یکی از ویژگیهای مهم مدیریتی امام علیعلیه السلام که دوست و دشمن به آن اعتراف دارند «مدیریت نظامی» است. ۱ [۱]
امام در تمام نبردها با طرح و برنامه عالی نظامی، بر دشمنان خود پیروز شد و تنها دلاوری است که در تاریخ بشریّت، همواره پیروز و بی شکست میباشد.
تمام خطوط دفاعی دشمنان را با نقشههای نظامی حساب شدهای در هم میشکست و هر جا که لشگریان اسلام، و فرماندهان نظامی در حلّ مشکلات نظامی به بن بست میرسیدند، حَلاّل مشکلها علیعلیه السلام بود.
و در مشاورههای نظامی خلفاء حضور جدّی و تعیین کننده داشت.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کودکی بر حریفان خود غلبه میکرد که فرمود:
أَنَا وَضَعْتُ فِی الصِّغَرِ بِکَلَاکِلِ الْعَرَبِ، وَکَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَهَ وَمُضَرَ. وَقَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم بِالْقَرَابَهِ الْقَرِیبَهِ، وَالْمَنْزِلَهِ الْخَصِیصَهِ. وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَأَنَا وَلَدٌ یَضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ، وَیَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ، وَیُمِسُّنِی جَسَدَهُ، وَیُشِمُّنِی عَرْفَهُ. وَکَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ، وَمَا وَجَدَ لِی کَذْبَهً فِی قَوْلٍ، وَلَا خَطْلَهً فِی فِعْلٍ. ۱ [۲] ۴.
«من در خردسالی، بزرگان عرب را بخاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مُضر» را درهم شکستم، شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه میدانید، پیامبر مرا در اتاق خویش مینشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود میگرفت، و در استراحتگاه مخصوص خود میخوابانید، بدنش را به بدن من میچسباند، و بوی پاکیزه خود را به من میبویاند، و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم میگذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت.»
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام از هیچ تهدید نظامی نهراسید و قاطعانه هر تهدیدی را پاسخ داد، که نسبت به تهدید سران جنگ جَمَل (ناکثین) فرمود:
وَمِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَیَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ! وَأَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلادِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ کُنْتُ وَمَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَلَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ! وَإِنِّی لَعَلَی یَقِینٍ مِنْ رَبِّی، وَغَیْرِ شُبْهَهٍ مِنْ دِینِی.
«شگفتا! ازمن خواستند به میدان نبرد آیم و برابر نیزههای آنان قرار گیرم و ضربتهای شمشیر آنها را تحمّل کنم، گریه گ
نندگان بر آنها بگریند، تاکنون کسی مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشیر نهراسانده است، من به پروردگار خویش یقین داشته و در دین خود شک و تردیدی ندارم.» ۱ [۳] ۴.
در یک سخنرانی دیگر فرمود:
قَدْ کُنْتُ وَمَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَلَا أُرَهَّبُ بِالضَّرْبِ؛ وَأَنَا عَلَی مَا قَدْ وَعَدَنِی رَبِّی مِنَ النَّصْرِ.
«تا بودهام مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشیر نهراساندهاند، من به وعده پیروزی که پروردگارم داده است استوارم.» ۱ [۴]
و نسبت به شایعات مخالفان که طرحهای نظامی امام علیعلیه السلام را زیر سئوال بردند و افشاگرانه فرمود:
قَاتَلَکُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً، وَشَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظَاً، وَجَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً، وَأَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَالْخِذْلَانِ؛ حَتَّی لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، وَلکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً، وَأَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی! لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَمَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وَهاأَنَذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَی السِّتِّینَ! وَلکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ!
«خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، و سینهام از خشم شما مالامال است، کاسههای غم و اندوه را، جُرعه جُرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذّلت پذیری، رأی و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت:
«بی تردید پسر ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد»
خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربههای جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشتهام.
امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رأیی نخواهد داشت.» ۱ [۵]
و آنگاه که معاویه، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام را به جنگ تهدید کرد، در پاسخ او نوشت:
وَقَدْ دَعَوْتَ إِلَی الْحَرْبِ، فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً وَاخْرُجْ إِلَیَّ، وَأَعْفِ الْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْقِتَالِ، لِتَعْلَمَ أَیُّنَا الْمَرِینُ عَلَی قَلْبِهِ، وَالْمُغَطَّی عَلَی بَصَرِهِ!
فَأَنَا أَبُو حَسَنٍ قَ
اتِلُ جَدِّکَ وَأَخِیکَ وَخَالِکَ شَدْخاً یَوْمَ بَدْرٍ، وَذلِکَ السَّیْفُ مَعِی، وَبِذلِکَ الْقَلْبِ أَلْقَی عَدُوِّی، مَا اسْتَبْدَلْتُ دِیناً، وَلَا اسْتَحْدَثْتُ نَبِیّاً. وَإِنِّی لَعَلَی الْمِنْهَاجِ الَّذِی تَرَکْتُمُوهُ طَائِعِینَ، وَدَخَلْتُمْ فِیهِ مُکْرَهِینَ.
وَزَعَمْتَ أَنَّکَ جِئْتَ ثَائِراً بِدَمِ عُثَْمانَ. وَلَقَدْ عَلِمْتَ حَیْثُ وَقَعَ دَمُ عُثَْمانَ فَاطْلُبْهُ مِنْ هُنَاکَ إِنْ کُنْتَ طَالِباً، فَکَأَنِّی قَدْ رَأَیْتُکَ تَضِجُّ مِنَ الْحَرْبِ إِذَا عَضَّتْکَ ضَجِیجَ الْجِمَالِ بِالْأَثْقَالِ، وَکَأَنِّی بِجَمَاعَتِکَ تَدْعُونِی جَزَعاً مِنَ الضَّرْبِ الْمُتَتَابِعِ، وَالْقَضَاءِ الْوَاقِعِ، وَمَصَارِعَ بَعْدَ مَصَارِعَ، إِلَی کِتَابِ اللَّهِ، وَهِیَ کَافِرَهٌ جَاحِدَهٌ، أَوْ مُبَایِعَهٌ حَائِدَهٌ.
(معاویه! مرا به جنگ خواندهای، اگر راست میگویی مردم را بگذار و به جنگ من بیا، و دو لشکر را از کشتار بازدار، تا بدانی پرده تاریک بر دل کدام یک از ما کشیده، و دیده چه کس پوشیده است؟ من ابوالحسن، کشنده جدّ و دایی و برادر تو در روز نبرد بدر، ۱ [۶] ۴ میباشم که سر آنان را شکافتم، همان شمشیر با من است، و با همان قلب با دشمنانم ملاقات میکنم، نه بدعتی در دین گذاشته، و نه پیامبر جدیدی برگزیدهام، من بر همان راه راست الهی قرار دارم که شما با اختیار رهایش کرده، و با اکراه پذیرفته بودید.
خیال کردی به خونخواهی عثمان آمدهای؟ در حالی که میدانی خون او به دست چه کسانی ریخته شده، اگر راست میگویی از آنها مطالبه کن، همانا من تو را در جنگ مینگرم که چونان شتران زیر بار سنگین مانده، فریاد و ناله سر میدهی، و میبینم که لشکریانت با بیصبری از ضربات پیاپی شمشیرها، و بلاهای سخت، و بر خاک افتادن مداوم تنها، مرا به کتاب خدا میخوانند در حالی که لشکریان تو، کافرند و در انکار، از بیعت کنندگانند و پیمان شکن.) ۱ [۷]
عنوان: رهبری و جانشینی
در آستانه حرکت برای جنگ تبوک، به رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم گزارش دادند که:
احزاب سیاسی و گروههای منافق، قصد دارند در غیبت تو در شهر مدینه، دست به توطئههائی بزنند و از فرصت به دست آمده سوء استفاده کنند.
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم برای جانشینی خود در مدینه، و هم برای ریشه کَن شدن توطئهها، امام علیعلیه السلام را انتخاب کرد تا در مدینه بماند.
و هرگونه توطئهای را سرکوب کند.
با توجّه به لیاقتها و مدیریت عالی حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم خطاب به آن حضرت فرمود:
أنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسی، الّا اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی
(تو از برای من به منزله هارون برای موسی هستی، جز اینکه پس از من پیغمبری نیست).
آنچه از این حدیث به اثبات میرسد تنها رهبری و جانشینی در روزهای غیبت پیامبر از مدینه نیست بلکه ماجرای مانور نظامی به سوی تبوک باعث شد تا امامت و ولایت امام علیعلیه السلام را به جهانیان ابلاغ فرماید. ۱ [۱]
این سخن پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم را برای علیعلیه السلام (انتَ مِنّی بِمَنز
لهِ هارونَ مِنْ موسی) جماعتی از صحابه روایت کردهاند و در نزد ما از ثابت ترین و صحیح ترین احادیث است؛
الف- و سَعْد بن ابی وقّاص نیز روایت کرده است.
ب- ابن ابی خَیْثَمَه ۱ [۲] و جابربن عبداللَّه و اسماء دختر عمیس ۱ [۳] و ابن عبّاس و ابوسعید خِدری و اُمُّ سَلَمه هم روایت کردهاند.
ج- تِرمذی گفته است:
ما را حدیث کرد قاسم بن دینار کوفی از ابونُعیم و او از عبدالسّلام بن حرب و او از یحیی بن سعد بن مُسیِّب و او از سعد بن ابی وقّاص که پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم به امام علیعلیه السلام فرمود:
اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسی
و گفت: این حدیث، حدیثی است حَسَن و صحیح.
و گفت:
ما را حدیث کرد محمود بن غَیلان از ابواحمد زُبیری و او از شریک و شریک از عبداللَّه بن محمّد بن عقیل و او از جابربن عبداللّه که پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم به امام علیعلیه السلام فرمود:
انْتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارونَ مِنْ موسی، الاّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی.
د- یحیی بن معین ۱ [۴] حدیث کرد که به ما گفت: مروان بن معاویه فزاری و او از موسای جُهنی و او از فاطمهعلیها السلام که فاطمهعلیها السلام فرمود:
از اسماء دختر عُمیس شنیدم که میگفت: از پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که به علیعلیه السلام فرمود:
«انتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ موسی اءلّا اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی».
برای اطّلاع بیشتر از مدیریت نظامی امامعلیه السلام به کتاب «امام علیعلیه السلام و امور نظامی و دفاعی» جلد چهارم این مجموعه مراجعه شود.
http://www.akhlagh.net