پدر* از ابتدا که در دبیرستان مشغول به تحصیل میشوند عشق زیادی به تحصیل در حوزه داشتند اما چون در خانواده ایشان کسی تحصیلات حوزوی نداشته لذا با مخالفت خانواده روبه رو میشوند تا این که در مدرسه برایشان درس موسیقی میگذارند و ایشان همان جلسه اول کلاس را رها میکند و دیگر به مدرسه بازنمیگردد.
بعدها که ایشان به نجف هم رفتند در آنجا نیز با عشق درس میخواندند دلیلش هم خدمت به خلق خدا بود مثلا پدر برای کتابی مانند رجال 20 سال تلاش بی وقفه داشتند و طوری شده بود که دیگر کم کم داشتند از تمام شدنش مأیوس میشدند اما خدا کمک کرد و توانستند آن را به اتمام برسانند.
ایشان به شدت پرتلاش بودند و شاگردان بسیار خوبی را نیز تربیت کردند و وقت زیادی را برای شاگردانشان میگذاشتند و سعی میکردند برای آنها مانند پدر باشند به یاد دارم با بعضی بسیار مهربان بودند و این باعث شد تا کمی دیگران گلایه کنند که چرا آقا به بعضی بیشتر توجه میکنند به آقا که گفتم گفتند اینها اینجا غریباند و من خودم طعم غربت را چشیدهام و میدانم به اینها چه میگذرد برای همین دوست دارم طوری با اینها باشم که در این شهر غریب، مرا مانند پدر خود بدانند.
در کل پدر به زندگی طلاب بسیار اهمیت میدادند هروقت هم که طلبهای مشکلی داشت و به ایشان مراجعه میکرد به خصوص اگر مربوط به ازدواج بود توصیهای که به او میکردند این بود که برود حرم و به حضرت معصومه(س) توسل کند تا بی بی عنایت کنند و مشکل را حل نمایند.
یکی از موضوعاتی که آیت الله تبریزی به طلاب بسیار تأکید میکردند درس خواندن بود. ایشان میگفتند طلبه علاوه بر واجبات باید درس خوان باشد زیرا طلبه بیسواد نمیتواند برای مردم کاری کند بلکه طلبه برای خدمت باید عالم و فاضل باشد، بعضی موارد را نیز برای طلاب ایراد میدانستند زیرا میگفتند طلبه برای مردم الگوست و باید بیشتر مراقب اعمال و رفتارش باشد.
یکی از کارهایی که خودشان زیاد انجام میدادند و به ما نیز توصیه می کردند که انجام دهیم رفتن به قبرستان بود، گاهی میرفتند و کنار یک قبر مینشستند و به مرگ میاندیشیدند و به ما نیز توصیه میکردند که بیشتر به یاد مرگ باشیم.
محبتشان به اهل بیت بسیار زیاد بود روزی نبود که نام اهل بیت(ع) را نیاورند و بغض نکرده و گریه نکنند، دو دستمال هم داشتند که با آنها اشکشان برای اهل بیت را پاک میکردند و به من هم میگفتند که زمان مرگم همراه من این دو دستمال را نیز دفن کن، موقع دفنشان وقتی کفن را برداتشیم دو دستمال هم بین آن دو بود و فهمیدیم خودشان قبل بیمارستان آن دو دستمال را کنار کفن گذاشتهاند.
ایشان احیاگر فاطمیه(س) بودند و اعتقاد داشتند که باید فاطمیه به عاشورایی دیگر تبدیل شوند برای همین هم ایشان را به احیاگر فاطمیه میشناسند. ایشان در ایام سوگواری حضرت زهرا(س) پای پیاده عزاداری میکردند یک بار به یاد دارم ایام و فصل گرما بود که پدر در آن گرمای سوزان پای پیاده شروع به عزاداری برای حضرت زهرا(س) کردند به ایشان گفتم آقا جان بیایید کفشهایتان را بپوشید زمین داغ است گریه کردند و گفتند این برای خانم فاطمه زهرا(س) چیزی نیست بگذار برای ایشان بسوزم به خانه که آمدیم دیدم تمام پای ایشان تاول زده است.
ایشان مدتی بود که زانو درد داشتند و این همزمان شد با سفرمان به مشهد، به حرم که رسیدیم به من گفتند جعفر برویم بالای سر امام(ع) آنجا نشستند و گفتند من تا خوب نشوم از اینجا نمیروم خیلی طول کشید اما بعد مدتی بلند شدند در حالی که دیگر از زانو درد هرگز شکایتی نداشتند.
حجت الاسلام تبریزی گفت: تألیفات بسیار زیاد پدر چه در زمینه فقه و اصول و رجال و چه در زمینه شبهاتی مانند لباس پوشیدن برای امام حسین(ع)، یا پاسخگویی به شبهاتی درباره زیارت عاشورا که زیارتی است که مشکلات زیادی را حل میکند نتیجه تلاشهای فراوان ایشان بود.
زیارت عاشورا همان دعایی است که در جریان سامرا و زمان سید محمد فشارکی با توسل به این زیارت وبا از جامعه شیعیان رخت بست و فرد سنی به دنبال راز این شفا میگشت بنابراین آقا نیز که به اهمیت این زیارت واقف بودند کتابی با نام زیارت عاشورا فراتر از شبهه نوشتند تا شبهات وارد به این زیارت را پاسخ دهند.
ساخت چند مدرسه از جمله مدارسی در قم، نجف، ساخت درمانگاه بقیة الله و ساخت حسینیه ای بین راه کربلا و نجف برای پذیرایی از زوار امام حسین(ع) نیز از جمله خدمات دیگر این بزرگوار بود.
*سخنان حجت الاسلام والمسلمین تبریزی فرزند آیتالله العظمی میرزاجوادآقا تبریزی در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما
منبع: مهر
http://aghigh.ir