۲. دليل عقلي بر اثبات حيات امام عصر
بنيان دليل عقلي بر اثبات حيات و حضور امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف، اصل حکمت خداوند است. باري؛ رخنهاي از نقص و کاستي در افعال و آفرينش خداوند حكيم راه ندارد. اين مدعا به رساترين بيان در آيات نخست سوره تبارک انعکاس يافته است؛ آنجا که خداوند فرموده است:
(الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعْ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعْ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِير)ٌ (تبارک (ملک): ۴ـ۳)؛
بر اساس اين آيات، ذرهاي رخنه و نقص در نظام هستي راه نمييابد. اگر خداوند، آفرينش انسان را بهترين و برترين دانسته[۸] و گردش کوهها را بسان ابرها و در عين حال، آرام معرفي کرده و آن را صُنع متقن الهي برشمرده[۹] و حتي قرآن را عزيز و محکم معرفي کرده که هيچگاه عيب و خلل در آن راه نمييابد[۱۰]، همگي جلوهاي از اصل حکمت الهي است.
حکمت خداوند، تنها به معناي منش عقلاني استوار نيست؛ بلکه قيد خطا ناپذيري را نيز بايد بر اين منش عقلاني استوار افزود؛ زيرا چه بسا ممکن است کاري به ظاهر عقلاني و حکيمانه تلقي شود؛ اما در ميانه ي
ا فرجام کار، خطايش آشکار گردد.
خداوند بر اساس اصل حکمت پس از هبوط آدم به زمين اعلام کرد که کژي و دشمني و بيعدالتي ميان مردم راه خواهد يافت و خداوند براي هدايت مردم و بازداشتن آنان از کژي، رفع دشمنيها، برقراري عدالت و اتمام حجت، پيامبران را به سوي آنان گسيل خواهد كرد. قرآن، بارها از اين سنت يعني سنت ارسال پيامبران به عنوان سنت تخلف ناپذير ياد کرد؛ به گونهاي که در قرآن تصريح شده است که به فاصلهاي نه چندان زياد، پيامبران به سوي مردم گسيل شدند و هيچ امتي نيست، مگر آنکه پيامبري هشدار دهنده براي آنان فرستاده شده است:
(وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ) (فاطر: ۲۴)؛
کتب آسماني موجود در کنار اذعان به اين سنت الهي، بر اين نکته نيز تصريح دارند که همواره پيامبران، اوصيا و جانشيناني داشتند که خلأ وجودي آنان را چه زمان حيات و چه پس از مرگ آنان تا رسيدن پيامبر بعدي پر كنند؛ چنانکه از هارون به عنوان وصي موسي و از آصفبن برخيا به عنوان وصي سليمان ياد ميشود.
بر اساس سنت حکيمانه ارسال پيامبران، نوبت به پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم رسيد که با آوردن دين و نظام نامه کامل زندگي، کتاب وحي و رسالت براي هميشه بسته شد (احزاب: ۴۰). < ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” lang=AR-SA>پيامبر خاتم تنها بيست و سه سال مسؤوليت هدايت مردم را بر عهده داشت.
حال پرسش اين است که تکليف مردم تا روز قيامت که ممکن است هزاران سال به طول انجامد، چه خواهد شد؟
منش و انديشه استوار خداوند، اقتضا داشت که با حضور موسي در کوه طور، هارون را به جانشيني خود ميان مردم منصوب کند و برخلاف چنين تدبيري با افزوده شدن ده روز به يک ماه ملاقات موسي با خداوند، بنياسرائيل به گوساله پرستي روي آوردند (اعراف: ۱۴۲، ۱۴۸، ۱۵۲). نيز چنين منش و انديشه استوار خداوند، اقتضا دارد که امت اسلامي ـ بلکه همه امتهاي جهان ـ را طي هزاران سال پس از رحلت آخرين پيامبر بدون وجود جانشين زندهاي تا روز رستاخيز رها نکند.
آيا چنان که برخي پنداشتهاند وجود قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم براي پاسخگويي به همه نيازها و رفع همه مخاصمات و استمرار سنت
هدايت، کافي است؟[۱۱]
اگر چنين است، چرا امت اسلامي برخلاف وجود اين دو منبع اصيل، دچار اختلافهاي فاحشي شدهاند ؟!
باري، همانگونه که اهلبيت عليهم السلام بارها تأکيد کردهاند قرآن، کتاب صامت است و بايد برگزيدگان الهي در جايگاه مفسّر و قيم آيات، آن را به نطق آورده و براي مردم تفسير کند؛[۱۲] چنان که مردم همواره براي رفع مخاصمات و اختلافات فکري و عقيدني و مشخص ساختن انديشههاي صواب از خطاي خود، به امامان و پيشوايان نياز دارند. همانگونه که در کنار اعضا و جوارح، براي تشخيص و تمييز خطاهاي حسي به شدت به عقل حاجت مندند.[۱۳]
بر همين اساس، شيعه بر ضرورت استمرار وصايت و امامت پس از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تا روزي که نظام کنوني هستي برقرار است، تأکيد داشته و معتقد است هيچگاه زمين خالي از حجت الهي نخواهد بود؛ از اين رو، در روايات معصومان عليهم السلام از اصل وجود حجت خداوند بر زمين به عنوان اصلي حتمي و تخلف ناپذير ياد شده و تأکيد شده که بدون حجت الهي زمين، اهلش را فرو
خواهد برد[۱۴] و اگر در زمين تنها دو نفر نفس بکشند، لزوماً يکي از آنان بايد حجت خداوند باشد.[۱۵]
گذشته از آن که فلاسفه و عرفا هر يک با نگاهي خاص بر اين اصل يعني ضرورت حضور انسان کامل در زمين صحّه گذاشتهاند، اين اصل و اين باور، با تمام قواعد و قوانيني که بشر به استناد عقل و عقلانيت خود بدانها پايبند است و امروزه دنيا را با همين اصل اداره ميکند، سازگار است.
به اين معنا که در هيچ کشوري به چشم نميخورد که با وجود آيين نامه و منشور ادارة امور، ادارات و مؤسسات، سازمانها و نهادهاي کوچک يا بسيار بزرگ حتي يک روز بدون مدير و مسؤل يا قائم مقام او اداره شود.
چگونه ميتوان پذيرفت که شماري از ما آدميان بر اساس دو اصل حکمت و مصلحت، هدايت و ارادة چند کارمند در يک نهاد اداري را بدون مدير حتي در يک روز نميپسنديم، اما در حق خداوند بر اين باوريم که خداوند مديريت ديني و معنوي جهان را رها کرده است ؟
قرآن، اين گونه باورها را به سخريه ياد کرده است؛ آن جا که در نکوهش مشرکاني که فرشتگان را دختران خداوند ميانگاشتند، فرمود:
(أَلَكُمْ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى) (نجم: ۲۲)؛
با پذيرش اصل حکمت الهي و ضرورت حضور حجت الهي در زمين، لزوماً حيات و حضور امام عصر در روزگار ما اثبات خواهد شد.
۳. تجربه ديدار امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف
عارفان، هماره بر اين نکته پاي فشردهاند که بهترين و آرامبخشترين راه براي باور اسرار لاهوتي و حقايق متافيزيکي، تجربه دروني، کشف و شهود و نظارهگري عيني آن اسرار و حقايق است؛ از اين رو، با وجود احترام و ارجگذاري به جايگاه عقل و براهين عقلي، پاي استدلاليان را چوبين و سخت بيتمکين انگاشتهاند. آنان براي نيل به آرمان، رياضت و سلوک معنوي را پيشنهاد کردند. گذشته از برخي مناقشات به مباني نظري يا عملي عرفان، عشق و شيفتگي بيمثال بسياري از آنان به خداوند به عنوان حقيقت هستي و بياعتنايي کامل به هر چه به غير خداوند منسوب است، صداقت و درستي رأي و انديشه عارفان در کارآمدي کشف و شهود را اثبات کرده است.
الب
ته چنان که آنان خود اذعان کردهاند، کشف و شهود و باريابي به بارگاه حقيقت، دست كم با دو اشکال اساسي رو به رو است که عبارتند از:
۱. کشف و شهودهاي صادقانه، گاه با کشف و شهود کاذبانه آميخته ميشود. شهود کاذبانه ميتواند از قوه خيال شخص يا دخالت بيروني شياطين در انسان پديد آيد و تمييز ميان اين دو دسته از شهودها، کاري بسيار دشوار و پيچيده است.
۲. کشف و شهود، تجربيات شخصي به حساب آمده و قابل استناد و استدلال براي ديگران نيست؛ يعني نميتوان از ديگران خواست تا بسان شهود صاحب شهود به چنان باوري باورمند باشند.[۱۶]
از سوي ديگر با فروکش کردن گريزپايي از دين و باورهاي ديني که پس از رنسانس و دوران نوزايي جهان غرب را در بر گرفت، و با ظهور عصر پست مدرنيته و بازسازي نگاه به دين و باورهاي ديني، «تجربه ديني» از سوي انديش وران و فلاسفه مغرب زمين مورد توجه قرار گرفت و عموم آنان بر اين امر و نقش تجربههاي ديني در ايجاد باورهاي ديني اذعان کردند؛ بهگونهاي که عموماً تجربههاي ديني را يکي از ادله کارآمد اث
بات خداوند معرفي کردهاند.
از مدافعان تجربه گرايي ميتوان به افرادي همچون: شلاير ماخر ( ۱۷۶۸-۱۸۳۴)م، ويليام جيمز (۱۸۴۲–۱۹۱۰م) و رودولف اتو (۱۸۶۹–۱۹۳۷) و ويليام آلستون اشاره کرد.
شلاير ماخر، مبدع و پدر تجربه ديني است. او گوهر اديان را تجربه ديني و باطني که امري شخصي و خصوصي است، دانسته است. از نظر او مبناي دين، نه تعاليم وحياني است و نه عقل نظري و نه عقل عملي و اخلاق. از نظر او دين، محصول عواطف و احساسات مؤمنان است. ويليام آلستون معرفت شناس برجسته امريکايي، تجربه ديني را آگاهي تجربي شخص به خداوند ميداند.
تجربه ديني که گاه از آن به «برهان از راه حوادث و وقايع خاص» ياد ميشود، مواردي همچون استجابت دعا، معجزات، کشف و کرامات و خوابهاي راستين را در برميگيرد.
ديويد هيوم که او را ميتوان پيشواي فلاسفه ملحد ياد کرد، به اذعان خود سي سال براي تخريب باورهاي ديني مردم و تضعيف براهين اثبات صانع، عمر صرف کرد و حاصل تفکر شوم خود را در کتاب «گفتگوهايي درباره دين طبيعي» گرد آ
ورد. او در تحليل برهان تجربههاي ديني اذعان کرد که قويترين برهان خداشناسي همين برهان است و از آن جا که مردم گاه با تمام وجود و از اعماق جانشان حقايق و اسرار ديني را تجربه ميکنند، به اين سادگي نميتوان اين باورها را تخريب کرد.[۱۷]
افزون بر تجربههاي ديني، امروزه از علومي با عنوان «علوم فرا روانشناختي» ياد ميشود که شامل ۴۵ علم است. در سال ۱۸۹۰م انجمني علمي در لندن به نام «انجمن تحقيقات روحي» براي بررسي اين پديدهها تشکيل شد (ملكيان،۱۳۷۷: ج۲، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۸؛ مايكل پيترسون، ۱۳۸۳:ص۱۱).
بسياري از مردم دنيا نه از راه براهين پر پيچ و خم عقلي، بلکه از رهگذر تجربههاي ديني و شخصي خود به باوري عميق درباره دين دست يافتهاند. يکي از بهترين نمونههاي آن، درک حضور خداوند هنگام هجوم گرفتاريها و يأس از کارآمدي هر نوع ياري بشري است[۱۸].
اين دست از تجربهها براي اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف به عنوان يکي از آموزههاي لاهوتي ديني، نيز ميتواند نقشآفرين باشد.
ديدار و ملاقات با امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در عاليترين سطح تجربههاي شهودي قابل ارزيابي است. عالمان وارسته و اشخاص صالح ديگر که به فيض ديدار امام نايد آمده و ديدار آنان از زبان بزرگان انديشه ور شيعه و در منابع اصيل همچون بحارالانوار[۱۹]، النجم الثاقب، منتهي الامال و… نقل شده است سرشار از شواهد صادقي بر تحقق اين ملاقاتها است.
تشرف به حضور امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در خواب به شرط آن که با علايم صدق همراه باشد، برآورده شدن نيازها در پي مداومت بر دعاهاي وارد شده از ناحيه آن حضرت، يا در پي زيارت مکرر اماکن مقدس مرتبط با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نظير سرداب مقدس، مسجد سهله و مسجد جمکران از نمونههاي ديگر اين دست از تجربههاي شهود امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است.
در اين جا تذکر دو نکته ضروري به نظر ميرسد:
۱. پرونده تجربههاي شهود امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف هيچگاه مختوم نبوده و نيست و راهي است که براي طالبان جدي اين راه هماره گشوده است. به عبارت ديگر، با وجود آن كه نميتوان از منکران حضور و حيات امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف خواست تا گفتار صاحبان تجربههاي شهود آن امام را باور کنند و حضور امام را بپذيرند، ميتوان به آنان اعلام کرد که راه تشرف به حضور امام براي هرکسي باز است. شرط آن، زدودن حجابها و موانع است؛[۲۰] به اين معنا که درک فيض حضور امام براي هرکسي به تناسب استعداد روحي او در هر زمان و مکان فراهم شدني است.
۲. به رغم آن که اصل ارتباط غيررسمي و ديدار با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در روايات اهل بيت مورد انکار قرار نگرفته و ميان عالمان شيعه، نامآوران صالح و رباني همچون سيد بحرالعلوم بوده و هستند که هر ازگاهي افتخار تشرف به حضور امام عجل الله تعالي فرجه الشريف را داشته و دارند[۲۱]. با اين حال، همانگونه که از سيره آنان مبني بر کتمان اين ملاقاتها و تأکيد بر افشا پس از مرگشا
ن قابل استفاده است، بايد از دعاوي پر سر و صداي برخي مدعيان ملاقات پيوسته با امام عجل الله تعالي فرجه الشريف و ادعاي ارتباط مستمر يا وساطت با آن حضرت، اجتناب کرد، چنان که چنين ادعايي در توقيع امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مورد انکار قرار گرفته و بسياري از عالمان شيعه خطر چنين ادعاهايي را بارها گوشزد کردهاند.
منابع
احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۱۲ق.
بحر العلوم طباطبايى، محمّد مهدى، رجال سيّد بحر العلوم، تهران، مكتبة الصدوق، ۱۳۶۳ش.
بخاري، محمد بن اسماعيل، الجامع الصحيح (صحيح بخاري)، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۱ق.
ترمذى، محمد بن عيسى، سنن ترمذى، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۳ق.
جوادي، عبد الله، تفسير موضوعى قرآن (معرفت شناسى در قرآن)، قم، مركز نشر اسراء، ۱۳۷۶ش.
حاكم نيشابوري، ابوعبدالله، المستدرك علي الصحيحين، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
حجاج قشيري، محمد بن مسلم، الجامع الصحيح (صحيح مسلم)، بيروت، دار الفکر، بيتا.
سجستانى، سليمان بن اشعث، سنن ابى داود، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۰ق.
شيخ صدوق، محمد بن علي بن بابويه، كمالالدين و تمام النعمة، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۰۵ق.
شيخ طوسي، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعه، ۱۴۱۱ق.
صفار قمى، ابن فروخ، بصائر الدرجات، بيروت، مؤسّسة النعمان، ۱۴۱۲ق.
على دخيّل، على محمد، أئمّتنا، بيروت، دار المرتضى، ۱۴۰۲ق.
فعالي، محمد تقي، تجربه دينى و مكاشفه عرفانى، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، ۱۳۸۰ش.
قزوينى، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، بيروت، دارالكتب العلميه، ۱۴۲۳ق.
قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، تهران، انتشارات اسوه، بيتا.
کليني، محمدبن يعقوب، کافي، تحقيق: على اكبر غفارى، چاپ سوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۸۸ش.
مايکل پترسون و همکاران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، تهران، طرح نو، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسّسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
مشهدي، محمد بن جعفر، المزار الکبير، قم، موسسه نشر اسلامي
، ۱۴۱۹ش.
مکارم، ناصر و همکاران، پيام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۷۳ش.
ملکيان، مصطفي، تاريخ فلسفه غرب، قم، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۷ش.
يثربي، سيد يحيي، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۴ش.
پی نوشت:
[۱]. درباره پديدة معمران، ر.ک: ائمتنا، ج ۲، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۵.
[۲]. در بخشي از زيارت آل ياسين، خطاب به امام عصر عليهم السلام چنين آمده است: «السلام عيک حين تقرأ و تبين، السلام عليک تعوذ و تسبح، السلام عليک حين تهلل و تکبّر، السلام عليک حين تحمد و تستغفر…» (المزار، ص ۵۶۹).
[۳]. امام عصر عليهم السلام در نامهاي خطاب به عليبن مهزيار، خود را بسان خورشيد پنهان دانسته که از پس پرده، نورافشاني ميكند و نيز خود را امان ساکنان زمين دانسته است. (ر.ک: کمالالدين، ج ۲، ص ۱۶۲) همچنين خطاب به شيخ مفيد فرمو
د: «إنا غير مهملين لمراعاتکم و لا ناسين لذکرکم» (بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۴۶).
[۴]. «بَقِيةُ اللَّهِ خَيرٌ لَکمْ إِنْ کنتُمْ مُؤْمِنِينَ» (هود: ۸۶). در روايتي از امام صادق عليهم السلام آمده است که مراد از بقية الله در اين آيه، امام عصر است (ر. ک: کافي، ج ۱، ص ۴۱۲). در روايت ديگر از زبان امام امام باقر عليهم السلام چنين آمده است: «فإذا خرج أسند ظهره إلى الكعبة، واجتمع إليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا. وأول ما ينطق به هذه الآية (بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين)) ثم يقول: أنا بقية الله في أرضه وخليفته وحجته عليكم فلا يسلم عليه مسلم إلا قال: «السلام عليك يا بقية الله في أرضه» (كمال الدين، ص ۳۳۱).
[۵]. ر.ک: بصائر الدرجات، ص ۲۴۱. «باب مايلقي إلي الائمة في ليلة القدر مما يکون في تلک السنه و نزول الملائکة عليهم»؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۲۳، باب في أن ليلة القدر في کل سنة و أنه ينزل في تلک الليلة امر السنّه.
[۶]. براي آگاهي بيتشر در اين زمينه ر.ک: ائمتنا، ج ۱، ص ۱۵ ـ ۲۰.
[۷]. قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «المهدي من ولد فاطمه».
[۸] (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ)) (تين: ۴).
[۹].(وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيٍْ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
) (نمل:۸۸).
[۱۰]. (وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ) (فصلت: ۴۱ـ۴۲).
[۱۱]. شعار «حسبنا کتاب الله» نخستين
بار از زبان عمر شنيده شد (ر. ک: صحيح بخاري، ج ۱، ص ۵۴ ؛ صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۸).
[۱۲]. «و هذا القرآن انما هو خط مسطور بين الدفتين لاينطق بلسان، ولابد له من ترجمان و انما ينطق عنه الرجال» (نهجالبلاغه، خط
به ۱۲۵) در برخي از روايات از ائمه عليهم السلام به عنوان قيم قرآن ياده شده است(ر.ک. کافي، ج ۱، ص ۱۶۹، باب «الاضطرار الي الحجّه» و ص ۱۸۹. باب «فرض طاعه الائمه»).
[۱۳]. مناظره بسيار خواندني هشام بن حکم با عم
رو بن عبيد (= معتزلي معروف) در مسجد بصره بر همين اساس است (ر. ک: کافي، ج ۱، ص ۱۶۸، باب ۱۱ «الاضطرار إلي الحجة»).
[۱۴]. ر. ک: کافي، ج ۱، ص ۱۷۸، باب «أن الارض لاتخلو من حجّه. روايت چنين است: «لو بقيت الأرض بغير حجّه لساخت».
[۱۵].ر. ک: همان، ص ۱۷۹، باب أنه لو لم يبق في إلارض الا رجلان لکان أحدهما الحجة.
[۱۶]. براي آگاهي بيشتر در اين باره ر.ک: الرسالة القشريه، ص ۷۵؛ الفتوحات المکية، ج&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” lang=FA>۲، ص ۸۵ و ص ۱۳۲؛ پيام قرآن، ج۱، ص ۲۵۲؛ فلسفه عرفان، ص ۵۰۳ـ۵۱۰؛ تجربه ديني و مکاشفه عرفاني، ص ۱۳۷ و ص ۲۳۰؛ تفسير موضوعي قرآن، ج ۱۳، ص ۱۱۵.
[۱۷]. براي تفصيل بيشتر، ر.ک: همان، ج۳، ص ۹۱ ـ ۹۲.
[۱۸]. قرآن بارها از اين پديده ياد کرده است؛. همانند آيه «وَإِذَا غَشِيَهُم مَوْجٌ كَ
الظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ» (لقمان: ۳۲).
[۱۹]. علامه نوري از شاگردان علامه مجلسي در پايان جلد ۵۳ بحار بخشي را افزوده به نام «کتاب جنة المأوي في ذکر من فاز بلقاء الحجه عجل الله تعالي فرجه الشريف»، ص ۱۹۹ ـ ۳۹۲؛ نيز محدث قمي در پايان منتهي الآمال و نيز در مواردي در مفاتيح الجنان شماري از ملاقاتها با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را آورده است.
[۲۰]. چنان که درباره خداوند نيز چنين است؛ يعني بايد گفت که خداوند در حجاب نيست، بلکه اعمال و گناهان مردم، آنان را در حجاب فرو برده است؛ چنان که اين مضمون به صورت مکرر در دعاها آمده است: «و انک لاتحجب من خلقک الا أن تحجبهم الأعمال دونک» (مصباح المتهجّد، ص ۱۶۲).
[۲۱]. مرحوم کاشف الغطاء با همه مقام علمي و جلالت قدر، بارها از روي تبرک خاک کفش سيد را به گوشه عمامه خود ميماليد. (ر.ک: رجال سيد بحرالعلوم، ج۱، ص ۳۴ ـ ۳۸، (مقدمه)).
نویسنده: علی نصیری
مرجع: مجله انتظار
www.bfnews.ir