در بخش نخست این گفتار مدارك فنی و روایات تاریخی درباره ی خط را در ایران دادیم و در این گفتار می خواهیم تقریبن همه ی مداركی را كه از اواخر سده ی شانزدهم میلادی تا كنون در اروپا گردآوری شده و یا حدس زده اند به نظر خوانندگان برسانیم و داوری آن را به عهده ی ایشان بگذاریم. زیرا كه مراد ما در این مقاله ها نشان دادن مدارك و حدس هایی است كه درباره ی خط و تاریخ آن گفته شده است و امیدواریم كه در مقایسه ی مطالبی كه در گفتار نخست گفته شد و این جا تذكر داده می شود، در آینده مطالب تازه تری به نظر خوانندگان برسانیم كه راه بررسی و داوری را آسان تر کند.
موضوع جعل اسناد و مدارك برای اثبات دعوی های فرهنگی و احادیث و روایات مذهبی تازگی ندارد و شرحش از موضوع مقاله ی ما خارج است. ولی گفتن این نکته لازم است كه هیچ كس گمان نمی كرد كه این جعل ها در كلیات تاریخ قدیم، تا به مومیایی های مصری و جمجمه ی انسان قدیم كشانیده شود. در هر صورت در بحث در این بخش از تاریخ فرهنگ بشر، باید در رد و پذیرش مدارك، جانب احتااط را از دست نداد.
نخستین بار پس از بیداری اروپا، یك ایتالیایی به نام فیلیپ ساستی (۱) در سال ۱۵۸۵م، نامه ای از هند به پیروتوری (۲) بدین مضمون نوشت كه پنجاه حرف الفبای سنسكریت بر روی حركت دهان و زبان ساخته شده است. این نامه در افكار جویندگان اروپایی، در اواخر سده ی شانزدهم هیجان ایجاد كرد كه ما از جزییات آن آگاهی درستی نداریم، ولی تأثیر آن را از آن تاریخ به بعد در افكار جویندگان غرب می بینیم.
در سال ۱٦٦<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-bidi-language: FA" lang=FA> ;۸ یعنی هشتادو سه سال پس از تاریخ نامه ی ساستی، جان ویلكنز (۳) الفبایی از روی دهان ساخت که چنان كه دیده می شود دانشمندی كه این الفبا را ساخته از علم تجوید و صدا شناسی بی بهره بوده است. هر چند این الفبا از الفبای مجهول الاصل لاتین پست تر است، ولی در حقیقت دارای زمینه ایست كه الفباهای معمولی از آن بی بهره اند.
باری، در همین اوان كسی به نام فُن هلمونت (۴) در هلند كتابی به لاتین به نام «الفبای طبیعی» نوشت و در آن ادعا كرد كه الفبای عبری در بهشت و از روی دهان ساخته شده است. از نمونه ی حرف «ش» عبری، و حرف ها دیگر، فن هلمونت تحت تأثیر نامه ی ساستی خواسته است كه همه ی حرف ها را از روی دهان و زبان رسم كند، بی آن كه توجهی به دیگر اندام های دهان كرده باشد. این كار فن هلمونت نشان می دهد كه از كتاب های تجوید اسلامی و هندی آگاه نبوده. و می خواسته است ثابت كند كه الفباهای جهان از خط عبری مشتق شده است. در صورتی كه در كتاب های تاریخ الفبا، تاریخ ایجاد خط عبری را از ده یازده سده ی پیش، جلوتر نتوانسته اند بدهند.
در هر صورت واضح است كه این دانشمند در اثبات نظریه ی بستگی شكل حرف ها با صدا و به ویژه تطبیق آن ها با حرف های عبری درمانده، و به همین رو در مدت چهار سده ی گذشته كتاب او مورد توجه و پذیرش پژوهندگان واقع نشده و حتا در كتاب های مفصل و مهم تاریخ خط از آن نامی برده نشده است، و پژوهندگان اروپایی برای پی بردن به سر ساختمان خط و تاریخ آن راه دیگری را پیش گرفته اند. همچنین دیده می شود كه موضوع الفبا و تاریخ آن و نسبت دادن آن به ملت ها، مورد توجه یكی از بزرگ ترین اندیشه مندان سده ی هیجدهم میلادی، ولتر (۱۷۷۸- ۱٦۹۴) بوده است.
وی می گوید: چه گونه است كه اصطلاحی برای كلید دانش ها كه آن را الفبا می گویند ندارد، در حالی كه برای «شماره» می گوییم «علم شمارش» و نمی گوییم «دانش یك و دو و سه» وی در حالی كه به طور طعنه اشاره كرده است كه چرا برای چنین اختراع بزرگی نتوانسته اند نامی بگذارند، ارتباط حرف ها را با صدا در نظر گرفته است.
در چاپ هفتم و هشتم دایره المعارف بریتانیكا (سده ی نوزدهم) نوشته شده است: «ظاهرن زمان اختراع خط را تاریكی نفوذ ناپذیری فرو گرفته است. اگر اختراعی با این همه اهمیت برای بشر، پس از توفان نوح صورت گرفته بود تصور می كنیم نام مخترع آن، در تاریخ كشوری كه چنین مخترعی در آن می زیسته است نوشته شده بود….. چون نمی توانیم از روی تاریخ و حتا با تخیلات خود اصل الفبا را تعیین كینم، باید به موجب مدارك صحیح علمای یهود، نسبت آن را به آدم بدهیم، یا این كه بگوییم این اختراع از اختراع های بشر نیست و الفبا از آسمان نازل شده است.»
علت چنین اظهار نظر موهومی، آن هم دردو چاپ مختلف دایره المعارف بریتانیكا این است كه در نوشته های یونانی و لاتین پیش از میلاد و كتاب های پس از میلاد با آن زبان ها نوشته شده، درباره ی الفبا هیچ گونه مدرك تاریخی و فنی نظیر مقاله الفهرست ابن ندیم و كتاب های صداشناسی و تجوید ایران و همچنین هند وجود ندارد.
چون در سده ی گذشته، دیگر استناد به این گونه اوهام امكان نداشت و تكرار این گونه سخنان شوخی تلقی می شد در پی چاره گری بر آمدند كه روش نوینی پیش گیرند تا بتوانند همان روایت ها را با حدس به صورتی در آورند كه تا اندازه ای پذیرفتنی باشد.
امانوئل دوروژه در ۱۸۵۳ در «آكادمی دزنسكریپسیون» (۵) فرانسه حدسیات و احتمالات خود را درباره ی اصل و پیدایش الفبا دریك سخن رانی شرح داد و سپس نسخه ی اصلی این سخن رانی به علل اسرارآمیزی از میان رفت و بعدها هم هرگز پیدا نشد و دوباره هم موفق به نوشتن آن سخن رانی نشد.
تیلور (٦) مولف نخستین تاریخ برای پیدایش الفبا، این حدسیات را كه كسی نمی داند چیست به عنوان «حدس درخشان» خوانده و بنیاد كارش را بر آن گذاشته است. «حدس درخشان» امانوئل دوروژه، تقریبن این بوده است كه طایفه های فنیقی كه مردمانی بازرگان بوده اند و چنان كه هرودت گفته از كرانه ی خلیج فارس به مدیترانه مهاجرت كرده اند. الفبا را از روی نقش های مصری ساخته و برای آسانی در كارهای بازرگانی آن را به كار برده بودند و یونانیان از آنان فن نوشتن را یاد گرفتند.
باری نخستین مدرکی كه در سال ۱۸٦۸ كشف شده و در تنظیم تاریخ خط و نسبت آن به فنیقی ها موثر بوده مدرك زیر است:
در سال ۱۸٦۸ میلادی یك كشیش و مُبلغ آلمانی در نزدیكی ویرانه های یكی از شهرهای قدیمی مو آب چادر زده بود. یكی از مشایخ عرب پیش این كشیش می رود و می گوید در نزدیكی این جا سنگی است كه روی آن نوشتههایی كنده شده است. همین كه این كشیش بدان جا رفت سنگ سیاه خارایی را یافت كه در حدود یك متر طول و شصت سانتیمتر عرض و شانزده سانتیمتر كلفتی داشت. روی ان سنگ سی و سه سطر با حرف های غیر معمولی (۷) كنده شده بود. آن كشیش آلمانی بی درنگ داخل مذاكره شد كه آن را برای موزه برلن بخرد ولی بدبختانه کنسول فرانسه كوشش كرد تا آن را برای موزه ی پاریس بفرستد. این پیشامد بهای سنگ را به اندازه ای بالا برد كه خریدن آن غیر ممكن شد. پس از این، عرب ها برای تقیسم پول فروش آن به جان هم افتادند. كشمكش آنان به جایی نرسید و آتش زیر سنگ افروختند و از آن پس آب بر روی آن پاشیدند و سنگ تكه تكه از هم تركید، و تكه های سنگ را برای تبرك
به انبار حبوبات فرستادند.
پیش از شكسته شدن این سنگ، کنسول فرانسه یك قالب فشاری از روی آن سنگ نبشته گرفته بود ولی چون زود سواره از آن جا گریخته بود، آن قالب هفت تكه شد، زیرا كه هنوز تر بود. از این رو دیگر قابل استفاده نبود. دو قالب فشاری دیگر از دو تكه ی بزرگ این سنگ شكسته پس از آن گرفته شد و این كار را فرستاده ی «سر چارلز وارن» كرد و همچنین یك قالب فشاری دیگر هم از سوی کنسول فرانسه گرفته شد.
باری تكههایی از این سنگ را به اورشلیم بردند و برخی تكه های آن در پاریس و برخی در لندن است. به كمك این قالب های فشاری بعدن تكه ها را به هم چسبانیدند. (نقل از فرهنگ كتاب مقدس تألیف دیویس، چاپ چهارم، برگ ۵۰۸) (۸).
با وجود حدسی كه نسبت آن به امانویل دو روژه داده شد و هواداری روحانیون از آن حدس، معلوم می شود كه پژوهنگان دست از تحقیق بر نداشته و همچنین در این فكر بوده اند كه یك الفبای منطقی بسازند، زیرا در ۱۸٦۷ «بل» (۹) یك الفبا به نام «الفبای پدیدار» اختراع كرد. بدیهی است كه چنین الفبایی، هر چند پایه اش علمی و دقیق بود، ولی به هیچ روی نمی توانست جای الفبای ساده ی ناقص لاتین را كه مردم با آن انس داشتند و جنبه ی دینی هم به خود گرفته بود بگیرد.
اسحق تیلور كه یكی از روحانیون بود در تاریخ ۱۸۸۳ دو جلد كتاب جامع و مفصل درباره ی الفبا به نام كتاب «الفبا» نوشت. این كتاب از نظر گردآوری خط های جهان و ترتیب جدول ها قابل توجه بوده و همیشه مورد استفاده خواهد بود. ولی چون مؤلف در تعریف كتاب خود غرض خاصی داشته و به علت نداشتن هیچ گونه مدرك تاریخی، ناچار شده بیش تر مباحث كتاب را كه مربوط به اصل مخترع الفباست با كلمه های “حدس” و “احتمال” پر كند و اساس كلی آن حدسیات و احتمالات هم حدس مفقودالاثر امانویل دوروژه است كه مؤلف، آن را «حدس درخشان» خوانده است.
باری، با همه ی اصراری كه تیلور در كشانیدن تاریخ خط به اقوام بیبلیك (۱۰) داشته، حقیقت را نتوانسته انكار كند و می گوید: «عجب است كه قدیم ترین آثار الفبایی ایران از ناحیه ای به دست آمده كه استان هندی شاهنشاهی داریوش بزرگ بوده است.»
و همچنین در كتاب «الفبا» تذكر داده است كه مسعودی در سده ی دهم میلادی از زند و اوستا شرحی نوشته كه ظاهرن از منبع موثقی است. او می گوید كه آن كتاب روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود با خطی كه زردشت آن را اختراع كرده بود».
چاپ دوم كتاب الفبا در ۱۸۸۲م زیر نظر خود اسحق تیلور انجام شد و چنان كه مؤلف تصریح كرده است در این مدت مطالب تازه ای به دست او نیافتاده كه در چاپ جدیدش آن ها را بیافزاید.
تقریبن یازده سال پس از چاپ دوم كتاب بالا، دایره المعارف بریتانیكا در چاپ سیزدهم می نویسد:
«اگر با مداركی كه تا اوت ۱۹۱۵ در دست ماست بخواهیم درباره ی تاریخ الفبا پژوهش كنیم، سودی نمی بخشد. كشفیات عظیم كاپادو كیه و آسور و مصر هنوز در مرحله ی ابتدایی خود است و هر اظهار نظری را ممكن است كشف دلایل تازه تری باطل كند.»
در سال ۱۹۲۷م، «وادل» استاد پیشین دانشگاه لندن كتاب مشهور خود را به نام «اصل آریایی الفبا» منتشر كرد. این كتاب كاملن مخالف حدسیات اسحق تیلور و هم مسلكان اوست زیرا وادل در آن كوشیده است ثابت كند كه الفبا از روی علامت های خط سومریان كه به دلایل او قومی آریایی بودند گرفته شده است. وادل در مقدمه ی كتاب «اصل آریایی الفبا» می نویسد:
«عمومن تصدیق كرده اند كه اختراع الفبا یكی از بزرگ ترین پیشرفت های علمی بشر است. تاكنون اصل الفبا و مأخذ شكل های حرف ها، با این كه موضوع حدسیات گوناگون بسیاری بوده، همچنان مجهول مانده است. با وجود این، نویسندگان اخیر، مخترع آن را سامی فرض کرداند و همه این فرض را بدون تفكر و غور از یكدیگر نقل و تكرار می كنند.»
نوزده سال پس از این اظهار نظر و پژوهش آثار بزرگ كاپادوكیه و آسور و مصر كه مطالب را نسبتن روشن تر كرده است، دایره المعارف بریتانیكا در چاپ چهاردهم (۱۹۲۹) چنین می نویسد:
«بحث در تاریخ الفبا از نخستین باری كه در سنگ نبشته های یونانی به كار رفته است اشكالی ندارد ولی تاریخ الفبا پیش از یونان هنوز در پرده شك نهفته است.»
در این چاپ، فقط یك جمله درباره تاریخ الفبا گفته شده و آن این است كه الفبا از روی خط برهمایی كه موطن آن مشرق ایران قدیم است گرفته شده است.
آخرین حدسی كه درباره ی الفبا زده اند و مخالف كلیه حدسیات ثابت است حدس پرفسور تولیو (۱۱) است. نكته ی قابل ملاحظه در این حدس این است كه تولیو در پژوهش های بی سابقه ی خود بستگی شكل حرف را با صدا در نظر گرفته ولی به جای این كه این بستگی را در دهان انسان جست و جو كند متوجه ی تأثیر صدا در گوش و رد فعل آن شده است.
تولیو می گوید: چون نظریاتی را كه تا كنون درباره ی الفبا اظهار كرده اند نمی توان بی شك و تردید پذیرفت، از این رو احتمال دارد كه حرف ها الفبا در نتیجه ی تأثیر صدا در گوش و حركت دست پیدا شده باشد. این دانشمند پس از آزمایش هایی دقیق كه بر روی گوش خرگوش كرده و با به كار بردن عكاسی با برق، موفق به پیدا كردن یازده حرف شده است. خلاصه پژوهش های فنی تولیو در سال ۱۹۳۱ انتشار یافته است.
این بود خلاصه ای از مداركی كه تاكنون گردآوری كردیم و همچنین تذكر می دهیم كه این مدارك به این جا پایان نیافته و روز به روز بر آن افزوده می شود و این كه ما برخی از مهم ترین آن ها را هنوز در این جا نیاورده ایم به علت این است كه بررسی ما نسبت به آن ها كامل
نیست. بدیهی است هر وقت این پژوهش ها به صورت قابل ذكری در آمد به هنگام خود یادآور خواهیم شد.
آریا ادیب
پی نوشتها:
۱- Filipps Sasseti
۲- P ier Vettori
& lt;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl” dir=rtl align=justify>۳- wilkens
۴- Van Helmont
۵- Academie des inscirptions et belles – lettres
٦- Taylor
۷- پس تا این وقت معلوم میشود كه حرفی بنام فنیقی كه تصور شده است كه هردوت آنرا تذكر داده نمیشناختند. بعلاوه اینكه این سنگ نبشته زمینهای برای تاریخ خط شده، سندی هم برای حل اشكالات تاریخی دیگر گردیده است كه هر چند بحث در آن اهمیت دارد و حتمن باید در هنگام بررسی تاریخ ایران زبان و خط و دین در نظر گرفته شود، ولی فعلن از موضوع ما خارج است. چیزی كه قابل توجه است این است كه در این سنگ نبشته تذكری داده نشده كه این خطی فنیقی است.
۸- A D ictionary of the Bible, (John D.Davis)
۹- A M. Bel
۱۰- Biblique
۱۱- Tullio</o:p& gt;
از: مجله ی هنر و مردم، دوره ی ۳-۴، شماره ی ۲۸، بهمن ۱۳۴۸
http://aryaadib.blogfa.com