مهمترین عهد و پیمان انسان/ مصداق بزرگ و برتر امانت چیست
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله عل
ی محمد و آله الطاهرین
نمازگزاران واقعی، پاکدامن هستند
در جلسات گذشته در بحث آشنایی با اسرار نماز به برخی از ابعاد کلان و عمده تاثیرِ نماز در انسان اشاره شد. به بیان دیگر، از زبان قرآن کریم و سوره معارج، نکاتی را که خداوند متعال در معرفی نمازگزار و تاثیر نماز بیان فرموده بیان کردیم.
در ادامه آیات سوره معارج، خداوند متعال در معرفی نمازگزاران میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ – إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانهُُمْ فَإِنهَُّمْ غَیرُْ مَلُومِینَ – فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَالِکَ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْعَادُونَ»
و آنها که دامان خویش را (از بىعفّتى) حفظ مىکنند، جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند)، چرا که در بهرهگیرى از اینها مورد سرزنش نخواهند بود و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است. (معارج / 29 تا 31)
انسان نمازگزار در حوزه مسائل جنسی و غریزه جنسی، اهل عفت و عفاف است. پاکدامن است، مرزشناس است، ضوابط دارد. در سایه تربیت نماز، در سایه تأثیر نماز، میداند که از قوه جنسی چگونه باید استفاده کند.
اینطور نیست که چون میلش میخواهد پس باید به هر شکلی بهره ببرد. نه، این خصوصیت انسان گسیخته و به هم ریخته است که معیارهای انسانی در او رشد نکرده است. مثل یک حیوان افسار گسیخته عمل میکند. آن کسی که در فضای نماز قرار نگرفته، در فضای تربیت دینی قرار نگرفته در جنبه مسائل جنسی افسار گسیخته عمل میکند. یک آدم جمع و جوری نیست، ضابطهمند عمل نمیکند، قانونمند عمل نمیکند.
قانونمداری و ضابطهمندی از مختصات انسان است
اساساً نگاه قانونمداری، نگاه انسانی است، کسی که نگاه حیوانی به خودش دارد نمیتواند قانونمدار باشد. حیوان، قانون محور نیست، قانون مدار نیست، چون اصلاً درک قانون را نمیتواند بکند. درک ضابطه را نمیتواند بکند.
حیوان هر وقت که خواست میخورد، از هر کجا که خواست میخورد، هر کجا که خواست میرود و هر گونه و هر شکلی و شیوهای که خواست اعمال غریزه میکند. این خواسته حیوان است. اما انسان، خواستههایش ضابطهمند است. غرایز او در یک چارچوب باید اعمال بشود. در حوزه مسائل جنسی، قرآن کریم میفرماید: انسانهای نمازگزار و تربیت شده در مکتب نماز، عفیفند. اینها آدمهای پاکدامنی هستند، آدمهای مرزشناسی هستند. به حقوق دیگران، به مرز دیگران به هیچ وجه تجاوز نمیکنند. «والذین هم لفروجهم حافظون»
نبودن شرایط ازدواج، مجوّز کارهای خلاف نمیشود
این منطق درست نیست که آدم بگوید: چون شهوت هست و مثلاً فرصت ازدواج و نکاح نیست، بنابراین مجبور میشویم به کار خلاف گرایش پیدا کنیم. این منطق، منطق قابل قبولی نیست.
یک جواب نقضی قضیه این است که آیا واقعاً شما در حوزه مسائل اقتصادی اگر گرفتار یک فقر باشی، الزاماً دزدی میکنی؟ آیا هر فقیری، دزد است؟ آیا هر گرسنهای دزد است؟ آیا هر گرسنهای آشغال خور است؟ اگر واقعاً یک نفر که به شدت گرسنه است و میداند که منزل هم چیزی گیرش نمیآید بخورد، حالا اگر در کوچه دارد میرود، سطل آشغالی کنار کوچه گذاشته شده، آیا واقعاً به ذهن طرف خطور میکند که اینها را بردارد ببرد توی منزل بخورند؟
حتی اگر کسی پیشنهاد بدهد، به شدت برخورد میکند. احساس میکند که دارد تحقیر میشود که چطور به من میگویند این سطل آشغال همسایه ر
ا بردار ببر توی خانه، شاید بالاخره یک گوشت مرغی برای خوردن پیدا شود! واقعاً احساس میکند که تحقیر میشود، دارد توهین میشود.
با این که گرسنه است نمیرود از مغازه، چیزی بدزدد و بگوید گرسنه هستم میخواهم ببرم خانه بخورم. چرا؟ به لحاظ آن احساس کرامت نفسی که از خودش دارد، به لحاظ آن عزت نفسی که دارد تحت تأثیر این فشار گرسنگی قرار نمیگیرد. گرسنگی باعث نمیشود کار خلاف مرتکب شود.
خب در حوزه شهوت هم همین طور است، در حوزه شهوت، اگر کرامت انسان ضربه نخورده باشد و شکسته نشده باشد، اگر عزت نفس از دست نرفته باشد عین همان پیشنهادی که بهش بکنند بگویند این سطح آشغال را بردار ببر شاید چیزی پیدا کنی و بخوری، در حوزه شهوت هم همینطور است.
اگر برایش بگویند تو که شهوت داری، نگاه به این نامحرم بکن و از این نگاهت لذت ببر. آنجا احساس میکند دارد تحقیر و توهین میشود.
عفت و پاکدامنی یعنی چه؟
چه چیز است که نمیگذارد آن نگاه آلوده انجام بگیرد؟ در جواب باید گفت: عفت و پاکدامنی. عفت یک حالتی است که بین «شَرَه» و «خمودی» قرار دارد. یعنی بین زیاده روی و افراط در شهوت که (شَرَه) نام دارد و بین بیاعتنایی کلی و تفریط در شهوت که «خمودی» است، «عفت» قرار دارد.
قرآن کریم میفرماید: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»
و کسانى که امکانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند!
آن کسانی که فعلاً فرصت ازدواج برایشان نیست، نه اینکه بروند گناه بکنند، نه این که یک مجوزی بشود برای این که بروند گناه کنند. بلکه باید عفت بورزند. (البته این بحث، وظیفه مسئولان را کم نمیکند. آنها باید فضای ازدواجهای راحت را فراهم و فرهنگ سازی کنند. ما فعلاً بحثمان در این حوزه نیست.)
حالا به هر دلیلی فرصت برای ازدواج فراهم نشد. به هر دلیلی فرصت برای اعمال قوه جنسی از طریق مشروعش فراهم نشد. الزاماً این عدم فرصت معنایش این نیست که مجوزی برای کار خلاف باشد. در سایه آن نماز و تربیت دینی، کرامت نفسی را احساس میکند، عزت نفسی را احساس میکند که این عزت نفس، او را از کار خلاف در حوزه مسائل جنسی باز میدارد.
قرآن کریم میفرماید: «فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَالِکَ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْعَادُونَ» حال اگر کسی فراتر از ضوابطی که وجود دارد بخواهد قوه جنسیاش را به کار گیرد و به عبارتی اگر سوء استفاده بکند، متجاوز است. از آن مرزی که برایشان در نظر گرفته شده تجاوز میکنند و تجاوز از این مرزها بالاخره آثار نامطلوبش را چه در دنیا و چه در آخرت خواهد داشت.
نمازگزاران واقعی، اهل امانت و وفای به عهد هستند
سپس خدای متعال میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتهِِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون» (معارج/32) آنهایی که نسبت به امانات و نسبت به میثاقها و پیمانهایشان توجه میکنند و رعایت میکنند.
حالا این امانت، مراتبی دارد؛ آنچه که مصطلح عموم مردم ما است این است که کسی چیزی را در اختیار دیگری قرار میدهد بعد به موقع میخواهد بیاید بگیرد و هیچ گونه خیانتی در امانت نمیکند یا عهد و پیمانی با کسی بسته و پای عهد و پیمانش ایستاده و خلاف نمیکند، زیر قولش نمیزند. این در حوزه مسائل و تعاملات اجتماعی و عرفی است.
مصداق بزرگ و برتر امانت
چیست؟
اما نگاه برتر اینکه میداند که از بزرگترین مصادق امانت، خود ما هستیم. میداند که خدای متعال این فطرت را سالم و پاک در اختیار این انسان گذاشته و من باید این فطرتم را مراقبت کنم. مبادا این فطرت من آلوده به خلاف بشود.
خداوند فطرت پاک و سالم را به من به عنوان امانت داده و میخواهد پس بگیرد. من باید این را بپذیرم و قبول کنم. خیانت در امانت نکنم. این طور نباشد که حوزه امانت را فقط در همین روابط عرفی تعریف کنیم و بگوییم این اشیا را پهلوی من گذاشتهاند و من هم دست به آنها نزدهام و سالم تحویل صاحبش دادهام.
آیا شیئی بزرگتر از خود من، وجود من، فطرت من و دل من هست؟ آیا مراقبت از این نباید بکنم؟
<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0cm 0cm 12.25pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir=rtl class=MsoNormal align=justify> ;انسان نمازگزار مواظب این نکته است. خداوند در آیه امانت فرمود: « إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً » ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند امّا انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود. (احزاب/72)
آیا نباید توجه به این امانت کرد؟ این چه امانت است که خدای متعال به زمین عرضه کرد، به کوهها عرضه کرد، به آسمانها عرضه کرد و به همه عالم وجود عرضه کرد (حالا اگر فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ » نه یعنی به این سه فقط، نه، به همه این عوالم، امانت را عرضه کرد) ترسیدند از این که این امانت را بپذیرند، اما انسان، حامل این امانت شد و پذیرفت.
این امانت چیست؟ موارد و مصادیق متعددی دارد که در کتب تفسیر و … بیان شده است که یکی از موارد و مصادیقش همین امانات مصطلحی که داریم میگوییم. همین امانت وجود خود ماست. من این امانت را به تو دادهام میخواهم سالم تحویل بگیرم.
غرض این که این امانت الهی را ما باید سالم تحویل بدهیم. این امانت را پاک گرفتیم و باید پاک تحویل بدهیم.
روزی که خدای متعال، فطرت را به ما عنایت کرد «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» این فطرت را که آلوده نداد، پاک داد، پاک هم میخواهد تحویل بگیرد. حالا اگر ما آلودهاش کردیم، ناپاکش کردیم، آیا واقعاً به امانتداری عمل کردیم؟
انسان نمازگزار، اهل امانتداری است. میگویند چشم را در اختیار تو قرار دادیم خیانتش نکن. امانت زبان را خیانت نکن. امانت گوش را دادیم خیانت نکن. «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُور» او چشمهایى را که به خیانت مىگردد و آنچه را سینهها پنهان مىدارند، مىداند. (غافر / 19)
خیانتهای اعضا و قوای انسان هم معلوم است چیست. میگویند این چشم و گوش و زبان پاک را به تو که دادیم، آلوده که ندادیم، چرا آلودهاش کردی و آلوده
برگرداندی؟ آیا نباید مراقبت میکردی که آلوده نشود؟ اینها خیانت در امانت نیست؟
انسان نمازگزار در سایه نماز توجه به این نکات دارد که این دادههای الهی را آلوده نکند. این امانتهای الهی را خیانت نکند. علاوه بر این به پیمانهایی که دارد وفا دار و پایبند است.
مهمترین عهد و پیمانی که بستهایم با کیست؟
مهمترین پیمانی که ما داریم با خدای متعال است. خدا از ما میثاق گرفته، پیمان گرفته، برای اینکه تنها او را عبادت کنیم و بنده او باشیم. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین – وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ » آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟ و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟ (یس/60 و 61)
آیا واقعاً ما به این تعهد پایبند هستیم؟ اگر بروند در حوزه فطرت ما و از فطرت، سؤال کنند که آیا خداوند را به پروردگاری قبول داری؟ میگوید بله. گفتیم و میگوییم: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا …» و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهیم!» (اعراف / 172)
آیا به این آری و بلهای که فطرت ما گفته و میگوید، در حوزه کارکرد و اجراء، ملتزم هستیم؟
چرا دل و فطرت ما توحید میخواهد، خدا میخواهد، کمال نامحدود میخواهد، ربوبیت حق متعال میخواهد اما رفتارها و کردارهای ما آن خواسته دل را تصدیق نمیکند؟ چرا بین خواسته فطرت و کارهای اجرایی که شبانه روز انجام میدهیم تطابق برقرار نمیشود؟
عدم این تطابق بین خواستهای فطرت و عملیات اجرایی که در حوزه کارکرد ما وجود دارد در حقیقت، نمود شکستن میثاق و پیمان است و انسان نمازگزار هیچگاه خودش را در این مدار قرار نمیدهد.
او متعهد است. او در پیمانی که بسته، وفا میکند. رعایت میکند و این حالت، مراقبت میخواهد، بدون مراقبت نمیشود. بدون مراقبت، حواس پرتی به وجود میآید. نگاه میکند میبیند چشم، هزار خطا رفت. گوش، هزار خطا رفت. فکر و خیال و خاطره، هزار خطا رفت. پس رعایت و مراقبت میخواهد.
ادامه دارد…
منبع: خبرگزاری فارس