ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

حضرت ابوطالب(ع) حلیف علم و ادب/ نوشتار آیت الله صافی گلپایگانی

فهرست مطالب

ابوطالب، سید بطحا، پیر قریش و رئیس مکه و قبله قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلاقی را دارا بودند. همه به او احترام می‌گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را می‌ستودند.


«عَلَیْهِ بَهَاءُ الْمُلُوکِ وَ وَقَارُ الْحُکَمَاءِ؛ در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد.»


از «اکتم بن صیفی» حکیم معروف عرب پرسیدند: «حکمت و ریاست و حُکم و سیادت را از که آموختی؟» گفت: «از حَلیف علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطلب.»


هیچ خانواده‌ای به اندازه این خاندان، به اسلام و پیامبر اسلام(ص) دمت نکرده و خدمات هیچ کس به اندازه خدمات آنان برای دین اسلام سودمند و با ارزش نبوده است.


هنگامی که همگان، پیامبر(ص)را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلام و جان پیامبر (ص) فقط با فداکاری و ایثار جان میسر بود، این خانواده در دشواری‌ها و سختی‌ها، پیامبر (ص) را چنان یاری دادند که بهتر از آن برای کسی مقدور نبود.


خانواده‌ای که سال‌ها پیامبر (ص) عضو آن بود و محیط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضیلت، شرافت و صداقت و امانت، آن پیامبر (ص) را در بر گرفته بود.


آری، حق ابیطالب و همسر محترمه‌اش ـ فاطمه ـ سومین بانوی اسلام و فرزند مجاهد و مهاجرش «جعفر طیار» و دیگر فرزند عزیز و گرامی وی، یگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامی اسلام، به دین اسلام از هر کس بیشتر است.


در تاریخ یاران پیامبر (ص) کسی را جز ابوطالب نمی‌شناسیم که مدت 42 سال به آن حضرت در خلوت و جلوت (میان جمع) و داخل منزل و خارج خدمت کرده باشد و در عین حال، بهترین یار و حامی او باشد.


به خصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات
و استقامت بی‌نظیر از پیامبر (ص) پشتیبانی کرد و او را یاری رساند. اگر ابوطالب از آن حضرت حمایت نمی‌کرد و او را تنها می‌گذارد، یا اَلعیاذُ بِالله چون دیگران به مخالفت با آن حضرت برمی‌خاست و رسالتش را تکذیب و استهزا و مسخره می‌کرد به طور یقین، دین اسلام در آغاز کار اگر با شکست رو به رو نمی‌شد، حداقل تا مدتی از حرکت و پیشروی باز می‌ماند.


همان‌طور که اگر در جنگ خندق حضرت علی علیه السلام فرزند ابوطالب به میدان نمی‌رفت و با «عَمْرُبْنِ عَبْدُود» آن پهلوان و رزمنده و دلاور مشهور پیکار نمی‌کرد و او را از سر راه مسلمانان بر نمی داشت، پیش بینی آینده اسلام برای ما دشوار بود.


در صورتی که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمایت پیامبر(ص) بر می‌داشت و او را به دشمنان واگذار می‌کرد و یا در مقابل او مخالفت و عداوت پیشه می‌کرد، پیش بینی سرنوشت اسلام بعید بود و حداقل در این صورت، مشکلات و موانع پیشرفت دین خدا و مصایب پیامبر(ص) صد چندان شده و پیامبر عزیز خدا(ص) گرفتار رنج‌ها و فشارهای بسیار شدیدتری می‌شد.


به شهادت تاریخ حمایت ابیطالب راه را برای پیشرفت آیین جدید باز کرد و می‌توان گفت تأثیر حمایت او نه تنها از نصرت دین پیامبر(ص) توسط شهدای بَدْر و اُحد و حتی برادرش حمزه علیهما السلام کمتر نیست بلکه با دقت و تأمل در تاریخ در می‌یابیم که حمایت ابوطالب از جانبازی و فداکاری آنان د
ر حفظ دین مؤثرتر بوده است.


دشمنان دین جدید از حمایت‌هایی که توسط ابیطالب از پیامبر(ص)صورت می‌گرفت، بیم داشتند و ابوطالب را یگانه مانع بزرگ اجرای نقشه‌های ضد اسلامی خود می‌دیدند.


ابوطالب و خاندانش همه چیز محمد(ص)بودند؛ خودش که از مؤمنین واقعی و حامی و نگهبان محمد(ص) بود؛ زن و دخترش «ام‌هانی» و فرزندان وی علی و جعفر امت و یار و سرباز و مدافع محمد(ص) بودند.


«اِبن ابی الحدید» می‌گوید: «در امالی ابی جعفر محمد بن حبیب خوانده‌ام که وقتی ابوطالب پیامبر(ص)را می‌دید، احیاناً می‌گریست و می‌گفت زمانی که او را می‌بینم به یاد برادرم عبدالله می‌افتم که برادر پدری و مادری من بود» و نیز «ابن ابی الحدید» نقل می‌کند که ابوطالب بسیاری اوقات از اینکه خوابگاه پیامبر(ص) مشخص باشد بیمناک بود و شبانگاه آن حضرت را از خوابگاهش بر می‌داشت و پسر عزیز خود علی علیه السلام را در بستر او می‌خوابانید (او را فدایی پیامبر(ص) قرار می‌داد).


شبی علی علیه السلام گفت: «پدر! من کشته می‌شوم».


ابوطالب گفت: «اِصْبِرَن یأبُنی فَالصبْرُ اَحْجی کُل حَی مَصیرُهُ لشُعُوبِ*قَدَرُ اللهِ وَالْبِلادُ شَدید لِفِداءِ الْحَبیبِ وَابْنَ الْحَبیبِ* لِفِداءِ الاْغَر ذی الْحَسَبِ الثا قِب والباعِ وَالْکَریمِ النجیبِ*اِنْ تُصِبْکَ الْمَنُونُ فَالنبْلُ تُبْری فَمُصیبٌ مِنْها وَغَیْرُ مُصیبِ*کُل حَی وَإنْ تَمْلی بِعُمْر آخِذٌ مِنْ مَذاقِها بِنصیبِ؛ شکیبا باش ای پسر که شکیبایی بهتر است و بازگشت هر زنده‌ی به مرگ است. خداوند به شکیبایی آزمایش می‌کند که آزمایش، سخت است. برای فدا شدن در مسیر دوست و فرزندِ دوست آن که نجیب و از خانواده‌ای اصیل و متنفذ و با سخاوت و بزرگوار و آقاست اگر مرگ، تو را ربود، پس به بزرگی رسیده‌ای و به بدی اصابت ننموده‌ای و سرانجام هر زنده‌ای، هر چند که عمری را به شیرینی گذرانده باشد، بهره‌ای از مرگ را می‌چشد.»


علی علیه السلام در پاسخ پدر گفت: «أَتَأْمُرُنی بِالصبْرِ فی نَصْرِ اَحْمَد وَ وَاللهِ ما قُلْتُ الذی قُلْتُ جازِعاً* وَلکِننی اَحْبَبْتُ اَنْ تَری نُصْرَتی وَتَعْلَمَ اَنی لَمْ اَزَلْ لَکَ طائعاً* سَأسْعی لِوَجْهِ اللهِ فی نَصْرِ اَحْمَد نَبِی الْهُدی الْمَحْمُودُ طفْلاً وَیافعاً؛ آیا مرا به شکیبایی در یاوری پیامبر امر می‌کنی؟ به خدا قسم اگر من سخنی گفتم، از بهر ترس و ناراحتی نگفتم؛ بلکه می‌خواستم که یاوری مرا ببینی و بدانی که من همواره مطیع تو هستم. به زودی برای خدا در یاوری احمد تلاش می‌کنم که او پیامبر هدایت و ستایش شده‌ای از زمان کودکی و نوجوانی است.»


علی علیه السلام در این اشعار مراتب سعی و کوشش خود را در یاری رسوی خدا به پدرش اعلام داشت و یادآور شد: سخنانم از روی بی صبری و دریغ از بذل جان در راه پیامبر(ص) نبود؛ بلکه می‌خواستم تو از درجه نصرت من آگاه باشی و بدانی تا پای کشته شدن، برای حفظ جان پیامبر(ص) آماده ام و همواره مطیع تو هستم.


به طور خلاصه باید گفت که علاقه و محبت ابیطالب به پیامبر(ص) بیش از حد توصیف بوده تا آنجا که او را از فرزندان خود عزیزتر و گرامی‌تر می‌داشت. قصیده «لامیه» آن حضرت که به نقل از «اِبْن اَبِی الحدید» در «اِشتهار» مانند قصیده «قفانبکی» است، از ثبات و استقامت او در حمایت از پیامبر(ص) و علاقه و حب او به آن حضرت و آمادگی برای انجام هر گونه فداکاری در راه حمایت از ایشان حکایت دارد.


چنانچه «ابن ابی الحدید» در اشعار خود سروده می‌توان گفت اگر ابوطالب و فرزندش علی علیه السلام نبودند، دین برپا نمی‌شد.


ابوطالب در مکه و علی علیه السلام در یثرب پیامبر(ص) را یاری رساندند. ابوطالب در آغاز از پیامبر(ص) حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی علیه السلام کاری را که ابوطالب در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند؛ پس عجب نیست که پیامبر(ص) در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک شد.


فقدان وی جبهه مسلمانان را شکسته و بی پناه کرد و در نهایت یکی از علل لزوم هجرت، همین مرگ او بود، زیرا با مرگ او مسلمانان و شخص پیامبر(ص) یگانه حامی خویش را از دست دادند و دشمنان در برابر آن‌ها جسور و گستاخ گردیدند.


ابوطالب علیه السلام همان بزرگمرد ارجمندی که از اجتماع قریش و نقشه‌ها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود، با خلوص نیت، از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم حمایت کرد و به او گفت:


«اِذْهَبْ یَابْنَ اَخی فَقُلْ ما اَحْبَبْتُ فَوَ اللهِ لا اُسَلمُکَ لِشَئ اَبَداً»


و سروده است که:


«واللهُ لَنْ یَصِلُوا اِلَیْکَ بِجَمْعِهِم حَتی أُوْ سَدَ فِی الترابِ دَ
فیناً* فَاصدع بأَمْرِکَ ما عَلَیْکَ عضاصة وَاَبشِرْ وَقَر بذاکَ مِنْک عُیُوناً* وَعَرَضْتَ دیناً قَدْ عَلِمْتُ بِاَنه مِنْ خَیْرِ اَدْیانِ الْبرِیةِ دیناً»


با این مضمون که: به خدا قسم هرگز با همه قوایشان به تو نمی‌رسند؛ حتی اگر با شتاب و پنهان روند. پس دینت را منتشر کن که ترسی بر تو نیست; و تو را مژده می دهم و از این نکته چشمت روشن باد که دینی را آوردی که می‌دانم آن دین، بهترین ادیان برای بشر است.


و همان بزرگواری که در ضمن قصیده دیگرش می‌فرماید:


«اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنا وَجَدْنا مُحَمداً رَسُولاً کَمُوسی خُط فی اَولِ الْکُتُبِ*وَ اَن عَلَیْهِ فِی الْعِبادِ مَحَبة وَلا حَیْفَ فیمَنْ خَصهُ اللهِ بِالْحُب؛ آیا نمی دانید که ما محمد(ص)را پیامبری مانند موسی یافته‌ایم؛ که در کتب آسمانی پیشین از او نام برده شده است و به درستی که در میان بندگان، برای او محبتی است و آن کسی که خداوند او را به محبت خود مخصوص گردانیده، ستمی ندارد.»


و نیز می‌فرماید:


«اِن عَلیاً وَجَعْفَراً ثِقَتی عِنْدَ مُلِم الزمانِ وَالنوَبِ* لا تَخذ لا وَانْصُرا ابْنَ عَمکُما اَخی لاُِمی مِنْ بَیْنِهِمْ وَاَبی* وَاللهُ لا اَخْذُلُ النبی وَلا یَخْذُلُهُ مِنْ بَنِی ذُو حَسَبِ»


حضرت ابوطالب در شعر فوق بیان می‌دارد که علی و جعفر در حوادث و ناملایمات روزگار مورد اعتماد من هستند.


وی به فرزندانش توصیه می‌کند که آن حضرت را رها نکرده و یاری دهند و این نکته را متذکر می‌شود که پدر او از برادران من است و من و او از یک پدر و مادر هستیم و به خدا قسم که من، یاری پیامبر(ص) را رها نخواهم کرد و نیز هر که دارای شرافت انسانی است، او را رها نخواهد کرد.


از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است:


«اگر ایمان ابیطالب را در
یک کفه ترازو و ایمان این خلق را در کفه دیگر گذارند، ایمان او سنگین تر خواهد بود.»


مقام آن حضرت چنان رفیع بود که پیامبر(ص) در مصیبتش گریان و بسیار اندوهناک شد و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح کرد؛ سپس فرمود: ای عم! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی کفالتم نمودی و در کبیری یاری ام کردی؛ خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیکو دهد. پیامبر پیشاپیش جنازه او می‌رفت و می‌فرمود: صله رحم کردی و جزای نیکو گرفتی. به طور قطع بر همه امت اسلام لازم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج و مصایب آنان را در یاری پیامبر(ص) نصرت دین و اعتلای کلمه توحید فراموش نکند.


www.abna.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید