شهيد دکتر بهشتي
تحقيقات علوم طبيعي و مطالعات علمي در زمينه شناخت طبيعت، روش و شيوه اي دارد که بيشتر بر مشاهدات عيني خارجي، تجربيات آزمايشگاهي، بررسي هاي تطبيقي، و نتيجه گيري هاي علمي از اين مشاهدات و تجربه ها و بررسي ها تکيه دارد، و بايد هم چنين باشد. بايد بپذيريم که شيوه هاي مورد استفاده در اين قرن هاي اخير در زمينه شناخت طبيعت، شيوه هاي پيشرفته، آگاهي بخش و پرثمري بوده است. يکي از چهره هاي درخشنده در طبيعت شناسي علمي داروين است. مطالعه زندگي نامه اين مرد نشان مي دهد که مردي به تمام معنا جستجوگر، علم دوست، و عاشق شناخت بهتر جهان بوده است. او به راستي مي خواسته بر آگاهيهاي صحيح تر درباره جهان طبيعت دست بيابد.
روشي علمي که او براي اين منظور مورد استفاده قرار داده روشي است که در اصل صحيح و عالمانه و علمي است و که هنوز هم به قوت خودباقي است و در آينده هم بايد از آن استفاده کرد. آگاهي هايي ناشي از مشاهدات عيني و همراه با نتيجه گيريهاي «نيمه علمي» داروين با نتيجه گيري از مجموعه مطالعات وسيعش، در خلال کتابها و بر آثار طبيعي گردآوري شده زمانش، نتيجه اي گرفت که البته اين نتيجه و اين فرضيه سابقه داشت: فرضيه تکامل. فرضيه تکامل مخلوق داروين نيست بلکه داروين با مطالعاتش توانست در شناساندن علمي اين فرضيه و گسترش نتيجه گيريهاي علمي از آن يک نقطه عطف و يک جهش به وجود بياورد، و به همين جهت فرضيه تکامل به نام داروينيسم معروف شد. نشانه هاي علمي بر پيدايش تکاملي موجود زنده که داروين و دنبال کنندگان نظريه او به آنها استناد کرده اند سه نشانه اصلي است. فسيلهاي گياهي و حيواني و احيانا بازمانده هاي پيکرهاي حيواني و انساني و ترتيب تاريخي که در پيدايش آنها با معيارهاي تاريخ طبيعي مي توان حدس زد.
در کنار اين، يک نشانه ديگر هست که از نظر جهان شناسي و طبيعت شناسي بسيار جالب است، و آن مشابهت موجود در ساختمان اصلي سلولها و ارگانيسم موجودات زنده و تکامل اين مشابهت در موجوداتي است که ما آنها را در بستر تکامل تنظيم و رده بندي مي کنيم. وقتي اين مشابهت را الان هم در ميان اين موجودات زنده اي که فکر مي کنيم پيدايش آنها در تاريخ طبيعت در يک رديف بوده دنبال مي کنيم، اولا يک مشابهت کلي در ساختمان سلولها و در ساختمان کلي اين موجودات مي يابيم و ثانيا تکامل اين مشابهت را – يعني اين مشابهت ه
ر چه جلومي رود بيشتر مي شود و بين هر رديفي با رديف بعد مي شود. نشانه سوم بسيار جالب است: تجلي آن تاريخ طولاني تکامل در تکامل جنين.
عني يک جنين که معمولا نه ماه در شکم مادر است، اگر ما بخواهيم همين سير تکاملي آن را بررسي کنيم مي بينيم مثل فهرست کوتاهي است از آن کتاب مفصل تاريخ طبيعت; يعني همان مراحل تکاملي که براي موجود زنده از تک سلول تا انسان در تاريخ طبيعت هست همان مراحل به صورت خلاصه و فشرده در جنين انساني يا در جنين حيوانات ديگر هست. آن تاريخ طولاني تکامل موجود زنده در تکامل جنين و دورانهايي که در رحم يا تخم مي گذراند تجلي مي يابد; بخصوص در جنين انسان تا رسيدنش به مرحله انسان شدن.
داروين و ديگران از اين نشانه ها نتيجه گرفتند که همه موجودات اين جهان، حتي انسان، مولود حرکتي تکاملي هستند که درطبيعت به صورت همه جانبه وجود دارد. در پرتو اين نتيجه گيري، طبيعت شناسان تاکنون موفق به کشف بسياري از رازهاي نهفته طبيعت شده اند. نتيجه گيري هايي که از تکامل دارونيستي شده، حتي نتيجه گيري هايي که امروز م
ورد تاييد علما و دانشمندان طبيعت شناس است. از يک نظربايد به دو دسته تقسيم شود. يکي نتيجه گيري هايي که از نظر علمي بايد گفت نتيجه گيري هايي قطعي است; يکي نتيجه گيري هايي که بايد گفت نتيجه گيري هاي حدسي ظني غير قطعي است.
خلاصه سخن تا اينجا چنين است. اساس نظريه تکامل از نظر علمي همچنان به قوت خود باقي است و کمکي موثر به پيشرفت هاي قابل ملاحظه در شناخت هر چه بهتر وروشنگرتر طبيعت و بخصوص موجودات بوده است. اين نتيجه گيريها از يک نظر بايد به دو گروه اصلي تقسيم شود: الف) نتيجه گيري هايي قطعي و صددرصد روشن و ثابت شده. نتيجه گيري هاي حدسي ظني که يک عالم طبيعت شناس منصف طرفدار تکامل هم آنها را حدسي و ظني مي داند نه قطعي و يقيني.آنچه مربوط تمام شد ترتيبي که در اين نظريه هست و به موجب آن موجود تک سلولي گياهي بوده، بعد يک گياه پيشرفته تر، بعد يک گل، بعد يک موجود تک سلولي، بعد آرام آرام يک موجود دريايي زنده مثل ماهي، و بعد يک موجود رونده اي مثل گاو يا الاغ و بعد انسان، از نظر ترتيب تاريخي و تقدم و تآخر تاريخي قطعي است. يعني پيدايش اين موجودات تقريبا برطبق همين ترتيب گفته شده از نظر تاريخ است. اين نتيجه گيري، يک نتيجه گيري قطعي علمي است. بنابراين، رده بندي و صف بندي ترتيب تاريخي پيدايش موجودات زنده تقريبا براساس آنچه درتکامل گفته مي شود جزو نتيجه گيري هاي قطعي و يقيني است که نبايد درباره آن شکي کنيم. اصل اين ترتيب تاريخي و اينکه مطالعه برگه هاي تاريخ طبيعت نشان مي دهد که پيدايش حيوان بعد از گياه بوده و پيدايش انسان نيز بعد ازحيوانات ديگر بوده است. تا اين مقدار از مساله، در کلياتش قطعي و يقيني و علمي و اثبات شده و غيرقابل ترديد است. اين نتيجه گيري قطعي
. اما يک سوال:
آيا اين گل چند برگي که زمان پيدايش آن، از نظر ترتيب تاريخي و فسيل شناسي، بعد از پيدايش گياهي يک برگي بوده، از دل گل يک برگي بيرون آمده است؟ يعني، آيا پيدايش گل چند برگي به اين صورت بوده که گل يک برگي و دانه هاي آن آرام آرام آن طور جلو رفتند که از يکي از دانه ها و نسلهاي گل يک برگي گل دو برگي يا سه برگي به وجود آمده است يا اينکه گل چند برگي که ايجاد مستقلي داشته است؟ به عبارت ديگر، آيا انواع از شکم يکديگر به وجود آمدند يا هر يک برحسب همين ترتيب تاريخي، جداگانه ايجاد شدند؟پاسخ بدين سووال مثبت است – البته در حد برداشتهاي علمي; يعني علوم طبيعي که در آنها قطعيت صددرصد معتبر نيست يک عالم طبيعت شناس، همانطور که درشناخت قسمتهاي ديگر طبيعت از نشانه هايي يک نتيجه حدسي مي گيرد و بعد آن را زيربنا قرار مي دهد و بر اساس آن نتيجه گيري هاي جديدمي کند – مثلا کوشش مي کند با ايجاد يک حرکت تکاملي مصنوعي در دانه يک گياه، گياه پيشرفته تري را از آن به وجود بياورد – به اين سووال پاسخ مثبت مي دهد، اما نه در حد يقين صددرصد. يعني قطعيتش در حد قطعيت خود اين ترتيب تاريخي نيست. ما نمي خواهيم بگوييم تکامل حتما نيست. مي خواهيم بگويم اين ادله اين و دلائلي که در طبيعت شناسي داريم نمي گويد حتما” هست مي شودتکامل باشد; مي شود از شکم هم آمده باشد; و مي شود نيامده باشد. همين اندازه مي شود گفت; بيش از اين نمي خواهيم بگوييم. ما مي خواهيم بگوييم پيدايش موجود بعدي کاملتر از شکم موجود قبلي، با اين دلايلي که گفته شد، قابل اثبات قطعي نيست… آيا اين مي تواند اثبات کند که نخستين انسان از شکم آخرين ميمون تکامل يافته به وجود آمده است؟ ما نمي گوييم الان در زمان خودمان جنبه هاي تک
املي وجود ندارد. ما نخواستيم بگوييم که اصلا اين نظريه هم به يکي در مورد در گذشته باطل است. ما مي گوييم با شايد روبرو هستيم. از روي قراين طبيعي هفتاد درصد انسان نخستين از شکم ميمون به وجود آمده باشد; سي در صد هم شايد چنين نباشد. منظور من نفي قطعيت بود.اما راجع به تکامل خالق. دريک مثال مثلا ماشين چون من انسان هستم و چون خالقيت من تدريجي تکامل پيدا مي کند، ماشين را هم تدريجا تکامل مي دهم. ولي همه جا تدريج نشانه تکامل من نيست. گاهي اوقات تدريج ناشي از تدريج در قابليت است.
پس تدريج همان طور که ممکن است وابسته باشد به تکامل در خالق، مي تواند به تکامل در ظرفيت مخلوق. هم وابسته باشد. در مورد خدا اين دومي است. پس، منهاي دين، منهاي قرآن، منهاي عهدين، منهاي روايات، منهاي هر فکر ديني، اگر ما بخواهيم از ديد علمي طبيعي بپرسيم تکامل گفته اند چه چيزهايي چه نتيجه گيري هايي به دست مي آوريم، پاسخ اين است که يک مقدار نتيجه گيري قطعي و يک مقدار نتيجه گيري غيرقطعي به دست مي آوريم. اين مساله که موجود کاملتر از شکم ناقص تر بيرون آمده، غير قطعي است. اما اينکه عاملتر بعد از ناقص تر آمده، از نظر ترتيب تاريخي قطعي است.
حالا برويم سراغ نصوص دين و سراغ پيدايش انسان از ديدگاه قرآن. آيات قرآن دلالت صريح بر اين دارد که – آفريدگار جهان پس از آفرينش زمين و آسمان و همه موجودات زميني و آسماني که ما مي شناسيم( از گياه و جانوران و غير آنها موجودي آفريد به نام آدم. تا اينجا دلالت قرآن کاملا صريح است. آيات قرآن ظهور فراوان در اين دارد که پيکر اين آدم از گل و لاي ساخته شد و اومولود يک موجود زنده نبوده است.اگر از من سوال کنيد که آيا اصلا آيات قرآن در آفرينش انسان، مي خواهد رقيب تاريخ طبيعي باشد; يعني تاريخ طبيعي چيزي بگويد و قرآن هم چيزي بگويد – حالا يا عين او، يا موافق او، يا مخالف او – مي گويم نه! هيچ جاي قرآن سرگذشت پيدايش انسان را از نظر طبيعت، براي دادن آگاهي به ما، نگفته است. قرآن اين کار را به عهده خود ما گذاشته است. همه مواردي که به صورت اشاره، به صورت دو آيه و سه آيه، يا به صورت چند آيه، درباره آفرينش انسان و آدم در قرآن آمده، همه يک نتيجه گيري مي خواهد بکند:
اي انسان، خداي آفريدگار تو به تو دو امکان اختصاصي داد; امکان آگاه شدن و شناخت خير و شر،امکان تصميم گرفتن و اختيار و انتخاب. مواظب باش! در برابر اين امکاناتي که به تو داده اند از تو انتظاراتي هست. مراقب باش! يک روزي حساب اين نعيم و امکاناتي که به تو داده اند پس مي گيرند. تمام آياتي که در زمينه آدم در قرآن آمده ناظر به اين است
; مگر يکي دو جا که ناظر به يک نکته ديگر است، و آن هم يک اشاره است. بنابراين، وقتي يک گوينده يا نويسنده اي مطلب را از اين ديدگاه مطرح مي کند، آيا مي شود به اوگفت که خوب بود در اين باره اطلاعات ارزنده تر و دقيق تري در زمينه پيدايش پيکر انسان و خود انسان در اختيار ما مي گذاشتي؟ اصلا اين خلاف بلاغت است. نام «آدم» در قرآن نام شخصي معين است. نام کلي و نوعي نيست. انسان هاي موجود بر وري کره زمين، در قرآن با عنوان زاده هاي آدم آدمي زادها، بني آدم مورد خطاب و گفتگو قرار گرفته اند. 6 آيا قبل از پيدايش اين آدم شخصي، موجود جانداري که از نظر قد و قامت و کارهاي حيواني شبيه او باشد وجود داشته يا نه؟ در قرآن دراين باره مطلب روشني نمي توان يافت ; ولي در چند آيه ايهام ها و نه اشاره ها يي در اين زمينه هست.
منبع: آل البيت
www.ebtekarnews.com
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor