ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

توجه نظری و عملی به قرآن در سیره پیشوایان

فهرست مطالب

حجة الاسلام محمد محمدی اشتهاردی


عظمت قرآن :


نظر به اين كه حقيقت قرآن ، كلام الله است و از اين جهت از توحيد افعالي الهي نشأت مي‏ گيرد ، مقام بسيار ارجمندي دارد كه در مقايسه با عترت ، گرامي ‏تر است. از اين رو در وصيت معروف رسول خدا (ص) آمده :


«من در ميان شما دو يادگار گران قدر را مي ‏گذارم كه اگر از اين دو پيروي كنيد ، هرگز بعد از من گمراه نخواهيد شد و اين دو قرآن و عترت من هستند كه از همديگر جدا نشوند تا در قيامت در كنار حوض كوثر نزد من آيند ، بنگريد كه چگونه اين دو را جانشين من خواهيد كرد.»


در اين تعبير آمده : «أَحَدُهُما أَعْظَمُ مِنَ الآخَرِ ، كِتابُ اللّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَي الاَرْضِ؛ مقام يكي از اين دو ، يعني قرآن كتاب خدا ، ارجمندتر از ديگري (عترت) است كه ريسمان (وحيِ) كشيده شده از آسمان به سوي زمين است.» (1)


پيامبر (ص) اين دو (قرآن و عترت) را ثِقْلين ناميد. واژه ثِقْل به معناي خطير ، عظيم و گران قدر است ، سپس قرآن به عنوان ثقل اكبر و عترت به عنوان ثقل اصغر (و به تعبير بعضي ، قرآن به عنوان ثقل كبير ، و عترت به عنوان ثقل صغير) ناميده شده ‏اند.


بنابراين حقيقت قرآن از نظر مقام دردرجه بسيار بالايي بوده و معجزه جاويد پيامبر اسلام (ص) است كه چيزي بلند مقام ‏تر از قرآن نداريم.
البته پيامبر (ص) در اين وصيت ، به طور مكرر تذكر داد كه اين دو (قرآن و عترت) از هم جدا نشوند ، يعني اگر كسي فقط قرآن را پيروي كند و بگويد «حَسْبُنا كتابُ الله ؛ قرآن براي ما كافي است» معنايش اين است كه قرآن را ـ برخلاف وصيت پيامبر (ص) ـ از عترت جدا نموده است ، پيامبر (ص) به قدري به موضوع عدم افتراق اين دو توجّه داشت كه در خطبه غدير خُم در حضور بيش از صد هزار مسلمان ، دست علي(ع) را گرفت و بالا برد و به مردم نشان داد و فرمود : «هذا عليٌّ مَعَ القرآنِ والقرآنُ معَ عليٍّ لا يَفتَرقا حتّي يَرِدا عَلَيّ الحَوْضَ ؛ اين علي (ع) با قرآ
ن است و قرآن با علي (ع) است ، اين دو از همديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر درقيامت با هم بر من وارد گردند
.» (2)


حقيقت احترام به قرآن :


بي ‏ترديد ، احترام به قرآن با دو موضوع به دست مي‏ آيد :


1. آن را بشناسيم و دستورات و احكام نوراني آن را در ابعاد مختلف شناسايي و كشف نماييم.


2. به آن عمل نموده و دستورهايش را در زندگي فردي و اجتماعي و در همه عرصه‏ ها اجرا و پياده كنيم.


در آيات قرآن به طور مكرّر به اين دو موضوع تصريح و تأكيد شده ؛ مثلاً در مورد موضوع اول (شناخت قرآن) مي‏ فرمايد :


«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ؛ آيا آنها در قرآن تدبّر نمي ‏كنند ، يا بر دل هايشان قفل نهاده شده است؟» (3)


نيز مي‏ فرمايد :


«يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًي وَرَحْمَةٌ لِّلْمُوءْمِنِينَ ؛ اي مردم ! كتابي از طرف خدا به سوي شما آمد كه سراسرش اندرز و شفاي دل‏هاي شما بوده ، و مايه هدايت و رحمت بر مؤمنان است.» (4)


بنابراين قرآن موعظه ، يعني نابودكننده غرورها و برطرف كننده موانع رشد و كمال انساني و شفابخش بيماري‏ هاي معنوي است و موجب صفاي روح و هدايت و رحمت مي ‏باشد. به تعبير ديگر : (چنان كه در آيه اول سوره ابراهيم آمده) انسان را از تيرگي‏ هاي جهل و گناه به سوي نور علم و ايمان بكشاند. اين است وصول به حقيقت قرآن.


به عنوان مثال :


به گفته فلاسفه هر چيزي چهار وجود دارد : وجود لفظي ، ذهني ، خطّي و حقيقي.


آن چه انسان را به هدف مي ‏رساند وجود حقيقي است. البته وجود هاي ديگر مقدمه آن هستند. اگر انسان تشنه باشد و هزاران بار واژه آب را تلفظ كند يا در دفتري بنويسد و يا هزاران ليتر آب زلال را در ذهن خود تصوّر نمايد ، تشنگي او برطرف نخواهدشد ، بلكه زماني از او رفع تشنگي مي ‏شود كه به سوي حقيقت آب كه در ليوان قرار دارد برود و آن را بياشامد.


در مورد قرآن نيز حقيقت آن يعني عمل به دستور هاي آن. همين كارساز و نجات بخش است ، اما خواندن و نوشتن و در ذهن آوردن آيات آن ، منهاي عمل به دستور هاي آن ، هرگز مايه شفا ، هدايت و رحمت نخواهد بود. برهمين اساس پيامبر (ص) در تفسير آيه : «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ ؛ مؤمنان كتاب آسماني را آن گونه كه شايسته آن است ، تلاوت مي ‏كنند» (5) فرمود : «يتبعونه حقّ اتّباعه ؛ آن گونه كه سزاوار پيروي است ، از قرآن پيروي مي ‏كنند.» (6)


از سوي ديگر فرمود : «ربّ تال القُرآنَ والقرآنُ يَلْعَنُهُ ؛ چه بسيارند تلاوت كنندگان قرآن ، كه قرآن آنها را لعنت مي‏ كند.» (7)


قرآن از ديدگاه روايت :


امام باقر (ع) در يك تجزيه و تحليل كوتاه درباره قاريان قرآن چنين فرمود :


«قرآن خوانان بر سه گروه ‏اند : عده ‏اي خواندن قرآن را سرمايه كسب مادّي خود قرار داده و با قرائت قرآن ، پادشاهان را بدوشند (از آنها صله بگيرند) و در برابر مردم بزرگ نمايي كنند ، برخي در خواندن قرآن ، زيبايي حروف (و تجويد آن را) رعايت كنند ، ولي حدود و مرزها و برنامه ‏هاي قرآن را تباه سازند كه قرآن براي آنها همانند جام نگهدارنده است كه هنگام تشنگي و سودجويي از آن بهره مي ‏برند و هنگام سيرابي ، آن ظرف را مانند سواره به پشت سر خود مي ‏افكنند [اين دو گروه هرگز نجات نمي ‏يابند] گروه سوم نيز قرآن مي ‏خوانند و داروي قرآن را بر دل بيمارشان مي‏ نهند و با تلاوت قرآن ، شب زنده داري كرده و نمازشان را براساس آن برپا دارند. سوگند به خدا چنين گروهي ، اهل نجاتند ، ولي اين گونه افراد از كبريت احمر كمياب ‏تر مي ‏باشند.» (8)


امام صادق (ع) فرمود :


«هنگامي كه قيامت برپا شود و خداوند همه خلايق را در صحراي محشر جمع كند ، ناگاه آن‏ها شخص زيبايي را بنگرند كه هرگز چهره ‏اي زيباتر از آن را نديده ‏اند ، آن شخص به سوي آن‏ها آيد ، وقتي مؤمنان آن را بنگرند ، گويند : اين قرآن است و از ما است كه نظيرش را نديده ‏ايم ، آن شخص از آنها بگذرد و به شهيدان برسد ، شهيدان نيز گويند : اين قرآن است ، آن شخص از شهيدان نيز بگذرد و به پيامبران مرسل برسد ، پيامبران نيز مي ‏گويند : اين قرآن است. از آنها نيز بگذرد ، تا به سمت راست عرش برسد و در آن جا بايستد.


آن گاه خداوند جبّار مي ‏فرمايد : «به عزّت و جلالم سوگند امروز گرامي بدارم آن كس كه تو را در دنيا گرامي داشت و خوار كنم آن كس را كه تو را خوار كرد.» (9)


توجّه پيشوايان به قرآن و انس با آن :


پيامبر (ص) و امامان (ع) مصداق روشن و كامل عبادُ الرحمن (بندگان ممتاز خدا) هستند كه خداوند در وصف آن‏ها مي‏ فرمايد :
«
آنها كساني هستند كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنها گوشزد شود كر و كور روي آن نمي ‏افتند.» (10)


نيز آنها مصداق واقعي سخن حضرت علي (ع) هستند كه در شأن قرآن فرمود : «قرآن را فراگيريد كه بهترين گفته هاست ، در آن بينديشيد كه بهار قلب‏ ها است و از نورش شفا بجوييد كه شفاي دل ‏هاي بيمار است.» (11)


بر همين اساس پيامبر (ص) و عترتش علاوه بر توجه خاص به قرآن و شناخت كامل آن ، انس ويژه‏اي با آن داشتند. سيره زندگي درخشانشان در عمل آكنده از دستورهاي قرآن بود ، هرگز از قرآن ـ از نظر فكر و عمل در همه ابعاد ـ جدا نشدند ، بلكه تنديس قرآن و به عبارت روشن ‏تر ، تجلي‏ گاه قرآن و مفسّر و همدم آن بوده‏ اند از اين رو به عنوان قرآن ناطق معرفي شده ‏اند.


براي درك اين حقيقت به چند نمونه اشاره مي‏ كنيم :


1. رسول اكرم (ص) در خطبه شعبانيه ـ كه در سال دوم هجرت و در آخرين جمعه ماه شعبان در شأن ماه رمضان در مسجد ايراد كرده ـ مي ‏فرمايد : «كسي كه از شما يك آيه قرآن را در اين ماه بخواند ، پاداشش معادل يك ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پايان) در ماه ‏هاي ديگر است.» (12)


2. امامان (ع) آن چنان با قرآن خو گرفته و با آن انس داشتند كه امام سجاد (ع) فرمود :


«اگر همه موجودات و انسان‏هاي شرق و غرب جهان بميرند و من تنها بمانم ، پس از آن كه قرآن با من باشد ، هيچ گونه وحشتي نخواهم داشت.» (13) اين موضوع جلوه عيني همان سخني است كه حضرت علي (ع) فرمود :


«كسي كه با تلاوت قرآن انس و الفت گرفت از جدايي ديگران به وحشت نمي ‏افتد.» (14)


حضرت علي (ع) روزي به ياد يارانش ـ كه اهل قرآن بودند ـ افتاد و آه جگرسوزي كشيد و فرمود :


«آه بر برادرانم ، همان‏ها كه قرآن را تلاوت مي‏ كردند و به كار مي ‏بستند.» (15)& lt;/SPAN>


3. وقتي كه آيه جهنم (43 و 44 حجر) نازل شد :


«دوزخ ميعادگاه شيطان و پيروانش است و داراي هفت در مي ‏با
شد…» پيامبر(ص) گريه شديدي كرد ، به طوري كه اصحاب از گريه او گريه افتادند. يكي ازاصحاب كه مي ‏دانست پيامبر (ص) با ديدار حضرت زهرا (س) شاد مي ‏شود ، به خانه زهرا (س) رفت تا او را نزد پيامبر (ص) بياورد. ديد حضرت زهرا (س) مشغول آسيا كردن گندم يا جو است و (از آن جا كه با قرآن مأنوس بود
) اين آيه (6 قصص) را مكرر مي‏ خواند : «وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَي؛ آن چه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است.»


سلام كرد و گريه پيامبر (ص) را به حضرت زهرا (س) خبر داد. زهرا (س) نزد پيامبر (ص) شتافت و از علت گريه پرسيد ، پيامبر (ص) آيه مذكور را خواند. فاطمه (س) آن چنان تحت تأثير قرار گرفت كه با صورت بر زمين افتاد و مكرر مي ‏گفت : «الوَيلُ لِمَنْ دَخَلَ النّارَ؛ واي بر كسي كه وارد دوزخ گردد.» وقتي حضرت علي(ع) نيز اين آيه را شنيد آن چنان منقلب شد كه فرمود : «اي كاش مادرم نازا بود و مرا به دنيا نمي ‏آورد تا اين آيه را نمي ‏شنيدم» و در حالي كه مي‏ گريست مي ‏گفت : «واي از دوري سفر و كمي توشه راه سفر.» (16)


4. فضّه ـ شاگرد تربيت شده حضرت زهرا (س) ـ آن چنان با قرآن انس داشت كه همواره با آيات قرآن سخن مي‏ گفت و مردم را به تفسير و تأويل قرآن آشنا مي ‏كرد ، چنان كه ماجراي او با عبدالله مبارك و گفت‏وگوي عبدالله با او بيان گر اين مطلب است و سرانجام پسران فضّه
گفتند : «اين بانو مادر ما است كه كنيز حضرت زهرا (س) بوده و بيست سال است كه به غير از قرآن سخن نمي ‏گويد.» (17)


5. امام حسن (ع) نيز با قرآن مأنوس بود و همواره با قرآن سخن مي‏ گفت. شخصي از آن حضرت پرسيد در شما يك نوع تكبّر و بزرگ منشي مي‏ نگرم ، فرمود : بلكه در من عزّت هست (و تو عزت مرا با تكبّر اشتباه گرفته ‏اي) و قرآن مي ‏فرمايد :
«و عزّت از آنِ خدا و رسول خدا و مؤمنان است.» (18)


نيز روايت شده : يكي از كنيزان آن حضرت ، شاخه گلي به امام حسن (ع) اهدا كرد. حضرت، كنيز را آزاد نمود. يكي از حاضران به امام عرض كرد : به راستي به خاطر يك شاخه گل بي ‏ارزش ، كنيز را آزاد كردي ؟


آن حضرت در پاسخ فرمود : «قرآن ما را چنين تربيت كرده ، آن جا كه مي ‏فرمايد : «هنگامي كه كسي به شما تحيّت گويد پاسخ او را به طور بهتر يا همان گونه بدهيد.» لذا پاسخ بهتر همان آزاد كردن او است. (19)


روزي آن بزرگوار به سوي مسجد مي‏رفت و زيباترين لباس هايش را پوشيده بود. شخصي خطاب به او گفت : اي پسر رسول خدا چرا زيباترين لباس خود را در نماز مي ‏پوشي ؟ در جواب فرمود : خداوند زيبا است و زيبايي ‏ها را دوست دارد و در قرآن (آيه 31 اعراف) مي ‏فرمايد : «زينت و زيبايي خود را هنگام رفتن به مسجد برگيريد.» (20)


6. امام حسين (ع) بعد از ظهر تاسوعا ، برادرش حضرت عباس (ع) را در كربلا نزد دشمن فرستاد تا به آنها چنين پيام دهد :
«امشب را به ما مهلت دهيد ؛ زيرا : هُوَ يعْلمُ اَنّي اُحِبُّ الصّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةِ كِتابِهِ؛ خداوند مي ‏داند و گواه است كه من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. امشب را به خاطر انجام نماز و تلاوت قرآن به ما مهلت دهيد.» (21)


آن حضرت در روز عاشورا ، اين آيه قرآن را مي‏ خواند : «فَمِنْهُم مَّن قَضَي نَحْبَهُ ؛ در ميان مؤمنان مرداني هستند به سر عهد خود صادقانه ايستادند ، بعضي پيمان خود را به آخر بردند و بعضي در انتظار آنند» (22)


7. در سيره امامان ديگر نيز با كمال وضوح ديده مي ‏شود كه همواره به قرآن دل بسته و با آن در فكر و عمل ، انس مخصوصي داشتند ، مثلاً در مورد امام سجاد(ع) روايت شده :


هنگامي كه در نماز سوره حمد را قرائت مي‏ كرد به آيه «مالك يوم الدّين» كه مي ‏رسيد آن قدر اين آيه را با خضوع ويژه ‏اي تكرار مي‏ كرد كه نزديك بود جانش به لب برسد و آن چنان قرآن را با صداي شيوا و دلنشين مي‏ خواند كه وقتي سقّاها در كنار خانه ‏اش عبور مي ‏كردند ، همان جا توقف مي‏كردند تا صداي دلنشينش را بشنوند. (23)


امام صادق (ع) نيز با حالت ملكوتي خاصي آيات قرآن را در نماز تلاوت مي ‏كرد ، به طوري كه از حال عادي خارج مي ‏شد.
روزي يكي از حاضران از او پرسيد : اين چه حالي بود كه به شما دست داد ؟ فرمود : «پيوسته آيات قرآن را تكرار كردم تا اين كه به حالتي رسيدم كه گويي آن آيات را به طور مستقيم از زبان نازل كننده ‏اش شنيده ‏ام.» (24)


از انس و ال
فت حضرت رضا (ع) با قرآن اين كه هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت مي‏ كرده و مي ‏فرمود
:


«اگر خواسته باشم كه در كمتر از سه روز قرآن را ختم كنم مي ‏توانم ، ولي هرگز هيچ آيه ‏اي را نخوانده ‏ام ، مگر اين كه در معناي آن انديشيدم و درباره اين كه آيه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فكر كردم ، از اين رو هر سه روز قرآن را مي‏ خوانم ، وگرنه كمتر از سه روز، همه آن را تلاوت مي‏ كردم.» (25)


8. در سيره امام هادي (ع) آمده :


يك نفر مسيحي با زني مسلمان زنا كرد. او را نزد متوكل عباسي (دهمين خليفه عباسي) آوردند.


متوكل خواست حدّ اسلامي را (كه اعدام بود) بر او جاري كند ، ولي او هماندم مسلمان شد ، يحيي بن اكثم قاضي القضاة وقت گفت :
او با مسلمان شدنش ، شرك و گناهش را نابود كرد ، بعضي از علما گفتند : بايد سه حد بر او جاري گردد ، بعضي سخن ديگر گفتند. متوكل دستور داد در ضمن نامه ‏اي اين مسئله را از امام هادي (ع) بپرسند ، نامه ‏اي نوشتند وقتي كه نامه به دست امام رسيد ، امام در پاسخ نوشت : «بايد آن قدر به او شلاّق بزنند تا در زير شلاق بميرد.»


وقتي جواب امام به متوكل رسيد و او آن را براي علما خواند ، علما منكر شدند و از متوكل خواستند تا در ضمن نامه ‏اي علّت آن را از امام هادي (ع) بخواهد. متوكل در نامه ‏اي علت چنين حكمي را از امام خواست ، امام هادي (ع) در پاسخ نوشت :


در قرآن مي ‏خوانيم : «هنگامي كه آنها (فرعونيان و…) عذاب شديد ما را ديدند ، گفتند هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورده و به معبودهايي كه همت
اي او مي ‏شمرديم كافر شديم ، اما هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند ، ايمانشان براي آنها سودي نداشت…» (26) وقتي اين پاسخ از سوي امام هادي (ع) به متوكل رسيد ، آن را پذيرفت و دستور داد آن نصراني زناكار را آن قدر شلاق زدند كه جان سپرد. (27)



آري! اين بود نمونه هايي از رابطه تنگاتنگ پيشوايان اسلام با قرآن كه به ما مي ‏آموزد تا هرگز قرآن را مهجور قرار ندهيم ، تا مبادا در روز قيامت در پيشگاه قرآن روسياه شده و از شفاعتش محروم گرديم.


پاورقي ها
:


1. صحيح ترمذي ، ج2 ، ص308 ؛ ذخائرالعقبي طبراني ، ص16 ؛ مستدرك حاكم ، ج3، ص 109


2. المراجعات شرف الدين ، ص22، به نقل از احياء الميت سيوطي ، و اربعين الاربعين تيهاني ، طبق استخراج طبراني


3. سوره محمّد ، آيه24


4. سوره يونس ، آيه57


5. سوره بقره ، آيه121


6. تفسير الدّرالمنثور سيوطي ، ج1، ص111


7. بحار، ج92، ص184


8. اقتباس از اصول كافي، ج2، ص27


9. همان، ص60


10. فرقان ، 73


11. نهج البلاغه ، خطبه 110


12. عيون اخبارالرضا ، ج2، ص295


13. اصول كافي ، ج2، ص610


14. غرر الحكم ، باب الميم



15.
نهج البلاغه ، خطبه 182


16. بحار ، ج43، ص87


1
7.
همان ، ص86 و 87


18. منافقون ، آيه8 ؛ بحارالانوار ، ج43، ص38


19. نساء ، آيه 86 ؛ فصول المهمّه ابن صبّاغ مالكي
، ص
138


20. بحار ، ج83 ، ص 185


21. تاريخ طبري ،
ج6، ص337 ؛ نفس المهموم ، ص113


22. تفسير صافي ، ذيل آيه 23 احزاب


23. اصول كافي ، ج2، ص602 و 616


26. مؤمن ، آيات 84 و 85


27. تفسير نورالثقلين ، ج4 ، ص537 و 538


24. بحار، ج84، ص248


25. مناقب آل ابي طالب، ج4، ص360


http://essay.monajat.org

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید