ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

مرد غریب شهر

فهرست مطالب





<TBODY&g t;



مرد غریب شهر، کبود است پیکرت


آقای من در آن وطن مادری تو


تنها تویی که خانه شده قتلگاه تو


چون تکه پاره ی جگرت را به طشت دید


ای بعد مادر و پدرم سر پناه من


گفتی: زمان مرگ تو در بین کوچه بود


روزی که پیش چشم تو آیینه ی رسول


خون می چکد ز گوشه ی لب های تو ولی


معلوم شد فراق تو داغی عظیم بود


عباس با
حسین چگونه کشیده اند


حالا تویی و آن کرم بی نهایت ات


یک لقمه نان دهی ندهی شکر می کنیم


یک روز اگر که گنبد زردت بنا شود


آهسته تر شده ست نفس های آخرت


یک مرد هم نبود شود یار و یاورت؟


تنها تویی که قاتل تو بوده همسرت


آهی کشید از دل و می گفت خواهرت:


آورده زهر کینه ی دشمن چه بر سرت؟


روزی که بود دست تو در دست مادرت


افتاد روی خاک مدینه برابرت


تصویر کربلاست در آن دیده ی ترت


با سوگنامه ای که سروده برادرت


بیرون هزار تیر ستم را ز پیکرت


حالا منم گدای قدیمی این درت


ما را نوشته اند بمانیم نوکرت


می خواهم از خدا که شوم من کبوترت


رضا رسول زاده، بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید