود: حال كه چنين است، از ياران خويش عهد و پيمان بگير، كه جاثليق اين عمل را انجام داد، وعلى(ع) فرمود: اكنون هرچه مى خواهى سؤال كن.


خدا، و «عرش »


جاثليق پرسيد: به من بگو، آياخدا «عرش» را حمل مى كند؟ يا «عرش» خدا را؟


امام على (ع)فرمود: خداوند عرش، آسمانها، زمين، و آنچه در آسمان و زمين وآنچه را در آنها وجود دارد، حمل مى كند، و در كتاب خويش هم فرموده است: «خداوند آسمانها وزمين را از اينكه نابود شوند، نگه مى دارد و اگرآنها رو به زوال نهند، غيراز او هيچ كس نمى تواند آنهارا محفوظ بدارد، به راستى خداوند حليم وآمرزنده است » (35) .


حاملان «عرش»


جاثليق گفت: اين آيه قرآن كه مى گويد: «عرش پروردگارتو را، درآن روزهشت(فرشته) حمل مى كنند». (36) <SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA& gt;چگونه خواهد بود؟ در حالى كه تو گفتى: خداوند عرش و آسمانها و زمين را حمل مى كند؟!


على(ع) فرمود: عرش را خداوند از نورهاى چهارگانه آفريده است: نور قرمز، كه از آن قرمزى به وجود مى آيد، نور سبز كه منشا نور سبز است، نور زرد، كه زردى رارنگ مى بخشد، و نور سفيد كه سفيدى را تشكيل مى دهد، و اين نورها علمى است، كه خداوند حمل آن را عهده دار است، و اين نورها از عظمتى كه به عظمت و نور اوست، دلهاى اهل ايمان سفيد و نورانى مى گردد، اما در مقابل عظمت و نور او، جاهلان به دشمنى مى پردازند، ولى به عظمت و نور حق، هر چه در آسمانها و زمين است، و همه خلايق، بهره مند مى شوند، و با اعمال و اديان مختلف وسيله پيدامى كنند، و هر محمولى را خداوند با نور عظمت و قدرت خويش حمل مى كند، بدون اينكه به حال او نفع و ضرر، موت و حيات و زنده شدنى مطرح باشد.


بنابراين، همه چيز محمول است، و خداوند متعال نه دارنده آسمانها و زمين است از نابودى، و مسلط بر آسمانهاو زمين و هر چه در
آنهاست، و پرودگار عالم حيات همه چيز و نور (وجودى) همه چيز است، «خداوند از آنچه مى گويند، بسيار منزه و برتر و متعالى تر است
» (37) .


خدا كجاست؟


جاثليق گفت: به من بگو خدا كجاست؟!


حضرت على(ع) بيان داشت: خدا اينجاست، خدا اينجاست، خدا اينجاست، او در بالا و پايين وجود دارد، بر مامحيط است، با ماهست و خود فرموده: «هيچ رازى را سه نفر باهم نمى گويند، مگر اينكه خدا چهارمى آنهاست، و نه پنج نفرمگر اينكه خدا ششمى آنهاست، نه كمتر و نه بيشتر آن جز اينكه آنان هر جا باشند، خدا با آنهاست، آن گاه روز قيامت از اعمالى كه (همه) انجام داده اند، آگاه است و خبر خواهد داد، زيرا خداوند به هر كارى توانااست » (38) . كرسى هم، بر آسمانهاوزمين احاطه دارد، و «نگهدارى آنها (براى خداوند)هيچگونه زحمتى ندارد، زيرا او داناىبزرگوار، و تواناى با عظمت است » (39) .


آنهايى هم كه «عرش» را حمل مى كنند، علمايى (انبياء) هستند كه خداوند علم خويش را بر آنان افزوده است، و آنان بيش اين چهار گروه (كه روز قيامت هر گروهى دو نفر مى شوند) (40) نيستند، كه خداوند آنان را در ملكوت(عالم فرشتگان) خويش آفريده و آن ملكوت جايى است كه خداوند آن را به برگزيدگان نشان داده، و هم چنين به ابراهيم خليل (ع) نمايانده و فرموده است: « هم چنين، ما به ابراهيم ملكوت و باطن آسمانها و زمين را ارائه داديم، تا به مقام اهل يقين برسد» (41) .


بنابراين، حاملان عرش الهى چگونه مى توانند، آن را حمل كنند، در حالى كه باحيات الهى دلهاى آنان حيات مى يابد؟ و با نور الهى آنان به معرفت حق، هدايت مى يابند؟ جاثليق باشنيدن اين مطالب متوجه ياران خود شد، و گفت: بخداسوگند، اين مرد حق است، و با عنايت خداوند، از زبان مسيح(ع) و پيامبران(ع) واوصيا سخن مى گويد.


بهشت كجاست؟


جاثليق پرسيد: آيابهشت دردنياست ياآخرت؟ و آخرت و دنيادركجا قراردارند؟


على(ع) فرمود: دنيا در آخرت است، و آخرت بر دنيااحاطه دارد، و مانندانتقال از حيات به مرگ ظاهرمى شود، آخرت هم خانه حيات و زندگانى است، اگر به آن آگاهى داشته باشند، و اين بدان جهت است، كه دنيا انتقال دهنده است، و آخرت جاى حيات و ماندن، مثل وضع كسى كه مى خوابدوجسم او به خواب مى رود، اماروح نمى خوابد، بدن مى ميرد اما روح نمى ميرد، و خداوند هم فرموده است: «به راستى، خانه آخرت سراسر حيات (وحركت) است اگر آنان اين رابدانند»&l t;SUP> (42) .


بنابراين، دنيا نشانى از آخرت است، و آخرت نيز نشانى از دنيا، چنانكه دنيا آخرت نيست و آخرت هم دنيا نخواهدبود، بلكه هرگاه روح از جسم جدا شود، هريك به جايگاه خلق و پيدايش خود باز مى گردد.


هم چنين بهشت و دوزخ، در دنيا و آخرت موجودند، چون شخص وقتى مى ميرد، به خانه اى از زمين منتقل مى شود، كه يا باغى از باغهاى بهشت است، يا(سرزمين محدودى از سرزمينهاى آتش، و روح هم روانه يكى از ايندو خانه مى گردد، يابه خانه نعمتها كه در آن مرگى وجود ندارد، اقامت مى گزيند، يا در خانه عذاب دردناك كه مرگى د
ر آن نيست گرفتارمى گردد.


به هرحال، نشانه و راه براى هركس كه عاقل باشد روشن است، و خداوند هم فرموده است: «اگراز عالم آخرت غافل نمى شديد، در حقيقت به طور يقين مى دانستيد، و دوزخ رامشاهده مى كرديد، سپس به طوريقين مى ديديد، آنگاه از نعمتها شماراسؤال مى كنند» (43) . خداوند، در باره كافران هم فرموده است: «بر چشم(دل) آنها پرده(غفلت)بود، و از ياد من غافل بودند، و توانايى شنيدن (آيات الهى را) نداشتند» (44) . بنابراين، اگر انسان بداند چه وضعى خواهد داشت؟ از ترس مرگ خواهد مرد، و كسى نجات خواهد يافت، كه به فضيلت يقين آراسته باشد. </SPAN&gt ;


تكليف بهشت و دوزخ


جاثليق پرسيد: معناى اين سخن خداوند چيست، كه مى فرمايد: «آنان حق عظمت خداوند را نشناختند، و زمين(روز قيامت) در قبضه قدرت اوست، و آسمانها رابه قدرت خويش، درهم مى پيچد و ذات پاك او از آنچه مشركان مى پندارند، منزه و متعالى است»(45).


راستى، اگر زمين در قبضه الهى باشد، و او آسمانها را در هم پيچد، در حالى كه بهشت و دوزخ در آنها قرار دارد، پس بهشت و دوزخ دركجا خواهد بود؟ على(ع) دستور داد: براى او دوات و كاغذى حاضركردند، آن گاه بركاغذ نوشت: بهشت و دوزخ، سپس كاغذ را درهم پيچيد و دست عالم مسيحى داد و فرمود: آيااين كاغذ در هم پيچيده نيست؟


دانشمند مسيحى گفت: همينطوراست.


آن گاه على(ع) فرمود: كاغذ را باز كن و ببين نوشته دوزخ و بهشت در آن محوشده است؟


وقتى جاثليق جواب داد: نوشته بهشت و دوزخ به جاى مانده، على(ع) فرمود: قدرت خداوندمتعال هم، چنين است، و آن گاه كه آسمانها را درهم پيچد و زمين رادر قبضه قدرت خويش گيرد، بهشت و دوزخ نابودنخواهدشد، همانطور كه نوشته آن براين كاغذ محو نگرديده است.


ادامه دارد…


پی نوشت:


19. سوره نجم، آيه 11.


20. سوره اعراف، آيه 81.


21. سوره اعراف، آيه 81.


22. سوره اعراف، آيه 157.


23. سوره نساء، آيه 80.


24. سوره حشر، آيه 7.


25. اشاره به آيه 58، سوره بقره: و قولوا حطة، و سوره اعراف، آيه 161.


26. صحيح مسلم، ج 5، ص 26; كنزالعمال، ج 1، ص 173<SPAN dir=rtl&g t;.


27. سوره اعلى، آيه 18 – 19.


28. سوره نساء، آيه 41.


29. سوره رعد، آيه 43.


30. سوره توبه، آيه 119.


31. سوره فصلت، آيه 42.


32. سوره حجر، آيه 34.


33. سوره حجر، آيه 34.


34. سوره حجر، آيه 75.


35. سوره فاطر، آيه 41.


36. سوره الحاقه، آيه 17.


37. سوره اسرى، آيه 43.


38. سوره مجادله، آيه 7.


39. سوره بقره، آيه 255.


40. مجمع البيان، ج 10، ص 246.


41. سوره انعام، آيه 75.


42. سوره عنكبوت، آيه 64. &lt ;/SPAN>


43. سوره تكاثر، آيه 5 – 8.


44. سوره زمر، آيه 67.


45<SPAN dir=rtl&g t;. سوره زمر، آيه 67.


http://library.tebyan.net

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید