یک نکته هم مسئلهى ازدواج است. ازدواج یک تقدسى دارد از نظر ادیانى که حالا من میشناسم. من در این خصوص، تفحص زیادى نکردم. بد هم نیست که بعضى از دوستانِ آمادهى به کار در این زمینه تفحص کنند. غالباً مراسم ازدواج، یک مراسم مذهبى است؛ مسیحىها آن را توى کلیسا انجام میدهند، یهودىها آن را در کنائسشان انجام میدهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نمیدهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ایام متبرک دینى و عمدتاً به وسیلهى رجال دین، این را انجام میدهند. رجل دینى هم وقتى براى ازداوج نشست، مبالغى دین بیان میکند. بنابراین صبغه، کاملاً صبغهى دینى است. ازدواج یک جنبهى قدسى دارد؛ این جنبهى قدسى را نباید از آن گرفت. گرفتن جنبهى قدسى به همین کارهاى زشتى است که متأسفانه در جامعهى ما رائج شده. این مهریههاى سنگین به خیا
ل اینکه میتواند پشتوانهى حفظ خانواده و حفظ زوجیت باشد، تعیین میشود؛ در حالى که اینجور نیست. حداکثر این است که شوهر از دادن امتناع میکند، میبرندش زندان؛ یک سال، دو سال زندان میماند. در این اقدام، به زن چیزى نمیرسد؛ او بهرهاى نمیبرد، جز اینکه کانون خانوادهاش هم متلاشى میشود. اینکه در اسلام از حضرت امام حسین (علیهالسّلام) نقل شده که فرمود ما دخترانمان و خواهرانمان و همسرانمان را جز با مهرالسّنه عقد نکردیم،(۱) به خاطر این است؛ والّا میتوانستند. اگر امام حسین میخواست مثلاً با هزار دینار هم عقد بکند، میتوانست؛ لازم نبود مثلاً با پانصد درهم – دوازده و نیم اوقیه – مقید به این کار بشود. آنها میتوانستند، اما کمش کردند. این کم کردن، با یک محاسبه است؛ این خیلى خوب است.
یا همین تشریفات زائد ازدواج – خرجهاى زیاد، مجالس متعدد – که واقعاً انسان دلش میگیرد وقتى میشنود. اینها از آن مواردى است که گفتمانسازى میخواهد. خانمهاى مؤثر، آقایان مؤثر، اساتید دانشگاه، روحانیون، بخصوص صدا و سیما و رسانهها باید در این زمینهها کار کنند؛ این را از این حالت بیرون بیاورند.
۱ ) خَطَبَ الْحَسَنُ عَائِشَةَ بِنْتَ عُثْمَانَ فَقَالَ مَرْوَانُ أُزَوِّجُهَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ ثُمَّ إِنَّ مُعَاوِیَةَ کَتَبَ إِلَى مَرْوَانَ وَ هُوَ عَامِلُهُ عَلَى الْحِجَازِ یَأْمُرُهُ أَنْ یَخْطُبَ أُمَّ کُلْثُومٍ بِنْتَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ لِابْنِهِ یَزِیدَ فَأَبَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِکَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ إِنَّ أَمْرَهَا لَیْسَ إِلَیَّ إِنَّمَا هُوَ إِلَى سَیِّدِنَا الْحُسَیْنِ وَ هُوَ خَالُهَا فَأُخْبِرَ الْحُسَیْنُ بِذَلِکَ فَقَالَ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ تَعَالَى اللَّهُمَّ وَفِّقْ لِهَذِهِ الْجَارِیَةِ رِضَاکَ مِنْ آلِ مُحَمَّدِ فَلَمَّا اجْتَمَعَ النَّاسُ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ أَقْبَلَ مَرْوَانُ حَتَّى جَلَسَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع وَ عِنْدَهُ مِنَ الْجِلَّةِ وَ ق
َالَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَمَرَنِی بِذَلِکَ وَ أَنْ أَجْعَلَ مَهْرَهَا حُکْمَ أَبِیهَا بَالِغاً مَا بَلَغَ (…) فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَنَا لِنَفْسِهِ وَ ارْتَضَانَا لِدِینِهِ وَ اصْطَفَانَا عَلَى خَلْقِهِ إِلَى آخِرِ کَلَامِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مَرْوَانُ قَدْ قُلْتَ فَسَمِعْنَا أَمَّا قَوْلُکَ مَهْرُهَا حُکْمُ أَبِیهَا بَالِغاً مَا بَلَغَ فَلَعَمْرِی لَوْ أَرَدْنَا ذَلِکَ مَا عَدَوْنَا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ فِی بَنَاتِهِ وَ نِسَائِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ اثْنَتَا عَشْرَةَ أُوقِیَّةً یَکُونُ أَرْبَعَمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً (…) ثُمَّ قَالَ بَعْدَ کَلَامٍ فَاشْهَدُوا جَمِیعاً أَنِّی قَدْ زَوَّجْتُ أُمَّ کُلْثُومٍ بِنْتَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ مِنِ ابْنِ عَمِّهَا الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَلَى أَرْبَعِمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً وَ قَدْ نَحَلْتُهَا ضَیْعَتِی بِالْمَدِینَةِ أَوْ قَالَ أَرْضِی بِالْعَقِیقِ وَ إِنَّ غَلَّتَهَا فِی السَّنَةِ ثَمَانِیَةُ آلَافِ دِینَارٍ فَفِیهَا لَهُمَا غِنًى إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
عبدالملک عمیر و حاکم و عباس گفتهاند: امام حسن علیه السّلام عائشه دختر عثمان را خواستگارى نمود. مروان گفت: من عائشه را براى عبد اللَّه بن زبیر تزویج خواهم کرد. سپس معاویه براى مروان که در حجاز عامل او بود نوشت: ام کلثوم دختر عبد اللَّه بن جعفر را براى پسرش یزید خواستگارى کند. مروان نزد عبد اللَّه بن جعفر آمد و جریان را با او در میان نهاد. عبد اللَّه گفت: اختیار این دختر دست من نیست. بلکه اجازه این عمل دست امام حسین علیه السّلام است که دائى این دختر میباشد هنگامى که مروان این جریان را به امام حسین گفت. آن حضرت فرمود: من راجع به ازدواج این دختر از خدا طلب خیر مینمایم. وقتى مردم در مسجد پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله اجتماع نمودند مروان آمد و نزد امام حسین نشست و گروهى از افراد جلیل القدر هم در حضور آن حضرت مشرف بودند. مروان گفت: معاویه مرا مأمور کرده که این ازدواج را مورد عمل قرار دهم. مهریه این دختر را هر مبلغى که پدرش بگوید قرار میدهم (…) امام حسین علیه السّلام فرمود: سپاس مخصوص آن خدائى است که ما را براى دین خود انتخاب کرد، ما را از میان خلق خود برگزید. الى آخره. آنگاه متوجه مروان شد و فرمود: آنچه را که
گفتى ما شنیدیم. اما مهریه این دختر که میگوئى: هر مبلغى است که پدرش معلوم نماید، بجان خودم قسم اگر ما این موضوع را میپذیرفتیم از سنت پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و میزان مهریه دختران و زنان اهل بیت آن حضرت تجاوز نمیکردیم. سنت پیغمبر خدا این است که مبلغ مهریه دوازده اوقیه باشد که چهار صد و هشتاد درهم مىشود. (…) سپس امام حسین علیه السّلام پس از سخنى که گفت فرمود: همه شاهد باشید که من ام کلثوم دختر عبد اللَّه جعفر را براى پسر عمویش قاسم بن محمّد بن جعفر با مهریه چهار صد و هشتاد درهم ازدواج نمودم و آب ملکى را که در مدینه یا فرمود: زمینى را که در عقیق دارم به این دختر دادم که دخل و درآمد آن در هر سالى مبلغ هشت هزار دینار طلا خواهد بود و این مبلغ ان شاء اللَّه این زن و شوهرش را بىنیاز مینماید.
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب ، ج ۴ ، ص ۳۸ ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۴ ، ص ۲۰۷ ؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج ۱۵، ص ۹۸ ؛
http://karballa.ir