هر چند که انسانها در طول تاريخ اشتباهات کوچک و بزرگ زيادي را در راه رسيدن به موفقيت مرتکب شدهاند، اما چيزي که مايه تعجب و شگفتي است اين است که اين اشتباهات به کرات در حال تکرار بوده، هستند و شايد در آيندهاي نه چندان دور دوباره توسط نسل بعدي انسانها تکرار شوند! با کمي مطالعه و تحقيق در مورد اين اشتباهات به اين نتيجه ميرسيم که متأسفانه به جاي اينکه ميزان اشتباهات با افزايش درک و آگاهي انسانها کاهش پيدا کند، روز به روز در حال افزايش است. هر چند که انسان در حال حاضر در حال گذران عمر خود در عصري است که به نام عصر فضا نام گرفته است.
هر چند انسانها در اعصار گذشته دانش و تخصص علمي کمتري داشتهاند، ولي در عوض از کيفيت روابط اجتماعي بسيار خوبي برخوردار بودهاند. در گذشته انسانها براي برقراري ارتباط با يکديگر نياز به گذران دورههاي آموزشي نداشتهاند، ولي در عصر حاضر يکي از بزرگترين مشکلات انسانها اين است که چگونه خود و احساسات انساني خود را نسبت به همديگر بيان کرده و به راحتي بتوانند در محيط خانواده يا اجتماع با آنها ارتباط برقرار کنند.
تکرار خطا، خطايي بزرگتر است.
اين موضوع از آنجايي حائز اهميت است که عدم توجه به اين بحران! و صرف زمان براي مطالعه اشتباهاتي که انسانها براي رسيدن به موفقيت مرتکب شدهاند، باعث کاهش کيفيت روابط فردي و اجتماعي انسانها در آينده خواهد شد و زندگي معنوي و اجتماعي او را با خطرات جدي رو به رو مينمايد. امروزه خردمندان جوامع به اين باور رسيدهاند که تامين سعادت و خوشبختي انسان تنها با کمک پيشرفتهاي علمي ميسر نبوده و تحقق کامل اين هدف تنها به افزايش معنويات در زندگي بستگي دارد. هر چند که خداوند متعال هيچ وقت انسان را در پيمودن راه زندگي در اين دنيا تنها نگذاشته و جوامع انساني را با فرستادن پيامبران و امامان مورد رحمت و هدايت خود قرار داده است.
اما تعدادي از انسانها با گمراه کردن ديگران هيچ وقت اجازه ندادند که عظمت الهي هدايتگر زندگي انسانهايي باشد که در تلاش براي رسيدن به موفقيت بوده يا ه
ستند و در اين بين تنها انسانهاي معدودي توانستهاند به نسبت استعداد و دريافت خود به درجهاي از کمال برسند. به نظر ميرسد که قرن بيست و يکم، قرني باشد که انسانها در آن گرايش بيشتري در مسير معنويات و اخلاقيات از خود نشان داده و از معنويت به عنوان آخرين سلاح بشريت براي بازگرداندن انسان به مدار اصلي انسانيت خويش استفاده نمايند. براي روشنتر شدن موضوع بياييد نگاهي به تعدادي از اشتباهاتي که انسانها در طول تاريخ براي رسيدن به موفقيت مرتکب شده و ميشوند داشته باشيم و اين گونه تصميم بگيريم که نه تنها آنها را تکرار نکنيم.
خوشبختي به قيمت بدبختي ديگران
قرنهاست که بشر دچار توهم < ;/SPAN>غم انگيزي در زمينه رسيدن به قدرت شده و همين توهم باعث بروز نبردهاي خونين و بيعدالتيهاي فراواني در سراسر جهان شده است. توهم اين است که تعدادي از انسانها فکر کرده و ميکنند که ميتوانند از ضرر و بدبختي ديگران به خوشبختي برسند، به همين دليل در جست و جوي راههايي براي سوءاستفاده و اغواي ديگران بوده اند. اين مشکلي است ک
ه هنوز دست از گريبان تعدادي از انسانهاي تشنه قدرت و موفقيت برنداشته است.
بسياري از مردم احساس ميکنند که ميتوانند با خراب کردن ديگران به موفقيت برسند. يک ضربالمثل قديمي ميگويد «دو راه براي داشتن بلندترين ساختمان در شهر وجود دارد. يکي اين است که تمام ساختمانهاي بلند شهر را خراب کني و دوم اين است که روي ساختمان خودت کار کني و آن را بلندتر کني.» اين مطلب دقيقا در مورد مسائل سياسي، اقتصادي و زندگي شخصي تک تک انسانها نيز صادق است.
نگراني از مسائلي که خارج از کنترل شماست
نگراني از مسائل خاصي که با گذر زمان حل ميشود، فقط نيروي انسان را هدر ميدهد. خداوند گاه معجزات خود را در مکانهاي باور نکردني و به دست افرادي دور از انتظار و در زمان هايي غيرقابل تصور به انجام ميرساند. زندگي نيز ما را دقيقا به آن طرف راهنمايي ميکند، اما از راههايي که انتظارش را نداريم. ظاهرا مردم در دنياي قديم نيز انرژي فراواني را صرف نگراني در مورد اموري ميکردند که خارج از کنترل آنها بوده است. اول اين
که بيمعني است در مورد چيزي نگران باشي که کنترلي بر آن نداري، زيرا اگر تو بر آن کنترلي نداري معني ندارد که در مورد آن نگران باشي. دوم اينکه اين هم بيمعني است که در مورد چيزهايي که بر آن کنترل داري نگران باشي، زيرا اگر واقعا کنترل داري نگراني معنا ندارد</SPAN> ;.
عدم حذف غيرممکن در زندگي
روزي سرخپوستي در جنگل گردش ميکرد. او يک تخم عقاب را روي زمين ديد و به خيال اينکه يک تخم مرغ معمولي است آن را در لانه يک مرغ گذاشت. جوجه عقاب نيز همانند ديگر جوجههاي مرغ از تخم بيرون آمد و مانند آنها شروع به راه رفتن و دانه خوردن کرد. يک روز، عقاب کوچک که اندکي بزرگتر شده بود متوجه پرواز پرنده باشکوهي در آسمان شد. پرسيد اين چه پرندهاي است؟ مرغ پاسخ داد: اين يک عقاب است. زيباترين و قدرتمندترين پرنده دنيا! عقاب کوچک با خود انديشيد که چقدر خوب بود اگر او هم عقاب بود و ميتوانست مثل عقاب پرواز کند، اما چون باور داشت که يک جوجه مرغ معمولي است خيلي زود همه چيز را فراموش کرد و تمام عمرش را مثل يک مرغ خانگي زندگي کرد! جايي در مغز شما قرار دارد که سالهاست در آن بذرهاي موفقيت خفتهاند و حال آنکه اگر اين بذرها را در مغز خود فعال کنيد با قدرت رشد خود ميتوانند شما را به اوج برسانند.
اگر شما طالب پيروزي هستيد اما فکر ميکنيد توانايي آن را نداريد، موفق نميشويد. فراموش نکنيد که تنها معيار ذهن نيمه هوشيار افکاري است که شما بيشتر در مورد آنها فکر ميکنيد. اگر بيشتر به موفقيت فکر ميکنيد ضمير ناخودآگاه شرايط دروني و بيروني را طوري تغيير ميدهد که به خواسته خود برسيد. اما اگر دائما به مسائل منفي و ترس از شکست فکر ميکنيد، حتي اگر از بهترين امکانات هم برخوردار باشيد به علت تفکر منفي، خود شما خودتان را از درون شکست دادهايد. ضمير ناخودآگاه کور است و نميتواند ميزان دارايي يا کمبودهاي مادي شما را ببيند. او فقط احساس ميکند. به هر موضوعي بيشتر فکر کنيد آن را در درون شما به صورت يک قانون درميآورد. براي رسيدن به موفقيت تنها کلمه غيرممکن را از فرهنگ لغات زندگيتان حذف کنيد و ديگر و تحت هيچ شرايطي به او اجازه بازگشت ندهيد.
ترس از ريسک کردن براي پيروزي
آنهايي که واقعا قدر چيزهاي< ;/SPAN> باارزش را ميدانند، حاضرند بهاي آن را نيز با جان و دل بپردازند. کسي که آرزويي در سر دارد ولي حاضر نيست که بهاي آن را بپردازد، فقط افسوس آن رويا را نصيب خود کرده است. هر چيز باارزشي قيمتي دارد. ترس از شکست چيزي است که انسانهاي بيشماري را از انجام کارهايي که به آن علاقه دارند دور نگه ميدارد. فراموش نکنيد که براي به دست آوردن چيزي حتما و حتما چيزهايي را از دست ميدهيد، اين بستگي به ارزش چيزي دارد که مايليد آن را به دست آوريد.
گاهي اوقات ارزش چيزهايي که بدست آوردهايد بسيار بيشتر از چيزهايي است که به منظور کسب موفقيت از دست دادهايد، اما گاهي ا
وقات هم ارزش چيزي که بدست آوردهايد بسيار کمتر از آني است که شما بابت آن پرداخت کرده ايد. دنيا پر از فرصتهاي مناسبي است که هنوز کسي در مورد آنها کاري انجام نداده است. شعار خواستن، توانستن است را هرگز از ياد نبريد.
محدود ديدن
هيچ وقت فکر نکنيد که به انتهاي خط رسيدهايد و ديگر کاري نمانده که شما انجام ندادهايد. تا انسان انسان است و دنيا دنياست هميشه فرصت براي انجام کارهاي خاص وجود دارد. هيچ مرزي و مانعي براي انسانهاي بااراده وجود ندارد. و با تمام کردن تحصيلات آکادميک دست از تحصيل و پرورش ذهن خود برنميدارند. متأسفانه چنين قبول کردهايم که خواندن و مطالعه کردن فقط به منظور</SPAN> ; قبولي در امتحان و کسب مدرک بالاتر است و هنگامي که مدرک ميگيريم نياز به مطالعه تمام ميشود! چنين تفکري نشانه سقوط شما در آيندهاي نه چندان دور است.
اهداف شما قرباني افکار ديگران
تاريخ</SPAN&g t; نشان داده است که انسانهاي موفق کساني بودهاند که حاضر نشدهاند افکار خود را به هيچ قيمتي به ديگران بفروشند. افراد موفق تاريخ همواره از ميان انسانهايي برخاستهاند که افکار متفاوت و درستي را براي خود برگزيدهاند و براي اثبات صحت و درستي آنها واقعا تلاش کردهاند. انسانها اکثرا خود را قرباني افکار منفي ديگران ميکنند. نتيجه چنين اقدامي اين است که ديگران به راحتي ميتوانند افکار خود را به شما تحميل کنند.
يکي از علائم اختصاصي افراد اهل عمل اين است که آنها هيچ علاقهاي به کنترل ديگران ندارند. شما بايد اين حقيقت را همواره به خاطر داشته باشيد که خودتان بايد ب
اغبان زندگيتان باشيد. خودتان را از اين افکار زائد که ديگران چه بايد بکنند يا نکنند خلاص کنيد. زمانتان را صرف اجراي طرحهاي زندگي خودتان کنيد و کمتر ديگران را به پيروي از نحوه زندگي خود مجبور کنيد.
<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 7.5pt 0in 3.75pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir=rtl class=MsoNormal align=justify&g t;فکر کردن به محدوديتها قبل از اقدام به عمل
يکي از نوابغ تاريخ با عمل خود اين تفکر زائد را بياعتبار کرد که براي رسيدن به موفقيت بايد از امکانات برخوردار بود. گاندي با ايماني که به موفقيت داشت توانست کاري انجام دهد که براي هميشه نام او را در تاريخ بشر زنده نگاه خواهد داشت. او در مقايسه با همه هم عصران خود از قدرت بالقوه بيشتري برخوردار بود و اين در حالي بود که او از مباني ظاهري قدرت مانند پول، ابزار جنگي، سرباز و… هيچ بهرهاي نداشت. او توانست بذر ايمان را در ذهن ??? ميليون انسان بکارد و آنها را عليه دشمن بسيج کند و باعث استقلال کشورش گردد. او فراموش نکرده بود که لزوما هميشه قويترينها يا ثروتمندترينها، پيروز نميشوند. پيروز کسي است که فکر ميکند ميتواند پيروز شود.
باز کردن ذهن به روي هر نوع فکر
ذهن انسان مانند کندوي زنبور است. هيچ زنبور آلودهاي حق ورود به کندو را ندارد و هنگام ورود توسط نگهبانان کندو کشته ميشود. اگر شما هم ميخواهيد طعم ثروت و موفقيت را بچشيد بايد کندوي مغز خود را با افکار شاد و سالم پر کنيد تا بتوانيد احساس شادابي را از آن به درون زندگيتان منتقل کنيد. متأسفانه کندوي مغز انسان هيچ نگهباني ندارد که مانع از ورود افکار آلوده به ذهن شوند. شما براي انتخاب افکارتان حق انتخاب داريد.
ولي فراموش نکنيد که ضمير ناخودآگاه انسان تفاوتي ميان انديشههاي مخرب و سازنده قايل نيست. هرچه به او بدهيد با آن تغذيه ميشود. همه چيز به اين بستگي دارد که به چه افکاري اجازه ورود به ذهن ميدهيد. به ياد داشته باشيد که افکار انسان قدرتي معادل نيروي برق دارند. اگر از نيروي برق درست استفاده کنيد، ميتواند باعث پيشرفت صنعت گردد در حالي که در صورت کاربرد غلط ميتواند جانتان را از شما بگيرد.
باور به شانس بد
ذهن نيمه هوشيار انديشههاي منفي يا مخرب را درست به همان شکل انديشههاي سازنده به عمل تبديل ميکند. اين همان پديده غريبي است که ميليونها نفر آن را تجربه کردهاند و بسياري آن را بدبياري يا بدشانسي ميدانند. اين در حالي است که کسي بدشانس آفريده نميشود. ميليونها نفر از مردم کره زمين گمان ميکنند محکوم به فقر و شکست و ناکامي هستند. احساس ميکنند نيرويي بر آنها حاکم است که مانع از ابتکار عمل آنها ميشود. اين در حالي است که خود اين
اشخاص باعث بدبياري خود هستند، زيرا ذهن خود را تحت تأثير باورهاي منفي قرار دادهاند.
احساس دلسردي و نااميدي تمام وجودشان را پر کرده است و احساس ميکنند که در اين دنيا هيچ چيز اميدبخشي براي آنها وجود ندارد و آنها همان کساني هستند که محکومان ابدي سرنوشت هستند که هيچ چيز از خو
دشان نداشته و مجبورند دوران محکوميت زندگي خود را در زندان دنيا سپري کنند! انديشمندان بسياري در طول تاريخ تلاش کردند به انسان بياموزند درمان مشکلات انسان از طريق تغيير ذهنيت او امکان پذير است، اما انسانهاي کمي موفق شدند صداي آنها را بشنوند و به گفتار آنان عمل کنند. شما هم ميتوانيد آن صداها بشنويد، فقط اگر واقعا بخواهيد.
نديدن عواقب و پيامدها
اغلب اعمال انساني به صورت مقطعي و بدون فکر به آينده صورت ميگيرد. انسانهاي بيشماري وجود دارند که بدون تفکر و پيش بيني عواقب احتمالي اعمال خود تصميم به کاري ميگيرند و در آخر هنگامي که شکست به سراغ آنان ميآيد، انگشت اتهام خود را به سوي ديگران نشانه ميروند. متأسفانه هنگامي که انگشت اتهام خود را به سمت ديگران نشانه ميگيرم و آنان را به عنوان عاملان اصلي شکستهايمان معرفي ميکنيم، فراموش ميکنيم که يک انگشت به سوي آنها و سه انگشت به سوي خود ما اشاره ميکند، اما ما فقط آن يک انگشت را ميبينيم!
در انديشه گذشته
ميگويند گذشته چراغ راه آينده است، اما اين به اين معني نيست که اگر گذشته موفقي نداشتهايد در آينده نيز بدبخت خواهيد بود. به جاي اينکه بيشتر زمان خود را صرف فکر کردن به گذشته کنيد، خود را ترغيب کنيد که به آينده مثبتي فکر کنيد. گذشتهها، گذشته و به تاريخ پيوسته است. به جاي فکر کردن به ناکاميهاي گذشته براي آينده خود برنامهريزي کنيد، اما فراموش نکنيد که نبايد تار و پود آن از جنس گذشته باشد. برنامهاي ميتواند شما را به خوشبختي برساند که تار و پود آن از جنس آينده و اميد به موفقيت باشد. هنگامي که براي خود برنامهريزي ميکنيد به ياد داشته باشيد که خود شما مسئول تک تک اعمالتان هستيد.
سطحي نگري
يکي از بزرگترين دلايل شکست انسان اين است که معمولا از روي ظاهر رقباي خويش در مورد توانايي آنان قضاوت ميکند. هيچ کسي را در هيچ مقام و شأني نبايد دست کم گرفت. فراموش نکنيد که ذهنيت منفي نسبت به
ديگران هرگز نميتواند باعث موفقيت شما گردد. در هر کجاي اين دنيا که زندگي ميکنيد، درسي از ايمان براي شما در نظر گرفته شده، فقط بايد چشمهايتان را باز کنيد و با تأمل به آنها نگاه کنيد. از مناظر زيباي طبيعت گرفته تا کوچکترين ماهي دنيا که در اعماق اقيانوسي تاريک زندگي ميکند، هر کدام درسي از ايمان را در خود پنهان کردهاند. تنها چيزي که انسان به آن نياز دارد، اطاعت است. خداوند به تعداد تک تک انسانها راهي براي رسيدن به موفقيت ترسيم کرده است.
هر کسي فقط بايد به دنبال راه خودش باشد. تنها در صورتي ميتوانيد راه حقيقيتان را در زندگي پيدا کنيد که قبل از اينکه ب
ه سهم مادي خود از دنيا بينديشيد به اين فکر کنيد که هستيد و هدف از خلقت شما در اين دنيا چه بوده است. بايد به پاسخ اين سؤال برسيد که خلق اين همه زيبايي براي چه بوده و در عوض خداوند از شما چه انتظاري دارد؟ علت اينکه بيشتر انسانها در زندگي شکست مي خورند اين است که قبل از اينکه به اين موضوع بينديشد که کيستند و براي چه آمدند به دنبال سهم مادي خويش از دنيا ميگردند و زماني متوجه اشتباه خويش ميگردند که ديگر زماني براي جبران باقي نمانده است.
عبرت نگرفتن از شکست
هلن کلر چند روز پس از تولدش ناشنوا، نابينا و لال شد. به رغم اين همه بدبياري او توانست نام خود را در ليست بزرگان تاريخ بشر ثبت کند. او توانست با اراده خود ثابت کند که اگر کسي خود را شکستخورده نپندارد، در شمار شکست خوردگان قرار نميگيرد. براي رسيدن به موفقيت بايد به مطالعه شکستها پرداخت. بايد همانند کيمياگران قديم که در جست و جوي راهي براي تبديل فلزات به طلا بودند، در جست و جوي هنري بود که بتوان به کمک آن از شکستهايمان براي موفقي
تهاي حتمي آيندهمان پله بسازيم. بتهوون آهنگساز آلماني نيز ناشنوا بود ولي به يکي از بزرگترين آهنگسازان جهان تبديل شد.
حرف آخر
چند هزار سال قبل پيشينيان برجسته ما روي همان خاکي راه ميرفتند که ما امروزه راه ميرويم، از همان هوايي تنفس ميکردند که ما امروز تنفس ميکنيم (آلودگي را فراموش کنيد)، و از گرماي همان خورشيدي براي رشد محصولاتشان استفاده ميکردند که امروز ما استفاده ميکنيم. براي رسيدن به موفقيت بايد به مطالعه تاريخ پرداخت و اسرار پيروزي بزرگان تاريخ را لابه لاي صفحات پر گرد و غبار آن خارج کرد. هدف از مطالعه تاريخ بايد رسيدن به اين فهم باشد که اين متفکرين ميخواستند که ما با چه چيزهايي آشنا شويم و از چه مسائلي براي رسيدن به موفقيت فاصله بگيريم.
اين ضربالمثل فرانسوي را به ياد داشته باشيد که: غيرممکن غيرممکن است. شما ميتوانيد افکار منفي که همانند خاري هستند از مغزتان خارج کرده و به جاي آن گل سرخ بکاريد. در زمان چيدن خارها ممکن است سختيهاي زيادي را تحمل کنيد، اما به اين موضوع ايمان داشته باشيد که اگر بتوانيد سختي اين کار را تحمل کنيد، به زودي صاحب باغي ميشويد که بوي خوش گلهاي آن تمام زندگي شما را تحت تأثير قرار ميدهد.
www.ofc.ir